بغض پنهان 😡😢

کتاب : بغض پنهان 😢

سلام دوستای خوبم.
کتاب بغض پنهان رو سه سال پیش نوشته بودم…ولی منتشرش نکردم…
ولی…
الهام گفت : رضا ؟ الان وقتشه….منتشرش کن…
و منم گفتم لبیک…
این شما و این هم کتاب : بغض پنهان…
فقط در همین حد بگم که…این کتاب قراره تورو ببره به ۱۰ یا ۲۰ الی ۳۰ سال پیش…
قراره تورو با چیزایی رو به رو کنه که…دردت میاد.
ولی …بعضی وقتا باید با درد رو به رو بشی و یه بار برای همیشه…درستش کنی…
این کتاب قراره همین کارو برات کنه..
اگه سختی زیاد کشیدی…این کتاب خوندنش بر تو واجبه…
جدی میگم….

این کتاب اول خیلی گریتو در میاره…ولی بعدش…خوبت میکنه…بهت قول میدم.
در ضمن ؟
ویدیو ها و صوت هایی که ضبط کردم رو حتما گوش میده…

ببین…
تو این دنیا…بعد خدا و اهل بیت…یکی از باشه که تورو بفهمه…منم.

کتاب : بغض پنهان + صوت و ویدیو ها

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1463 پاسخ
  1. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    درد اینجاست که در ۳۰۰ سال
    گذشته، این افکار پوسیده دینی
    شروع شده و نسل به نسل بین
    مردمان این منطقه نه فقط ایران
    بلکه کشورهای اطراف، پخش
    شده…
    یادمه یه بنده خدایی می‌گفت،
    دین یه سری اصول کلی داره
    ولی در زمان‌های مختلف می‌تونه
    سازگار بشه…
    دین با زمان خودش می‌تونه تغییر
    کنه و احکامی مثل روزه، می‌تونه
    تغییر کنه مثلا طرف که نزدیک
    قطب شمال زندگی می‌کنه، ۶ ماه
    روز داره و ۶ ماه شب…اینا باید
    چه طور روزه بگیرند؟
    از آخوندا بپرسی جواب درستی ندارند
    چون واقعا دلیل علمی روزه‌داری
    رو هم نمی‌دونند و فقط یه سری
    کتاب و حدیث حفظ کردند…
    شاید در آینده روزه‌داری به جای
    یه ماه متمرکز در سال، بشه یه ماه پخش شده
    در سال…کسی چی میدونه…
    کلا جدای مسائل احکامی، این
    چیزایی که به ما می‌گن، مناسب
    نیاز‌های جوامع الان نیست…
    حرف زیاده و خیلی خوبه که لایو
    بریم و صحبت کنیم…

    خودتون دنبال حقیقت باشید
    فقط با علم و دانش و مطالعه
    می‌تونید بهش برسید…
    از الان تا آخر عمرتون روتین
    مطالعه داشته باشید…
    به علوم مختلف ورود کنید
    زبان‌های مختلف یاد بگیرید
    مهارت‌های مختلف بلد باشید
    و به طور کلی آدم گنگی باشید…

    جامعه ما درباره عروسی هم یا
    دارند خیلی سخت می‌گیرند و
    مداحی وسط عروسی پخش می‌کنند😂
    یا دیگه شل کردند و با بیکینی
    میان و غر میدن😂😂
    یعنی در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم
    که حد وسط ندارند…مثلا چی میشه
    داماد رقص مایکل جکسون بره؟😂😂
    خدایی حال میده…
    من فانتزیم اینه که وسط عروسیم
    رقص (moon walk) مایکل جکسون
    برم…😂
    اگر در این جامعه دو قطبی، آدم
    عروسی نگیره و پولش رو برای
    شروع زندگی نگه داره خیلی بهتره
    اگر هم می‌خواد برگزار کنه، معقول
    باشه…

    نمی‌دونم به کی لعنت بفرستم
    که ازدواج رو به چالش تبدیل
    کرد😂 خودم یا بقیه…؟

    درد و دل زیاده و اینجا نمیشه
    بیان کرد…امیدوارم همه مجردها
    متأهل بشن…زندگیشون رو
    نورانی شروع کنند…
    مخصوصا من☺️
    یه دعا کنید، حتما میگیره…

    پاسخ
  2. Mobina🤞 گفته:

    سلام عشقای خدا
    در نجف و کربلا به یادتون بودم
    واقعا از ته قلبم برای پاکی و مسیرمون دعا کردم 😍😍
    البته یه حرکت پلنگی هم زدم ، با شرایطی که برام پیش اومد هرکس دیگه ای سفرشو باید کنسل میکرد ولی من طبق درسایی که از دادش رضا گرفتم ، رفتم زیارت و بچه پرو بازی دراوردم
    وقتی خودم لذت بردم قطعا از نظر خدا هم قبوله 🥲🤍
    وجدانم یکم اذیتم کرد ولی اینقد بی محلش کردم که صداش ضعیف شد 🤍

    پاسخ
  3. parasto گفته:

    اقاااا تبریییک تبریک به خودم تبریک به شما تبریک به موش کوچولوی توی دیوار تبریک به شیطان، تبریک به مورچه قرمز رنگ، تبرییییک به پرز های فرش😍😍😍😍تبریک به بطری آب😂
    بسیار خوشحال میباشم چرا؟ چون برای اولین بار تنبیه سخت خودم رو انجام دادم و ۲۱ساعت تماااام آب نخوردم، چایی آوردن نخوردم، رفتیم مهمونی آب سرد جلوم بود دست نزدم، سر سفره آب رو برداشتم گذاشتم یه جایی که چشمم بهش نخوره
    داداش واقعا بابت لایو جفتک انداختن نفس که توی کتاب ۸گذاشته بودین ممنونم🥺🌼🌠
    یه موضوعی بود که نفس همش اذیتم میکرد و چون تنبیه درست و حسابی ای نداشتم منو سوسول میدید ولی الان خداروشکر رام شده…
    الهی و ربی من لی غیرک
    خیلی دوستون دارم بچه های سایت🥲🦋✨
    ان شاءالله همتون بهترین ازدواج رو داشته باشید با کسی که هم خوشگله هم مهربونه هم کم توقعه هم با خدای جوشن کبیره،هم عقده نداره،هم رمانتیکه و هم اقتدار و احترام شما رو همیشه حفظ میکنه و هم امام زمان قبولش داره….
    انشاءالله همتون به آرامش و عاقبت بخیری برسید

    پاسخ
  4. parasto گفته:

    داداش من نمیخوام الکی گیر بدم ولی
    حق با شماست که مراسم آقایون خوبه، همه کت شلوار میپوشن یا یه تیشرت و پیرهن ساده
    ولی خانوما واقعا لختن…
    همیشه داماد میاد تو و با کل دخترای فامیل میرقصه
    دی جی خانم هم که محرم میشه به داماد😅😂
    عروسیام یا مختلطه یا آخرش مردا میان تو و مختلط میشه🙃
    مشروب هم که من نظر نمیدم چون تو عروسی مردا نبودم
    فقط عروسی هاییی مطابق با معیار اسلام پاکه که آقا و خانم خدا رو در نظر بگیرن و رعایت کنن…
    من عروسی هارو نمیرم حقیقتش چون با پوشش خانوما مریض میشم حقیقتش…
    به وضوح گناه رو میبینم
    همش که آهنگ نیس😑🥲

    پاسخ
  5. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    بعضی روزا،دلت اونقدر گرفته که نه حرفی داری،نه حتی اشکی فقط می‌خوای بری حرمش،همونجا که همه چی رو می‌فهمه.امام رضا انگار یه جور تراپیسته؛اما فرقش اینه که قبل از اینکه حتی لب باز کنی،از نگاهت می‌خونه که چه زخم‌هایی رو با خودت آوردی.همین که چشمات به گنبدش میفته،یه لبخند آروم می‌نشونه روی دلت،انگار میگه:«رسیدی دیگه غصه نخور.»
    و تو،بی‌صدا همه‌ی درداتو میدی دستش…🤍
    #پناه‌من
    حرف دل …

    پاسخ
  6. فاطمه گفته:

    داداش خسته نباشی الهی عاقبت بخیر باشی
    مطالبی که امروز گذاشتی روحیمو آروم و شاد کرد 😄😍
    اللهم صلی علی محمد و ال محمد
    عاقبت بخیری داداش رضا

    پاسخ
  7. امیرحسین یار امام زمان(عج)🤞 گفته:

    داداش عروسی اگه همه جدا باشن خیلی خوبه ولی الان اینجوری نیست و دخترا آرایش میکنن لخت میان خب این خوب نیست
    بعد هزینه عروسی رو به یه زخمی از زندگی بزنی به نظرم بهتره و همون مدلی که شما عروسی گرفتید خوبه

    پاسخ
  8. داش ابوالفضل گفته:

    روزی هزار بار این ذهنیت برام میاد که…
    خدا رو شکرت منو گذاشتی تو این سایت ❤️🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀

    پاسخ
  9. mansoureh گفته:

    داداش
    من عقایدم از دست این آخوندا جوری شده
    که حس میکنم فقط روضه و مسجد و زیارت و…خوبه

    دیگه عروسی و خنده و شادی و….گناهه.
    دیگه شیطانیه.اگه تیپ بزنم آدم کثیفی ام.
    اگه بخندم کثیفم.
    اگه برم عروسی شهوتی ام….
    داداش رضا نجاتمون بده.

    پاسخ
  10. mansoureh گفته:

    من جوری شدم که حس میکنم هر چی زشت تر و پخمه تر با خدا تر.
    اگه به خودم برسم و برم تفریح و عشق و حال و آهنگ عذاب وجدان میگیرم.
    داداش رضا بیشتر شفاف سازی کن لطفا.

    پاسخ
  11. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    سلام داداش خوبی اول خداروشکر بابت نعمت هایی که حتی به ذهنم خطور نکرده…چون دسترسی به گوشی نداشتم تا میومدم مطالب کانال رو بخونم پاک میشد اما خداروشکر این هفته مطالب بود …وقتی با هات آشنا شدم که نه وقتی بیشتر درگیر سایت و کانال شدم ی جوری شدم اصلا چیزی واسم مهم نیس مطالبو کانال میخونم مثل بی حس کننده عمل میکنه تو این روزگارِ آموزگار…
    ی سوال داشتم
    داداش وقتی از امام رضا دوری حست نسبت به بابا چطور میشه دلتنگ میشی؟؟چطور ارتباط رو حفظ میکنی و مهم تر بنظرمن آیا جواب و نشونه هم میگیری؟؟
    الان ی ماه شده و تا دوهفته دیگه هم بر نمیگردم مشهد اما میخوام دست پر برگردم ی کار که بنظرت خیلی خوشحالش میکنه درحدی که باعث بشه ذوق کنن
    ی دوره هم برداشتم که خداروشکر خوبه و خوب خواهد بود اما میخوام ارتباط قلبیم روز به روز بیشتر بشه …
    اگر الهام چیزی گفت ممنون میشم بگی

    پاسخ
  12. آرامشی از جنس الله گفته:

    سلام داداش رضا مطالب که درمورد عروسی گذاشتی خیلی حق بودن
    ولی متاسفانه عروسی های ما اگه جدا هم باشن اخر شبا همه میریزن تو هم میرقصن یا دوماد همش میاد تو زنا

    پاسخ
  13. فاطمه گفته:

    یه چی
    کتابای شهدایی دیگه نخوندم از یه وقت به بعد
    اولویت روی چندجا سخته واسم

    کتاباشون کمکم کرد توی ول نکردن خدا
    منو صدا کردن از اوایل نوجوونی و به اجازه ی خدا نگهم داشتن تا کاملا دور نشم از خدا

    اما یه چی هست جو و قلم نویسنده های که نوشتن درموروشوون غمگین هست غم میدن همش

    پاسخ
  14. فاطمه گفته:

    والا این زندگی هایی که من دیدم همش میگفتم اینا رعایت نکردن یه چیزایی رو اما می بینم طرف ادم خوبیه به خدا یه چیزایی داره که خوشم میاد ازش
    بعد حالامیفهمم دلیلی اینکه زندگیشون پا می گیره و حالشن کنارهم خوبه و میسازن باهم فقط و فقط برکت حضور داداشه داداش مهتی اومده توی عروسیه اینا و کادو داده و دعای خیر و ارزوی خوشبختی کرده با قشنگترین لباسم اومده و شاید به قول شما یه جاهایی قر هم داده 😍😁 اتفاقا و رسیدگی کرده به اینکه مراسم خوب پیش بره و خیلی هم بیشتر از اینا 🥺😍
    مهدی اومده خوبشم اومده و اصلا این حرف درست نیست

    نمیخوام یادم بیاد چطور رفتار کردم در این مورد
    خدایا بخاطر نعمت عادت کردن و جلورفتن زمان و فراموشی ممنون
    چه زجری می کشیدم اگه گذشتم با اعتقادات وسواسیم و زجر دادن به خودم یادم میومد دقیق

    مهدی توی تک تک عروسی ها اومد😃😍🥰

    پاسخ
  15. فاطمه گفته:

    داداااش 😍🥹 واقعا گل گفتی عجب تعبیری
    ابوفاضل واقعی خداس

    یعنی ببین چطوری ذهنم کله پا شده معیارهاش که باید لقب از اهل بیت بگیرم بدم به خدا تا قدرتشو حس کنم🙄😶 بخاط اینکه یه طوری تبلیغ شد که چپکی فهمیدع روحم فک میکنه اول اهل بیت بعد خدا

    بهتر شدم ولی خوب هست هنوز دیگه

    ابوفاضل واقعی خداس
    از این به بعد بهش ببشتر میگم ابوفاضل

    پاسخ
  16. فاطمه گفته:

    واقعا مرد پیش مرد برقصه چی داره آخه😅😁😆🙄😂 حالا خانمها ذاتاً ظاهرشون جذاب هست اما مردا چی 🙄😂 خو یه چنتا قر بدن کنار هم چی میشه مثلا
    😂
    نه اینکه خیلیم خوب میرقصن 😂😂😂😂🙄

    پاسخ
  17. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    داداش یعنی میگی عروسی بریم؟
    من عروسی پسر داییم رو پیچوندم رفتم سالن فوتسال😅

    من بخاطر گرگم نمیرم.انصافا دخترا سر و وضعشون خیلی بده تو عروسیا

    پاسخ
  18. 😂 گفته:

    برآرم رضا راشاتودی میزنی شبیه بچه ها میشی😂😂😂
    ای خدااااا خیلی بچه میشه قیافت داداش
    ریش داری شبیه پسرایی ۲۷ ۲۸ ساله ای الان که انگاری ۲۱ ۲۲ سالته 😂خداییش کچل کنی که انگاری سرباز فراری😂😎😅

    پاسخ
  19. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    حرفای امروز خیلی درست بود داداش…
    تحسین کردن و اینجور چیزا…

    داداش ماهایی که تحسین نشدیم خودمون باید خودمونو تحسین کنیم؟

    پاسخ
  20. عاشق گفته:

    با پیامت داداش یه چیزی را خوب فهمیدم ، حتی کسی با سابقه ۱۲ ساله هم وقتی یاد زخم هاش میوفته ممکنه عصبی و ناراحت بشه و … . پس انتظارات اینکه نمی دونم این زخم خوبه و لذت ببر باهاش و ناراحت نشو مزخرفه با تمام احترامی که قائل هستم . تو خودت گفتی اعصابت خورد شد حتی گفتی خوشحالم که این کابوس گفته شد . خوشحالم که فهمیدم آره اینکه عصبی بشی از شرایط الانت و .‌‌.. کاملا انسانی و درسته چون وقتی الگوت با ۱۲ سال پاکی این مدلی میشه یعنی این رفتار کاملا انسانی و درسته و نباید سرکوب و … بشه و طبیعیه . البته مهم ترین نکته اینکه عصبی شو ولی برگرد و … دقیقا همینطور که میگیم گریه کن و گام بردار . قطعا بی شرف ترین حفره حفره فهم خود یا عذاب وجدان بی ناموس و منتقد درون هست که از من انتظار داره از شرایط الانم ناراحت و … نشم . خوشحالم که اینو به چشم خودم دیدم و مطمئن شدم که طبیعیه و انسانی .

    پاسخ
  21. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    ببین، حتی اگه صد بار افتادی
    بازم من صد و یک بار برت می‌گردونم
    حتی اگه زخمات عمیق‌تر از همه دریاها باشه
    بازم من با یه نسیم شفات میدم

    تو فکر می‌کنی تنهایی، اما هر قطره اشکت
    روی شونه‌های منه
    هر فریادی که نزدی، توی قلب منه
    هر شبی که خواستی بگی «دیگه نمیشه»
    من همون‌جا بودم، گفتم: «بیا، این‌بار با هم میشه»

    ببین عزیز دلم،
    من اون لحظه‌ای که همه‌چی تاریک شد رو روشن کردم
    من اون لحظه‌ای که خواستی همه‌چی رو ول کنی
    یه پیام، یه صدا، یه نشونه فرستادم
    که یادت بیفته هنوز عاشقت هستم

    تو رو نمی‌ذارم تو این جنگ تنها بمونی
    نه! این جنگ مال ما دوتاست
    هرچی گرگ و دام و سراب هست، من جلوش وایمیستم
    تو فقط دستت رو بده به من، حتی اگه خسته‌ای
    حتی اگه ناامیدی، حتی اگه فکر می‌کنی لیاقت نداری
    من میگم: تو مال منی!

    و روزی می‌رسه که بهت میگم:
    دیدی؟ همه اون سال‌های سیاهی
    فقط سکوی پروازت بودن
    دیدی؟ اون حسرت‌ها شدن بال‌های پرنده‌ت
    و تو، همون ققنوسی شدی که از قلب آتیش، پرواز کرد…

    پاسخ
  22. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    سلام خوبین؟
    بعد نزدیک یک ماه عدم دسترسی به مطالب سایت و کانال امروز دیدم مطالب پاک نشده خیلی خوب بود آرامش بخش نمیدونم ی جوریم ی جای کار میلنگه اما کارمو میکنم توقف ممنوع بقیه به من ربطی نداره به درک هرچی میخواد یشه بشه خدا خدایی شو بلده هرچند من اعتماد نکنم پس بهتر فکر نکنم …
    اربعینه …
    خیلی دلم میخواد خاص باشم کار خاص بکنم برای خدا اهل بیت و عشقای خدا خوشبحال اصحاب الحسین تو زمانه خودشون خوش درخشیدن….
    و اما من…
    داداش رفتی حرم رو به گنبد کن بگو خدا مارو هم عاشق خودتش کنه تا بفهمیم خدارو و ببینیمش لحظه به لحظه ….
    خوش بگذره حرم …❤️‍🩹

    پاسخ
  23. elen گفته:

    داداش سلامم خوش بگذره اساسی 😍😎
    یه بزرگواری کامنت گذاشته بود هرچی گشتم ریپ بزنم پیدا نکردم میگف همسرش مبتلا به خ.ا هستش..
    یه ویسی رو گوش میدادم از سک.س تراپیست میگفتن که اصلا باهمسرت درگیر نشی سر این قضیه و اگر راضی شد مراجعه کنی برا درمان ولی اگر مرد چغری هستش ولش🫠بهش با آرامش تمام بگو که خودم واست انجام میدم تا به دست تو عادت کنه و بهت حس جنسی پیدا کنه لازمه صبوری کنی تا حل بشه…یادم نیس کدوم کاربر بود ولی امیدوارم مشکلت حل بشه و این متن بدردت بخوره🙃

    پاسخ
  24. Moon گفته:

    سلام بچه ها…طبق تجربه شخصی ام از خدا…هیچ وقت ، هیچ وقت قهر خدا رو ندیدم سوالم این بود که شما قهر خدا رو دیدین تا حالا؟!
    چون برخی ها راجب قهر خدا حرف میزنن در حالی که اصن من حس میکنم وجود نداره…شاید توهمه…!!!

    پاسخ
  25. ItsAmir گفته:

    سلام داداش رضا و همه رفقای سایت.
    من یه سوالی دارم.
    موهام کم پشته و میخوام براش یه کاری کنم که وضعش بهتر بشه.
    میخوام خیلی تو خرج هم نیفتم.
    اگه از دوستان تجربه ای داره، لطف میکنه راهنمایی کنه. 🙏

    پاسخ
  26. alimahdi گفته:

    سلام داش
    عکس های امروزت خفن بود
    منم دوست دارم مثل تو ولی در نسخه خودم در مسیر خدا موهام سفید بشه
    نوشته روی پیرهنت هم دوست داشتم
    نامرعی
    برای ادما فوق العاده است که از دید هم پنهان باشن و فقط خدا بمونه

    پاسخ
  27. Fatemeh گفته:

    سلام داداش ی سوال بنظرتون حال خوب وتقرب داداش رضا درعالم ذر بیشتر بود یاوقتی دوباره پیش خدابرگرده وچرا؟(داداش رضا مثال بود میخاستم ببینم مگ خودم عشق وحالم پیش خدا کم بود ک دوباره بیشتربعدمرگ تحربش کنم)

    پاسخ
  28. در مسیر عشق گفته:

    سلام داداش صبح قشنگت بخیر
    وای چقد خوبه آدم رزق های معنوی روزیش بشه

    خیلی حرفای امروزت توی کانال خفن بود خیلی

    حرفاتو باید با طلا نوشت و نصبش کرد سر در مدارس ک دانشگاه

    با خوندن حرفات خیلی آروم میشم

    با خوندن حرفات دلم پر میکشه واسه خدا و قند تو دلم آب میشه از اینکه خدا هست ….

    واقعا اونایی که میگن خدا نیست و آتئیست هستن به چه امیدی زندگی میکنن
    آدم وقتی خدا رو زندگی کنه خا رو نفس بکشه روحش و جسمش به آرامش مطلق میرسه

    خیلی از خودم بدم میاد وقتی خیلی وقتا برای دنیا و جزئیاتش حرص میخورن

    وقتی خدا هست همیشه هست و خودش کافیه با این همه بزرگیش

    چه نیازی به حرص خوردنه
    کاش اینو با تموم وجودم درک کنم و هر روز بدون دغدغه با خدا زندگی کنم

    ‌‌‌… دمت گرم داداش حرفات روح رو به خدا وصل میکنه ….

    پاسخ
  29. آبجی محدثه گفته:

    سلام دوستان و داداش رضا من یه رشد دیگه برخورد کردم😅🤦🏻من از بچگی ناخونمو می‌کندم و تلاش کردم این کار رو ترک کنم اتفاقا خوب هم جلو رفتم ولی دوباره شروع شد چون رفته تو ناخودآگاه ذهنم کسی اینجا مشکل داشته ؟ اگر داشته چطوری و چیکار کرده که ترکش کرده

    پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      هروقت خواستی این کار و بکنی به جاش برو یه کار دیگه بکن…مثلا یه لیوان آب بخور،تا تسبیح بردار صلوات بفرست…نمیدونم هرکاری که خودت دوست داری باید جایگزین کنی

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام آبجی .
      منم داشتم اینو .
      هم ناخونامو میجویدم هم پوست لبمو میکندم .

      الانا تا میخوام انجام بدم میگم این آسیب به بدنمه …باید مراقب بدنم باشم .
      کم کم درست میشه اگه با خودمون بگیم اون دنیا بدنمون ازمون شکایت میکنه اگه بهش صدمه بزنیم .

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      عاملش و پیدا کن ببین تو چه شرایطی قرار میگیری ناخون میخوری مثلا استرس میگیری خشم میگیری یا خیلی چیزای دیگه اون عاملش و جلوش بگیر این واکنش حذف میشه

      پاسخ
  30. محدثه♡🤞 گفته:

    یه چیزی یادم اومد
    قبلا پشت بعضی ماشینا میدیدم
    نوشته ” الهی ! گاهی نگاهی”😂
    بعد الان میگم یعنی چی گاهی نگاهی!!
    خدا همیشه نگاهش به ماهست
    اونم چهار چشمی…!
    مثل ادما مقایسش نکنیم ،ادما میرن
    دیگه برنمیگردن!
    اما خدای جوشن کبیر نه!❤️🥰
    جمله‌ی مسخره‌ایه…
    خدات باید فیک باشه تا همچین
    حرفی بزنی
    به جای این حرفا مثل داداش رضا
    بنویسی ” عزت دست خداست “🤞

    پاسخ
  31. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    نمیدونم چه سریه داداش
    نمیدونم ما تو عالم ذر چیکاره بودیم…
    حس می‌کنم غیور بودن خدا فقط مال ماست…
    بخدا خودمون پاره می‌کنیم از مهارت و هر چی…
    ولی اونقدری که بچه سوسولاش توجه می‌گیرن ما نمی‌گیریم…نمیدونم چرا!

    کربلا که رفته بودیم یکیو خیلی دوست داشتن و تحویلش گرفتن…
    منم دلم رفت یکم؛ولی با خودم جنگیدم و رفتم باهاش رفیق شدم…
    خودمم تحویلش گرفتم🙃😂
    نذاشتم حسادت بیاد بالا😘

    ولی داداش چیکار کنیم؟حس می‌کنم این خلا هنوز هست

    پاسخ
    • در مسیر عشق گفته:

      اگه هنوز نوجوونی این حالتا طبیعیه و بخاطر رشد شخصیت و پیدا کردن هویت خودته

      اما یکم که بزرگتر بشی واست مهم نیست
      و وقتی کامل بشی و پر بشی از محبت خدا
      دیگه واست اصلا توجه بقیه مهم نیستا …

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ببین سخته ها ولی فکر کن یک شخص خیلی بزرگ و همه چی تموم تحویلت گرفته تو این شرایط فقط به این موضوعات باید فکر کرد که آقا این آدمی که میگی بین چند تا آدم تحویلش گرفتند آدم های هستند که واقعا هیچی از خودشون ندارند هیچی فقیر مطلق ولی از تو یکی خوشش آمده که قدرت همه چی دستشه اصلا حرفشم که میزنی آدم خوشش میاد خوشگل واقعی مهربون واقعی رفیق واقعی و این رفیق یلیه واس خودش تو پیش این شخص به چشم آمدی دیگه چه نیازی که انسان های فقیر به چشم بیای

      هر چند قبول دارم گاهی سخته ولی تنها راهش تفکر زیاد به عشق و مهربونیشه که ما پیش خالق به چشم آمدیم

      پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      داداچ منم اونطوری بودم امتحانش رو پاس شدم به همین امام رضا قسم خدا یه کاری کرده اونی که همه تو کفشن تو کف منه ولی دیگه من تو کف خدایی هستم که تو تنهاییام بود تو اون لحظه هایی بود که همه رفته بودن و درد منو میکشت درونم آتیش میگرفت و خدا،هی میومد آروم میکرد و دستم رو میگرفتم خدایی رو دادم که وقتی همه گفتن این هیچی نیست گفت گ..اضافی خوردن خودم همراهتم و خودم رشدت میدم،اون خدایی باهام هست که وقتی غریب بودم اومد و باهام میومد میرفتیم بیرون و الان من بیشتر با تنهاییم و هدفونم حال میکنم تا مردم آره این خداست که هی داره رشدت میده بهت حال میده با خنده هات و قهقه هایی که میزنی قند تو دل خدا آب میشه و اونم میزنه زیر خنده با عشق و حال هایی که میکنی خدا بیشتر حال میکنه وقتی لاته میزنی به رگ خدا کنارت نشسته میگه به به در حالی که تو خوردی!
      با الهام هایی که میکنه تو رو از چه میانبر هایی برد بهت چه حکمت هایی داد بهت چقدر نعمت هایی داد بهت قدرت فکر کردن داد چه کتاب هایی بهت معرفی کرد چه،نشونه های خوشگلی برات فرستاد و در آخر چه آدم های خوبی دورت جمع کرد و آدم های سمی رو خیلی خوشگل و ناز انداختشون بیرن ازت محافظت کرد و الانم بوسیله دست های من داره بهت میگه دوست دارم عاشقتم آره اینه من همیشه مثال داداش رو میگم آدما قدرت نگه داشتن جیش کردن خودشون رو ندارن هه برو بابا اوسگل😂
      و در نهایت عشق و محبت فقط خدا والسلام ما هیچی نیستیم😉❤️❤️❤️

      پاسخ
  32. آیناز گفته:

    سلام داداش بابت مطالب امروز، خیلی عالی بود خیلی ممنون امروز اتفاقی صفحه قران رو باز کردم همون آیه ای که گفته بودید نم چند فاطر اومد که همه نیازمند به خدایید، این روزا خدا داره هولم میده ولی این رو نباید بذارم باعث بشه فکر کنم کسی هستم… وچقدر خوبه آدم نیازمند ب خدا باشه چون تجربه کردم وقتی کاری دیگران برات میکنن بعدش منت میذارن اما خدا خیلی باحاله

    پاسخ
  33. آبجی محدثه گفته:

    سلام داداش رضا یه سوال ذهن من درگیر کرد سوال این بود که هر کسی برای رفتن اون دنیا انگیزه داره مثلا بعضی شهیدا بخاطر رفیقاشون یا مثلا بعضی ها دیدن عشقشون یا خانواده هاشون می‌دونم انگیزه شما من و همه بچه های سایت این خدای جوشن کبیره ولی یه سوال شما که این همه شوق رفتن داری اگه بری اون دنیا چیکار میکنی منظورم اینه تصورت درمورد اون دنیا چیه که این همه شوق داری منم خیلی دلم میخواد برم اون دنیا و با خدای جوشن کبیر عشق کنم ولی بعدش رو نمی‌دونم مثلا نمی‌دونم چه طوری عشق بازی کنم خواهش میکنم اگه درتوانته جواب بده

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      به نظر من همه چی منظمه آرامش دارن زنگیشون بوی خدا میده وقتشون برکت داره بی هدف نیستن تو خونع هاشون دعوا بحث نیس عشق خدا تووجودشونه خلاصه یه زندگی خاصه ..ان شالله خدا به همه آرامشی بده ازجنس خودش کسی ام که تو لجن گیر کرده دستشو بگیره نجاتش بده الهی آمین

      پاسخ
  34. Zeinab گفته:

    میگن تو بازی شطرنجی به ازای هر حرکت اشتباه هزار راه حل دیگه وجود داره …
    انسان چرا اشرف مخلوقاته .. وقتی جلوی یه گرگ یا گاوی که رم کرده نمیتونه از خودش مراقبت کنه ؟
    بنظرت میشه گفت که … ادما به واسطه نیازشون قدرتمندن ؟ چون جای نیاز هارو خدا براشون پر میکنه .. انسان با تکیه به خداست که ارزشمنده .. وگرنه وقتی از خدا دوره حتی یه مگس هم براش میتونه خط و نشون بکشه .. عین نمرود .

    پاسخ
    • آیناز گفته:

      سلام همه چی در دایره اختیار خداست حتی همون مگس هم هرکار میکنه خداست که حواسشو بهش داده هممون یه مشت گدای خداییم اگرم چیزی داریم بخاطر خداست ولی من فکر میکنم درسته که نیاز های ما خیلیییییی بیشتر از مخلوقات دیگس ولی دلیل برتریمون همینه(اگر از راه درست تامینش کنیم) چون همین نیاز هامونه که اصلا مارو آورد سمت خدا

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      جدی راس میگیا آبجی …

      فکر کنم تنها دلیل اشرف بودنمون اینه که بیشتر از بقیه موجودات مخمون کار میکنه برا همین چیزای بیشتری هم میخوایم و نیازای بیشتری داریم .

      مثل بچه کوچولویی که خواسته هاش در حد بستنی و لواشکه …ولی وقتی بزرگ میشه دنبال چیزای بزرگتره .

      هر چی عقل بیشتر …نیاز ها بیشتر …
      وگرنه از لحاظ جسمی انصافا ضعیفیم …
      یه پلنگ بیاد جلومون قورتمون میده .
      یا حتی یه پشه نیشمون میزنه سه ساعت میخاریم .

      عقلمون هم زمانی به درد میخوره که خدا رو باهاش بشناسیم …وگرنه عین آفتابه طلا می مونه که درسته طلاست ولی تو توالت استفاده میشه .

      به قول خودت انسان فقط با تکیه به خدا ارزشمنده .

      پاسخ
  35. حسین✌️ گفته:

    داداش آی گفتی که نیاز ها یعنی خدا یه کاری کرده نشون بده به همه که ببین تشرف مخلوقاتم رو این طوری نیازمند کردم ولی بازم تو راه و عشق بازی با منه
    ببینین
    چون داداش چندین سال پیش پیگفتم چطور موجودات ارگانیک نمی دونم پرواز میتونن بکن سرعتشون زیاد دیده نمیشن قدرت جسمی دارن(کارگر های حضرت سلیمان نبی) نمی دونم رد میشن از اشیا شاید
    (ولی انسان هیچی فقط توکل که از عشق میاد و اعتماد،همه اینا رو میزنه زمین)

    پاسخ
  36. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    حرم باباعلی جای همه بچه های سایت و کانال زیارت کردم اونم دوبار 😊و ازش این بار فقط یه همسفر بهشتی خاستم چون بنطرم دراین مرحله از زندگیم سرعتم رو تو خودسازی بیشتر می‌کنه و واقعن نیاز به هجرت دارم و میخام آرامش واقعی رو تجربه کنم انشالله همه بچه های سایت همسفر های بهشتی شون زودتر در مسیرشان قرار بگیره و بیشتر رشد کنن

    پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام آبجی سکینه .
      تو حرم به جای ما هم نفس بکش و اسم مولا رو صدا بزن …
      امام علی عمر منه .
      الهی آمین .
      ان شاءالله به زودی با یه پسر مومن و ولایی و خوشبو ازدواج بکنی آبجی .❤️

      پاسخ
  37. حسین✌️ گفته:

    داداش یه چیز عجیب تو سفر اربعین امسال اتفاق افتاد این بود که هر موقع چه ظهر چه شب میخوابیدم خواب میدیدم وا!!
    و اکثرا با خنده هایی تو خواب میکردم بیدار میشدم!!؟
    الان که برگشتم کلا صفحه نمایش خاموشه خوابی نمی بینم😅 یا یادم نمیممونه نمی دونم چرا
    ولی تو سفر هر موقع میخوابیدم و بعد بیداری خوابم رو مینوشتم.

    پاسخ
  38. پناهنده خیمه مامان فاطمه س گفته:

    سلام بچه ها چطورید جاتون خالی توفیق شد رفتم کربلا ، به یادتون بودم. بچه ها یه سوالی دارم ، من وقتی رفتم کربلا خب از امام حسین یه همسر مومن و صالح خواستم و کلا شور و شوق داشتم واسه بحث ازدواج ولی الان که چند روزی هست برگشتم هیچ احساسی به ازدواج ندارم ، بیخیال بیخیال شدم نسبت به این موضوع ، به نظرتون چرا اینجوری شدم؟

    پاسخ
  39. زینب گفته:

    سلام
    داداش رضا دلمون واسه اون لایو هایی که شب تا سحر میزاشتین تنگ شده
    آخریش لایو نیمه شعبان بود ک واقعااا عالی بود و به قول شما همه چی تغییر اساسی کرد بعد اون شب
    خیلیییی خوب بود کاش دوباره بزارین

    پاسخ
  40. Mobinasalari گفته:

    سلام داداش رضا حرفایی ک امروز گفتی دقیقا همون حرفایی بود ک لازم داشتم بشنوم خدایا قربونت بشم ک‌چقدددددر تمیز و قشنگ هدایتمون میکنی

    پاسخ
  41. zinab_kamai گفته:

    سلامم داداش واییی وایییی وایییی چی بگم؟
    دقیقا دقیقا چند وقتیه درمورد همین موضوع فکر میکنم درمورد پول خیلی فکرم درگیر بود

    آخیشش فکرم آزاد شد الهی شکر

    پاسخ
  42. آرامشی از جنس الله گفته:

    داداش اول اصلا جرعت نمیکردم ی اهنگ عاشقانه گوش بدم خیلی ناراحت میشدم کلا هیچوقت اهنگ فارسی یا عاشقانه اصلا تو گوشیم نمیاوردم فقط مداحی بودن یا قران ولی از وقتی که خدارو اینقدر قشنگ شناختم اهنگ شاد عاشقانه که میزنم واقعا احساس میکنم اینو داره برا خدا میخونه و یاد خدا میفتم یا بعضیاشون رو خدا برا من میخونه خیلی حس قشنگیه اولین بارمه این حسهارو تجربه میکنم

    پاسخ
  43. آرامشی از جنس الله گفته:

    تا الان نمیدونستم ساعت ۱۰ شب چطور بخوابم که خوابم ببره این تجربه خودمه که بعد از نماز صبح نخوابم اگه خسته بودم قبل اذان ظهر ی چرت کوچیک بزنم دیگه نخوابم ساعت ۱۰ شب راحت خوابم میبره
    ولی باید تمرین کنم اینجوری عادت کنم فعلا اولشه یکم سخته برام

    پاسخ
  44. زهرا گفته:

    سلام دادش یادمه یک بار گفتین اگر یکی هر چه قدر تو یک سری مسائل گیج بازی در بیاره اگر خدا براش صلاح ندونه اصلا نمیگذاره سرش بلایی بیاد و همه جوره هواش و داره تک تک اینا را خدا داره بهم به چشم نشون میده به قول خودتون استاد سر جلسه امتحان سکوت میکنه این روزا قشنگ حس میکنم خدا سکوت کرده ولی تو سکوتشم حواسش بهم هست هوادارمه

    پاسخ
  45. Hossienrezayi گفته:

    سلام داداش خویی…
    داداش چند وقته یه جوری شدم مثل حال احوالات خودت اما شاید در نه دوز خودت
    مثلا بین الطلوعین یا نماز صبح
    وقتی به چیرهایی که دیگران شاید خیلی خوشحال کنه یا با شنیدنش حتی ذوق کنن من هیچ حسی ندارم و میگم که چی…
    مثلا زن گرفتن، خونه خریدن، ماشین گرفتن، غذا خوردن، خوابیدن، سفر رفتن، رایطه
    منظورم اینه که دیگه اصلا انگار دنیا برام خیلی کوچیک شده مثل کارتون رالف خرابکار که از بازی که براش مشخص شدع بود زد بیرون…
    یه چنین حالتی..
    و این اولین بارم نیست یکسال تقریبا هر چند روز یکبار
    وقتی با خودم خلوت میکنم دنیا این شکلی برام اصلا جذابیتی نداره…
    انگار میدونم ته سناریو چی، یا میدونم من دیگه دیالگوی برای یازی کردن توی این فیلم ندارم اینجوری…

    به خدا میگم که خدا درسته ما رسالتی داریم و باید بدونیم اما خب چرا این حس قوی توی ما گذاشتی
    خودت کمکمون کن تحقق پیدا کن و من پر بزنم بیام بالا به قولی لقای دنیا به عطاش بخشیدم…
    یه راهنمایی کن

    پاسخ
  46. «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» گفته:

    سلام داداشی سلام رفقا
    مدت ها بود با یک چالشی روبه رو بودم و همین چالش باعث بی انگیزگی و ساکن بودنم تو زندگی منجر شده بود . امشب تصمیم گرفتم از سکوت و آرامش شب استفاده کنم و بنویسم و یک گفت و گوی دونفره با عشقم داشته باشم 😍
    بگذریم که این گفت و گو باعث شد کلی راه حل قشنگ و جدید بهم الهام بشه جالب تر و قشنگ تر از همه ی اینا جملات عاشقانه ای بود که خدا بهم میگفت 🥺
    بهم میگه تو برام خاصی ویژه ای و به صورت وی ای پی تحت حمایت منی 🥺 بهم میگه قرار نیست هیچ کجای زندگی ترکت کنم تنهات بزارم یا دستت رها کنم اتفاقا تو برنامه هایی که برات در نظر گرفتم بیشتر از هر وقت دیگه کنارتم و حواسم بهت هست 😍🥺❤️‍🩹🤗
    مگه داریم با معرفت تر از این خدا آخ که دلم قرص میشه از این حمایت و غیرتش آخ که دیوونه تر و عاشق تر از هر زمان دیگه میشم آخ که دلم بیشتر بیشتر قرص میشه و باعث میشه بیشتر از هر وقت دیکه عاشق این زندگی بشم ❤️‍🩹🥺😍💝
    بهم میگه دوست دارم موفرفری خودم 😜🙈 بهم میگه بدو بیا اینجا ببینم پدر سوخته دلم برات تنگ شده بود 🤤😂🤣🤣🤣🤣🤣
    میبین من جنبه ندارما هی میخواد قلبم از این همه عشق و حمایت و توجه از کار بیفته 😍
    آ خدا خیلی خاطرت میخوام 🥺😍❤️‍🩹🫂

    پاسخ
  47. علی گفته:

    سلام
    داداش چجوری تشخیص بدم اون صدای درونی صدای خداست،یا اینکه کدوم صداها درسته؟
    داداش آخرین باری که به الهام درون گوش دادم از دین خارج شدم…

    پاسخ
  48. Pouya گفته:

    سلام به عشقای عشقم،مخصوصا داداش رضا،استاد عزیزم
    بچه ها من یه سه ماه و خورده ای کلا تجربه مدیتیشن دارم،ولی منظم نبوده….
    می‌خوام کلا راجب تجربه برون فکنیم بهتون بگم
    من بچه ها تو این زمینه خدا بهم استعداد و انرژی فوق العاده زیادی داده…..اینارو هم که دارم میگم نمیدونم چرا دارم میگم فقط دارم به حرف عشقم گوش میکنم،ادمی نیستم که بخوام پز بدم
    خلاصه من تمرینات مدیتیشن و انجام میدم،وقتی مدیتیشن انجام میدی،انرژی کندالینیت آزاد میشه….کلا پایین ستون فقرات همه ما یا دو انگشت پایین ناف انرژی جنسی ما هست،که یه بخش خیلی زیادیش اینجا ذخیره میشه و یه بخش کوچیکیش رو ما هر روز استفاده میکنیم با کار هایی که انجام میدیم….اگه خود ارضایی بکنی یا پورن ببینی یا حتی رابطه جنسی برقرار کنی این انرژی و از پایین خارج میکنی….ولی مدیتیشن نه….اگه مدیتیشن کنی هر روز،به مدت طولانی،ده دقیقه اینا اثری نداره و فقط آرامش میشه،من خودم زیر نیم ساعت برم چیزی اصلا حس نمیکنم،اقا کلا پرواز روح با این انرژی هستش،ما توی بدنمون هفت تا چاکرای اصلی داریم،این انرژی با مدیتیشن و کمک اوس کریم میاد بالا و وقتی به چاکرای تاج برسه که بالای سرمونه،علاوه بر برون فکنی و بیداری چشم سوم«چاکرای ششم چشم سوم هستش»فوق العاده توی زمینه های مختلف پیشرفت میکنیم….البته همون اولش این اتفاق نمیوفته….این یه انرژی فوق العاده عظیم و قدرت منده و با مدیتیشن زیاد و اینا میشه یاد گرفت که کنترلش کرد و ازش استفاده کرد،وقتی یاد بگیری و بتونی فعالش کنی کامل ،توی همه زمینه ها پیشرفت میکنی،انگاز یه قفل روت بوده،که این قفل شکسته میشه و کلی آپشن جدید و خفن بهت اضافه میشه مثل بازیا😂شهودت،منطقت،خلاقیتت،معنویتت،قدرتت،همه چیت فوق العاده می‌ره بالا…..کلا یه موجود فرازمینی میشی
    خب بذارید از تجربه خودم بگم اینایی که گفتم از مطالعاتم بود
    خودم با تمرین زیاد و لطف خدا جونم که بهم استعداد شو دادع،تونستم فعالش بکنم تا چاکرای هفتم،فعال شدنشم با تصور کردن خیلی فرق داره،خیلیا میگن باید تصور کنی یه انرژی وارد بردنت میشه و می‌ره بالا…ولی این اشتباهه…بیداری کندالینی یه حسه نه تخیل….قشنگ احساس میکنید که از پایین ستون فقرات تون یه چیز شروع به حرکت میکنه،برای هرکسیم متفاوتع،ممکنه برای شما خیلی سریع بیاد بالا،ممکنه برای یکی دیگه مثل یک مار بخزه بیاد بالا،اکثرا که من مطالعه میکردم میگفتن مثل یک مار حرکت میکنه میاد بالا،ولی برای من این طوری بود که آروم و مستقیم میومد بالا،اقا میاد بالا و بالا،وقتی به چاکرای ششم رسید،یعنی چاکرای چشم سوم،من به شخصه یه سر درد فوق العاده شدید گرفتم،کلا یه دوروزیه تونستم بیدارش کنم و مدیتیشنمو که ادامه دادم،وقتی دوباره بیدار میشه فوق العاده سردرد میگیرم دقیقا بین دوتا ابروم،یعنی چاکرای چشم سومم،و این خوبه،این یعنی انرژی کندالینی فعال شده،و داره روی مغز من تغییرات ایجاد می‌کنه و یه جورایی دارم آماده میشم برای برون فکنی و فعال سازی چشم سوم….کلا چیزایی که بهتون گفتم وقتی فعال میشه که به قول داداش پرده روح زده بشه…وقتی پرده روح زده نشه انگار هیچ کاری نکردی….خیلی تاثیری ندارد….جدا از اینا من تونستم کالبد اختری خودمو هم ببینم وقتی چشمم بسته بود،کالبد من نرفت بچسبه به سقف،توی بدن خودم دیدمش،یه بچه کوچولوی آبی رنگ بود،با یه سر خیلی بزرگ،مغزش خیلی بزرگ بود😂،انگار این موجوده بود توی کارتن کله کدو،سرم اونطوری بود،چشمام هم درشت و قهوه ای…خیلی رنگ قهوه ایش خوشگل بود،تاحالا رنگ قهوه ای این مدلی ندیده بودم،دست و پاهامم کوچولو بود مثل یه کودک،کلا شما وقتی دارید جدا میشید از جسم،یا احساس میکنید دارید بزرگ تر میشید،یا کوچیک تر،برای من کوچیک تر شدن بود،بعد یه چیز بهتون بگم شاید باورتون نشه،من جدا از الهامم فرشته های نگهبانمم باهام حرف میزنن،هرچند هیچ چیز غیر خدا وجود نداره و همه چیز تهش بر میگرده به خدا جون….ولی خدا بهم گفت این فرشته های نگهبانت دست منن،و با اونا حرف بزنن…ولی اینو در اصل بدون که داری با من حرف میزنی😍فرشته نگهبان بهم گفت که این کالبد اختریم،پنج سالشه….یعنی دقیقا همسن خودم«منظورم از زمانی که متحول شدم هست»لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم
    بعد همون‌طور که داداشم تو کتاب پرواز روح گفتن،همش حس میکنم روحم داره وول وول میخوره،و میخواد در بیاد،بدنم فوق العاده سبک میشه،اول از همه هم از دستام شروع میشع،بعدش پاهام،بعدش احساس وول وول خوردن،اقا تا اینجا رفتم،احساس کردم کل بدنم رفت بالا جز سرم،انگار سرم با چسب دوقولو چسبیده بود به جسمم….هی روحم زور میزد بکنتش،نمیشد سه چهار بار زور زد،که بعدش خواهرم اومد و صدام زد و همه چی خراب شد😂😂ولی خب خیره،ادمی وجود نداره،خدا بود….گفت دیگه بسه برو خونتون😂بعد بچه ها وقتی چشماتون بستس یه سری منظره ها و اشکال هم میبینید،نورم میبینید….ممکنه صدا هم بشنوید،من خودم صدای نویز شنیدم،یه صدایی مثل صدای دکل برق…صدای برق و شنیدین؟یه همچین صدایی،صدای فرشته های نگهبانتونه کلا….امشب چهره دوتا از فرشته های نگهبانمو هم دیدم….شایدم الکی بود نمیدونم ولی بهش گفتم خودتی گفت آره زود باش بیا دیگه کلی کار داریم….فکر کنم بگید توهمی شدی😂ولی واقعیته
    خلاصه که اینطور من آدم تکخوری نیستم و اگه تونستم برون فکنی کنم،که احتمال زیاد میتونم چون خدا بهم گفت من استعدادشو خیلی دارم و رشدم تو اینه،هرچی که علم کسب کردم میام به شماهم میگم تا باهم رشد کنیم
    شماهم برام دعا کنید که وقتی تونستم برون فکنی کنم و این قدرت هارو به دست آوردم خودمو گم نکنم….چون قدرت چیز سنگینیه و همه رو می‌تونه خراب کنه….
    راستی یه چیز دیگه هم بگم،وقتی فعال شد تو بدنم،فوق العاده احساس قدرت کردم،نه احساس قدرت بدنی،خیلی فرق داره،با روحم خیلی احساس قدرت میکردم،انگار میتونستم دنیا رو تکون بدم،با همون روح کوچولوی پنج ساله خخخخ،خیلی احساس قدرتمندی میکردم با اینکه کامل فعال نشد و پرده روحم زده نشد
    اره خلاصه

    پاسخ
  49. انا الی الله راغبون گفته:

    سلام داداش خوبی
    میگم پدر و مادرم خیلی با هم دعوا میکنن، فحش میدن، کارای مختلف انجام میدم برا درآوردن لج هم و…
    مخصوصا مادرم خیلی تو این دعواها اذیت میشه
    میتونم بهش پیشنهاد بدم طلاق بگیره تا هم حال روحی بهتر بشه و هم دوتاشون راحت بشن؟
    پدرم تو سفر، تو خونه، تو عروسی، تنهایی، تو جمع و… خیلی دعوا می‌کنه. منم یه سری آسیبای روحیمو تحقیق کردم دیدم بخاطر رابطه با پدره.
    فقط خواستم ببینم نظرت چیه میتونم به مادرم بگم طلاق بگیر راحت بشی؟

    پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      فک نکن اگه طلاق گرفتن همه چی درست میشه…
      نه

      همین امتحانا رو یه جور دیگه باید قبول بشی….پس همینجور قبول شو چون شاید شرایط بدتر بشه…

      مثل همون کسایی که توی جنگ ریختن و آب و غذا جمع کردن از ترس…

      پاسخ
  50. Elii گفته:

    https://s6.uupload.ir/files/img_۲۰۲۵۰۸۱۲_۲۰۲۰۰۰_oef3.jpg
    چرا یهویی این اومد واسم🙂داشتم راجع به یچی دیگه اصن تحقیق میکردم..‌چقد حرفات پخته بود و چقد جسارت داشتی رفتی برنامه ایول👌
    یه لحظه با خودم گفتم مگه میشه آدم یهو قرآن وا کنه سوره توبه بیاد مگه الکیههه اینا همه رو برنامه بوده…

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      یه چیزی بگم…
      خدا تو رو اینطور امتحان میکنه که یه کاری ازت میخواد که واسش انجام بدی و بهش نزدیکتر بشی
      ولی میاد در غالب یه آدمی
      که تو ازش بدت میاد بهت میگه
      که ببینه چه کار میکنی؟
      واقعا این دنیا همش بازیه فقط من و خداییم

      پاسخ
  51. عزیز کرده خدا گفته:

    بچه های که از خدا خواستگاری کردین…بهم بگین تجربیات خواستگاری تون رو…✨😍
    واقعا برام مهمه…بدونم…شاید در خواستگاری به کارم اومد…
    مثلا اینکه چطوری شروع کردین
    چطوری خواستگاری کردین
    چیکارا کردین اینا..

    پاسخ
    • آبجی محدثه گفته:

      من که فعلا با خدا رلم 😅♥️ ولی خیلی حس خوبیه مثلا بقیه با رلاشون دعواشون میشه قهر میکنن آخرش کات میکنن ولی من با خدا حرف میزنم باهم چت میکنیم اصلا دعوامون نمیشه و اصلا هم کات نمی‌کنیم😅♥️😂

      پاسخ
  52. زهرا گفته:

    سلام یک چی بگم قبل تحولم من اضافه وزن داشتم تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و شهوت شکمی داشتم وحشتناک
    حدودا بعد ۸ ماه کامل کنترلش کردم و بعد شروع کردم به خودسازی بعد این اتفاق یک چیزی درونم شکل گرفته و به یک باوری رسیدم که تو به هر چی بخواهی راحت میرسی فقط کافیه اراده کنی به راحتی میرسی دیگه هیچی بدتر از شهوت شکمی نیست و این روزا دارم با کمال گرایی میجنگم از زور فشاری که کمال گرایی بهم میاره دلم می‌خواهد جیغ بکشم خودم و بکشم چون خیلی قویه ولی یک حسی درونم میگه این که چیزی نیست اراده داری تو خیلی راحت میتونی شکستش بدی کلا به این باور رسیدیم هر چی بخواهم میریم بچه ها شما هم کافیه تو چیزی که سخته تونه شکستش بدید به این باور می‌رسید

    یا من کسی بودم خیلی خوابم سنگین بود و اگر بمب می‌ترکید بیدار نمی‌شدم ولی الان خیلی خوابم سبکه و حدودا ساعت ۶ تا ۶و ۳۰ دیگه بیدارم

    پاسخ
  53. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    .
    گاهی اوقات خدا بهت یه درد
    جسمی می‌ده تا قشنگ لهت
    کنه و تاب‌آوری تو رو بالا ببره
    این درد قشنگ تو رو مچاله
    و له می‌کنه…
    دوست داری داد بزنی و گریه
    کنی اما وقتی به حکمتش پی
    می‌بری، می‌گی خدایا دمت گرم
    به خاطر عشقمون تحمل می‌کنم
    و قوی می‌شم…
    این روزا دارم زیر فشار جسمی
    له اما قوی می‌شم و خود خدا
    دست گذاشته روی یکی از
    گرگ‌هام و داره ادبش می‌کنه…
    مسیر رو نشون داده و بهم گفته
    بود که می‌خوام برات جبران کنم
    و الان هم دارم با گوشت و
    پوست و استخونم حس می‌کنم
    که جبران کردن خدا می‌تونه
    چه قدر امیدبخش باشه هر چه قدر
    هم که درد داشته باشه…
    .
    پ.ن: عملم با موفقیت انجام شد
    و خدا نسخه جدیدتری از من رو
    به نمایش خواهد گذاشت…
    Just Wait And Enjoy It😌
    .

    پاسخ
  54. نیلوفر صالحی گفته:

    سلام داداش و بچه ها
    یه جا گفتیم اونایی که اصلا به چشم بقیه نمیان ، مثل همین داداش رضا ، یعنی خدا سرشون غیرتی و حساسه.
    حالا اونایی که خیلی به چشم میان و یک سره در حال گرفتن درخواست از جنس مخالف و توجه و تایید دیگران هستن ، یعنی برعکسش براشون اتفاق افتاده ؟

    پاسخ
  55. ... گفته:

    سلام داداش وقت بخیر،من جدیدا درگیر بیماری جسمی شدم،یه جا بهتر می‌شه یه جا دیگه شروع می‌کنه
    تازگیا نمازمم شروع کرده بودم و داشتم به خدا نزدیک می‌شدم
    به نظر شما علتش چیه؟
    قبلاً اصلا اینطوری نبودم…
    این شرایط من رو دور کرد از خدا
    چون جراحی کردم نتونستم نماز بخونم و…
    دنبال حکمتش هستم به نتیجه ای نرسیدم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      دراز کشیدی مهر نداری وضو نداری اوکی خدا میفهمه همونجوری بخون فقط کلمات عربی و تکرار کن خدا قبول میکنه حالت بهتر شد نمازت و تونستی مثل قبل بخون حتی تو خیابونی تو تاکسی نماز شد اگه یادت موند بخون نماز و قرار نی وضوع باشه رو به قبله یا هر چی خدا میبینه

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      بعضی وقتا خدا نعمتی که بهت داده رو ازت میگیره چون قدرشو ندونستی….آدم وقتی مریض میشه تازه قدر سلامتیشو می‌فهمه….درسش اینه به نظرم

      پاسخ
    • داش ابوالفضل گفته:

      ببین هر کاری کردی نمازتو ول نکن به خدا ولش نکن، و اگه خدات واقعی باشه و احکامی نباشه خیلی راحت تر میتونی با این قضیه کنار بیای که خدا الان از من توقع اونچنان نداره ☺️
      خیلی مهربونع☺️
      خیلی هم مشتی☺️
      حتی اگه بدمنتم تکون نخورم نمازخو تو ذهنت بخون😊

      تو عالم ذر این عهد رو با خدا بستی که خدا گفت تو این تاریخ به خاطر این مشکلت عمل میشی…
      پس جای نگرانی نیست این دنیا حساب کتاب داره مگه الکیه جاییت درد بگیره 😂

      پاسخ
    • زینب گفته:

      اصلا نا امید نشو و کمالگرایی نکن ی ذره ک حال جسمیت خوب شد بخون نگو حتما باید خوب بشم کامل نماز هامو بخونم
      حالا وضو نمیتونی بگیری تیمم کن نمیتونی ازجات بلند شی، همون نشسته یا خوابیده بخون

      پاسخ
  56. parasto گفته:

    واییی داداش عاشق رابطه عاشقونه شما با آبجی فاطمه ام😍💕🦋
    بی نظیرهههه و به کل دنیا میارزه🎇✨
    ان شاءالله روز به روز بیشتر از همدیگه آرامش بگیرید و با هم بیشتر به سمت خدا برید 😍🌹
    برای ما هم دعا کنید لطفا
    یه سری اسماعیل ها هست که باید قربانی کنیم تا به چیزای خوب برسیم…
    خدایا؟ ما رو تو قربانی کردن نفس و پرداختن بهای عشقت یاری کن
    الهی آمین🌠🌸

    پاسخ
  57. آبجی محدثه گفته:

    سلام به داداش و دوستان میگم کسایی که بعد چند وقت مثلا شیرینی هوس میکنن چیکار میکنن ول میکنن یا حداقل یه دونه رو میخورن؟

    پاسخ
    • parasto گفته:

      من میخورم…
      ولی کم، دیگه ادامش نمیدم که مثلا بگم حالا که امروز این دوره رو شکستم بیا چند تا دیگه هم بخوریم و نوشابه و چیزای قندی بخورم نه!!!
      چند هفته یه بار میتونی بخوری بنظرم ولی دیگه همون یکی رو بخور و دوباره بذار برای چند هفته بعد، اینطوری نشه که هرروز هوس کنی…

      پاسخ
    • انا الی الله راغبون گفته:

      سلام آبجی
      ببین بنظرم وسواس نداشته باش و کمالگرا نباش
      خودت رو اجبار نکن مخصوصا اگه ADHD داری
      من الان آنقدر نوشیدنی گازدار نخوردم(بجز دوغ) که دیگه حالم بهم میخوره از دلستر و نوشابه
      اولش اینطور بود
      گفتم برندهای حامی اسرائیل رو نمی‌خورم ولی نوشابه ایرانی و دلستر اوکیه
      بعد دیگه مارکای ایرانی هم ترک کردم و فقط دلستر یا لیموناد
      سر اون هم کمالگرا نبودم فقط به خودم گفتم پارسا نخوری بهتره میتونی بخوری کاملا بی طرف ولی خودم کم کم نرفتم سمتش
      فکر کنم چند روز پیش لیموناد خوردم بعد مدت ها
      بعد دیدم دیگه نوشیدنی گازدار به طبعم نمیسازه و کلا گذاشتمش کنار
      الان سر شیرینی دو سه پنج بار تحمل میکنم یا سعی میکنم جایگزین کنم
      سعی میکنم رو خوشم غلبه کنم چون گرگم نیست
      ولی اگه واقعا عُقدش بمونه تو دلم یا حالت تهوع بگیرم و… یا بعضی وقتا تو مهمونی میخورم
      امیدوارم بتونم شیرینی
      بعد هم پاستا و ماکارونی و سس و… رو ترک کنم
      به هرحال خدا برای ماهایی که تو خونه خانوادمون هستیم و غذای مشترک میخوریم با اخلاقای مختلف پدر مادر ها استثنا قائل میشه
      یاعلی
      در پناه باباعلی

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      حاجی به شخصه من اینطوریم که به خودم میگم لذتش فقط به اینه که بذارمش دهنم و دوبار بجومش همین…هیچ خاصیتی هم نداره،جدا از اینا باعث ترشح دوپامین کاذب میشه….دوپامین کاذبم بده….باعث افسردگی و بی حوصلگی و بی انگیزگی میشه….و باعث میشه مغزت هی دنبال دوپامین بیشتر باشه،از هر طریقی که شده،مثل شهوت رانی و مصرف الکل و سیگار و……

      پاسخ
    • داش ابوالفضل گفته:

      من هوس کنم بستنی بستنی پرگ کاله میگیرم یا کیک هوس کنم اون دوره ترک قندیجاات بود که داش رضا نحوه ی یه کیک رژیمی رو گفته بود.

      پاسخ
  58. نشاط گفته:

    سلام به همه عشقای خدا
    خدا قوت بهتون
    امروز برگشتم به اون دوران لجن، امروز در حد لغزش نبود کلا انگار ول کردم خودم، نمیزارم همینجوری ادامه پیدا کنه من خیلی مدیونم به خدا
    نمیزارم نفسم انقد از خوبی خدا سواستفاده کنه
    دیگه بسه، از همین الان دیگه میخوام زورمو بزنم از خدا میخوام مثل‌ همیشه بهم لطف کنه و اصلا امروزو برام کلا حساب نکنه چون بد گند زدم
    خودش بهم توان مبارزه و تلاش بده، نمیخوام انقد بی چشم و رو باشم، خیلیی با خودم بد شدم امروز اصلا هیچ کسو امروز حساب نکردم نه خدا رو نه خودمو نه داداش مهدی رو
    برام دعا کنید که سریع برگردم و دوباره خودمو بندازم تو بغل خدا با تلاشام…. ❣️

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      خدا کامبک تو رو دید
      ادامه بده
      لغزش جزوی از مسیره
      داره بهت میگه اینجا ایراد داری
      بنویس و کاغذ رو با نوشتن
      مورد عنایت قرار بده
      و جرش بده تا راه حل رو پیدا کنی

      مکان خودسازی: کاغذ
      وسیله خودسازی: قلم

      پاسخ
      • نشاط گفته:

        سلامم به همه عشقای عشقم خدا قوت
        مرسییی بابت راهنمایی هاتون، خداروشکر میکنم که تو جمع شما ها آوردم خدا
        آره الان وقت عمله، به خود خدا قسم که تمام انگیزم خودش و صفت های‌ قشنگشه، اگه این خدا برام خدایی نمی‌کرد دیگه اصلا برام امید و انگیزه ای برای تغییر نبود اما من خوبیشو دیدم و میخوام خوب عاشقی کنم ❣️
        انشالله هممون عاشق و دلبر بریم پیش عشقمون
        به امید منبع آرامش و حال خوب ✌️✌️💪❣️

        پاسخ
  59. Zeynab گفته:

    سلام داداش یه کتاب راجب حرص خوردن بنویس وقتی یه کسی با رفتاراش یا یه شرایطی باعث میشه افکارت بهم بریزه و ندونی باید چی کار کنی

    پاسخ
  60. Eliii گفته:

    سلام بچه ها ابجیم می‌رفت قم و یه نامه نوشتم به حضرت معصومه شمارم یاد کردم😍اسمتونو نوشتم برای پاکی و هرکس هر حاجتی داره…خلاصه در زندگی هر جا رسیدید بدونین نامه من بوده و دعاهام😎😂شوخی کردم گفتم به نور پاکی شما منم پاک بشم و همگی عاقبت بخیر بشیم🌝

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ببین چی روحت و بیشتر اذیت میکنه
      وسواس کمال گرایی خشم شهوت حرف حق و نمی طلبی دروغ هر چی که بیشتر بهت گیر میده راز حفره ها هم خیلی خوبه باعث میشه ریشه را در بیاری کم کم الهامت هم را می افته فقط حرکت کن توکل بر خدا میرسی حالت خوب میشه

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام زهرا جان .
      تو کتاب تا بوی گل ندی پروانه سمتت نمیاد ، داداش یه چیزی نوشته که واقعا خیلی کمک کننده اس .

      نوشته بود یه لیست از آسیب های خودت تهیه بکن و آسیب هاتو بنویس و برا هر آسیب یک ماه زمان بزار و روش کار بکن .

      ببین آبجی منم از این روش استفاده کردم و آسیب های خودمو نوشتم …بعدش درونم میگفت که این کتاب که تموم شد سراغ کدوم کتاب برم …مثلا به اون لیست که نگاه میکردم دلم میخواست اول فلان عیبم رو درست بکنم .

      به نظرم این کار خیلی کمک کننده اس که تو لیستی از عیب هات رو میزت باشه و بعد ببینی دوست داری اول کدوم عیبت رو اصلاح بکنی .

      موفق باشی ان شاءالله .

      پاسخ
    • mansoureh گفته:

      از هر کدوم که عشقت می‌کشه
      ببین الان نیاز روحت چیه؟رو کدوم موضوع باید کار کنی؟خودسازی کنی؟کدومم اولویتش بیشتره؟
      الهام بهت میگه
      هر کسی نسخه خاص خودشو داره

      پاسخ
  61. Zahra گفته:

    سلام داداش رضا برای شروع خودسازی از کجا شروع کنم از کدوم کتاب گیج شدم متوجه نمیشم میشه راهنمایی کنید
    موندم از چی شروع کنم

    پاسخ
    • پسر با اراده 😎🤞 گفته:

      سلام امیدوارم حالتون خوب باشه ، باید با نقطه ضعفتون شروع کنید ، ببینید مشکلتون از کجاست؟ با درون خودتون رو به رو بشید ، نقاط ضعف و قوت خودتون رو پیدا کنید و با یکیش که فکر میکنید مهم تره شروع کنید . برای فهمیدن نقاط قوت و ضعف نوشتن بهترین راهه . در قید و بند آداب نوشتن نباشید ، فقط شروع کنید به نوشتن و اجازه بدید هرچی توی ذهنتون هست روی کاغذ ریخته بشه! 🙂.

      پاسخ
  62. پرواز گفته:

    مرسی ازت که این چند روز منو چند بار سمت گناه بردی وبعدش به شدت وحشت کردم که از عشقت دوربشم وفقط به خاطر این عشق گناه نمیکنم مرسی که منو تشنه تر کردی من یه لحظه تورو حس نکنم میلرزم از ترس من حاظرنیستم این عشق و فدای هیچ گناهی کنم من عشق وباتو تجربه کردم😭 مرسی منو از گناه دور میکنی تا باهام عشق بازی کنی من اینارو میفهمم 🥺

    پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      الهی خدا هممونو عاقبت بخیر بکنه …الهی نور عقل و قلبمون سیاهی خشم و شهوات رو از بین ببره و تموم وجودمون در راه خدا فعال باشه .

      الهی بشیم همون بنده های یاد شده تو قرآن که شیطون نمیتونه تو دلشون نفوذ بکنه …
      الهی قلب هامون شش دانگ بخوره به اسم خدا و اهل بیت و دوستدارانشون و دوستانشون .
      آمین .🌷

      پاسخ
  63. ItsAmir گفته:

    سلام داداش رضا.
    وقت بخیر.
    من مذهبی تقلیدی بودم و باورهام اشتباه بود.
    فقط اینکه من تو خونه هستم و پدر و مادرم هم مذهبی هستن و من دیگه با تفکراتشون حال نمیکنم.
    ولی نمیتونم راجع به خدا مثبت فکر کنم و محیط خونه اذیتم کرده بابت این قضایا، و این سد بزرگ منه. شدیدا بدبین میشم به خدا یه موقع هایی و یه جورایی از دین دارم زده میشم. چیکار باید بکنم؟ سعیم رو کردم چندین بار، ولی باز برگشتم به حالت قبل.

    پاسخ
    • parasto گفته:

      منم شرایط شمارو داشتم، چون خانواده ام تقریبا مذهبی و بدبین هستن
      یه مدت هر روز صبح که بلند میشید نگرانیاتون رو بنویسید و به خدا بسپارید و شب چک کنید ببینید چقدش اتفاق افتاد و چقد خدا هواتونو داشت
      در ضمن؟ با خدا حرف بزنید، هر شب بگید خدایا کمکم کن بهت خوشبین بشم، بهم ثابت کن همیشه خیر منو میخوای…
      از اتفاقات خیر بکشید بیرون
      و اصلا بدبینی به خدا رو دست کم نگیرید و تا میتونید توش پیشرفت کنید و حلش کنید، بعدش شک نکنید زندگیتون بهشت میشه
      واقعا تجربه شو داشتم، بعد ترک بدبینی به خدا، روزی هزار بار عشق و محبت خدا رو حس میکردم و دیوونه میشدم…
      ان شاءالله موفق و عاقبت بخیر بشید

      پاسخ
    • انا الی الله راغبون گفته:

      داداش ببین تنها نیستی
      خدا هست و میبینه
      پدر و مادر تو لااقل می‌زارن یه نماز جمعه بری یا برا نماز شب خوندن بهت متلک نمیندازن
      پدر و مادر من همون هم نیستم
      افراط یه درد متفاوتی تفریط هم همینطور
      فقط مثل من به این فکر کن چطور میتونی یه کار که ازش لذت میبری انجام بدی یه درآمد گرچه ماهی پایین یه میلیون باشه انجام بدی و ازدواج و الفرار
      برای اینکه فعلا تو خونه باشی و حسن ظن انجام بدی راهکار دارم ولی خودم عمل نکردم که به تو هم بدم
      در همین حد بدون که دوتا چیز کمکت می‌کنه
      الهام
      دوره ها
      یاعلی
      در پناه باباعلی

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      میدونی .. منم مادر پدرم همینن ..
      ولی یه چیزی که هست اینه که خوندن کتاب یا گوش کردن پادکست یا کلا ارتباط گرفتن یا ادمای درست .. چه از طریق چت یا تماس یا کتابهاشون حتی پادکستاشون .. انرژیشونو بهت منتقل میکنه .. به قول داداش رضا فعلا میتونی ذهنی و درونی مستقل بشی
      اینجوری با ادمایی که بهت حس خوب میدن ارتباط بگیری تا هجرت بزرگتر و مکانی ات وقتش برسه .

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      دنیا هرکی هرکی و خر تو خر نیست
      همه چیز خدا قربونش برم حکمت داره
      مشکلات زندگیتم انتخاب خودت تو عالم ذر هست،چون اینا برای خالص کردن روحت بهترین گزینه ها بودن….
      همیشه هرجا ریختی بهم بگرد دنبال حکمتش…بعدش بیشتر عاشق خدا میشی و از خودت و تفکراتت خجالت زده میشی

      پاسخ
    • ملیح گفته:

      سلام داداش منم خونوادم همینجوریه اصن از بچگی تا یک سال پیش تقلیدی مذهبی بودم و همین باعث شد من برم سمت مسیر اشتباه و ضربه بخورم …
      چون هم تقلیدی ب خدا باور داشتم هم باورام غلط بود هم ب اجبار این باور هارو پذیرفتم و ی مدت کلا خدا نداشتم تو زندگیم خودم خدای خودم بودم انگار
      هر کاری دوس داشتم میکردم ولی حس کردم یچی کمه بعد متوجه شدم اون خدایی ک تقلیدی بوده اصن خدای درستی نبود و بعدش که اومدم کتاب خدای جوشن کبیر خوندم متوجه شدم خدای من اینه ن اونی خونوادم تبلیغ میکردن
      کلا خیلی سخته ک تو محیطی باشی ک خداشون با تو فرق داره
      سعی کن بحث نکنی در این مورد باهاش چون اونارو خیلی سخته ک باور هاشون به خدا تغیر بدی ولی تا میتونی رو خودت کار کن ک نسبت ب خدا دیدت عوض بشه هر کتابی داداش درمورد شناخت خدا نوشته حتما برنامه بچین ک بخونی وقتی خدای اصلیتو پیدا کنی
      دیگه اصلا نمیتونی درمورد خدا منفی فک کنی و یا بد بین باشی به خدا
      چون میدونی بخاطر خودت یه سری اتفاقاتی میوفته یا تو شرایط های سخت قرار میگیری شاید دعوا بگیری با خدا ازش ناراحت بدی حای ی موقع هایی فحش بدی خدارو ولی انگار چون خدای واقعیه توعه و تنها کسیه ک بهش اعتماد داری راحتی باهاش حای اگه دعوا هم بگیری بازم حست بهش خوبه مطمعنی اون تلافی نمیکنه کارای تو رو برات جبران میکنه دوست داره
      فعلا فقط تمرکزتو بزار رو شناخت خدای واقعی لازم نیست زیاد ب دین و عقاید بعضیا توجه کنی یا ب چیزایی ک خونوادت درمورد دین میگن یا حرفای شیخ ها فقط فعلا خدارو بشناس بعدن برو دنبال بقیه مسائل دینی
      الان فقط مهمه ک خدای واقعیتو بشناسی و باهاش رفیق بشی
      من چون ب اجبار خونوادم سمت خدا رفتم لج کردم حجابمو کنار گذاشتم هنوزم حجاب ندارم و به همه ی دستورات دین
      عمل نمیکنم ولی مهم برام اینه ک خدامو پیدا کردم به خودم فرصت دادم که کم کم
      سمت عمل کردن ب دستورات دینی برم
      چون الان ک خدا شناختم بخاطر خدا نماز میخونم ب عشق خدا روزه میگیرم
      ن بخاطر حرف خونوادم یا ثوابی که داره
      بازم میگم اگه حرفای خونوادت اذیتت می‌کنه دور باش ازشون
      زیاد ب حرفاشون گوش نده

      پاسخ
  64. Zahra✨️bano گفته:

    با حرفات موافقم داداش .. منم با خدای اخوندی زندگی کردم.. چقدر عذاب کشیدم… میترسیدم ازش .. و همون موقع دوره جوشن کبیر گذاشتین و من خدای واقعیو پیدا کردم،
    با اون خدا همیشه در عذاب وجدان بودم
    همیشه میترسیدم
    نمیتونستم باهاش حرف بزنم اصلا درکم نمیکرد یه خدای زبون نفهم بود اصلا😅
    و هر روزم بدتر میشد نمیدونم چطور بگم ولی واقعا افتضاح بود اون روزا ….
    الان این خدا خیلی پایس… پایه همه حرفامه
    دیگه من از وقتی ک خدارو پیدا کردم نیازی ب رفیق زمینی ندارم 🙂

    پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      منم با خدای فیک زندگی می‌کردم همیشه دنبال تلافی بود و خیلی سختگیر بود انگار وقتی اشکمو درمی‌آورد راضی میشد ولی خیلی خیلی بعد دوره جوشن کبیر خدام تغییر کرده الان این خدا بهم آرامش میده و میشه و واقعن دوسش دارم میخام همیشه ازم راضی باشه انگار وقتی اون راضیه منم از خودم راضی ام حتی بیشتر مواقع اون ازم‌ راضیه ولی من هنوز یکم سخت می‌گیرم

      پاسخ
  65. ح گفته:

    سلام من احساس میکنم بی عرضه هستم
    احساس میکنم که یه چیزی کم دارم ولی شاید هم باید محیط کاریم تغییر بدم نمی‌دونم یکی از این دوتا هست شایدم هردوتا

    پاسخ
    • ملیح گفته:

      همه ما یچیزایی کم داریم نقص و عیب هایی داریم ولی اصلا نباید کی ک بی عرضه ام یا نفهمم یا نمیتونم اگه میتونستم الان وضعم این نبود
      اصلا اجازه نده صدای درونت سرزنش کنه تو رو بخاطر عیب و ایراد هایی ک داری
      ساکتش کن با حرف مثبت ب خودت قدرت بده
      محیط هم خیلی تاثیر داره اگه نیبینی مدام منفی هستن یا ترسو و پیش بینی های منفی دارن یا محیط رو عوض کن
      یا ب حرفاشون گوش نده و خرفی نزن ک تو هم مثل اونا منفی حرف بزنی
      اگه اونا منفی گفتن بگو اونا اشتباه میکنن من نباید اینجوری باشم هر چی منفی گفتم تو مثبتشو ب خودت بگو
      مثلا به من میگن تو هیچی نیستی یا هیچ گ..نمیشی ولی من با قدرت ب خودم میگم اصن اینطور نیس اونا تو رو نمیشناسن نمیدونن قراره چ دستاورد هایی داشته باشی یا میگم من خدا دارم غیر ممکنه هیچی نباشم
      کلا مثبت حرف میزنم
      وقتی یکی منفی حرف میزنه دیدی یهو خودتم با بحثاش موافقی؟ میگی اره بخدا تهش هیچی نمیشیم تهش بد بختیم بیچاره ایم اینا حس منفی درونته ک وقتی ب زبون میاری بهش قدرت میدی یادت باشه اصن تو بحث منفی شرکت نکنی چون قدرت میدی و اون صدای منفی همش تو ذهنت پلی میشه
      حواست باشه چی ب خودت میگی

      پاسخ
    • آبجی محدثه گفته:

      داداش همدردیم ولی به نظرم از کسی خوشت اومد برو باهاش صحبت کن و داداش رضا رو معرفی کن و دختره رو بررسی کن ببین اهل خودسازی هست یا نه اگر بود که مبارکه اگر نبود برو بعدی😅

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      😂😂😂
      داداش‌رضایی هم نبود
      اشکالی نداره چون
      تو نمی‌دونی کی تو رو
      به آرامش و خدا می‌رسونه
      خدا خودش کارش رو بلده
      پس اعتماد کن
      😁😁

      پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      فک میکردم فقط ملاک منه 😅 داداش رضایی بودن
      ولی خب من برا اینک زیاد کمال گرایی نباشه میگم آدمی باشه که حق پذیر باشه و مخالف مسیرم نباشه اوکیه

      پاسخ
    • محدثه♡🤞 گفته:

      سلام
      منم همچین فکری میکنم گاهی😂😂
      ولی نمیدونم چی برام خیره
      با کی قراره رشد کنم …داداش رضایی هست یانه..
      اگه باشه عالی اگه نه حتما خیرم یه چیز
      دیگه بوده

      پاسخ
  66. Translight گفته:

    سلام…

    یه سؤالی داشتم؟
    نظرتون درباره ترنس‌ها چیه؟
    رسالت اون‌ها در این دنیا چیه؟
    اینکه خداوند روح یک مؤنث رو در بدن یک مذکر، و روح یک مذکر رو در بدن یک مؤنث قرار میده،
    حکمت‌ش چی میتونه باشه؟
    اگر بخوایم واقع‌بینانه به این موضوع نگاه کنیم، خب یک شخص ترنس مخصوصاً توی جامعه اسلامی مثل ایران، به سختی می‌تونه ازدواج کنه، به سختی میتونه کار پیدا کنه و پول دربیاره، به سختی میتونه رفت‌‌و‌آمد داشته باشه با دیگر افراد و… و واقعاً مشکلات زیادی رو باید تحمل کنه، حرف‌های من رو هم افراد ترنس خیلی بهتر می‌تونن درک کنن، چون اونا خودشون دارن با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنن.

    این که خداوند عادل و حکیم، روحی رو که در عالم ذر قرار بوده به عنوان یک مؤنث آفریده بشه رو در کالبد یک مذکر، و روحی که در عالم ذر قرار بوده که مذکر آفریده بشه رو در کالبد یک مؤنث می‌آفرینه،
    و کلاً این موضوع آفریدن انسان در بدن جنس مخالف‌ش (دختر در کالبد پسر و پسر در کالبد دختر) چه حکمتی میتونه داشته باشه؟ که بشریت پس از گذشت هزاروچهارصدوچهار سال از هجرت هنوز هم انگشت به دهن موندن و پاسخ واضح و دقیق و صحیحی به این سؤال ندارن؟

    عذرخواهی میکنم اگه زیاد حرف زدم و سرتون رو درد آوردم،
    ممنون میشم پاسخ بدین🙏🏻🎀

    پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      اطلاع زیادی ندارم ولی بنظرم اینا الکیه توهم هست و بخاطر نداشتن عزت هستش چون حلقه گمشده زندگیش که عزت نفس هست رو پیدا نکرده انگار هویت خودشو هم گم می‌کنه من خودم وقتی نه سالم اینا بود دوس داشتم پسر بودم علاقه زیادی به رفاقت و ارتباط با پسرا داشتم ولی بعدش خوب شدم و الان خیلی راضی و خوشحالم که یه دختر آفریده شدم

      پاسخ
  67. Zeinab گفته:

    برای کسایی که کربلا لازمشون نبود … میدونی برنامه خدا برات چیه واسه اربعین امسال ؟ خودش میخواد کربلات بشه .
    فقط باید به کانال داداش رضا نگاه کنی و ببینی چه ارامش و درسای نابی توش قرار میگیره این چند وقت … خوشبحال کسایی که اربعین رفتن کربلا و بیشتر خوشبحال کسایی که اربیعین و کربلای امسالشون رو خوده خدا گردن گرفته و محفل جداگونه براشون دستو‌پا کرده … انشاءالله نهایت لذت رو ببرید

    پاسخ
  68. Zeinab گفته:

    ببین یچی گفتین که تو ذهنم همه مسائل و سوالات اینجوری 🤝 رو هم چغت و بست شدن … خدایا صبحان الله همچی به هم مرتبطه .. ایا این ضمانت کافی نیست برای اینکه شما شب سر راحت رو بالشت بزاری و نفس عمیق از ته دل باشه که یکی هست که حواسش به همچی هست و حساب کتاب ریز ترین چیزای حتی اون غصه ۲۰ تو دلتو هم داره ؟

    پاسخ
  69. 𝐒𝐞𝐯𝐢𝐧 گفته:

    داداش؟
    زمانایی که سردرگمی اصلن از یه قدم بعدیت اطلاع نداری نمیدونی چه قدمی ورداری به چی پناه میبری؟چی باعث میشه از این حالت بیای بیرون؟

    پاسخ
      • 𝐒𝐞𝐯𝐢𝐧 گفته:

        داداش منم دقیقن همین کارو میکنم هر چیزی بهم الهام بشه میکنه بعد یهو بهم انگیزه میده یه کاری بکنم و..ولی من الان چند ماهه اینجوری دارم میرم جلو اکثر کارام نصف نیمه و نیمه تمامه.🥲

        پاسخ
        • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

          من بعض وقتا کلافه میشم و کارهای الکی میکنم ویا سمت گناه کشیده میشم چون هدف و برنامه ندارم ولی وقتی میرم یه قدمی میزنم و بیرون میرم واقعن بهم الهام میشه

  70. زهرا گفته:

    سلام داداش
    امروز تولدمه..
    ازت میخوام به مناسبت این روز فرخنده یکی از کتابات رو بهم پیشنهاد بدی ک بخونم.
    تولد شمام مبارک امیدوارم هممون عاقبت بخیر بشیم😊

    پاسخ
  71. زهرا گفته:

    سلام داداش رضا تولدت مبارک
    در حد توانم کمک کردم
    داداش رضا تازگیا این دعا رو میکنم میگم خدایا کمک کن به مرحله از زندگی داداش رضا برسم بعدش میگم ایا در حد داداش رضا تلاش میکنی و تمرین میکنی
    پس تلاشت رو زیاد کن
    و ب خودم میگم داداش رضا کل زحماتش رو به زبان ساده تو کتاب هاش گفته پس حداقل به این ها عمل کن
    تو چهل روز اربعین که چله زیارت عاشورا و دعای توسل برداشته بودم گفتم خدایا کمک کن عشقم بهت زیاد بشه عشقت رو تو دلم قرار بده بدون هیچ حاجتی میخوندم
    البته گاهی از روی خستگی فقط میخوندم ک عمل کرده باشم
    راستی دادش رضا ببخشید ممنون میشم ویس ۶:۵۷دیقه ای من رو که شنبه فرستادم تو ربات جواب بدی ؟!خیلی ممنون

    پاسخ
  72. یا رحیم😍✨️ گفته:

    سلام داداش حرفات عالیه
    دستم گرم ایشاالله عاقبت به خیر بشی
    ابن آبجی ملیکا پیداش نیست خواهر ما هنوز منتظریما☺️✨️

    پاسخ
  73. پسرجنگجو✌️🙂 گفته:

    سلاپ داداش
    تولدت مبارک

    ایشالا هرروزمون روز تولدمون باشه

    داداش اشکمو دراوردی و لبخند به لبم نشوندی با حرفات💛
    خیلی خوب بود
    خیلی
    انگاری اون ارامشه رو به ما هم منتقل کردی

    دیگه سعی میکنم غصه نخورم
    گوربابای همه چی
    وظیفه من فقط تلاشه
    همین💙

    پاسخ
  74. بنت الرضا گفته:

    سلام بچه ها دو سالی هست که مریضم ،لطفا برام دعا کنید که زودتر خوب شم درس و ازش بگیرم ،چون داره تاثیر میزاره روی جسم و روحم ،چون دیگه نمیخوام از کسایی که قند میخورن با نوشابه بدتر باشم و ازشون طعنه بشنوم ،به ی بحران مادی بدی خوردم دعا کنید برام که درسشو بگیرم و پاس شم 🙏🕊🪐
    راستی داداش تولدت مبارک🥰انشالله روز به روز پاک تر شی با عشق🥰

    پاسخ
    • parasto گفته:

      بعضی درسا باید ترکیبی گرفته بشه و یکم زمان میبره
      ولی هرچی درسی که بهت میده بیشتر و مهمتر باشه، بعد رفع قضیه رشدت بشدت زیاد خواهد بود
      شاخکاتو فعال کن و هرچی درس میتونی ازش بگیر، شده حتی ۲۰۰تا درس
      این حرفایی که زدم برا خودمم لازم بود🥲🌸
      ان شاءالله به زودی زود پاس بشی امتحانت رو
      برات دعا میکنم✨🦋

      پاسخ
  75. Sadat گفته:

    سلام داداش واقعا عالیه حرفا خیلی ارتباط گرفتم به عنوان یه مذهبی به شدت تایید میکنم واقعا عجب و این که من خوبم بقیه بدن متاسفانه خیلی غالبه و یکی از چیزایی که منم باهاش درگیرم همین عجبه .
    بعد میشه لطفا درباره کمبود عزت نفس و خود کم بینی هم حرف بزنین جدیدا یه محیطی هستم همه غریبند وآدم زیاده اطرافم مثل خوابگاه و حس میکنم گاهی حرفا و نظرات آدماداره روم اثر میزاره یا زیادی مهم میشه چه تعریف چه بی تفاوتیشون! چیکار کنم؟ دوره کتف چپ و بهترین نسخه خودت باش روهم گذروندم قبلا

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      میدونی ابجی .. خود کم بینی معمولا از مقایسه میاد … در کودکی والدینت به اشتباه یا از روی نا اگاهی مقایست میکردن با بقیه شاید که الان دچار خود کم بینی شدی … کتاب عزت نفس بخش مقایسه رو بخون … تمرینش عالیه .. سادست ولی موقع اجرا اثرش خودشو‌نشون میده

      پاسخ
    • parasto گفته:

      منم خوابگاه هستم و کاملا شرایطت رو درک میکنم…
      روی خودت تمرکز کن و برای خودت تنبیه در نظر بگیر
      خوبی هاشونو میبینی، بدی هاشونم ببین…
      اگه زودرنجی، بذار کنار، خوابگاه جاییه که جهنم زودرنج هاست، چون هیشکی براش مهم نیس تو مُردی، مریضی، حالت بده، دیر بیدار شدی، از کلاس جا موندی، غذا نداری یا هرچی….
      هیشکی جز خدا برات نمیمونه، خودت مستقل شو
      اگه اوایل خوابگاه رفتنته طبیعیه ولی یه مدت بگذره میفهمی که اونی که دیروز ازت تعریف میکرد، امروز دشمن خونیته
      خوابگاه بشدت جای عالی ای هس برای درس گرفتن و مستقل شدن
      موفق باشی🌸✨

      پاسخ
  76. سکینه🤞 گفته:

    سلام داداش
    سالگرد تولد روحیت مبارک
    خیلی حرفات به دلم چسبید
    واقعا همینه خدا با هر کسی متناسب شرایط سختی های زندگی شه
    یعنی من انقد گند زدم که تهش جز خدا هیچکی واقعا کنارم نبود
    خیلی عشقه واقعا❣️🥰

    پاسخ
  77. عشق الهی گفته:

    سلام داداش تولدت خیییلی مبارک باشه یادمه وقتی سایتتو پیدا کردم دو سه سال از تحولت گذشته بود با اینکه خیلی رفتمو اومدم ولی بالاخره موندگار شدم کنارت خیلی رشد کردم همش از لطف خدا بود که با زبونت باهام حرف میزد حرفای جدیدتم بااینکه گنگشون بالاست ولی خیلی برای منم ملموس و قابل فهمن خداروشکر اینم لطف خداست که دروازه های اگاهی و فهمو باز کرده به امید روزی که بگردیم خونه و عشق ازلی ابدی رو بغل کنیم

    پاسخ
  78. Kian irani🇮🇷 گفته:

    سلام رضا .
    من چند وقته با خودم و گرگم خیلی دوست شدم . اصلا عاشق گرگم شدم چون خدا اگه نمی دادتش بهم ، من عشقو نمیفهمیدم .
    مثلا الان یه مدتیه که تو سختی ها و لغزش ها ، نه به خودم توهین کردم و نه به گرگم ، براش نامه نوشتم اونم جوابمو داد ، کلا با هم آشتی کردیم و دوباره رفیق شدیم .
    به قول رضا بهرام : من در خطرم بی عشق ، بی بال و پرم بی عشق ، بی عشق جهان یعنی یک چرخش بی معنی ♥️

    پاسخ
    • parasto گفته:

      بنظرم به خودت سخت بگیر
      به دیگران خیلیییی آسون
      اما سخت گرفتن به خود به معنی بی رحم بودن نیس، صادق و پرتلاش بودن نسبت به خود بهتره

      پاسخ
    • ملیح گفته:

      بی رحمانه با خودت صادق باش
      یعنی نخوا ک فرار کنی از شرایط یا مسولیت ها
      و بی رحمانه تلاش کن البته
      مطابق با توانی ک داری باید تلاش کنی چون اگه چیزی ک در توانت نیس یا زیاد از توانت براش تلاش کنی این بده

      پاسخ
    • kian irani🇮🇷 گفته:

      سلام
      با داداش رضا بگرد : کتاب هاشو بخون ، کانالشو بخون ، لایو هاشو گوش کن ، کتاب های صوتی شده رو گوش کن .
      وقتی زندگی یه آدم‌ پر تلاش رو می‌بینیم که خودش هم آدم کاملی نبود و پله پله به جاهای قشنگی رسید، ما هم میخوایم پر تلاش بشیم .
      بیا از کوچیک شروع کنیم ، خدا داره بهمون همینو میگه . پله به پله . مثلا خدا بهم میگه که ” عزیزم ، میدونستی اگه الان بیای شب زود بخوابی ، حالت بهتر میشه ؟ پس بیا الان بخوابیم . عزیزم ، میدونستی اگه الان فقط ۱۵ دقیقه بیای سمت رسالتت ، کلی آروم میشی ؟ نه نه کی گفته ۱۵ دقیقه کمه ؟ من که راضیم ، مگه چیزی از رضایت من مهمتر هست ؟ پس بیا شروع کنیم .”
      موفق باشیم همگی تو مسیر خدا، یا علی♥️

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      معمولا میگن گذشته داغونت باید بشه انگیزت واسه تغییر و پسرفت نکردن …
      ولی تو با برداشتن اولین قدم شروع میکنی به تغییر … بپذیرش و بعد هر روز یکم بیشتر خودتو‌ تکون بده .. کتاب تنبلی مادر تموم‌ گناهاست همون قدم اوله که اگه برداری قدمای بعدیت راحت تره

      پاسخ
    • اینور گفته:

      سلام
      تا میتونی از اهرم رنج و لذت استفاده کن
      آنقدر برای خودت رنج بعدشو مرور کن ک حالت از خودت بهم بخوره …و بعدش بگو اگه تنبلیمو درمون کنم چ لذت های ب دست میاورم ..
      همیشه ب رنج کاذب کار اشتباهات فکر کن …ن به لذت زود گذر و چن لحظه ای.

      پاسخ
    • ملیح گفته:

      دردای زندگیتو و رنج هاشو مرور کن تا میتونی هر روز تکرار کن بنویس بزا اصن اشکت در بیاد
      و از خودت بپرس اگه تا پنج ساله دیگه بازم تو همین شرایط باشم حسرت هام چیه
      چیه ک بخاطرش حسرت میخورم و منو پیر میکنه
      ارزوم چیه ک الان ندارمش چیه ک اگه براش کاری نکنم تا اخر عمر حسرت و دردش با من میمونه
      انقدر از خودت سوال کن مرور کن وضعیت بدی رو که الن داری تا این درد ها تو رو بلند کنه اره سخته ها
      ک از درد بخای انگیزه بگیری و تنبلی بزاری کنار ولی وقتی بلند بشی دیگه هیچی جلو دارت نیس
      من ی روز انقدر دردامو مرور کردم انقدر خودمو از شرایط الانم متنفر کردم انقدری خودمو زدم ک بیدار شم بدونم با تنبلی تف هم تو صورتم نمیدازن
      با هیچ کاری نکردن ….
      و تنبلی یعنی مرگ اینده ن چندان دور یعنی کشتن ارزوهات و خاک کردنشون با دستای خودت
      منم خیلی تنبل بودم انقدری تنبل بودم که حاضر نبودم پا روی پا برگردونم
      بی حوصله بی انگیزه اصلا حال بهم زن بودم همه منو مرده متحرک صدا میکردن
      انقدری از جام تکون نمیخوردم ک وقتی بلند میشدم کل استخونای بدنم صدا میداد کلا بدنم درد میکرد همش کوفته بودم و مریض
      تنبلی باعث میشه حرکت نکنی و متوقف بشی بی انگیزه و بی حوصله میشی
      فقط دپس داری بخوابی و تو گوشی الکی بچرخی بی هدف میشی و بعدشکم کم میری سمت گناه ک سرگرم بشی بعدش میبینی عههه افسرده شدی و همچی سیا شده
      نزار ب این مرحله برسی بلند شدن بعد افسردگی پدر ادمو در میاره
      اخه وقتی افسرده میشی حوصله خودتم نداری چ برسه ک بخوای زور بزنی خودتو بلند کنی

      پاسخ
  79. حسین✌️ گفته:

    داداش طبق معمول سر ناهار بودن تو تلوزیون میگفتن دشمن داره هی نقشه میریزه و نقشه شون بر باد میشه بعد الهام گفت این جبهه که داره در مقابل اسلام اینقدر تلاش میکنه و شکست میخوره ولی بازم نا امید نمیشه چرا شما ها که داریم واسه خدا تلاش میکنن و سخت کوشی امید وار نباشین!!!!
    خیلی حرف حقی زد😍😁

    پاسخ
  80. ریحانه‌خدا✌ گفته:

    سلام داداش خوبی
    داداش کسی که امروز خودارضایی کرده
    زنگ زدن بهش میگن کربلا میای فردا اماده شو
    چه حکمتی داره
    با چه رویی برم اخه💔🥲

    پاسخ
    • محمد‌حسین‌ گفته:

      سلام

      من بودم با کله میرفتم 😊

      چون امام حسین امام گناهکاراست 😁
      شاید این آخرین بار باشه و اختتامیش‌ رفتن به زیارت امام حسین و بعدش هم شروع یه دوره جدید زندگی 🤩

      پاسخ
    • محدثه♡🤞 گفته:

      سلام ابجی
      من اگه بودم از خداخواسته میرفتم
      هرچقدر روسیاهم که باشم و غرق گناه
      بودم بازم میرفتم❤️
      تو هیچ شرایطی دستتو از دست
      اهل بیت جدا نکن 😉
      من وقتایی که گناه میکنم یا از گرگم
      شکست میخورم میخورم زمین اتفاقا
      اینجور مواقع‌ خیلی خیلی نیاز دارم
      که برم جاهایی که ارامش داره مثل حرم
      گلزار شهدا و…

      پاسخ
    • انا الی الله راغبون گفته:

      ریحانه برو
      با کللللله برو
      اگه فکر می‌کنی امام حسین می‌گه نیا یعنی امام حسینت خیلییییی فیکه
      به من چی میگی؟ با اشک دارم برات می‌نویسم. من تو یکی از شهرهای زیارتی چهارده معصوم این کار رو کردم
      خدا و خود اون معصوم می‌دونه که چقدر حالم بد بود
      ولی آیا من دیگه گفتم زیارت نرم؟
      میرم جهنم؟
      من دیگه آدم بشو نیستم؟
      نشستم فکر کردم چطور میتونم درمانش کنم
      التماس دعا
      یاعلی

      پاسخ
  81. عاشق گفته:

    سلام داداش از کجا بدونم صد من چیه ؟؟؟ از کجا بدونم که خدا ازم چی می خواد و صد درصد تلاش و توان من چی میشه ؟؟؟ نه کمال گرایی بشه نه تنبلی

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      همینکه نشستی و فقط میگی از کجا بدونم صد من چیه اونم بدون اینکه پاشی و حرکتی بکنی ینی داری کمالگرایی میکنی …
      اینکه چقدر سریع میتونی بدویی وقتی مشخص میشه که شروع کنی به دویدن

      پاسخ
  82. زهرا گفته:

    هر چی از درون سعی میکنم با حرفاتون مخالفت کنم یا با منطق قبول کنم درونم با دلایل منطقی قانع ام میکنه از لحاظ منطقی درست نیست ولی اول قلب قبول میکنه بعد بادلایل کافی ذهن و راضی و در آخر می‌پذیرد اما سخته

    ولی اگر فرض کنی همه چی نیت هست خیلی از آدم خوبا به دلیل کار های که می‌کنند متاسفانه عجب گرفتن و خود برتر بینی دارند اما کسایی که بد هستن شاید بد باشن ولی از بد بودنشونم ناراحت باشن شاید شرایط براشون بد بوده در کل اگر منطقی بسنجی با توجه به شرایطی که من دیدم تو جامعه قبول دارمش یک مادر از بچه یک ساله انتظار نداره بتونه خودش و کنترل کنه برا همین پوشک میبنده بهش و یک مادر از بچه ۱۰ ساله انتظار داره بتونه خودش و کنترل کنه
    شاید روح بعضی ها ضعیف و بعضی ها قوی باشه بر اساس خیلی چیزا میتونه درست باشه این نظریه

    پاسخ
  83. . گفته:

    داداش ی چیزی
    اینکه صحبت های جنسی دور و بریات ازتت میکنه چیکار کنم؟
    مجردم خونه پدر و مادر
    من رو صداها از بچگی حساس بودم .
    ولی کنترلش میکنم ولی خدایی دیگه صدای رابطه بهمم میریزه
    یعنی چیکار کنم من کلا دیگه باید ی زاهی برام باز بشه خدا کمکم میکنه قطعا

    ولی در حال حاضر چه خاکی بر کنم😁😂
    حاجی مم گرگم شهوته بهم میزمممممم
    بعدشم دخترم فانتزی زحنیم فوقالعاده فعاله
    اصلا حیا نمیکنن چیکار کنم
    یعنی بعضی ها فقط زندگی رو گاو گوسفندی میبیینن خدایی چیکار کنم

    پاسخ
    • انا الی الله راغبون گفته:

      خواهر
      کسایی هستن که پوششون هم مناسب نیست
      یکی پوشش اذیتش می‌کنه یکی صدا
      اگه میتونی با پدر مادرت حرف بزن
      یا آهنگ بزار تو گوشت
      یا اینکار و بکن : اگه صداشون رو شنیدی تا میتونی دور شو یا یه کاری کن صدا نشنوی و (بپذیر)
      یعنی به خودت بگو به قول داداش رضا بزار عشقو حالشون رو بکنن
      یعنی بگو اونا دارن باهم انجامش میدم و طبیعیه
      کاری که پیامبر
      امام
      کافر
      مشرک
      ترامپ
      هیتلر
      رهبر و پادشاه ایران
      پدر بزرگ پدربزرگت
      و…
      انجام میدادن
      مثل غذا خوردن
      حضرت فاطمه شمارو حفظ کنه
      یا علی

      پاسخ
  84. حسین✌️ گفته:

    سلام داداش چطوری این آیات تو ذهنت میمونه من بجز چندتا آیه زیاد توذهنم نمیمونه!!!
    خیلی دوست دارم چون وقتی اون آیه میاد تو ذهنت یه جوری آروم میکنه آدمو که نگم!

    پاسخ
  85. فرشته 🙃«ناوا» گفته:

    سلام من یه چالش داشتم که ترسید باهاش روبرو نشدم ولی حالا میخوام حلش کنم ولی نمیتونم تصمیم بگیرم بین دو راهی قرار گرفتم نمیدونم کدومو انتخاب کنم میشه راهنمایی کنید چطوری چالش های خودتون حل میکنید یا بین دو تا تصمیم وقتی دو دل هستید چیکار میکنید

    پاسخ
  86. مائده گفته:

    سلام داداش رضا…
    امروز که نوزدهم مرداد ماه ۱۴۰۴ باشه علاوه بر تولد روحی شما ، روز تولد منم هست((:
    نوزدهم مرداد ماهی که ۲۰ سالگی من شروع میشه…
    دوساله که الحمدالله کادوی تولدم رو اوستا کریم
    دم دمای اربعین ، منو مهمون کرب بلای قشنگ حسینش میکنه…
    هفتهء پیش همین موقع ، یکشنبهء ۱۲ مرداد تو حرم بابا علی بودم((؛
    داداش رضا ازت میخوام امروزی که تولدمه یه چند جمله بهم حرف یادگاری بگی…
    جمله ای که هدیهء خآص شما به من تو روز تولدم باشه و آغاز ۲۰ سالگیم رو خوب رقم بزنه…
    و اینکه دعام کن داداش خیلی دعام کن دیگه زورم به خودم نمیرسه ، حس میکنم دیگه دارم کم میارم
    حس میکنم اونی نیستم که باید باشم…🙂
    به امید روزای قشنگ پاکی و رسیدن به بغل پر از آرامش خدا…💚🤞🏻
    #پیش_به_سوی_پاکی

    پاسخ
  87. زهرا گفته:

    خدای شطرنج بازم درس های بزرگ زندگی و تو کوچیک ترین چیز ها یادم داد همه چی خیره فقط باید درسش و کشید بیرون و روح رشد داد دنبال جواب که باشی خدا جواب و بهت میگه تو کی هستی که من و خواستی داری چی کارم میکنی عاشقم کردی شکرت که عشق تو رو تجربه کردم خدای شطرنج بازم خیلی خوب مهره ها رو میچینه
    فقط حسن ظن و ایمان و حرکت کن رو به جلو ببین خدا چی می‌سازه ازت فقط امید به شطرنج بازم

    پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      آبجی یه طوری شده هر اتفاقی که میفتی فکر میکنم چه خیری بوده،من چند وقت پیش موبایم افتاد زمین کنارش فرو رفت بعد چون من موبایلم رو به نیت خودسازی خریده بودم حتی یه روزی موند تو اتوبوس چون میدونستم خدا برام نگهش میداره یه جوری شد تو کمتریم زمان پیداش کردم راننده نگهش داشته بود،این گوشیم هم افتاد گفتم چیزیش نمیشه چون تو خودسازی کمکم میکنه خداییش از الهام گرفته تا سایت و کانال وpdf و صوت ها بعد گفتم چرا این اتفاق افتاد شاید خدا میخواد این یادم باشه که امروز اینو ازم خواستی وقتی حاجتت رو دادم یادت نره ها!!
      نمی دونم ولی خیر بزرگی بوده که از روی قاب گوشی اینطوری شد چون بار ها شده بود که سر خورده ولی نیفتاده!

      هیچ برگی بی اذن خدا نمیفته!
      این شطرنج شما هم که رفتی توش خدا رو پیدا کردی هم مثل اینه که دقت کردی چرا!
      من که خسلی دوست دارم فکر کنم چون همش خیره و اینطور هم میشه خدا رو شکر

      پاسخ
      • زهرا گفته:

        من شطرنج بازی نمیکنم بازی های دیگه ای انجام می‌دهم ولی اصلا ناخواسته تو همون بازی یک جوری چیده میشه که توش یک درس خیلی بزرگ خدا بهم میده الله و اکبر کار خدا خیلی درسته خیلی در بهترین زمان بهترین ها رو برامون جور میکنه فقط صبر لازمه

        پاسخ
  88. داش ابوالفضل گفته:

    ای جااانم داداش رضا
    برار واقعی من، داداش مشتی، لوتی دمت گرم ❤️🌹
    تولدت مبارک خستگی ناپذیر عاشق☺️🌹🌹🌹🌹🌹

    پاسخ
  89. گل نرجس گفته:

    سلام داداش رضا تبریک میگم سالگرد تحولتون رو خیلی خیلی تبریک میگم و خوشحالم راستش هم برای خودت خوشحالم و هم برای خودم میدونی اگه تو نبودی کی به من می‌گفت اونروزا که پراز فکر منفی بودم پراز استرس بودم باورت نمیشه میرفتم تو کانال بعضی آخوندا و میگفتم افکار منفی دارم چیکار کنم اذیتم اما هیچکدوم هیچ راه حلی برام نداشتن ولی تو داداش گفتی همش از ناحیه شیطانه و باورت نمیشه خیلی به من کمک کرد پس هم برای خودت خوشحالم هم برای خودم واقعا اگه نبودی چی میشد …خدارو شکر که متحول شدی و هستی ..خداروشکر الحمدالله الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت 🥰🥰🥰🥰🥰🥰ممنونم از دعای خوبتون تو حرم پیش بابا رضا جانم سلام منو بهش برسون بگو اقا جون نوکرتم نوکرتم نوکرتم مارو بطلب

    پاسخ
  90. «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» گفته:

    سلام داداشی 😍 سالگرد تحولتون رو تبریک میگم
    ممنون از دعا های گشنگتون تو حرم بابا رضا گلبم اکلیلی شد 😁😂🥰
    چقدر دلم برا حرم بابا رضا جانم پر میکشه 🥺❤️‍🩹

    پاسخ
  91. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    یه مدتی تصمیم گرفتم یه کاری برا رسالتم بکنم و خب سختیش متوسط به بالا بود.
    اما چند شب پیش قبل خواب برام یه خبری آوردن که اصلا معلوم بود این کار خدا بوده…ممکنه بود مثلا ۹۰ از ۱۰۰ سختی بکشم و تلاش کنم و…اما خدا کردش برام ۳۰ از ۱۰…واو❤️
    یعنی تو این اتفاق خدا رو خیلی دیدم.خیلی لمس کردم.
    با این اتفاق درک کردم این حرفو که میگن: قشنگ خدا رو دیدم یا این کار خدا بود دقیقا…نمیدونم چجوری بگم اما خدا رو خیلی دیدم❤️
    این چند روز دارم دعا میکنم که خدا جونم یه کارایی بکن و اعتمادمو‌ جلب کن عشقم…و جالب اینجاست حرف گوشکنه😁❤️
    این روزا اگه چیزی بشه یا هرچی…شیطون میگه اذیت میشی. زخمی میشی فلا بیسار…آمل همش میگم پس خدام کجاست؟ اون که بدیم نمیخواد ،خودش کمکم میکنه….و واقعام چیزیم نمیشه❤️
    یعنی کارای عادی میکنم و همش وسوسه میکنه و من جوابشو اینطوری میدم و خدا هم واقعا تو آغوشش میگیره منو…مثلا داشتم خرما میچیدم و رو نردبون بودم ممکنه بود بیوفتم اما نیوفتادم….یا مثلا یه حشره ای یا مارمولکی میبینم میگم خدا مراقبمه و اون حشره یا مارمولکه مثلا نمیپره روم یا کاری اصلا نمیکنه…
    یعنی خدا داره با کارای کوچولو و ناچیز اعتمادم جلب میکنه.
    خدایا شکرت ممنونتم که انقددددررررر…..عاشقمی،عاشقمونی❤️
    دمت مشتی.دمت گرم قشنگم❤️

    این روزا باورهای توحیدی رو خیلی دارم برا خودم مرور میکنم و حالمم‌ خدا رو شکر خوبه😊

    اصلا فکر نکنم از روزی که با این سایت آشنا شدم ،با خدا آشنا شدم…روزی باشه که لبخند رو لبام نباشه یا دلم خوش نباشه….حتی تو روزای خیلی بد بازم خدا یه کاری میکنه و بهم حال میده.
    دمش گرم عشقمو😁❤️

    پاسخ
  92. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    سلام داداشی الهی که تا آخرش دووم بیاری .
    تولدت مبارک باشه عشقه عشق.
    الهی با آبجی فاطمه پرواز کنید برید پیش خدا فقط سکسی وار😁 نگاش کنید و بمونید ت کف این خوشکل موشکله ❤️❤️❤️

    پاسخ
  93. به نام خدای مهربونم گفته:

    وااای خدای من این لایو چقد خوشگل بود چقد جیگر طلا بود چقد خوشمزه خوشمزه خوشمزه بود بغضم گرفت ایقد قشنگ حرف زدی داداش

    پاسخ
  94. Saye گفته:

    😂😂😂نکنه پسر همسایه بوده سر صبح نشناختی ؟

    حالا دور از شوخی ان شاءالله حاجتت روا میشه …
    ولی حاجت ها زمانی روا میشن که ما درسامونو پاس بشیم .
    الهی به سرعت درساتو پاس بشی و بعدش حاجتت روا بشه .

    خضر بنده خدا هم نیومده باید را اومده رو برمیگشت 😂😂لااقل میذاشتی تا جلو در برسه …سر کوچه دیدی درو بستی فرار کردی ؟😁❤️

    خدا حفظت کنه آبجی .

    پاسخ
  95. زهرا گفته:

    سلام. یک تجربه بچه ها حتما برید راجب این مسیری که داریم میریم تحقیق کنید تفکر کنید اگر بدونید بیشتر از پیش میتونید دووم بیارید
    باعث میشه تو سختی ها بهتر بدونید دارید چی کار می‌کنید حتما تفکر داشته باشید حقیقت ها که روشن بشه
    انگاری یک پرده از جلو چشم کنار میره و چشم اونچه که واقعیت داره را میبینه نه فیک ها را

    پاسخ
  96. زهرا گفته:

    سلام دادشی تولدت مبارک باشه درسته سالگرد تحوله ولی شروع تحول و تولدت روحتون هست خدا روشکر که هستید و باعث شدید روح های ما هم متولد بشن

    پاسخ
  97. اینور گفته:

    سلام داداش رضا
    سال گرد تحولتون مبارک باشه …ممنونم ک نایب زیارت ما بچه های بودی انگاری خودم با پای خودم میومدم حرم …هدیه ای ک ازت می‌خوام دعا برای پاکیم ک هر روز از دیروز خودم بهترترترترترتر بشم ..
    ممنونم داداشم ،❤️❤️

    پاسخ
  98. sama گفته:

    سلام داداش رضا سالگرد تحولتون مبارک
    خیلی قشنگ بود حرم امام رضا جان رفتید و ما هم زیارت کردیم ممنون الهی خیر ببینید وسلامت باشید خیلی مهربون هستید که چیزایی رو که یاد میگیرید به ما هم یاد میدید تا ما هم با آگاهی به عشق خداوند زندگی کنیم و خدا رو دوست داشته باشیم و بدنیم که فقط خدا برای ما کافیه

    پاسخ
  99. شهید حججی❤ گفته:

    سلام خدمت داداش رضا و دوستان
    صبح همگی بخیر و شادی …
    داداش تبریک میگم سالگرد تحولتونو
    الهی همیشه بدرخشی🥰

    ی گره افتاده تو زندگیم
    تو رو خدا دعام کنید مشکلم حل شه😥😥
    دوستای عزیزم لطفا با نفس های گرمتون دعام کنید🙏

    پاسخ
  100. بنت الحسین گفته:

    داداش مبارک باشه … ان شاءالله تو بهترین حالت خدارو ملاقات کنین … ✨️
    داداش هدیه من دعا کردنه 😊😂
    الهی بهترین ها براتون همیشه اتفاق بیوفته…
    و روز به روز بهتر و قوی تر و پلنگ تر از قبل بشین…

    پاسخ
  101. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    “ودودم…
    امروز همه رو کنار گذاشتم،
    همه صداها، همه فکرها،
    همه خیال‌ها…
    فقط تو موندی.

    می‌دونی چرا؟ چون
    فقط تویی که وقتی
    قلبم خالیه، پرم می‌کنی،
    وقتی زخمه، مرهم می‌شی،
    وقتی تاریکه، خورشید میاری.

    تو رو که دارم، همه
    بی‌معنی می‌شن… حتی
    نفس کشیدن، وقتی تویی،
    رنگ دیگه‌ای پیدا می‌کنه.

    ودودم… دستام خالیه، ولی
    قلبم رو با هزار امید به سمتت
    گرفتم…
    بیا این قلب رو بردار، هرچی
    غبار و گره هست با دستای
    خودت باز کن…
    من بلد نیستم این دل رو
    درست کنم، ولی می‌دونم تو
    بلدی… تو همیشه بلدی…

    من تو رو نمی‌خوام فقط برای امروز،
    من تو رو برای همه عمرم می‌خوام…
    برای لحظه‌هایی که شادی،
    برای لحظه‌هایی که گریه،
    برای وقتایی که حتی خودم رو گم می‌کنم…
    تو باید باشی… چون وقتی تو باشی،
    حتی گم شدن هم قشنگ میشه.🥹

    ودودم…
    ازت نمی‌ترسم که یه روز بری…
    چون می‌دونم تو نمی‌ری.
    اما از خودم می‌ترسم که
    فراموشت کنم، برای همین…
    این چهل روز رو می‌خوام
    با تمام وجود تو رو حس کنم،
    مثل خون که توی رگمه،
    مثل نفس که بی‌صدا ولی دائمیه…

    بیا… همین حالا…
    بیا و این قلب رو تا لب‌لب پر کن که دیگه جای هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمونه…
    فقط خودت، فقط حضورت، فقط عشق تو…”

    پ.ن: تا آخر تابستون ۴۴ روز مونده
    می‌تونید یک چله مشتی بردارید و
    قلبتون رو خدایی کنید😇
    التماس دعا

    پاسخ
  102. آبجی محدثه گفته:

    سلام به داداش و بچه های گل میگم من تو دوره ترک قندم میخواستم بدونم چون داداش گفتن چیپس و پفک ممنوع الان اون هایی که این دوره رو برداشتن کلا نمیخورن یا چند ماه یه بار میخورن ؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      من تجربه ندارم ولی اگر یهو بخواهی قطع کنی امکان داره بشه کمال گرایی مخصوصا اگر قبلا زیاد مصرف میکردی کم کم کمش کن مثلا بگو ۱۵ روز نمی‌خورم بعد ماهی و همین طور کم کم کلا ترک میکنی

      پاسخ
    • فرشته 🙃«ناوا» گفته:

      سلام نه دیگه کلا ترک میکنیم اگه یه بار بخوری ممکنه نتونی جلوی خودتو بگیری من بستنی خوردم بعدش خیلی وسوسه میشدم برم دوباره بخورم
      خودمو تنبیه کردم

      پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      چرا من قتد رو که کنار گذاشتم گاهی چیپس میخوردم چون گاهی فشار میاد باید یه طوری رام کنه و یا گاهی میرم کافه و لاته میخورم.
      آبجی یه طوری میشه که عادت میکنی چیپسم میذاری کنار ولی بذار کنار ها!
      من از قبلنا نوشابه نمی خوردم برای همه جای سوال بود همه خانوادت میخورن تو چرا نه !یا دوستام هر بار میپرسن نمیخوری!!
      عادت کردن همه و خودت عادت میکنی برو سمت خرما و گاهی شکر قهوه ای هم من استفاده میکنم ولی عادت میکنی اونقده خوبهه!!

      پاسخ
  103. عشق خدا گفته:

    قرآن به ما خبر داد:

    زنی سالخورده و نازا باردار شد.

    دختری مجرد و پاکدامن، فرزندی به دنیا آورد.

    چاقو نبرید.
    آتش نسوزاند.
    ماهی، بنده‌ای را بلعید ولی او را هضم نکرد.
    شتری از دل صخره بیرون آمد.
    ماه دو نیم شد.
    نوزادی سخن گفت.
    دریا شکافته شد.
    خداوند میخواهد به ما بگوید که او پروردگار ناممکن‌ هاست.

    پاسخ
    • انا الی الله راغبون گفته:

      کهیعص
      ذکر رحمت ربک عبده زکریا
      این ذکر رحمت پروردگار تو بر بنده‌اش زکریاست
      هنگامی که پروردگارش را ندا داد
      ندایی نهانی
      گفت خدایا استخوانم سسته و گرد پیری رو سرم نشسته، و لم اکن بدعآئک رب شقیا
      و خدایا هیچوقت از دعا به درگاه تو بدبخت نبودم
      و خوف دارم از نزدیکانم
      و زنم نازاست پس از سمت خودت برام یه ولی قرار بده
      از من و آل یعقوب ارث ببره، وجعله رب رضیا
      و خدایا؟ ازش راضی باش
      یا زکریآ انا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا
      ای زکریا من تورو بشارت میدم به یه پسر، اسمش یحیی‌ست، قبل این براش هم نام قرار ندادم
      دیدین؟ خدا دعای زکریا رو مستجاب کرد
      ای خدا
      تورو قسمت میدم به زکریا، به لحظه ای که تورو نهانی خواند، تمام مارو نجات بده و دعاهای پنهانیمونو مستجاب کن
      گاهی ما اشتباه میکنیم دعای شر و مرگ مبکنیم، اینارو مستجاب نکن و تبدیل به حسنه‌شون کن
      برا من و داداش رضا و زنش و هرکس این متنو میخونه

      پاسخ
  104. khahare khareji گفته:

    سلام جیگر های خدا ❤️❤️ اون داداشی که ویس گذشت گفت میخاد خودسازی کنه والی مادرش اتاقشو میگرده چی کار کنه به اونا نفهمن.. داداش از خدا بخای که آدمارو ازت دور کنه که بتونی راحت خودسازی کنی. بد خط بنویس والی یجور بنویس که اونا نفهمن والی خودت بتونی بخونی.. اگه میتونی انگلیسی فارسی بنویس مثلا اینجور khodaya shokrt) اگه زبان بلد نباشن هیچی نمیفهمن مهم خداست که میفهمه.. الهی خدا مسرو برات آسون و خانوادتو ازت دور کنه.،

    پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      ایده خوبیه،منم از فضولی خانواده تو یادداشت هام زیاد خوشم نمیاد!

      ولی چند بار رمزی نوشتم بعد مدتی که میخواستم بخونم رمز ها یادم رفته بود😅

      پاسخ
    • فرشته 🙃«ناوا» گفته:

      من یه چند باری بابام دفترهامو میومد برمیداشت تا حساب کتاباهاشو بنویسه من خواب بودم بعد مامانم گفت دفترت دست بابات بود و میگفت این داداش مهدی و اینا کی هستن
      یه بار دختر خاله ام خوندش نفهمید چی هست

      پاسخ
      • khahare khareji گفته:

        خخخخخ آفرین آبجی همینجوری ادامه بده . دفتر جدید بگیر که فقط واسه خودت باشه 😊 الهی خدا خانوادتو سر گرم کنه تو راحت بتونی خودسازی کنی عزیزم

        پاسخ
    • parasto گفته:

      واای خانواده منم اوایل گیر میدادن ولی وقتی دیدن من ناراحت میشم دیگه ادامه ندادن
      ولی هرموقع مامانم میزمو میخواد مرتب کنه من تپش قلب میگیرم
      اگه بابا مهدی بود با افتخار خودسازی هامو نشونش میدادم ولی مامان و بابا چی متوجه میشن از گناه های من…
      به خاطر همین همیشه ی خدا تو گوشم هندزفریه، مامانم میگه کر میشی دختر بذار مام ببینیم چی گوش میدی
      یه بار سعی کردم یه ویسی از شما رو پیدا کنم که توش ملایم حرف زده باشید و قابل پخش شدن پیش خانواده باشه
      ولی پیدا نکردم، همش مورد دار بودن😂✨
      این موش و گربه بازی تا آخر عمر ادامه داره دوستان، شما حتی اگه همسر داداش رضایی هم داشته باشید باز نمیتونید راحت از حرفای داداش رضا پیشش بزنید…
      یه چیزایی تا ابد برای خودِ آدمه…
      ان شاءالله هممون عاقبت بخیر بشیم

      پاسخ
      • khahare khareji گفته:

        ان شاءالله آبحی جان باید پنهان کنی وگرنه اذیت میشی از کاراشون..منم ۵ ساله اینجام خانوادم به لطفه خدا نفهمیدن اونا بیشتر گیر هستن گاهی ای چیزی از دهانم میپره بعد میگن این چیزا رو از کجا بلد شدی چه مزخرفه خخخخ میگم از اینستا 😂 یکی از دلیل هایی که اینستا دارم واسه اینه.. الهی زندگی همو خیلی زیبا و پور از آرامش باشه..

        پاسخ
  105. سارا گفته:

    سلام داداش رضا

    سالگرد تحولتون مبارک

    تو ذهن من همیشه یه داداش رضا هست
    که مثبته …

    وهمین منو میکشونه کانالتون

    گفتید هر کی باشه استرس میده

    چجوری مثل شما بشیم
    مثبت و دیدمون به مساعل مثبت باشه و خیر بکشیم بیرون و کسی اومد سمتمون استرس نگیره

    پاسخ
  106. عشق خدا گفته:

    داداش رضا دست مریزاد ویسای پرسش وپاسخ عالی عالی بود نگاه خدا لحظه لحظه ی زندگیت باشع که ایقد قشنگ حرف میزنی…گلوی خدا داداش رضا.

    پاسخ
  107. مهتاب گفته:

    سلام وقت بخیر
    من خودمو گم کردم همیشه فکر می کردم پزشکی میارم
    اما الان نمی‌رسم
    علاقه خودم هم رتبه ی بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار خوب میخواد
    هم پدر مادرم ناامیدن هم خودم
    از بعد کنکور انگار همه چیمو از دست دادم
    تو خود مسیر حس نزدیکی خیلی زیادی به خدا داشتم اما الان نه
    انگیزه ام کمتره
    و به شدت با ازدواج مخالفم و پدر و مادرم دارن به این سمت میرن
    من هنوز اصلا آمادگی ندارم
    همیشه می خواستم اثبات کنم یه دختر تنها سرنوشت و معیار ارزشش به خواستگار و خونه داری نیست
    به خودشه میشه دختر بود مستقل بود

    اما الان کارم شده خونه داری
    کار خونه خونواده با منه

    من باید چکار کنم
    به خاطر آرزوم به سال پشت کنکور موندم و الان راهی ندارم
    گیج گیجم
    شب ها از زور استرس خواب ندارم
    همش خودمو مقصر می‌دونم
    چه کتابی مناسبه بخونم از کجا شروع کنم

    پاسخ
    • parasto گفته:

      به عنوان کسی که رشته تاپ آورده و از خونه داری هم لذت میبره باید بگم که تو ماتریکس گیر کردی…
      میتونی هم ازدواج کنی هم یه خانم ماهر توی خونه داری باشی و هم سمت رسالتت بری، اگه رسالتت تو رشته ای هست که میخوای دوباره تلاش کن عب نداره، از خانوادت فرصت بخواه یه سال ولی به ازدواج هم فکر کن
      درگیر ماتریکسی که امروزه از خانم توی جامعه ساختن نباش… خانومی کردن آرامش خیلی خوبی داره
      برای کنکورت هم تلاش کن ولی از خونه داری هم لذت ببر
      از کجا باید شروع کنی؟ دوره چهل روزه بردار واز زیبایی های خونه داری و ازدواج بنویس و همینطور برای رسالتت تلاش کن
      دنبال آدمای موفقی بگرد که هم درس خوندن و هم زندگی مشترکشون رو چرخوندن…
      کاش وقتی هم سن تو بودم یکی اینا رو بهم میگف، فک کنم یکی دوسال ازت بزرگترم ولی خب یه سال خیلیههه،کاش اون موقع متوجه میشدم
      ان شاءالله عاقبت بخیر بشیم هممون و این دنیا و آرزوهاش رو زیادی برای خودمون بولد نکنیم
      الخیر فی ما وقع🦋

      پاسخ
  108. ⌚Amirali👤 گفته:

    سلام گوگولی های خدا🤗👤
    امروز یه مبحثی رو یاد گرفتم به نام قانون اولیوس،،،
    این قانون برگرفته شده از یه داستان قدیمی هستش که خودتون برید بخونید و ماجراش رو بفهمید…..
    در کل* این قانون این رو میگه که اگه یه هدفی رو میخوای باید تمامی وسوسه ها رو حذف کنی یعنی جوریی که دیگه اگه خواستی هم نتونی بری طرف اون وسوسه….
    مثال::: اعتیاد به گیم یا موبایل داری ،خب راهکار اینه که تو از ریشه این وسوسه رو قطعش کنی،،،یعنی کلا بازی رو پاک کنی و موبایلت رو بفروشی بره تا زمانی که درمان بشی،،،،
    این قانون خیلی نکات داشت ولی من شیره وجودیش رو گفتم….
    حتما خودتون یه تحقیق کنید خیلی جالبه ،به خصوص داستانش…..

    راستی این جمله رو از یکی شنیدم انگار خدا بود که از دهنش حرف زد..👇

    هدف های کیلومتری،قدم های میلی متری…😎❣👍⌚🫀🌌

    پاسخ
  109. زهرا گفته:

    سلام دادش این بخش لایه لایه خیلی خوب بود من تو یک سری ایراد ها قشنگ متوجه میشم
    یک ریشه داره ولی مثلا تو حق طلبی نمیتونستم حرف درست و بپذیرم ریشه اولش این بود که فکر میکردم هر چی خودم میگم درسته این و درست کردم رفتم جلوتر دیدم بعضی جاها تنبلی میکنم حرف حق و نمی‌پذیرم باز رفتم جلو تر دیدم تعصب دارم رو حرف دیگران اینم حل کردم رفتم جلو تر دیدم باز نمیتونم فکر کنم هر چی مشغول بودم نتونستم بفهمم تا بهم الهام شد خوش باورم اینم درست کردم و در کمال ناباوری امروز یک حدیث دیدم و روش فکر کردم دیدم با عقل نمیخونه نپذیرفتم اونم منی که همه چی و قبول میکردم 😍یک ذوقی کردم البته تو این مسیر من رو کاغذ می‌نوشتم صلوات ۲ تا و بعد میگفتم کمکم کنید حق طلب بشم و بعد ۳ تا صلوات دیگه و واقعا بهم نشون میدادن مشکل از کجاست البته باید دنبالشم باشی بهت میگن 😁😁😁خودسازی خیلی دوست

    پاسخ
  110. Zeinab گفته:

    میدونی تاثیر خودسازی چیه ؟
    یکی از تاثیراتی که یعد یه مدت خودسازی میبینی تو‌خودت .. اینه که جنگ و درگیریت با دنیای اطرافت و‌خودت کم میشه .. انگار همچی اروم‌میگیره … از گلای باغچه خونتون بیشتر لذت میبری .. انگار زیبا تر از همیشه ان .. با پدر مادرت کمتر بحث‌میکنی … راحت تر سکوت میکنی … خودتو بیشتر بوس میکنی و دوست داری .. درنت ارومه … زندگیت به معنای واقعی تبدیل میشه به قدم زدن تو یه دشت پر از گل … انگار خنکای نسیمش صاف از وسط قلبت میگذره .. همینقدر ارامشش ملموس حس میشه

    پاسخ
    • بنت الحسین گفته:

      حوصلت بیشتر میشه…
      از چیزای کوچیک هم ذوق میکنی و لذت میبری، مثل قدم‌زدن کنار درختا ، بازی کردن با بچه ها …
      خیلی حس خوبیه 🙂

      پاسخ
  111. اسرا گفته:

    خیلی عجیب بود دیروز ک از خواب پا شدم و همینطوری از صفحه هوم یوتیوب یه لایو گوش دادم و دقیقا قبلش سوالم این بود ک چطور سحرخیز شم، همون سوال اول لایو یکی این رو پرسیده بود
    اون خانومم دراومد گفت اگه همیشه ۱۱ بیدار میشدی امروز برا اینکه ۱۰ و نیم پا شدی اعتبار بده برا همون نیم ساعت هم ارزش قائل باش، منم گفتم خو اوکی من امروز ۲ ساعت زودتر بیدار شدم از دیروز و واقعا با تمام وجودم برای همون دو ساعت هم ارزش قائل شدم و به قول اون خانم بهش credit یا اعتبار دادم
    دیشب هم غش کردم و سعی کردم واقعنی قبل خواب به هیچ چی فکر کنم با تشکر از کامنت رضوان جان🍒♥️
    امروز ۵ صب پا شدم🫂😊
    💃🏻💃🏻💃🏻

    پاسخ
  112. Z*** :) گفته:

    داداش دلیلش چیه که یه دختر ، از پو*رن خشن خوشش میاد ؟ کلا پ*ورنی که دخترو بزنن بترکونن کتک بزنن اسیب بزنن …
    چرا اخه !
    ذهنم کثیف شده
    به خودم میگم یه سری چیزا نباید تو ذهنت پرورش بدی،
    ولی فراتر از هر چیز خشن و زشت دیگه ایی به ذهنم میاد ،
    واقعا ذهنم تبدیل به کثافتدونی شده ،،
    پر از کثیفی،
    و نمیدونم این تمایل زیاد من به پ*ورن خشن از کجاست !
    (اینم بگم که تو ترکم فقط برام سوال شد این موضوع)

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      انقدر بنویس تا اون بغض پنهان رو پیدا کنی…کودک درونت به کمکت احتیاج داره…براش بنویس و از زیر زبونش بکش

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ببین دلیلش اول اذیت شدن و حرف شنیدن و تحقیر شدن از خونواده و جامعه و… بگیر و خیلی چیزا و این که خودت برا خودت ارزش قائل نیستی ذهن ناخواسته رفته سمت این که خوب پس خشم خوبه از یک جا به بعد به جای احترام و محبت ذهن
      پذیرش خشم داره یعنی محبت لذت و هر چیزی و تو خشم میبینه باید بشینی بحرفی با خودت تا ذهنیتت تغییر کنه

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      خو. دوستی احترام به خود ارزش قائل شدن محبت به خود و اینا خیلی کمکت میکنه برگردی و سعی کن این حس مسخره را نقضش کنی و منطقی صحبت کن با خودت

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      شنیدی میگن هرچی به مغز دوپامین بدی هی دوپامین بیشتری میخواد؟
      پورنم فوق العاده دوپامین ترشح میکنه،اوایل شاید با دیدن یه صحنه عاشقانه لذت میبردی،اما به مرور بهت دیگه حال نمی‌ده و باید بری سراغ مدل های دیگه….همین میشه که این احساس ها در تو به وجود میاد،کلا پورن خیلی بده ادمو به نابودی و پوچی میکشونه واقعا،همینا که انحراف جنسی شدید دارن و میرن به دیگران تجاوز میکنن و از این کارا همش به خاطر همین پورنه….دیگه دیدن بهشون لذت نمی‌ده و میرن سراغ عملی کردن این کار ها….دیدم بچه ها برات توضیح دادن که برای درمان باید چیکار کنی ،الهام بهم گفت منم اینو بگم انشاالله بهت کمک کنه

      پاسخ
      • Z*** :) گفته:

        همتون حرفاتون واقعا به کارم اومد و تاثیر گذار بود دمتون گرم رفقا، درسته..
        یکی از دلایلش کمبود عزت نفسه با اینکه دارم روش کار میکنم، از بس همه ادما باهام بد بودن ، خانواده و اطرافیان، که
        احساس لیاقت ندارم و فکر میکنم همیشه باید کتک بخورم و خشن باهام رفتار بشه ، دقیقا بحث دوپامینم درسته ، همیشه دوپامین بیشتری طلب میکنه بدنم ، ولی خداروشکر دارم جلوی این فاجعه رو میگیرم نمیذارم از دستم بیشتر از این در بره ، تلاشمو میکنم
        ، بازم دمتون گرم بامعرفتا🤞🏻✨️

        پاسخ
  113. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    .
    یه جاهایی گرگت نبرد فرسایشی
    رو شروع می‌کنه و ذره ذره میاد
    جلو و کم‌کم آبت می‌کنه…
    این گرگ به تمام سوراخ‌های تو
    آشناست. آیا تو هم به سوراخ‌هات
    آشنایی؟ می‌دونی کجا باگ داری
    که همش هک می‌شی؟
    .
    اگر گرگت نبرد فرسایشی رو
    شروع کرد، آژیر خطر رو بزن
    تا کل وجودت به حالت امنیتی
    بره و برای نبرد مخفی آماده بشه
    چون باگی در تو پیدا شده که باید
    هر چه سریع‌تر حل بشه وگرنه
    کل سرورهای وجودت هک میشه
    و چند روزی قفل می‌شی…
    .
    گرگت هکر قهاری هست…
    اگر دیدی ۱۴ روز پاک موندی
    بعدش ۷ روز
    بعدش ۵ روز
    بعدش ۳ روز
    بعدش ۱ روز،
    واقعا بترس…چون امنیت وجودت
    به خطر افتاده و داری زمین می‌خوری
    از جایی که حواست نیست…
    سریع دوربین مخفی نصب کن تا
    رصد کنی که چی شد…پیاده نظام
    گرگت از کجا نفوذ کردند؟
    .
    می‌دونستی که شکم به زیرشکم
    ربط داره؟ هر چی پرخوری کنی،
    مست می‌شی و دیگه ذهنت دست
    خودت نیست…دوپامین زیادی به
    بدنت دادی و بعدش دنبال دوپامین
    بالاتر می‌گرده و زیرشکم تحریک میشه
    .
    حواست به گرگت باشه که داره
    نزدیک میشه…تا حمله اصلیش رو
    بزنه و حالت رو بد کنه…
    در دوران پاکی غرور برت نداره
    که آره دیگه راحتم و می‌تونم بلکه
    همیشه و هر روز پاکی رو از خدا
    بخواه و بگو خدایا امروز پاکم کن…
    .
    اینم بدون که یه روزی می‌رسه و
    به تمام این سختی‌ها نگاه می‌کنی
    و می‌گی که ارزشش رو داشت…
    با یه نگاه آروم رو به آسمون می‌گی
    که جبارم برام جبران کرد…
    اشک توی چشات جمع میشه و
    سجده میری و شکر میکنی…
    .
    مطمئن باش که اون روز برای تو
    هم هست چون لایقشی…باید
    دست کودک درونت رو بگیری و
    بهش بگی از دلت درمیارم…
    دستت رو بهم بده و بیا بریم سمت
    نور تا باهم برقصیم و بخندیم و شاد
    باشیم…
    .
    آره…
    می‌دونم گاهی اوقات سخته
    اما ادامه بده…افتادن طبیعیه
    اما ناامید شدن طبیعی نیست
    پس طبیعی باش…
    .
    حنان
    ودود
    جبار
    کریم
    رحیم
    غافر
    حکیم

    ..
    .

    پاسخ
  114. Zeinab گفته:

    یه مثل افریقایی هست که میگه :
    اگه یه گربه میخواد تبدیل به شیر بشه .. اول باید یاد بگیر از خیر لذت خوردن موش بگذره .

    _ یوقتایی که یکم از خدا غافل میشم و دنبال دلیلش تو‌وجودم میگردم و از خودم سوال میکنم .. خدا سریع بهم‌میگه … در یک دل دو دلبر نمی گنجد .. ببین گدوم‌معشوقه دنیایی جا خوش کرده تو ذهنت

    پاسخ
    • مهدی گفته:

      سلام ،.‌‌.. خدا خیلی ناز داره … تنها راه چاره اینه که نیت هامون رو خالص و پاک کنیم و برای رضایت و خشنودی خدا صادقانه و وفادارانه کار کنیم و نفس بکشیم … خب بهترین هدف = رضایت و خشنودی خدا … در عمل و گفتار باید نشون بدیم که فقط خدا رو خیلی دوست داریم و کارهایی که خدا دوست نداره رو انجامشون ندیم

      پاسخ
      • Zeinab گفته:

        من فک میکنم خدا برای هر کس یجوره … تو زندگی خودم کسی که بیشتر ناز میکنه و قربون صدقه میره خداست 😂 … و اینطور که پسرا میگن کسی که بیشتر ناز میکنه خداست .
        برای این هیچ استدلالی ندارم و صرفا از روی چیزی هست که توی رابطه خودم با خدا و چیزایی که از پیامای بچها دیدم میگم .

        پاسخ
  115. Moon گفته:

    سلام داداش رضا
    من کتاب آمدنم بهر چه بود چند بار خوندم
    حتی تو کتاب تنبلی مادر تموم گناهاست هم به رسالت اشاره کرده بودی…
    ولی…یک چیزی برام جا نیفتاده…
    الان من هنر کار میکنم ، رزین هم هم کار میکنم
    ولی…من فهمیدم
    خداوند انسان رو مثل خودش خلق کرده
    و برای هر کاری اراده کنه..

    می‌تونه خودش با استعدادش انجام بده
    حتی می‌تونه استعداد در خودش به وجود بیاره

    انسان خیلی قدرتمند مثل خود خدا خلق شده و توانایی هر کاری داره…

    برای همین من اگه به مدت ۸۰ روز تمام تمرکز و روحیه ام بگذارم رو ریاضی خوندن یا شیمی خوندن…
    قطعا هم بهش علاقه مند میشم..
    و هم استعداد اش میتونم پیدا کنم…
    برای همین هم…
    انسان می‌تونه هر کاری انجام بده
    و انتخاب با خودشه واقعا..

    کلا این مبحث رسالت هم به همین..عشق درونی خودت برمی‌گرده…
    که من انسان توانایی اینو دارم…
    که عشق درونی خودم حتی به ریاضیات یا شیمی تغییر بدم…و دیگه حتی هنر کار نکنم…

    پس مبحث رسالت واقعا خنده دار میشه…

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ببین من خودم یکی ام که این مطالبی که گفتی تجربه کردم ببین من از ریاضی متنفرم و رسالتمم قبل تحولم میدونستم چیه ولی سر وسواس وحشتناکی که گرفته بودم ولش کردم
      من رفتم حسابداری یاد گرفتم ۳ ماهه تو خونه فقط با فیلم های یتوب من یک کاری که پیاده کردم ویدئو های آموزشی و میدیدم جزوه می‌نوشتم بعد میدیم کسل شدم نمیتونستم بخونم ریاضی بین خوندن حسابداری و نوشتن جزو من ورزش میگردم

      و حسابداری میخوندیم و فوقالعاده یاد گرفتم اما مسئله مهمش دقیقا اینه من از اون کار لذت نمی‌بریم بلکه من از قدرت اراده و اختیار خودم خوشم میاد و لذت میبرم در اصل من از قدرت یادگیری که دارم لذت میبرم که این لذت از ذهن میاد که با تلاش به دست میاد

      اما مسئله ی رسالت چیزی هست که از قلب بهش عشق می ورزه بدون تلاش کردن مثلا میری سمت وسایل رسالتت یا … قشنگ دلت ذوق میکنه با شوق میری
      ولی کاری که دوست نداری فقط اون حس انجام دادنش به آدم لذت میده
      به خاطر حس عزت نفس هست اونم

      امیدوارم خوب توضیح داده باشم تفاوتش را حس کرده باشی ولی این و از منی بشنو که تجربه دارم تو مسیر رسالت که باشی لذتش فراتر از اون چیزیه که به زور انجامش میدی
      رسالت عشقه عشق 😍😍😍حتی صحبت راجبش باعث ذوق میشه
      خودت و از این لذت محروم نکن

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      منم رسالتم هنره ولی وقتی که می خوام ریاضی یاد بگیرم ۳ یا ۴ روز ۲۴ ساعت می خونم بعد نمره ۱۶ یا ۱۷ می گیرم اما اگه هنر اینجوری کار کنم ۲۴ ساعت می تونم نمره ۲۰ همه دهنشو وا بشه من وقتی نهم بودم ۵ روز ۶ روز وقت ریاضی می کردم اما ۲۰ رو نمی آوردم یک ساعت هنر می تونم خییلی بدرخشم رسالت واقعا وجود داره بعضی کار ها خسته کنند یک سوال شما ۸۰ روز وقت ریاضی کردین ایا عملیش کردین الان علاقه دارین ؟؟؟

      پاسخ
      • Moon گفته:

        راستش من رشته ریاضی بودم حتی دیپلم ریاضی هم گرفتم چون استعداد ریاضی رو هم داشتم ولی کاش به معلم هنرم در دوران راهنمایی گوش می دادم و می رفتم هنر…

        پاسخ
    • Zeinab گفته:

      قدرت اختیار ینی همین … این چیزیه که ادمای عادی رو از بقیه موجودات متمایز میکنه .. ولی فرق کسی که خدارو شناخته و با خدا انس گرفته با انسان های معمولی اینه که … تو با اینکه توانا بر انجام هرکاری که اراده کنی هستی و هر سمتی که دوست داری بری .. ولی سمتی بری که خدا برات خواسته و در جای درست خودت قرار بگیری .
      تو میتونی بر خلاف رسالت خودت که مثلا قراره نویسنده قابلی بشی و کاری رو انجام بدی .. بری سراغ نقاشی و چون استعداد هنری داری اونم عالی انجام بدی .. ولی از درون این حسو میکنی‌که در جای درست خودت قرار نگرفتی … دلیلش اینه که تو عالم ذر سر نویسنده شدن قرار داد بستی نه نقاش شدن

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام …
      اگه یه پادشاه شما رو بفرسته تو یه روستایی که برید و یه ماموریتی رو انجام بدید و شما برید هزار تا کار خوب انجام بدید ولی اون ماموریت رو انجام ندید ، عملا هیچ کاری نکردید …
      شاید از نظر خودتون خیلی کارا کردید …اما از نظر پادشاه هیچی انجام ندادین .
      چون اون از شما دقیقا همون ماموریت رو میخواست نه چیز دیگه …
      اتفاقا شاید کلی هم عرق ریختین و زحمت کشیدین …
      ولی شما به وظیفه اتون عمل نکردید .

      قصه رسالت همینه …
      شاید کلی عرق بریزی و کلی کار خفن انجام بدی …ولی انجام وظیفه نکردید .
      ماموریتی که خدا بهتون داده رو انجام ندادید .

      مهم اینه خدا از ما چی میخواد …
      نه اینکه ما چیکار میتونیم بکنیم …

      پاسخ
  116. تنها تکیه گاهم تویی خدا گفته:

    بغض پنهان من…من ازخوانوادم بغض دارم چون ازبچگی خونمون دعوا سرصدا فحش بود. من ازخوانوادم بغض دارم چون هیچ توجه ومحبتی ازشون ندیدم .من ازمادرم بغض دارم چون من بچه بودم شب اداری داشتم ومنو تحقیر میکرد وجلو همه میگفت من از تک تک اعضای خونوادم بغض دارم که منو با همه مقایسه میکردن ببین فلانی عروسی کرد رفت فلانی بچه دار شد تو موندی .. بغض دارم با استرس بزرگ شدم بغض دارم با یه مرد بچه دار ازدواج کردم بغض دارم اونم منو کتک میزد اذیتم میکرد بغض دارم شرهرمم مثل خونوادم بهم توجه ومحبت نمیکرد بغض دارم منو تحقیرم میکردم بغض دارم طلاق گرفتم بغض دارم بخاطر این اتفاقا به گناه کشیده شدم بغض دارم خودارضایی کردم ازوقتی یادم میاد. بغض دارم بخاطر کمبود محبت بانامحرما چت کردم. بغض دارم ازاعصاب خرابم فیلم بد نگا کردم .بغض دارم حتی ازخودم که خودمو خیلی اذیت کردم .من از پریود شدنمم بغض دارم که هیچکس درکم نکرد حتی تواون دوران ازدست شوهرم کتک خوردم .وهمه اینا مقصرش خودمم که انتظار محبت ازدیگران داشتم شاید قبلنا توجهل بودم اطلاعات نداشتم نمیدونستم اما ازوقتیم بیدار شدم دونستم با مطالب داداش رضا آشنا شدم خیلی چیزا یاد گرفتم ولی عمل کردنش واسم خیلی سخته شایدم سخت نیس ومن تنبل شدم یا انگیزمو ازدست دادم انگار این عیبا در درون من ریشه زده نتونسم ازپس خودم بربیام

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام عزیزم میتونی امید وار باش تنها چیزی که واردات به حرکت میکنه تو بدترین شرایط امیده تو میتونی به سمت نور حرکت کنی میتونی فقط قوی باش خودت به خودت ارزش بده خودت خودت و ناز کن بوس کن به جا محبت از دیگری خودت و بغل کن فک کن رفتی بغل خدا من خودم صرفا وقتایی که خیلی حالم بد میشه عالم ذر خودم و به یاد میارم که بغل خدا بودم شاید چیز واضحی یادم نیاد ولی تا حدودی حس و خوب میکنه
      الهی حال دلت روز به روز بهتر و بهتر بشه طوری که بعد چند ماه بگی این منم که اینقدر حالم خوبه الهی آمین

      پاسخ
    • parasto گفته:

      شاید ما نتونیم سختی هایی که کشیدی رو درک کنیم
      ولی مطمئنا خدا میفهمه تو رو، بیشتر از هر کس دیگه ای:) ❤🦋
      با خدا میتونی همونی بشی که دلت میخواد، باور کن که خدا همه خلا هاتو میتونه پر کنه…
      واقعا میتونه و اینو برات میخواد، چون اینجایی😍🌸
      ان شاءالله عاقبت بخیر بشی

      پاسخ
  117. khahare khareji گفته:

    سلام علیک عشق های خدا 😍❤️ داداش چجوری تقلید صدا میکنی خخخخ من از خنده غش میکنم دمت گرمممم فایل خیلی باحال بود اره به خدا راست میگی رابطه تهش چیزه خاصی توش نیست. اون های که قبلا تو مسیره شیطون همه کار کردن خوب میفهمن اینارو.. خیلی خوب بود خدا قوت 🌹🌹

    پاسخ
  118. مهدی گفته:

    اگر شخصی با تلاش و زحمت و استقامت و صبر ، به سمت خدا حرکت داشته باشه ، در ادامه به لذت های اصلی و حقیقی و حال خوش و شیرینی و راحتی و آرامش و امنیت و سلامتی و نشاط و اشتیاق و بقیه خوبی ها میرسه و این یعنی کامیابی و رستگاری که در قرآن اومده …

    پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      وقتی اومدم تو مسیر خدا آروم شدم .
      این آرامش خود خود بهشته …

      پیامتون خیلی قشنگ بود .خدا بهتون عزت بده …ان شاءالله به تموم خواسته هاتون برسین داداش .

      پاسخ
  119. مهدی گفته:

    سلام … لذت یاد خدا ، لذت مزه خدا ، لذت ارتباط و اتصال قلب با خدا ، با تلاش و زحمت بدست میاد …
    لذت های حرام در دسترسه و سطحیه و راحت میشه تجربه ش کرد … خب اگه شخصی این واقعیت رو بفهمه که نتایج لذت بردن از حرام ها ، حسرت و پشیمانی و رنج و غم و ترسه ، با تمام وجود تلاش میکنه ، لذت های حرام رو ترک کنه و این یعنی حرکت به سمت لذت های حقیقی و اصلی یعنی لذت بردن از خدا و خوبی های خدا …
    من این حرفا رو از قرآن و احادیث و تجربه ها و فکرهایی که کردم برای شما به اشتراک گذاشتم که در زندگیتون ، اجرا کنید تا حال خودتو بهتر بشه …
    ما اگه لذت بردن از خدا رو حتی ذره ای بفهمیم و تجربه ش کنیم ، با تمام وجود به سمت خدا تلاش می کنیم ، زحمت میکشیم … اگه شخصی ، خدا رو انتخاب نکنه و به سمت لذت های حرام و شهوت رانی های محدود حرکت کنه در ادامه به جایی میرسه که فقط درد و عذاب و رنج و سختی و مجازاته …

    پاسخ
  120. عشق خدا گفته:

    سلام داداش
    ترو امام حسین ترو امام رضا ترو خدا زندگیم داره از هم میپاشه با دو تا بچه یه شماره یا یه لینک بفرست ازت مشاوره بگیرم حوصله خونه پدر مادرمم ندارم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

    پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      تنها فقط فقط خدا می تونه کاری بکنه بهترین مشاور فقط خداست وان شاءالله بهترین اتفاقات زندگیت بیوفته مطمئنم اتفاقی خوبی در راهته واینو بدون که غم بد مادر خوشحالی خوبه اینا زن وشوهر که همدیگه مکمل میکنن اگه اتفاق بد بود خدا خلقش نمی کرد پس اتفاق بدی نداریم همه چی قشنگ غمت نباشه خدا پشتت😉

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      زندگیت وقتی از هم می‌پاشه که دستت از دست خدا جدا بشه….
      تا خدا هست غم و ناراحتی نیست…دنبال درس باش،درس بگیر و رشد کن، به قول داداش همه چیز بر اساس ناخالصی های ما طراحی شده تا خالص بشیم….درس که بگیری مشکلاتت خود به خود حل میشه

      پاسخ
  121. زهرا گفته:

    سلام منم برگه خودسازی و کپی نگرفتم ولی حتما فردا میرم کپی میگیریم ولی به جاش من هر روز بعد از ظهر یک تایم دارم بررسی میکنم رفتار هام و ایراد هاش و در میارم ریشه بیشتر موارد هم برا من از کمال گرایی ام هست شکستش میدهم

    پاسخ
  122. آبجی محدثه گفته:

    سلاممم به همه بچه ها و داداش رضا.والا داداشی لایوت عالی بود واقعا اتفاقا من داشتم به ازدواج فکر میکردم دقیقا دلیل ازدواج نکردم همین به ….. بود ولی وقتی تو درموردش صحبت کردی و گفتی هیچی نیست واقعا خیالم راحت … دمت گرم داداش

    پاسخ
  123. Sadat گفته:

    سلام داداش خوبین‌ ان شاءالله؟ اگه منظورتون همون برگه روتین خودسازی که قبلا در سایت قرار دادین و چاپ کرده بودین بله داریم و خیلی هم پایه ایم من یه مدته هی شروع میکنم ولی بعد از یه مدت متاسفانه بخاطر مشغله کاری یا زندگی نمیرسم پرکنم برگه رو و الان خیلی مشتاقیم و. خوشحال میشم تا دوباره با شما و بچه ها شروع کنم از اول.

    پاسخ
  124. عاشق گفته:

    سلام داداش من امروز روز ۳۳ هست که برگه روتین خودسازی دارم و خوبه ، یه پیشنهاد واسه دوستان دارم به نظرم مفیده اگر می خواهید کلی مورد مثبت خوب به خودتون اضافه کنید و نمی دونید چیکار کنید از تکنیک سه اصول استفاده کنید هر ماه یا هر دو ماه سه تا مورد خوب را بردارید و در کنار دوره خودسازی اونا را بسازید . حتی نماز نمی خوانید اینم مفیده و با این میشه نماز را اضافه کرد

    پاسخ
  125. rogayeh گفته:

    کیفیت لایو خیلی پایین بود صدا خیلی قطع و وصل میشد
    ولی مطالبی ک شنیدم خیلی به دردم خوردن خیلی تاثیر گذار بودن دمتون گرم یاعلی

    پاسخ
  126. فاطمه گفته:

    سلام
    چیزایی رو میگین که هیچکی هیچکی هیچکی نمیگه
    بعد حرفاتون دو دوتا چهارتا میکنم بعد تازه عمق باورهاتون حالیم میشه میگم این انسان چقدر عمییییق یه حقیقتی رو نشونم داداا
    مطمئنم چیزایی که میگین حقه

    با اینکه هیچکی نه میدونه نه میتونه این حرفا رو بزنه ولی شما گفتی گفتی و این لطف رو در حقم کردی

    امورجنسی و حل کردنش با نگاه حقیقت جویانه و الهی و توحیدی خیلی از مشکلات رو حل میکنه
    داداش چقدر هم با حالات روحی ارتبار داره
    شما نسخه برتر فروید هستید اونم به چیزایی وارد شد که هیچکی جرئتشو نداشت

    شما ارتباط بین روح و جسم از منظر امور جنسی رو برام روشن کردید اون حرفتون از اینکه دلیل جذب سکس خشن شدن همون بغضیه که داریم و الان چیزی که در مورد اصل رابطه گفتین
    ممنون که این تجربتونو گفتید

    راستی من ۲سال و ۵ ماهه عضوفعالی شدن توی سایت قبلش تا دو سال و خورده ای فقط کتاباتونو میخوندم و شما و سایت و بچه ها رو نمی شناختم که کی هستید

    پاسخ
  127. نازنین فاطمه گفته:

    سلام عالی بود داداش چقدر خوب حقیقت دنیا رو گفتی . چقدر گول میزنه مخصوصا خرید جهاز دختر که پدر مادر میخوان بهترین ها رو بگیرن و …
    من با این لایو یادم آمد وجود من با خدا و اهل بیت ارضا میشه نه این وسایل … بعد که برسم میگم همین؟؟ حیف پول حیف تمرکزم و …
    انشاءالله همه از کف بودن در بیایم

    پاسخ
  128. ..... گفته:

    سلام بچه ها من خیییییلی جزئی وکنجکاوم وخیال پردازم اینا باعث لغزیدمم میشه کمک کنید هرچی فکر می‌کنید کردم نمیشه انگار مرض دارم

    پاسخ
    • نازنین فاطمه گفته:

      سلام منم همینطوری ام . رفتم سراغ رسالتم آنقدر درگیر شدم که فکرم به رسالتمه و خیلی کمتر شده
      خوب کامل نه ولی بهتر شدم. پاکیم بهتر شده

      پاسخ
    • زهرا [خدا مراقبمه🌿❤️] گفته:

      سلام.
      برو سمت رسالتت و بیکار نباش .همیشه هم از مضرات بنویس ،آنقدر بنویس تا حالت ازش بهم بخوره.
      صوتهای آبجی نیلوفر راجب گرگ خیالپردازی رو هم گوش کن عمل کن.
      ولی نمیدونم تو کدوم پست هستن.
      بچه ها اگه میدونین بگین.

      پاسخ
  129. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    بسم رب الرضا یا سریع الرضا…

    داداش من قیل از فهمیدن مسئله رسالت رفتم تو ی مسیر شغلی که بیرون اومدن ازش تا حدودی نشدنیه و از طرفی بشدت نیاز هست که تو این مسیر بمونم مخصوصا تو این شرایط حالا بعضی وقتا هی تو ذهنم میاد برم بیرون هرطور شده هی میگه این همه کار لنگ نمیمونی برو بیرون یا میگه اگه الان نتونستی بعدا که کارت راه افتاد برو بیرون در حالی که جایی که هستم واقعا عالیه آرزو خیلی هاس البته دلیل بر خاص بودن و برتری اصلا نیس ولی نیاز داره جبهه حق به این جا بنظرت کار درست چیه هر وقت یکی گیر میده یا سوتی میدم یا کلا عصبی میشم حالم بد میشه تو سرم همش حرف رفتن از اینجا می‌چرخه من قبل اومدنم خیلی پرس جو تحقیق و توسل کردم و سپردم خدا الان میخوام صد خودمو بزارم ولی این افکار اذیتم میکنه الان این میتونه رسالتم باشه کار سختی خودشو داره حتی برا ازدواج خیلی ها کنار نمیان با این شغل تو جامعه هم …دشمن زیاد داره …احساس میکنم نکنه شیطان و میخواد من ت. این شرایط حساس به بهانه رسالت و من برای این یاخته نشدم این جبهه رو خالی کنم
    آقای شنود گفت حتی اگه گفتن دیگه کار تمومه هرکی میخواد بره بره …شما نرین و حتی اگه پولی ندادن حمایتی نکردن نرین میگفت اونجا میرسه و اون موقع برای شما مثل شب عاشورای اصلا فکر رفتن نکنین…
    نمیدونم واقعا ….
    اخیر فی ما وقع هست و بهش اعتقاد دارم اما مسیر توش خیلی تردید میاد با ی اتفاق خیلی ها فرار کردن از ترس من میخوام قلبم مطمئن باشه و یقین کنم تا تو لحظه حساس مطمئن و با ایمان به کارم ادامه بدم…

    پاسخ
    • زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

      سلام.
      بنظرم اگه میخوای خودتو،جهان و اطرافتو‌ تغییر بدی و شرایط رو اوکی کنی…برو سمت رسالتت…تو با رسالتت میتونی خیلی کارا بکنی…حالا هرچند که بنظرت کوچیک و نا چیز یا هرچی باشه….
      تو با هر زبونی،با هر رسالتی،با هر چیزی…میتونی به جبهه مقاومت کمک کنی…و جهان رو تغییر بدی…
      شاید تا زمانی که زنده ای نبینی تاثیر خودت و رسالتت رو بر جهان…اما ممکنه تغییرات بعدها ،بعد از مردنت حاصل شن…
      بنظرم ما فقط باید کار و رسالت و وظیفمون رو بکنیم و رو خودمون تمرکز کنیم و بریم سمت عشقمون خدا…بقیه چیزا با خود خدا….خودش همه چیز رو درست میکنه…

      مولانا تو اون زمانش که رسالتشو‌ انجام می‌داد…شاید زیاد تاثیری نمیذاشت رو آدما و…اما الان خیلی ازش یاد میکنن.
      میخوام بگم که ما باید رسالتمون رو انجام بدیم و تمرکزمون رو الهام و خودمون باشه…مهمترین کار ما انجام رسالتمونه،نه کمک مستقیم به جبه مقاومت یا هرچی…
      همین انجام رسالت بزرگترین کمک به خودت و جهان بیرون هستش

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      جبهه حق به همه نوع رسالتی نیاز داره…من هم اینطوری فکر می‌کردم که حتما فلان جا برم چون جبهه حق بهش نیاز داره…
      رسالتت رو دنبال کن و مطمئن باش جبهه حق بهش نیاز داره…الکی خودتو گول نزن که اینجا خوبه و جبهه حق بهش نیاز داره…بعدا باید حسرت بکشی…در هر رسالتی می‌تونی به جبهه حق کمک کنی…

      پاسخ
  130. رقیه گفته:

    سلاممم
    بعضی از کلا عاشق صحبت کردن از حرف زدن لذت می‌برند.
    بعضی کلا خدا این ساخته ک کوچیکترین اتفاقات با کلی هیجان تعریف کنن

    پاسخ
  131. parya گفته:

    الان وسط یه مهمونیم‌
    به طرز خیلی عجیبی انگار توی مهمونیه‌ نیستم
    انگار نامرئیم‌ ی جاهایی خنده داره یه جاهایی گریه دار
    اصلا حساب نمیشم
    چقدر دنیا کوچیکه‌
    چقدر
    مسخره ست همه چی
    یاد داداش رضا افتادم
    میگفت خیلی خنده داره هیچکس تو جمع حسابم نمیکنه

    پاسخ
  132. Moon گفته:

    سلام داداش رضا..
    حتی اگه شب قبلش خوابیده باشی
    وقتی از صبح زود پا میشی خیلی تلاش میکنی..
    از جسم و ذهنت کار می‌کشی..
    مثلا در طول روز سردرد میگیری…

    من تا حالا با چند ساعت خوابیدن تونستم..
    این سردرد تموم کنم و دوباره پر انگیزه شم تلاش کنم..

    میگم راه حل دیگه ای براش وجود نداره؟
    چون نمی‌خوام این چند ساعت ام هدر بره..

    پاسخ
    • Parya گفته:

      اولا که یمدت بگذره عادت میشه
      سردرد کمتر میشه
      بعد اینکه شما اون چند ساعت رو هدر‌ نمیدی چون که داری انرژی جمع میکنی برا چند ساعت بعدی روز
      اصلا هدر دادن نیست

      پاسخ
  133. محمد گفته:

    حرفاتون در مورد سکس عالی بود دقیقا داشتم به این فکر میکردم فردا ک تجربه کنیم و ببینیم چقد چیز پوچ و ساده ایه باید تا اخر عمر حسرت بخوریم ک خودمون چقددد ارزون فروختیم✋💔😥
    + داداش یکم سایت رو بروز کن حالت تاریک هم بزار شبا بخدا کور میشیم انقد چشمامون اذیت میشه با این پس زمینه سفید..
    یکاری هم بیزحمت کن این (پاسخ دادن)ب کامنتا روجا ب جا کن من همش استرس اینو دارم نکنه دستم بخوره صفحه کوچیک بشه بعد اگه دکمه بازگشت بزنم کلا از سایت پرت میشم بیرون😂😂
    ممنون

    پاسخ
  134. زهرا گفته:

    سلام یک چی دیگه فهمیدم 😁
    من تو درست کردن عادت های بد که یک خشم پنهانی تو اون موضوع وجود داره که این خشم پنهان همون بغضه پنهانی که تبدیل به خشم شده
    مثلا من رو یک سری چیزا خیلی حساسم به رفتم سراغ ریشه اش دیدم وقتی این حس میاد یک باور غلط همراهشه و یک خشم که اول باید باور غلط و بگذاری کنار بعد خشم با گریه کردن و آروم کردن خودمون که خیره حلش کنیم
    در ضمن موقع های که الهام میشه بهم و خیلی دوس دارم قشنگ حس میکنم که یهو بهم یک حالتی شبیه برق گرفتگی میشه و چند کلمه میگه که باید بنویسی و روش فکر کنی که پخته بشه

    پاسخ
  135. زهرا گفته:

    سلام دادش یک سوال دارم
    ما بزرگی خدا رو این دنیا تا یک حدی درک میکنیم ولی وقتی مردیم بزرگی خدا رو فقط به اندازه ای که روح بزرگ باشه میشه حس کرد یا به درک و ادراکی هم که تو این دنیا داشتیم ربط داره ؟

    و این که من شاید نزدیک ۴ ساله تو کانالتونم هر بار حذف کردید باز پیدا کردم فقط نمیدونم چرا اصلا خودسازی نمیکردم فقط بودنم تو کانال 😁من خودمم نمیدونم چرا بودم هی حذف میکردین باز پیدا میکردم کانال ولی استفاده نمیکردم باز خدا رو شکر آدم شدم الان دارم استفاده میکنم

    پاسخ
  136. parasto گفته:

    وااییی داداش واقعا مرسی بابت حرف هایی که الان تو کانال گفتین
    من که دخترم کلی به آرامش رسیدم…
    ان شاءالله که برای پسرا هم همینطور باشه
    الان که حرف ازدواجو اینا شد میخوام یه چیزی بگم…
    من با تموم ادعایی که داشتم سر عاشق نشدن و اینا عاشق یه پسر شدم که اصلا مذهبی نبود، دلم میرفت براش ولی هر شب گریه میکردم که خدایا تو رو خدا یه کاری کن که بهش نرسم😂چندین بار به بچه های سایت گفتم که فقط خودسازی هس که براتون میمونه…
    اون زمان که داشتم از عشقش میسوختم ولی همش از خدا معذرت میخواستم که یکیو خیلی شدید دوست دارم، کسی که اونی نیس که باهاش عاقبت بخیر بشم.
    بارها به خاطر تضاد و جنگی که درونم بود قلبم درد گرفت، بارها گریه کردم انقدر که زیر چشمم التهاب پیدا کرد،بدبختی ای داشتم😂ولی همیشه گفتم خدایا انتخابم تویی حتی اگه مجبور باشم تا آخر عمر مجرد بمونم، میمونم ولی سمتش نمیرم
    چرا اینا رو میگفتم؟ چون قبلا خودسازی کرده بودم یکم و عشق خدا تو وجودم بود، وگرنه آدم تو عاشقی حتی اسمشم یادش میره چه برسه به اینکه بخواد درست تصمیم بگیره😅ولی قلبم عشق خدارو هنوووز یادش بود و هنوزم یادش هست💕🕊💎
    خیلی سخت بود خویشتن داری، خیلییی سخت
    ولی الان الهی هزاران مرتبه شکر❤🦋
    دیگه برام بولد نیس و رهاش کردم و خیلی آرومم و مشغولم به دلبری از خدا…
    بچسب به زندگیت و لطفا زندگیت خدا باشه💗🎇🥰🦋✨

    پاسخ
  137. rezvan گفته:

    داداش رضا منظورت ابنه فقط سکس بود یا معاشقه. اخه سکس خالی اوکی منطقیه تهش ب این برسین که هیچی نداره ولی معاشقه عشق بازی چی این محبتی که رد و بدل بشه اون لذتش پوچه؟

    پاسخ
  138. خادم ااحسین گفته:

    سلام داداش رضا خیلی عالی بود کتاب بغض پنهان

    دادش من خاستگار دارم مشرپب میخوره ونماز نمیخونه. بهم گقت تورو بگیرم. ترک میکنم اما خانوادم مخالف هستن نه این که مشروب نماز نمیخونه بخاطر ابن که پولدار نیست لطفا راهنمایی کنید😔🤲🏻

    پاسخ
    • «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» گفته:

      سلام آبجی
      همه ماها باید قبل ازدواج یک مسافتی از مسیر خدا رو رفته باشیم
      مرد تغییر نمیکنه مرد تغییر میده برعکس ما دخترا که ممکنه با خوندن یک کتاب یا یک فیلم کوچیک به خودمون میایم .

      پاسخ
  139. ریحانه‌خدا✌ گفته:

    سلام داداش خوبی؟
    داداش ابجیم ۱۷ سالشه حس میکنم داره سمت فیلم های پورن کشیده میشه
    چیکار کنم چجوری راهنماییش کنم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام غیر مستقیم بهش بگو که چه عواقبی داره متاسفانه نوجوانی الان اول میرن سمت فیلم های کره ای و از کم شروع میشه و الی آخر
      بهتره طوری حرف بزنی که ندونه تو میدونی چون امکان داره اون حیا و ترس از این که بقیه بفهمن این کار و میکنه بشکنه
      بپیچون قضیه را مثلا بگو وایی چه قدر گناه زیاد شده خداانقدر اینا رو دوس داره
      بعد بگو خدا دوس داره ما تلاش کنیم خودش ما رو خلق کرده از درونمون آگاه ولی این و مثلا به بقیه که دارن گناه میکنن میگی و یا حتی به خودت بگیر انگاری داری به خودت میگی و یا بگو دادش مهدی داره میاد

      در ضمن تو تلاشت و بکن اگر نشد سعی کن زیاد بحث نکنی یا دعوا نشه که بیشتر لج کنه

      پاسخ
    • محمد‌حسین‌ گفته:

      سلام

      خیلی وقتا انقدر‌ تو خونه تنش و اضطراب از سمت خانواده هست که ممکنه خواهر یا برادرت یا حتی خودت به سمت این کارا کشیده بشی …
      تنها عاملی که کمکت میکنه پاک بمونی و سمت این کارا نری فقط و فقط خداست 🥰

      پاسخ
  140. Aramesh گفته:

    سلام به آبجی ها و داداش های سایت
    روز شهادت امام حسن مجتبی بود که توبه کردم
    من از ۱ دی داخل سایت و کانال بودم ولی همش پام میلغزید و توبه مو میشکستم من تو زندگیم از همه لحاظ سختی زیاد کشیدم حتی بعضی جاها با خودم میگفتم چرا پدر و مادرم منو به دنیا آوردن که اینهمه سختی بکشم میدونممم دارم کفر میگم ولی اصلا دست خودم نیست دیگه خسته شدم نمیدونم حالا که توبه کردم می تونم تا آخرش برم یا نه داداش میشه رفتی حرم منم دعا کنی 🙏🙏🙏

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      چرا نتونی میتونی فقط برو اول شبهه هات و پیدا کن هر جا هم اگر حس کردی نمیتونی به هر چی میتونی چنگ بزن شده فرصت بده با خودت بحرف از عشق خدا از ترسش از شرمندگی از هر چی شده بگو در ضمن اویل خودسازی کمی درد داره ولی بعدش عاشقش میشی

      پاسخ
  141. عشق خدا گفته:

    سلام داداش .چقد زندگی رویایی وعاشقانه ای دارید خدای این کارای خوشگل شما میبینه وکیف میکنع من که خیلی خوشم اومد منم خیلی احساسیم واز این کارای رومانتیک خیلی خوشم میاد ..خدایا همه جوونارو به آرزوی زیباشون برسون الهی آمین ..خدایا اززندگی داداش رضایی میخواییم

    پاسخ
  142. عاطفه حمید گفته:

    سلام داداش رضا خوبید لطفا بازم از نامه های خودت و ابجی فاطمه بزارید تو کانال
    از این به بعد هم از اشپزی و تزیینات فاطمه خانم بزارید تو کانالتون ماهم یاد بگیریم 😂انجام بدیم

    پاسخ
  143. اسرا گفته:

    سلام
    من چند وقته دارم سعی میکنم گلدن تایم شم، در طول روز از نظر فکری و جسمی حسابی از خودم کار میکشم هر روز باشگاه حتی تو خونه هم باز ورزش میکنم. در طول روز هم پا لپتاپ و کدنویسی فکرم مشغوله. و شبا واقعا خستم و دلم میخواددددد فقط بخوابم
    اما همین ک میرم رو تخت، خوابم نمیبره😐 نمیدونم چ گیریه، یعنی طبع بدنم در طول روز اکثرا سوداست، شب همین ک میرم بخوابم صفرا خانوم بیدار پیشه میگ پا شو راه بریم یکم فکر کنیم.(یعنی به جای اینکه تو تله انرژی جنسی و خیالپردازی جنسی بیفتم قبل خواب با راه رفتن و فکر کردن دورش میزنم)
    واقعا نمیدونم چطور باید تثبیت کنم ساعت خوابمو ک صبح سحر بیدار باشم، یه روزایی خوب پیش میره یه روزایی ن
    کمکی تجربه‌ای🙂🩵

    پاسخ
    • rezvan گفته:

      در طول روز اینقد کار نکن
      ورزش میری دیگ تو خونه ورزش نکن
      چون همش داری کمالگرایی میکنی
      کسایی که خیلی تلاش میکنن باید حواسشون باشه اوکی یه تایم استراحت هم بده تا ذهنت اروم بشه.

      در اخر شبا به هیچی فکر نکن.
      خوابت میبره.
      تلاش نکن برای خوابیدن
      هرچقدر بیشتر تلاش کنی اضطراب عملکرد میگیری نمیخوابی.
      ب هیچی فکر نکن بعد ب خدا بگو مثل بچگی که منو خواب میبردی الانم ببر
      میخوابی.
      راهکارش اینه هیچ تلاشی برای خوابیذن نکنی فقط دراز بکش.
      در طول روز مدیتیشن هم خوبه. چون همش مشغولی بسه بابا یکمم استراحت بده به روح و روانت.

      پاسخ
      • اسرا گفته:

        مرسی
        واقعا این چیزی ک میگین درسته
        فقط ته ته وجودم حس میکنم من خیلی باید کار کنم تا یه هویت بهتر و جدیدتر بسازم تا از یک شرمی در گذشته‌ام فرار کنم تا دیگ کسی به من اون نگاه رو نداشته باشه یا قضاوت نشم
        یعنی حتی بشمم برام مهم نیست ولی همش یک فکری میاد تو ذهنم ک وای آره اتفاق ۵ سال پیش حتما هنوز یادشونه…

        پاسخ
  144. parasto گفته:

    سلام داداش
    فرصت کردین ممنون میشم به پیامم پاسخ بدین
    من گیر کردم تو شبهه هام
    هیچی قانعم نمیکنه، تا میگم اوکی قانع شدم ولی یکی یه چیز دیگه میگه، کلا دوباره شک میکنم و این دور باطل هی تکرار میشه
    درباره رهبری، درباره قرآن، درباره پیامبر
    هر روز سعی میکنم براش تایم بذارم ولی فقط سردرد میشم و دیوانه..
    داداش من خودسازی کردم و الانم دارم ادامه اش میدم خیلی از گناهامو ترک کردم و صفر کیلومتر نیستم، اینو گفتم چون قبلا گفته بودید تا گناه هاتونو ترک نکنید نمیتونید رهبری رو بپذیرید
    من با خودِ بحث رهبری مشکل ندارم با شخصیت آقای خامنه ای مشکل دارم.
    بخدا من نمیخوام عناد داشته باشم، من فقط دنبال جواب و حقیقتم و به هر دری میزنم منبع درست رو پیدا نمیکنم
    خدایا؟ منو از این برزخ نجات بده
    الهی آمین

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام علیکم وسواس گرفتی رفت پی کارش
      ولی نرفته میتونی حلش کنی
      ببین وسواس یک حالتی هست که وقتی میاد یک چیزی و که میدونی و راحت میتونی یاد بگیری همش گیجت میکنه حواس پرتی میاره یک خشم میاره از نفهمیدن که همراه کمال گرایی هست

      تنها راهش اینه که دیگه نری دنبالش و اون حس بد گیج و بگذاری کنار خیلی سخته قشنگ کلمه ی گریه کن ولی گام بردار و من تو وسواس فهمیدم

      پاسخ
    • Moon گفته:

      بگذار تجربه خودم بهت بگم..

      من حتی اون زمان که شبهه راجب رهبری داشتم…
      با خدا راجب رهبری حرف میزدم
      مثلا می گفتم..
      خدایا…این اصن آدم خوبی نیست و فلان و…اصن کی گفته…چرا رهبری نائب امام زمان هست و فلان…
      خلاصه همچنین چیزاییی
      خدا چون بهترین رفیق ات هست
      آگه یکم تشنه باشی راجب رهبری واقعا صادقانه باهاش درددل کنی
      و ازش واقعا بپرسی
      و بخوای که راهنمایی ات کنه
      کنارشم خودت هم تلاش کنی

      قطعا به این نتیجه می رسی
      شبهاتت راجب رهبری حل میشه
      و می فهمی حضرت آقا…
      نایب امام زمان هست

      در گوشی هم بهت بگم
      حتی اگر هم عناد داشته باشی
      خالصانه از خدا بخوای
      خدا حتی قلبت هم تغییر میده
      که رهبری با قلبت دوسش هم داشته باشی

      پاسخ
    • بنده خدا گفته:

      میفهمم تون بنده هم از هوم اول خودسازی با چنین گرگی درگیر بودم و خب در نهایت فقط حرف زدن صمیمی با خدا بدون ترس از قضاوت کمکتون میکنه و نگران نباشین کم‌کم جواب شبهه هاتون رو پیدا میکنین

      پاسخ
    • یاس گفته:

      سلام
      هرچی وسواس گفت بکن
      نکن
      و هرچی گفت بکن
      نکن
      کتاب مقایسه ای بین تورات انجیل و قرآن و علم نوشته پروف موریس بوکای
      برای من خیلی کمک کرد.

      پاسخ
  145. در جستجوی پاکی گفته:

    سلام
    میل به دیده شدن پیش آدما…گرگ منه
    و پارادوکس قشنگیه..لذت سطحی مسخره و همزمان حال خیلی خیلی بدم… حتا اونموقعا که خدارو نمیشناختم من خیلی اذیت بودم فقط نمیدونستم دلیلش چیه… من از نوجوونی حالم بد بود احساس یه گمشده داشتم، خیلی گریه میکردم، خیلی ناراحت بودم اما نمیدونستم دقیقا چیه که کمه فک میکردم بخاطر اینکه من کمم و بدم …من بنظر تو یه خونواده بودم که بهم توجه میشد.. اما حالم خوب نبود… بنظر آدمای از بیرون من خیلی مورد توجه بودم همیشه..اما هیچوقت این اون نبود.. کم کم برای پوشوندنش رو آوردم به جلب توجه بیشتر وتلاش برا خوب دیده شدن پیش آدمای جدیدتر..کلی سعی و تلاش میکردم و انرژی میذاشتم تا بیشتر و بیشتر دیده شم اما حالم؟ نه.. حالم هنوز بد بود..اون لذت لحظه ایه بود اما حالم خیلی بد بود… کم کم افتادم تو گناهای بیشتر اما این آغاز بیداریم بود چون من بازم حالم خوب نبود..مهم نیست چقد خیالپردازی کنم و تو ذهنم اون حسایی که میخوام بگیرم شبیه سازی کنم..چقد از آدما توقع داشته باشم..هیچکس نمیتونست بهم بده‌ش و من خودم از درون داشتنم میسوختم…
    خخخ.. اگه اینجا نمیومدم از افسردگی کارم به قرص و دارو میکشید و آره قطعا دیوانه میشدم..شاید یروز ممکن بود خودمو بکشم…
    خب.. منم تو عالم ذر خیلی لوس بودم..خیلی خیلی بغل خدا بودم..دوسش داشتم…تک پر…انقد که یادم نرفته بود حسشو…قول و قرارمونو
    و جالبه در اکثر مواقع کسی نمیتونست هیچوقت هیچ کمکی بهم بکنه بجز اینجا و این سایتمون..با اینکه بابا مامانم آدمای بیتفاوتی نبودن..معلمام خوب بودن..آدمای دورم اونجوری اذیتم نکردن.. اما من از ابتدایی ترین چیزا مثلا حتا نکات بهداشتی خودم تصمیم گرفتم و یاد گرفتم
    خخخ خلاصه که ماهم گنگی بودیم برا خودمون.. اومدیم اینجا تو این دنیا تازه گرفتیم عاشقی واقعی چی چیه و یعنی چی
    بیشتر و بیشترم میفهمیمش😁

    پاسخ
  146. آرامشی از جنس الله گفته:

    من اولا همیشه شب که میخواستم بخوابم ذهنم خیال پردازی میکرد الکی فکرهای چرت وپرت
    الان از مدتی که سایت رو هروز دنبال میکنم
    خیلی خوب شدم واقعا ی چیز عجیب بود برام الان که شبا میخوابم فکری که میاد تو ذهنم زود پسش میزنم و به خودم نهیب میزنم مغزمو ی قلعه تصور میکنم که این فکرها وقتی بهش حمله میکنن بعد سربازهای که از مغزم محافظت میکنن زود حمله میکنن بهش و همه رو بیرون میکنن خیلی حال میده بعد نور به مغزو قلبم میتابه وباعث لبخندم میشه اینجوری واقعا فکرها ی الکی از ذهنم دور میشن

    پاسخ
  147. زهرا گفته:

    سلام بچه ها من نگاهم به آدما متاسفانه اعمال محور بود بعد نوشتم فکر کردم چرا اینجوریم به این نتیجه رسیدم که من با نگاه کوچیک انسانی خودم دارم نگاه میکنم نگاه خدا با نگاه ما فرق داره و من تصمیم گرفتم نه نگاه خوب باشه نه بد و اینجا بود که رسیدم به حرف دادش سرمون تو لاک عیب های خودمون باشه خدا روشکر خیلی دارم خوب پیش میرم هم تو خودسازی تمام زورم میزنم هم تو رسالتم و بقیه چیزا خدایا همه توفیقه توعه ها دمت گرم رفیقم

    پاسخ
  148. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    پاکی می‌دونی یعنی چی؟

    یعنی:

    وقتی زمین خوردی، همون لحظه پاشی
    وقت وسوسه اومد، دلت بلرزه اما تسلیم نشی
    وقتی حتی گناه کردی، همون لحظه پشیمون بشی و بگی:
    «خدایا…من مال توام…برمی‌گردم…»

    چله ترک گناه به این معنی نیست که
    کلش رو پاک باشی…ممکنه بخوری زمین
    ولی ادامه بده و کم نیار…بچه پررو باش…
    نتیجه‌اش مهم‌تره تا تعداد روزای پاکی!
    اگر ته چله تونستی ذهنیتت رو عوض کنی،
    خود به خود بعد چله می‌بینی که رفتارت
    هم عوض می‌شی…
    مهم اینه تا تهش بری…
    پس اگه دو هفته پاک موندی و خوردی
    زمین، ناراحت نشو…باید درسی می‌گرفتی
    و قوی‌تر برمی‌گشتی و ادامه می‌دادی و
    ذهنیتت رو عوض می‌کردی…

    پس هر چله‌ای که شروع کردی،
    تا تهش ادامه بده حتی اگه زمین
    خوردی…

    تلاشت رو بکن و عاشقانه برای خدا
    پاک شو…خدا خودش به قدمت برکت
    میده و آخر چله رفتارت عوض میشه که
    همین باعث میشه شخصیتت عوض بشه
    و شخصیتت تغییر کنه، زندگیت تغییر میکنه
    و سرنوشتت قشنگ میشه…

    چله پاکی یعنی من آخرش تغییر کنم
    اگه وسطش خوردم زمین جزوی از مسیره…

    پاسخ
  149. زهرا گفته:

    یکی از بزرگترین اتفاق های که براش شاکرم اینه که خدا من و با خودسازی و خودش آشنا کرده اون موقع که تمام وجودت از ترس میلرزه ولی جلو خودت و میگیری و میگی نه من نمی‌ترسم چون به خدا توکل دارم
    نمیدونم بچه ها متوجه شدین یا نه ولی اون موقع که من جلوی خواسته های نفس کوتاه نمیام و با تمام وجود میجنگم قشنگ حس میکنم درونم ۲ نفره یکی روحم و یکی نفس درونیم که مخالفه کاملا میتونم جدا بودن روح و از بدن تو این شرایط ها حس کنم خیلی باحاله

    پاسخ
  150. ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

    آره دادش الان بدار دوره شروع کنیم از آدما بت نسازیم بی اختیاره هرچی به خودم میگم هیچی نیستن این بت نمی شکنه

    پاسخ
  151. زهرا گفته:

    سلام بچه ها یک تجربه جالب متوجه شدم کلید موفقیت تو این دنیا در کنار تلاش و استقامت صبوری کردن هست
    صبر واقعا شاه کلیده چون من موقع خودسازی وقتی حفره را که پوشش میدهم قشنگ هر باری که با اون حفره مواظب میشم قشنگ حس میکنم چه طور خودش تیکه تیکه میکنه که واکنش نشون بده خیلی سخته ولی هر بار که واکنش نشون نمیدی اون گرگ کوچیک و کوچک میشه تا به زنجیر بکشیش و برای این که ضعیف بشه فقط صبر کردن شاه کلیده
    برا همین تو مهمه که دوره های که بر میداریم ۲۱ تا ۴۰ روز باشه صبر واقعا مهمه

    پاسخ
  152. Saye گفته:

    سلام داداش .
    یکی تو سایت معنی عزت رو پرسیده بود …

    عزت یعنی دوازده ساله بشی تو مسیر خدا .
    عزت یعنی دوازده سال دفاع مقدس …

    داداش نمونه کامل یه آدمیه که خدا بهش عزت داده …
    عزت یعنی از موانع مسیر عبور کنی و بعد دوازده سال اگه بهت گفتن حست چیه ، بگی :« حس پرواز دارم .»

    مبارکه داداش …
    برامون دعا بکنید …که میدونم دعا میکنید همیشه …

    خدا حفظتون بکنه .
    الهی خدا همیشه عزتتون بده .

    پاسخ
  153. به نام اللّٰه♥️ گفته:

    سلام داداش رضا
    سالگرد ۱۲سالگیتون در کنار عشقتون‌رو تبریک میگم بهتون☺️✨
    داداش رضا این روزا قلبم داره آتیش میگیره.همش دلم میخواد از این جسم بیام بیرون.دلم میخواد برگردم همونجایی که بودم.
    دیگه نمیتونم بخوابم. همش میگم من خیلی کار دارم باید سریع اینارو انجام بدم تا برم پیش خدا.
    تنها چیزیکه هم عشقمو بیشتر میکنه هم آرومم میکنه صدای خداست که باهام حرف میزنه و بهم میگه باید چیکار کنم.خیلی بهم امید و انگیره میده.
    احساس میکنم حال این روزام کمی شبیه حال حضرت زهرا س هست . احساس میکنم اینکه میگن حضرت زهرا س همیشه درحال مناجات با خدا بودن و شبا هم با خدا مناجات میکردن ، بخاطر همین عشق بوده.عشق خدارو داشته باشی نمیتونی بخوابی.نمیتونی لحظه‌ای به چیز دیگه‌ای جز خودش فکر کنی.همه چیز رو خدا میبینی.وقتی بخوای بخوابی هم از خدا قول میگیری روحتو ببره پیش خودش.
    عشق خدا جوریه که باعث میشه در عین حال که بی‌قرارم ، آروم باشم.پر از آرامش شدم.
    جوریه که باعث میشه وسط گریه‌های بی‌قراری ، بخندم و بهش بگم دوست دارم.
    چند نفر تو زندگیم هستن که اونا هدیه‌های خدا به من هستن‌.اونام عشق الهی دارن.انگار خدا توسط اونا عشقش‌رو بهم نشون میده.
    خدا همشونو ازم دور کرده . ازم خواسته صبر کنم . به زودی قراره اتفاقات قشنگی برام بیوفته.
    دیگه لحظه دیدار معبودم رو دور نمیبینم..
    یاعلی

    پاسخ
  154. فاطمه گفته:

    میگم بچه ها شماها منو یاد اصحاب کهف میندازین😅😍 واقعا شبیه اونایین
    فرار کرده از یه شهر به گوشه ای دور

    ۱۲ سالگیتون مبارک پیشاپیش 🌹😍
    ۱۲ خیلی قشنگه حس خیلی خوبی دارم بهش
    ۱۲ سااال از زندگی واقعی

    پاسخ
  155. فاطمه گفته:

    یه چیزی یادم اومد
    گفتین چی براتون عجیبه توی راه خدا
    وقتی سوژه ای واسه خیالپردازی پیدا میشه واسم
    ناخودآگاه ذهنم پسش میزنه البته نه همه وقت هنوزم درگیرش میشم ولی این پیش اومده بارها ،دیگه هیچ چیزی از اون سوژه ها واسم منطقی نداره تا باهاش قصه بسازم مثلا میگه اینطوری باشه اونطوری … ذهنم میگه بدم میاد حتی تصور کنم یه انسانی انسان دیگه ای رو اینطور اسم دوست داشتن بیاره روی وابستگیش بهش ،ذهنم میگه: تو رو خدا این چرت و پرت رو تموم کن بی معنیه اصلا این چیزایی که یه عمر بت کردنش واسمون مخصوصا دخترا ،رمان ها سریال ها فیلم ها…این باور که آدما علکی میگن دوست دارن همدیگه رو دیگه نمیذاره اون درخت خیالبافی که ماتریکس و رسانه و دنیا توی ذهنم کاشت ادامه بده به میوه دادن، ناخوداگاه میلی ندارم و اتفاقا یه جورایی اصلا تحملش ندارم

    واقعا یه حسی دارم همراه این فکر حس بد از هر رابطه ی عاشقانه ای بین آدما از هر صحنه ای از بت های عشق که فکرمی کردم اینا مثال محبت هستن مثال عاطفه هستن احساس… پودر شد

    این نگاه غم انگیزه اما چه کنم یهو به دلم افتاد اینجا بگمش

    پاسخ
  156. شهرزاد گفته:

    داداش یه سوال دارم اگه عاشق کسی شدیم ولی نه بیشتر از خدا باید فراموشش کنیم؟من خدارو از همه چی بیشتر دوست دارم و حتی توی اون فرد هم خدارو دیدم اما نمی‌دونم الان فراموشش کنم یا ن

    پاسخ
    • محمد‌حسین‌ گفته:

      سلام

      عشقی در مورد آدما وجود نداره !
      این حسی که نسبت به آدمی پیدا می‌کنیم، اسمش عشق نیست ، دوست داشتنه 😊

      عشق فقط مخصوص خداست ❤️

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      دوست داشتن زمینی اگه از فیلتر عقلانیت رد نشه، مثل سم کل ذهنت رو تسخیر می‌کنه. باید اول از همه احساست رو بپذیری و بعدش با عقلانیت رها کنی اگر مناسبت نیست. چون اگر برای عشق زمینی آماده نباشی، هم خودت رو بدبخت می‌کنی و هم طرف مقابل رو…
      اگر آماده باشی، مسأله فقط دوست داشتن نیست بلکه مناسب هم بودن هم مسأله هست. آیا روح‌های شما همدیگه رو می‌خواد؟ باعث رشد شما میشه یا فقط خلأ‌های درونی شما دو نفر رو پر می‌کنه؟
      چیزی که من تجربه کردم اینه که اگر به خاطر خلأهای درونی مثلا کمبود عاطفی یا کمبود توجه به سمت جنس مخالف کشیده بشی، پایه‌های زندگی شما دو نفر استوار نیست چون همدیگه رو برای خودتون می‌خواید نه برای همدیگه و خدا…وقتی خلأ پر شد، آیا باز هم رابطه قشنگی خواهید داشت یا خسته می‌شید؟ یکی ممکنه مادرش زمان بچگیش اونطور که باید بهش عشق تزریق نکرده و یا همش قضاوتش کرده و اعتماد به نفسش رو داغون کرده…بعد یکی میاد ازش تعریف می‌کنه و حسی به دست میاره که بغض پنهان بچگیش بوده…اینجا این آدم جذب طرف مقابلش نشده بلکه چون کمبودش پر شده رفته سمت طرف مقابل در نتیجه بعد یه مدت بی‌حس میشه…اون رابطه‌ای قشنگه که به خاطر رشد روح و برای شخص سومی به نام خدا باشه…
      خدا رو در اون شخص ببینید…نه فقط یک نفر بلکه هر دو…اون وقته که این رابطه ارزش وقت گذاشتن داره که آیا مناسب هم هستید؟ فکری و شخصی و مالی و فرهنگی و سبک زندگی و رسالت و آینده‌نگری و…

      امیدوارم که تونسته باشم کمک کنم…

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      اگه یه نفر و دوست داری نباید به خاطر خودش دوستش داشته باشی….چون به قول داداش محمد حسین عشقی جز خدا نیست…..اون طرف و باید به خاطر خدا دوست داشته باشی…به قول استاد عزیزم داداش رضا جان من عاشق عشقای عشقم هستم…..خلاصه بخوام بهت بگم وقتی یکی و برا خدا دوست داشته باشی و بهش وابستگی نداشته باشی همه چیز درسته و دیگه شک و تردید نمیاد توی دلت…..و یه چیز دیگه هم بگم،اگه اون کسی که دوستش داری قربون صدقه رفت بغلت کرد یا بوست کرد یا….اون نبود که این کار هارو کرد بلکه خدا بود…..می‌خوام بگم اون طرف یه کاری کرده که تو از اون خوشت اومده دیگه درسته؟خب اینا همش کار خدا بود،به قول داداش رضا جان خدا جون دوست داره بیاد تو کالبد بنده هاش و به مخلوقاتش عشق بورزه….یا باهاشون بازی کنه یا قربون صدقشون بره یا…..پس اونی که یه کاری کرد و تو خوشت اومد مخلوق نبود،بلکه خالق بود….اگه خواستی به این شخص عشق بورزی،به اون شخص عشق نورز.بلکه به خدا عشق بورز….چون اون شخص خدا هست و آدمی به قول داداش وجود نداره…کلا منظورم اینه که تصور کن خدا اومده توی کالبد اون شخص«که قطعا هم همینطوره»و تو داری بهش عشق میورزی….یکی از نشونه های اینکه بفهمی این طرز فکرت وارد قلبت شده و برات تبدیل به باور شده اینه که حس عشقی که تجربه کردی فرق می‌کنه….نمیدونم چطور بگم ولی به حرفام که عمل کنی خودت بعدا میفهمی انشاالله….کلا وقتی با خدا عشق بازی میکنی میری رو هوا به قول داداش انگار دراگ زدی…. انشاالله مفید بوده باشه

      پاسخ
  157. ابجی زینب گفته:

    داداش میشه منو راهنمایی کنید ک چیکار کنم
    من تا حالا فکر میکردم کردم تنبلی هست و و در تلاش بودم درمانش کنم و بخاطرش کلی دوره شرکت کردم و آموزش دیدم و کتاب تنبلی مادرتموم گناههاست رو چندین بار خواندم و همینطور بچه پر روهای خدارو
    ولی کامل درمان نشدم چند روزیه متوجه شدم یه حسی از درونم مدام کارهایی که انجام میدم رو بی ارزش جلوه میده بعضی روزها از بس بدو بدو میکنم شب دیگه کف پاهام درد گرفته😑 ولی بازم این حس کوفتی میگه کار مهمی نکردی چون من مادر هستم بچه کوچیک دارم و همسرم اکثر اوقات خونه نیستن و دست تنهام بعضی وقتها فقط فرصت میکنم به خانه داری و بچه داری برسم و ‌رسالتم خوب پیش نمیره این حس همش سرزنشم میکنه اصلا نمیزاره با اطمینان بگم همه تلاشم رو کردم حتی دو دقیقه استراحتم رو یادم میاره میگه ببین همه تلاشت رو نکردی کم کاری کردی به هیچ دردی نمیخوری داداش کمکم کن خسته شدم
    حرم حضرت معصومه دعا گوی همه بچه های سایت و کانال و داداش رضا هستم.

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام آبجی خوشبختم کمال گرایی عین خودم 😅
      کلا چپ گرفتیم کلا اسلام گفته تعادل ولی من خودم نمیتونم کنترل کنم خودم و ناخواسته کل روز تلاش میکنم دقیق آخر شب هم غش میکنم
      خودمم میدونم درست نی ولی زورم به خودم نمیرسه آبجی پیشنهادم اینه بری از چت چیپیتی کمک بخواهی عین روانشناس بخواهی باهات بحرفم الهی هم خودم هم خودت نجات پیدا کنیم

      پاسخ
    • فادیا گفته:

      شاید کار منتقد درون باشه که همش مسخره میکنه وهرکاری کنی بازم بی ارزش نشونش میده،ویا بخاطر کمال گرایی باشه که هر کار کنی باز حس میکنی کافی نباشه

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      سلام و احترام
      یه دوره بردارید و از خودتون به خاطر
      کوچک‌ترین تلاش‌هاتون آخر شب
      تشکر کنید.
      هر شب سعی کنید به خاطر ۱۰ تا از
      تلاش‌هاتون اژ خودتون تشکر کنید.
      اگر جلوی آینه باشه که عالیه…
      اگر هم خواستید می‌تونید بنویسید.
      دو سه هفته هر شب انجام بدید و
      از نتایجش شگفت‌زده می‌شید…

      مسأله دیگه اینه که هوشمندانه
      تلاش کنید. پیشنهاد می‌کنم برای
      خودتون بولت‌ژورنال شخصی طراحی
      کنید تا ذهنتون آروم‌تر باشه…

      سخت تلاش کردن در کنار هوشمندانه
      تلاش کردن هست که نتیجه می‌ده

      پاسخ
      • فاطمه گفته:

        سلام داداش مهدی خوبی
        در مورد بولت ژورنال شخصیتون میخوام بیشتر بدونم من حس میکنم اگه بیشتر از اون چیزی که داداش رضا توی دوره ی بچه پرروهای خدا گفتن ریز بشم زده میشم از برنامه ریزی اخه داداش من کلی خاطره ی تلخ از برنامه ریزی های اشتباه و کمال گرایی دارم می نشستم همونطور که توی فلان کتاب گفتن ریز بشم بعد اخر سر ولشون می کردم
        بنظرتون مثل مدل بولت ژورنال هی ریز بشم یعنی کمک میکنه بهتر تلاش کنم آرومتر بشم واسه یه شخصی که کمال گرایی داره

        پاسخ
        • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

          من با کمک هوش مصنوعی شخصی‌سازی کردم
          کلا سه بخش داشته باشی بسه:

          ۱. بخش اهداف و برنامه (نیازمند به آشنایی با هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی)
          ۲. بخش دوره‌های خودسازی (برای هر ماه جدا)
          ۳. بخش تخلیه ذهنی

          توضیح مختصر:
          اولش میای در حد ۱ تا ۳ صفحه با خودت عهد می‌بندی و از
          انگیزه‌ات برای امسال می‌گی. هر چی انگیزه شفاف‌تر باشه،
          حس خوب بیشتری می‌گیری…زمانی که در مسیر خسته شدی
          می‌تونی بهش رجوع کنی و چرایی شروع کردنت رو مرور کنی…

          بخش هدف‌گذاری رو به این سبک انجام می‌دم:
          یک صفحه آرزوهای سال رو می‌نویسم…(هر چی که هست از مادی و معنوی و خرید و…)
          در صفحه بعد میام آرزو رو به هدف تبدیل می‌کنم. مثلا:
          آرزو دارم که در حوزه علوم تربیتی تسلط خوبی داشته باشم
          هدفم اینه که امسال حداقل ۲۰ کتاب مرجع بخونم
          ….
          وقتی اهدافت رو نوشتی برای خودت دفترت رو به
          فصل‌های مختلف تقسیم کن…مثلا فصل بهار و تابستان و زمستان و پاییز
          در هر فصل باید اقدامات کلیدی اهدافی که در هر فصل داری رو بنویسی…
          مثلا: من باید روزی ۱ ساعت از لیست کتاب‌های علوم تربیتیم مطالعه کنم…
          برای بقیه اهداف هم همینطوری…قدمی که برمی‌داری رو در اون فصل می‌نویسی…
          بعدش ماه به ماه گام‌هات رو تقسیم کن و بدون که این ماه باید چیکار کنی…
          همین گام‌ها رو در هفته پخش کن و در صفحات بعدی روزهای هفته رو همراه با بازبینی آخر هفته بذار…هر شی قبل خواب برنامه‌ات رو بنویس…روز که بیدار شدی گیج نزنی…
          برای هر هفته و هر ماه و هر فصل بازبینی هم در نظر بگیر و بررسی کن کجا خوب بودی و کجا بد بودی و باید چیکار کنی تا بهتر بشی…
          این میشه بخش هدف و برنامه…

          بخش بعدی خودسازی هست…برای هر ماه یک برگ جدا در نظر بگیر
          و برای اون ماهت یک روتین خودسازی داشته باش…کلا برای زندگیت روتین داشته باش که شامل سه قسمت جسم و ذهن و روح بشه…برنامه تعذیه و خواب و ورزش داشته باش و به خودت برس…برای ذهن خودت برنامه داشته باش و مطالعه و تمرین خودسازی براساس نیازت انجام بده مثلا اگر مشکل کامل‌گرایی داری یک ماه روی اون تمرکز کن…هم مطاله هم تمرین داشته باش…برای روحت و ارتباط با خدا هم دوره بردار و تمرین کن…اینم سخت نگیر و ببین الان روحت چی می‌خواد مثلا ممکنه عشق خدا رو بخوای…یه هفته با اسم ودود و حنان زندگی کن و بهش فکر کن و نامه بنویس…
          برای هر ماه گفتم یک برگ جدا باشه که یه صفحه برنامه‌ریزی می‌کنی و روزهای ماه رو مشخص می‌کنی و هر بار تیک می‌زنییا خط میزنی یا هر چی…مشخص کن که اون روز روتین رو انجام دادی…صفحه دیگه هم بازبینی دوره و امتیاز به خودت هست…ایام پاکی هم مشخص کن و تیک بزن…

          بخش آخر تخلیه ذهنی هست:
          چند صفحه‌ای در نظر بگیر که ذهنت رو خالی کنی…
          الهامات و ایده‌های خوبی که بهت میشه
          کتاب‌ها و دوره‌هایی که در آینده می‌خوای دنبال کنی…
          کارهایی که باید در آینده انجام بدی
          کارهایی که شاید در آینده انجام بدی
          این چهار بخش رو در دو صفحه تقسیم کن و برای هر ماه در نظر بگیر…
          هر ماه دو صفحه شامل اینا میشه…

          دیگه ذهنم رو شلوغ نمی‌کنم

          نخوای که برنامه زمستونت رو از الان بنویسی!!
          آخر هر فصل برنامه فصل بعدت رو بنویس
          ممکنه بعضی گام‌ها و اهداف تغییر کنه
          کلا سخت نگیر…دیدی ذهنت سخت می‌گیره
          هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی رو کوتاه‌مدت کن

          من چون ذهنم کامل‌گراست، فصل به فصل برنامه میریزم و به نیازم نگاه می‌کنم. شاید کاری عقب بیافته و باید پخش کنم در فصل جدید…

          همین

        • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

          زمان روزانه هم براساس نماز تنظیم می‌کنم
          برای صبح و ظهر و مغرب و شب برنامه مطالعاتی دارم
          نیم ساعت اذان صبح خداشناسی
          نیم ساعت اذان ظهر خودشناسی
          نیم ساعت اذان مغرب روابط
          شب قبل خواب باور‌سازی (مطالعه کتاب توسعه فردی با ذکر باور)

          اینطوری راحت ۲ ساعت مطالعه رو پخش می‌کنم
          نه فشار میاد نه خسته میشم
          آخر سال هم که بشه بالای ۱۸۰ ساعت مطالعه دارم
          چی از این بهتر؟
          از وقتی خودسازی رو پخش کردم راحت شدم
          قبلا باید یه تایم جدا میذاشتم و خسته میشدم
          الان راحتم…
          از اذان صبح تا ظهر رسالت
          از اذان ظهر تا مغرب کمی رسالت و کمی آموزش علم و مهارت جدید
          از اذان مغرب تا قبل خواب کمی تفریح
          گاهی اوقات جای اینا هم تغییر میدم و انعطاف دارم مقلا با خانواده ظهر تا غروب میریم پیکنیک که این میشه تفریح
          خلاصه دستم بازه و دیگه راحتم

          وقتی زمانت توی مشتت باشه احساس راحتی و قدرت داری
          به همه چیز به مرور زمان می‌رسی…
          خواب منم کلا ۴ ساعته…
          شاید بدن با بدن فرق کنه ولی ۱۲ تا ۴ عادت کردم…
          دیگه در طول روز هم اوکی هستم…

          مدیریت زمانم رو دوشت دارم
          اگه کسی خواست استفاده کنه

  158. ⌚Amirali👤 گفته:

    داداش من یکی از مشکلات زندگیم اینه که،، اگه هر چقدر تلاش کنم بازم ترس دارم،،،، میترسم کم کاری کرده باشم من اگه در طول روز ۱۰۰ تا کارم انجام بدم بازم انرژی دارم و میترسم و با خودم میگم من که الان انقدر انرژی دارم ،نکنه کم کاری کرده باشم …..
    بخدا من از مرگ ذره ای ترس ندارم و اتفاقا عاشق مرگم ولی بزرگترین ترسم اینه که نکنه کم کاری کرده باشم واون دنیا حسرت بخورم! و این ترسه همیشه باهام بود و لطفا راهنماییم کنید……..🌌🫀🙁

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      اگر توانت زیاده، به اندازه توانت
      از خودت کار بکش و در طول روز
      براش برنامه داشته باش

      سر این قضیه هم سخت نگیر
      که حتما ضایت کامل داشته باشی
      چون کامل‌گرایی حساب میشه…

      اگر برنامه‌های روزت رو انجام دادی،
      خداقوت به خودت بگو و یه تفریحی هم
      در نظر بگیر که به عنوان پاداش به خودت بدی

      از خودت رضایت داشته باش و گاهی اوقات
      شل کن

      پاسخ
    • اسرا گفته:

      منم اینطور بودم مثل شما
      بعد فهمیدم نفسم داره با اسم کم کاری منو گول میزنه
      در اصل میل به کنترل کردن همه چیز داریم
      فک میکنیم همه کار باید بکنیم هیچ چی نباید کم باشه
      ولی این یه طور مکانیزم فرار از واقعیته ک ذهن نمیخواد قبول کنه یه سری چیزا کنترلش از دست ما خارجه و حرص میخوریم
      درسته باید تلاش کنیم
      ولی کل جریان مسیر زندگیمون دست پروردگاره عالمه

      پاسخ
  159. آیناز گفته:

    سلام، داداش اینکه میگی از شدت تلاش جر بری و پاره بشی جوری که…. این کمالگرایی نیست؟ چون مثلا من الان تو شرایطیم که تلاشمو برای اهداف روزنام میکنم ولی سخت گیری نمیکنم سعی میکنم انجام بدم و به خوبی هاش فکر کنم و دیگه واقعا بیشتر از این ازم بر نمیاد، میشه یکم در این باره توضیح بدین

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام آبجی من حس میکنم منظور دادش تو درست کردن اخلاق و گناه نکردن هست که تمام زورمون و بزنیم

      چون تو یکی از لایو های ماه رمضان گفتن اسلام تو همه چی دنبال تعادله نه افراط
      ولی چه قدر برا اهداف تلاش کنیم در طول روز که تعادل باشه این و منم نمیدونم

      پاسخ
  160. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت 🔥 گفته:

    هیچوقت فکر نمی‌کردم از
    خلقت مگس تشکر کنم😐😂
    چند هفته پیش یادمه که
    سحر با خدا قرار داشتم
    اون اوایل که بیدار شدن کمی
    برام سخت بود…
    از چند روز قبل اون روز،
    یه مگسی توی خونه ما بود که
    من نکشتمش چون دلم نیومد
    و به کسی هم نگفتم که اونو
    بکشه…
    تهش همون مگس، منو برای
    قرارم با خدا بیدار کرد و زودتر
    از نماز صبح اتفاق افتاد😂
    صبح توی دفترم اولین شکرگزاری
    که داشتم این بود:

    خدایا سپاس بابت خلقت مگس😁

    اینطوری شد که من برای خلقت مگس
    خدا رو شکر کردم…

    پاسخ
  161. Zahra گفته:

    سلام داداش خدا قوت
    چجوری خیلی تلاش کنیم؟
    تلاش کردن زیاد برای کسی که گرگ تنبلی داره در چه حده؟
    چجوری بتونیم به وجدان خودمون حداقل بتونیم جواب بدیم؟!

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام کسی میدونه جواب این و بده من فهمیدم تو گناه نکردن باید همه تلاشمون بکنیم ولی نمیدونم در طول روز برا مطالعه و خیلی چیزا چه زمان حداقلی بگذاریم بدبختی من کمال گرام کل روز مشغول طوری که آخر شب غش میکنم😅
      میفهمم دارم اشتباه میکنم ولی نمیدونم چه طور تنظیم کنم که کم کاری نباشه

      پاسخ
      • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت 🔥 گفته:

        روزی نیم ساعت مطالعه در یک سال برابر هست با ۱۸۲/۵ ساعت در سال که در هر موضوعی اگر اینقدر مطالعه داشته باشی، بعد یک سال استاد میشی…
        همین روزی نیم‌ساعت‌ها باعث رشد میشه…

        پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      اگه گرگت تنبلیه و کارایی رو که تا دیروز زورت میومد انجام بدی رو الان داری انجام میدی ، یعنی خواهر و مادر این گرگ رو مورد عنایت قرار دادی .

      حرف خود داداش رضاس .

      پاسخ
  162. زینب گفته:

    یه خواهشی دارم از همتون دعاکنید بتونم با ترسم روبرو بشم و نترسم و خلاصه به خیر بگذره
    منم اسمتون رو یه جایی مینوسم که هرموقع یادم باشه دعاتون کنم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام آبجی تفکر راه درمانش به بزرگی خدا فکر کن بابا خدا خیلی بزرگه
      در ضمن برا چیزی که دست ما هست ما باید تمام تلاشمون و بکنیم
      و چیزی که در اختیارمان نی بسپریم دست خدا از هوش مصنوعی بپرسی دقیق میگه

      کلا فکر کردن خیلی کمک میکنه

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت 🔥 گفته:

      از مونس می‌خوام که در این سختی‌ها کنارت باشه و درسش رو بهت بده…
      تو رفیقی داری که کل دنیا دستشه…
      دل بهش بده و یه جا بنویس و رها کن

      پاسخ
    • ⌚Amirali👤 گفته:

      اصلیات رو که لچه ها گفتن ولی اگه بخوام فرعیات و تکنیک بگم،،،،یکی از بزرگترین تکنیک ها برای غلبه بر ترس تکنیک ۳ ثانیه هستش یعنی بدون اینکه مغزت بخواد بهونه تراشی کنه واینا،خودت رو توی ۳ ثانیه بنداز تو دل ترست…..

      پاسخ
      • اسرا گفته:

        من اصن با تکنیک ۳ ثانیه و ۵ ثانیه جواب نمیگیرم
        حتما باید برا عقل و قلبم منطق و دلیل بیارم تا راضی به انجام کاریشه😐😂

        پاسخ
    • آرامشی از جنس الله گفته:

      سلام ابجی من ی مدت از ی اتفاقی میترسیدم
      بعد اومدم رو ی کاغذ بزرگ نوشتم
      به هیچکس غیر خدا قدرت نده وترس ازغیر خدا یعنی شرک
      ومیگفتم خیر من در اینه
      خداروشکر خوب شدم

      پاسخ
    • محمد‌حسین‌ گفته:

      سلام

      در مورد درمان ترس ، خداوکیلی دعای ما فایده نداره تا وقتی که خودتون نپرین تو دل ترستون 😊

      با کله برو تو دل ترسات ، این حرف امام علی بود 😁

      پاسخ
    • IloveGod گفته:

      سلام 🌱
      تو خدا رو داری …
      پس نگران نباش و با ترست رو به رو شو و بسپارش به خدا …
      خدا کنارته❤️✨
      درضمن خدا بزرگ تر از ترسای توعه🕊️
      پس برو و مبارزه کن با ترست ای مبارز خدا و ای عشق خدا💖🌿

      پاسخ
  163. زينب گفته:

    سلام نمیدونم درسته بگم اینارو اینجا یا نه
    ولی باورم نمیشه منی که گارد داشتم و فکر میکردم باید اعتقادم رو کنار بزارم حالا که حرفای داداش رضا رو شنیدم بااینکه شاید زیاد متوجه حرفاش نشدم انگار یه جورایی تو ذهنم رفت
    نمیدونم تو کی هستی که به آدم آرامش میدی
    هیپنوتیزم میگنا انگار همینطوریه
    ولی انگاری تو اگر نبودی شاید من تاپای کافر بودن هم میرفتم نه الان حتی زمان های دیگه …
    اما راستش ذهنم انگار خدا رو هنوز نشناخت
    هنوزم تو تفکرات خودم دچار تناقضم
    اما هوش مصنوعی میگفت خدا تو رو با تناقضاتتم میخواد

    پاسخ
  164. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت 🔥 گفته:

    نمی‌دونم چرا حال کردم و
    می‌خوام اینجا وصیت کنم😁
    چند روز دیگه عمل دارم
    اگر بودم که هیچ
    اگر نبودم، که خوش گذشت☺️

    «وصیت‌نامه من»

    از مسافر مسیر بی‌نهایت
    به هم‌سفرهای مسیر بی‌نهایت

    نمی‌دونم هستم که دارید
    این متن رو می‌خونید یا
    نیستم و رفتم دنبال یک
    ماجراجویی دیگه اما
    به هر حال این پیام برای
    تویی هست که داری
    می‌خونی…

    از زندگیم فهمیدم که باید
    شبیه خدا شد…خدا خودش
    دیوونه هست…پس ما هم
    باید دیوونه بشیم…
    فهمیدم که سختی‌ها نیومدن
    که بمونند بلکه اومدن بسازن
    و بعدش برن…
    فهمیدم، بغض پنهان کلید
    رسیدن به آرامشه…من
    بغض‌هام رو پیدا کردم و
    جاش رو به خدا دادم و
    خیلی آروم شدم…
    فهمیدم که همه چیز غیر
    خدا فیکه و اونه که اصله
    یعنی حتی این گوشی که
    الان دستته فیکه…
    فهمیدم که اگر خودمو
    دوست نداشته باشم، و
    کودک درونم رو در چاه تنهایی‌هاش
    رها کنم، یعنی جهنم…
    جهنم اونجایی هست که تو
    کودک درونت رو به خدا نرسونی
    و آرزو به دل بمونی…
    جهنم یعنی حسرت های تو
    یعنی تلاش نکردن‌های تو
    جهنم یعنی ته دلت از خودت
    ناراضی باشی که می‌تونستی
    بهتر باشی اما نشدی

    فهمیدم که ما نظر کرده خدا
    هستیم و خدا حسابی روی
    ما غیرت داره…
    فهمیدم که گاهی اوقات خدا
    حتی با عشق زمینی می‌خواد
    بیدارت کنه تا به نسخه بهترت
    تبدیل بشی و عاشق خدا بشی
    فهمیدم که زندگی چیزی جز
    بازی نیست و از وقتی شل کردم
    زندگیم راحت می‌گذره…

    از شما درخواستی ندارم
    فقط چندتا نصیحت دارم😁
    البته اگر منو به عنوان برادرتون
    قبول دارید…نداشتید هم مهم نیست😂
    (از اثرات گشتن با رضا هست😂)
    اگر می‌خواید بذاریدش کنار،
    اول عاشق خدا بشید بعد بذاریدش کنار
    چون اگه به خاطر چیزی غیر خدا
    بذاریدش کنار، تهش سمتش
    برمی‌گردید…
    گاهی اوقات نباید یه چیزایی
    رو فراموش کنی بلکه باید رها کنی
    رها کردن یعنی بپذیری و قبول کنی
    و بعد بووووم…می‌تونی راحت
    کنار بزازی و رها بشی…
    گاهی اوقات نمی‌خوایم بپذیریم که
    درد داریم…اگر بپذیریم درست میشه

    و حرف آخرم:
    خودتون رو دوست داشته باشید
    حتی اگه تمام آدمک‌های دنیا
    روی صورتتون تف بندازند…
    اگر با خودتون اوکی باشید،
    خدا رو هم راحت دوست خواهید داشت
    خدا رو توی آسمونا نگردید…
    دروغی هست که بهتون گفتند…
    خدا درونتون هست…
    یه تیکه از خودش رو درونتون گذاشته
    تا شبیه خودش بشید و نور بدید
    به بقیه و زندگی بقیه رو روشن کنید
    شبیه خودش بشید، لذت می‌بره و
    خودش رو می‌بینه…شما آینه‌ی خدا
    هستید که می‌تونه خودش رو اون تو
    ببینه…پس تلاش کنید که بشید
    شبیه خدا…
    تکلیف شما همینه که به طریقی
    شبیه خدا بشید و تهش هم شما
    راضی می‌شید و هم اون…

    در پناه حق

    برادر کوچکتون، مهدی
    مسافری در مسیر بی‌نهایت

    پاسخ
    • ⌚Amirali👤 گفته:

      داش مهدی اگه نرفتی که هیچ ،،
      ولی اگه رفتی فراموشمون نکنیا ،، از اون دنیا کمکمون کن ،نکنه انقدر غرق زیبایی خدا بشی کا کلا مارو یادت بره😁🤗
      هر چند این خدا به جوری دل میبره که آدم دیگه همه چی یادش میره 🤗
      البته اگه موندی هم یه خبری به ما بده داش و اگه رفتی، همگی باهم اون دنیا هم رو ملاقات میکنیم و میریم بغل خدا…..🌌😁

      پاسخ
    • انا گفته:

      سلام ان شاءالله که حالت خوبه..
      تو ذهن من شخصیتت مثل پسریه که توی انیمیشن بند انگشتی بود. مریض بود ولی سالم بود. کم سن بود ولی عاقل بود.😅
      بچه ها برای سلامتی اش صلوات🌱

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام داداش مهدی
      کل حرفت فوق العاده قشنگ و عالی بود ولی اون تیکه آخرش اتیشم زد…..خیلی خیلی خیلی خیلی معرکه بود….یکی از قشنگ ترین حرفایی بود که راجب خدا شنیدم دمت گرم
      انشاالله شهید بشی برسی به عشقت

      پاسخ
    • محدثه♡🤞 گفته:

      سلام انشالله حالتون خوب بشه
      انشاالله عاقبت به خیر بشید
      حرفاتون به دل میشینه
      ممنونم ازتون …بااجازه از حرف اخرتون
      شات میگیرم

      پاسخ
  165. زهرا گفته:

    https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۵۰۸۰۵_۰۸۰۳۱۴_czxz.jpg
    الله و اکبر فتبارک و الله و احسن و الخالقین کار خدا رو ببین صبحی دیدم یک بطری آب تو خونمونه گفتم بریزم بیرون یک سمتی لونه مورچه بود گفتم بزار برم کمی اون ور تر بریزم آب و آب بطری و خالی کردم این گیاه و دیدم

    مطمئنم این گیاه تو این گرمای به خدا امید داشت
    این خدایی که به این گیاه آب دادی و نگه دارش هستی در این گرما
    قربونت برم تو میتونی ما رو هم نگه دار

    پاسخ
  166. عشق الهی گفته:

    سلام داداش نمیدونم چرا این‌متنو خوندم یاد شما افتادم
    اولِ عاشق و معشوق خداست
    او عاشق خودش است
    زیرا جز خودش کسی وجود حقیقی ندارد
    وجود دیگران مجازی ست
    و وابسته به وجود خودش است
    اگر خداوند به عشق به چیزی بنگرد
    به واقع خودش را در ان می نگرد
    و اگر ان چیز به ان نگاه آگاه شود
    از فرط عشق سینه چاک می کند

    پاسخ
  167. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    اگر می‌خوای مسیر عاشقی با
    خدا رو راحت تجربه کنی و
    قدم‌هات استوارتر بشه، می‌تونی
    از اسطوره عشق‌بازی کمک بگیری
    و اون کسی نیست جز بابا حسین

    به این جمله فکر کن:

    خدایا اونی که تو نداره چی داره؟
    و اونی که تو رو داره چی کم داره؟

    پاسخ
  168. مامان آسنا وآیلین گفته:

    سلام داداش من امروز نمازمو اشتباه خوندم مثل دفعات قبل ازآشنایی با شما نرفتم از اول بخونم گفتم خدای احکامی نمازموقبول نکنه همون نماز اشتباه با تفکر وتعقل بخونم قربه الی الله البته منظورم سرسری گرفتن نمازنیست ولی تکرار هم لازم نیست

    پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      سلام آبجی بعضی وقتا من تو اتوبوس خوندم تو راه نشسته تو قطار خوندم اذون که داد تو تلاشت رو بکن نشد بگو بدرک من عاشقم حالیم نی،وضوتو بگیر به یه سمتی شروع کن بخون چون نماز صبح بیشتر این اتفاق میفته و اصلا هم قضا واسش بجا نیار من معتقدم قبول ترین نمازام ایناست!

      پاسخ
  169. م.ه گفته:

    سلام کسی میدونه برای اینکه خدا مون فیک نباش نباشه بهترین راهکار چیه؟؟
    سوال دیگه اینکه وقتی کسی به خدا توکل ایمان داره ولی باز هم ترس از اون مشکل داره خوب نشون میده ایمانش نسبت به خدا ضعیفه. راه تقویت ایمان چیه؟!!

    پاسخ
    • لیلی🤞🏻 گفته:

      سلاام سوال اول اتون دوره جوشن کبیر رو حتمااا بخونید. برای سوال دومتون داداش بارها جواب دادن که تو قران اومده اکثریت شما مشرک هستین یعنی نکنه فلان اتفاق بیفته نکته یا شاید اینجوری بشه اینها نشونه ترس باید یه مدت باورهای توحیدی اتو تقویت کنی هرچی شد بگی خیره خدا سبحان الله به خودت و درمورد خدا جملات مثبت و چیزی بگی که اروکت میکنه و بشین برای خدا بنویس از همون چیزی میترسی و الهامت جواب میده و کمک تواین راه برات ان شا الله موفق باشید یا علی مدد التماس دعا 🙏🤞🏻🤞🏻🤞🏻🤞🏻🤞🏻

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام دنبال دلایل منطقی باش
      اون جاها که تو زندگی گفتی نه خیر نیست خدا مگه نمیبینه من تو سختی ام بعد یهو میبینی عه ای دل غافل
      همه چی خیر شد تفکر کن چرا خیره از چت چیبیتی بپرس
      راجب عاشقتم به خدا مرور کن اون جاهایی که خدا کمکت کرد بهت محبت کرد خیلی کمک میکنه عاشق خدا بشی

      پاسخ
  170. نرگس گفته:

    سلام داداش رضا خلاصه می نویسم دلم خداکنه جواب بدی خیلی وقتا باخدا دعوام میگیرم دلم می شکنه حس می کنم تلاش هام بی ثمره.. یکی دوروز تو این حال می گذره بعدش به خودم میگم نرگس می خوای با خدا قهر کنی بد بخت !! تو که توی همه چی به خدا نیاز داری … با خدا قهر کردی چی گیرت میاد؟ !!! چه قدرتی داری اخه!!! و این حرفا رو به خودم می زنم می بینم راست میگم بر میگردم دوباره به همون نرگسی که بودم ! اینکه اصلا رابطه من با خدا براساس نیازه چیز بدیه ؟ میشه نظرتو بگی داداش

    پاسخ
    • آوین گفته:

      سلام. همه این مراحل میگذره تا بالاخره به خدا برسی ، فقط دستت رو از دست اهل بیت جدا نکن نمازت رو ول نکن و هیچ وقت با خدا قهرم نکن . کم کم همه چی درست میشه نگران نباش

      پاسخ
  171. پسرِباباعلی گفته:

    سلام ممنون ازآبجی زینب بابت صوتی کردن بغض پنهان…
    داداش یه مسئله ای که الان باهاش درگیرم اینه که میبینم رفقام وهمسن وسالام دوست دختردارن ومن تاحالا هیچ رابطه ای روتجربه نکردم بااینکه ۲۰سالمه..
    این برام یه بغض شده…
    آخه همه دوروبری هامم اعتراف میکنن که ازهمشون خوش تیپ ترم🙂
    ولی یه صدایی بهم میگه تو داری بهونه میگیری ومیگی این دوستی هاگناهه وپشت مذهبی بودن قایم میشی چون مهارت ارتباط باجنس مخالف روبلدنیستی چون عزت نفس نداری وبی عرضه ای ونمیتونی ازظاهرجذابت استفاده کنی..
    آخه یخورده خجالتی ام…
    داداش آخه توبعضی اوقات حرفات درموردکساییه که زیادی وحشی هستن میگی دخترارو بذارکنارو..
    ولی منی که بیش ازحد تنهاومنزوی شدم واصلا اعتمادبه نفس صحبت کردن باجنس مخالف رونداشتم تاحالا بنظرم نسخه من فرق داره وباید یه سری روابط رو تجربه کنم…حالانمیدونم داداش لطفایه راهنمایی بکنین…بچه هانظرشماچیه؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ای بر شیطون. چه قشنگ توجیه میاره اصلا آدم میمونه خدایا خودت کمکمون کن گول شیطون نخوریم تو ضعف هامون
      شیطون ازت نقطه ضعف پیدا کرده دست گذاشته روش
      به جاش تو جمع های مردونه تو مسجد یا جاهایی که حس خجالت بودن بهت دست میده برو صحبت کن

      صحبت با جنس مخالف حس میکنم ضعفته
      کلا شیطون تو هر جا اذیتت کرد بدون ضعف داری

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      سلام
      اتفاقا این خجالتی یک نعتمه که وارد این روابط نشی بعضی کمبودها یک محدودیت نیست بلکه یک معجزه تو زندگیمون هست
      اینم گفتی حرف نمی زنی با جنس مخالف اگه شدید باشه به خاطر کمبود عزت نفس واز اون طرف پکیج عزت نفس داشته باشی که بگی تمرکزم مهم تر از دوست دختر داشتن خودم همین جوری اگه پسر ببینم دستا پا چلوفت میشم دارم کار میکنم رو از عزت نفسم وفن بیانم واینکه آدم ها بت نسازم این خیلی مهم اونا هرچی دارن از خودشون نیست

      پاسخ
    • parasto گفته:

      سلام داداش
      اول اینکه خیلی عالیه که اومدین از داداش مشورت بگیرین، نشون میده که واقعا درایت خوبی توی کنترل موقعیت گناه پیدا کردین…
      به جا فکر کردن به دوست دختر تلاش کنید عیباتونو درست کنید و به موقع ازدواج کنید.
      خیلی عالیه که پاک موندید و خیلیم خوبه که خوشتیپ هستید ولی یادتون باشه حضرت یوسف خوشگل تر بود و پاک موند…
      در ضمن منم قبلا همین فکرو میکردم، چون من تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم همش فکر میکردم که مهارت ندارم و الکی میگم گناهه و فلان،
      ولی خدا بعد از یه مدت خودسازی موقعیتش رو جلو پام گذاشت، پسری که همه آرزوشو دارن بهم پیام داد و پیشنهاد دوستی داد ولی من رد کردم و دیدم که چقدررر راحت بقیه دوست پسر گیر میارن…
      از خدا بخواین که بهتون نشون بده که دوست دختر پیدا کردن به سادگی سوت زدنه و شما رو از کف دخترا بودن نجات بده، از خدا بخواین که نشونتون بده، خودتون نرید امتحانش کنید.
      بابا داغون تر از شما ها هزارتا دوست دختر دارن،افتخار به این نیست که مث بقیه شما هم لجن رو امتحان کرده باشید.
      در ضمن دوست دختر نداشتید شاید چون گرگش در شما نبوده مثل منی که کمبود محبت نداشتم و محبت پسرا دلمو آب نمیکرد،افتخار نمیکنم که با پسری دوست نبودم چون گرگش رو نداشتم
      حواستون به گناهای غیر گرگی تون باشه.
      در ضمن چون خوشتیپ و پاک هستید شاید خدا یه دختر فوق العاده خوشگل و پاک براتون کنار گذاشته که با خودسازی بهش برسید، هدیه ای که خدا براتون کنار گذاشته رو خرابش نکنید.

      پاسخ
  172. خداجونم منو ببخش گفته:

    سلام داداش داشتم لایو صوتی دنیای رنگی رنگی گوش میدم خیلی حالم دگرگون شد ..داداش من خیلی سنگین شدم منظورم ازاحاظ روحی سنگین شدم حتی ازخواب بیدار میشم اون خواب منو خسته کسل میکنه. داداش من خیلی بغض پنهان دارم ازکمبود محبت ازتوجه کسای که خوردم کردن واینا باعث شد وپرازخشم بشم وبه گنا کشیده بشم وباعث شد یه روز باخدا باشم یه هفته گناکنم یه هفته باخدا باشم یه ماه نباشم داداش من چجوری خوب بشم درحالی که دیگه بهترین روزای جوونیم گذشت و۳۹ سالم شد دیگه حال حوصله ندارم

    پاسخ
  173. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    سلام بچه ها باید برم فقط قبل رفتن گفتم بابارضا جون چرا بهم نشونه نمیدی من که دوس دارم چه نشونه بدی چه ندی ….
    منی که کرمان رو بلد نیستم اومد تا بانک یهو جلوم سبز شد… استان قدس رضوی اوخی … اومدم داخل دیدم ی صحن مثل حرم ی چندتا آبخوری مثل حرم ی نماز خوندم و فقط میگم الهی دورت بگردم که خودت صدامو شنیدی آوردیم کرمان تا بتونم هم وظیفمو انجام بدم هم پاک پاک بیام پیشت به امید خدا
    الانم طاقت نیاوردی از بس مهربونی و بهم نشونه دادی آخه قرار بود مثلا بهم محل ندی تا ببینی من بازم دوس دارم یا نه….
    ابارئوف من 🥲🥹🥰

    پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      عزت نفس تویی که انقدر کوچولویی رفیق مثل خدااا که بزرگ تر از آسمان داری یک سوال برات پیش میاد که من آنقدرمن کوچلوم چرا خدا منو دوست داره خب نمی دونی این ادم کوچلو یک چیز بزرگی داری که خودت اینو نمی بینی ولی خدا اینو می بینه برای همین خدا گفته من میدونم شما نمی دونید همیشه واسم سوال بود که خیلی ادم بد تر از حیوان هستن چرا خدا گفته بهترین خلقت انسان اینجاست که فرشته ها مثل سوالم از خدا پرسیدن جالب خدا بهشون گفت شما نمی دونین که این انسان چیه

      پاسخ
  174. علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

    سلام فقط ….
    کربلا که نمیزارن برم ۴۸ ام هم که نمیزارن بیام پیشت اما عشق اینجا معلومه میشه قبلا نشونه میداد بهم ولی الان سکوت کرده اما هرچی هم محل ندی من ولت نمیکنم
    بابارضا
    داداش مهدی
    ندیدم شرین تر از این عهدی عزیزم مهدی

    گوشی فقط یک روز دستم میاد آخر هر هفته و دیگه گوشی ندارم و از سایت و مطالب جاموندم خوب یاد بگیرید که اومدم همشو ازتون میپرسم
    دعا کنید چیزی که باید یاد بگیرم رو درست یاد بگیرم به امید بندگی و عاشقی
    خدایا مارو به حد اعلای بندگی و عاشقی برسون منو از شرّ حیله های گیج کننده و قانع کننده شیطان و نفس نجات بده خدایا کاری کن که چشمم جز تو رو نبینه قلبم جز برای تو نتپه میخوام پیدات کنم و خودمو وقت کنم اما اگه عاشق نباشم کم میارم میشه به خاطر دل پاک بچه های سایت منو هم برای خودت انتخاب کنی بهم وقت خصوصی بدی ….
    خودت بلدی که باهام چیکار کنی بشم همونی که میخوای❤️

    پاسخ
  175. زهرا گفته:

    سلام داداش خواستگارم خانواه شهیده برادر شهید اولش گفت برا آسمان و پاکیت میخوامت بعدیه اشتباهی کردم یه حرفی زدم ناراحت شد و بعد اون حاشتباهم کلا یه ادم دیگه شد و زد زیر حرفاش و گفت نرو حوزه وقت تلف کنه و نماز ول کن و هزارتا فحش و بی احترامی بخاطر اون یه حرف اشتباه که نتونست ببخشه درسته حرفم بد بود ولی منطورم یه چیز دیگه بود نمیخواستم بی احترامی کنم وعده خواهی کردم ولی نتونست ببخشه و بمونه
    داداش اگه حوزه و درس خوندن رسالت باشه و خواستگار مخالفت کنه و بگه وقت تلف کردنه باید چکار کنم آخه گفتی ازدواج مهم تر از درسه اگه درس رسالت آدم باشه چی اونوقت ازدواج مهم تره یا درس آخه کلا مخالف درس خوندن تو حوزه شد که مثلا بگم اول ازدواج کنم بعد درسم بخونم کلا مخالفه من گفتم بعد ازدواج درس بخونم بازم مخالفت کرد اولش موافق بود بعد زد زیرش و ول کرد رفت الان خیلی ناراحتم دلم میخواست هم ازدواج کنم هم رسالتم انجام بدم و زد زیر حرفاش

    پاسخ
    • «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» گفته:

      سلام آبجی

      شاید اون حرف تو لازم بوده که شخصیت واقعی اون پسر رو متوجه بشی آدما تو عصبانیت خود واقعی شون نشون میدن و گول موقعیت کسی رو نخور که چون برادر شهید قطعا آدم خوبیه …
      تنها این پسر تو دنیا نیست که اگه رفت دیگه کسی نباشه بیاد هر چیزی وقتی داره

      پاسخ
  176. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    مگه:

    تو فقط برای خدا یه دونه‌ای نیستی؟
    خدا ازت فقط یه قالب نداشت؟
    خدا یه لحظه بی تو دلش قرصه؟
    خدایی که تو رو با دستای خودش می‌ساخت، به اسمی غیر از اسم تو فکر می‌کرد؟

    وقتی خدا تو رو نگاه می‌کنه
    همه چیز یادش می‌ره…
    تمام لغزش‌هات…تمام خطاهات…
    چون در تو اون ذره نوری رو می‌بینه
    که درونت گذاشته که از خودشه…

    خدا داره با دیدن تو خودشو می‌بینه
    به همین خاطر سعی داره تو رو خالص
    کنه نه زوری بلکه با انتخاب خودت و
    اگه انتخاب کنی که براش خالص بشی
    خدا یه طوری رابطه‌ی عاطفی باهات
    شکل می‌ده که تهش می‌شی یکی عین
    خودش…عاشق و مهربون و مصور و
    رازق و خالق و لطیف و حمید و عزیز و…
    خدا تو رو شبیه خودش می‌کنه…

    تو رو دوست داره. حتی اگه
    صدمین بار ازش دور شی،
    صد و یکمین بار دنبالت میاد
    و پیدات می‌کنه نه چون ضعیفه
    بلکه عاشقه…

    خدا برات طوری خدایی می‌کنه
    که انگار فقط تو یدونه رو داره
    تو رو دوست داره چون یدونه
    ازت هست…

    وقتی تو رو داره، دنیا برای خدا
    بهشت شخصیه…به اسم تو
    مهدی…محمد…علی…رضا…
    زهرا…فاطمه…نیلوفر…راضیه…
    و…

    حالا تو بگو…
    مگه میشه این خدا رو دوست نداشت؟

    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
  177. Zeinab گفته:

    خدایا شکرت بابت نعمت هایی که زمینیا به اسم ضعف جسمانی میشناسنش … همه کارای تو سراسر حکمته … قبولت دارم .. انشاءالله هرچه زودتر درسشو‌بگیرم تا این نعمت خاطره بشه .
    الهی بچها هر دردی که باعث بغضتون شده
    درسشو بگیرید تا تموم بشه .
    بگذر تا بگذری
    من با خدا اشتی کردم انشاءالله شما هم اگه بغضی از خدا دارید باهاش هرچه زودتر اشتی کنید . ❤️🫂
    دم داداش رضا گرم که کتاب بغض پنهانو نوشت ‌‌…. خوب موقعی بود زمان انتشارش .. حتی خدا واسه اینم برنامه داشت .. فتابرک الله احسن خالقین .. کاش جز حکیم و علیم و اسمای خودش کلمات دیگه ای بود که در وصف خفن بودن و باهوش و خوش فکر بودنش میگفتم ولی نیست ..‌ دلم میخواد بهت بگم جیگرمی الله جونم ❤️✨️

    پاسخ
  178. نشاط گفته:

    سلامم داداش رضای پرتلاش و بچه ها عشقای خدا
    خدا قوت بهتون
    راستش امروز یه لغزش نصفه نیمه داشتم تا تهش نرفتم، دوره ۴۰ روزه برداشته بودم… خلاصه کلافه شدم خیلیی
    شروع کردم به نوشتن برای خدا و داداش مهدی یهو انگار بهم الهام شد عهد و پیمانم تو عالم ذر
    ریشه حفره هام ریشه بغضام همش تو عهد و پیان عالم ذر معلوم شد
    من تو عالم ذر خیلیی آزاد و رها بودم و کلا اجازه داشتم هر کاری که عاشقش بودم رو انجام بدم و کلا خدا برام زیاد محرومیت ایجاد نمی‌کرده تا اینکه دیگه خودتون میدونید باید برای ثابت کردن عشقم میومدم اینجا تو خانواده ای که همیشه ازم استقلالم رو میگرفتن و محدودم میکردن…
    خوشحالم هم بابت این عهد که یادم اومد هم بابت اون لغزش که باعث شد یادم بیاد هم بابت خدایی که بهم فرصت میده تا عشقمو ثابت کنم
    واقعا همه چیز الخیر فی ما وقع هست نوکرشم
    فقط از وهابم میخوام خودشو بهم بده
    انشالا هممون خوب بازی کنیم تو زمین بازیمون
    نوکرشونممم💪❣️✌️

    پاسخ
  179. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    خیلیییییی خوشحالم🕊❤️
    نسخه جدید الهام خیلییییییییی عالییییییه👌👌👌👌
    دمتون گرم عشقای عشقم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    پاسخ
  180. Zeinab گفته:

    چیمشه مثلا وقتی داداش مهدی بیاد کلا سبک عبادت و‌نماز خوندنو عوض کنه .. بگه بجای نماز از این به بعد یه ساز یاد بگیرین به عشق خدا بریم تو طبیعیت بنوازین … خداوکیلی اینجوری باشه من نصف روزمو فقط نماز میخونم .
    چقد کیف میده تصورشو بکن :
    زیر یه درخت بید مجنون دراز بکشی و
    یه فلوت هم دستت باشه و بنوازی … اقتابم ریز ریز از لای شاخه های درخت صورتتو‌نواز کنه و نسیمی که با موسیقی هماهنگ تو هوا میرقصه پوستتو خنک کنه .
    چه شود . چه حالی میکنه خدا … چقدر حالو هپا معنویه … چه عشقی عجب حالو‌هوایی

    پاسخ
  181. محدثه♡🤞 گفته:

    سلام به همه
    من از طرف شهوت خیلی زمین میخورم
    یعنی هروقت میاد کاملا منو غرق خودش
    میکنه…ارزو به دل موندم که یه بار موفق
    بشم و سربلند ازش بیام بیرون اما…
    بعد از اون طرفم برای نماز صبح که بلند
    میشم دوباره میخوابم 😐😐😐
    با اینکه میدونم وقت نمازه و وقتی بخوابم
    دیگه بیدار نمیشم نماز بخونم
    قبل خوابم باخدا حرف میزنم میگم
    کمکم کن به عشق تو بلند بشم
    به نفسم به وسوسه هام بگم نههههه!!
    بعضی شبا نمیخوابم تا موقعه نماز
    چون میترسم بخوابم دیگه وقت نماز
    بگم ولش 🫠
    هم شهوت لعنتی هم این نماز صبحم
    از جفتشون شکست میخورم
    رابطم با خدا داره خراب میشه
    صدایی نمیشنوم …وسواس فکری هم
    دارم گاهی …همشون ریختن روی سرم
    بازم سعی میکنم این رابطه رو حفظ کنم
    همیشه ،چون ارامش دارم قلبم ارومه
    ولی زمانش کمه
    شما حرفی دارین ایا ؟؟

    پاسخ
    • هدایت شده گفته:

      سلام آبجی
      اول باید شهوت رو درست کنی اگه این درست شه هم آروم تری میشی هم حال معنوی و ارتباطت با خدا درست میشه در آخر هم وسواس رو با کتاب دقت دق ات میدهد درمون کن
      واسه درمون شهوت باید همه حفره ها رو ببندی و بهای پاکی رو بدی
      مثلا بهای پاکی من حذف فضای مجازی ندیدن هیچ فیلم و برنامه و کارتون بود و جای زمان اینا مطالعه کتاب های داداش رضا اقدام واسه رسالتم و غیره بود واسه بیدار شدن نماز صبحم عجله نکن اول سعی کن نمازهای دیگه رو اول وقت بخونی شبم زود بخواب کم کم بعد چند روز خدا نه تنها نماز صبح بلکه تو گلدن تایم بیدارت میکنه

      پاسخ
    • علی (خدا کارشو بلده..😉) گفته:

      سلام ابجی ..
      واقعا نمیدونم چی بگم …فقط کم نیار خدا واقعا کارشو بلده باور کن بخواد پاکت کنه ی اشاره کنه خلاصه اصلا فکرشم سمتت نمیاد اما خدا کلا دوس داره بازی جذاب باشه آسون نمیخواد میخواد ببینه به خاطرش میگذری
      امابدون بدون
      بابارضا تو رو به خاطر اعمالت دوس نداره هرچی هستی هر کاری می کنی تو رو از اعمالت قضاوت نمیکنه ریز ترین چیز ها رو میبینه و بهت حق میده اما میخواد قوی باشیم و از پس این لجن و نجاسات گناه بر بیایم و الا عمرمون رو نابود میکنیم برو پیش بابارضا ازش بخواه … اما پاکت نمیکنه نه اصلا منی که ۸ سال ۹ ساله زار زدم پاکم کنه فهمیدم نمیکنه فقط مثل یک مربی بهت راه و برنامه میده پس هر چی شد کم نیار سخته ولی کم نیار هرجا بری برمیگردی پس الکی وقتتو هدر نده و جایی نرو….
      برای نماز صبح اشتراک نرم افزار آلارم تو مایکت رو بخر باید راه بری تا خاموش بشه پیش حاج قاسم دعا میکنم همه پیش خدا اهلبیت رو سفید بشیم

      دلتنگ مشهدو پریشان کربلام…😓😓

      پاسخ
  182. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    سلام عشقای خدا❤️
    ما تو خونمون یه نخل خرما داریم و الان دیگه فصل خرماست.
    تقریبا تموم خوشه هاش خرمایی شده.
    امروز نردبون رو گذاشتم و رفتم بالا تا خرما ها رو بچینم…بعضی خرماها که کامل رسیده بودن همین که میگرفتمشون جدا میشدن از خوشه و چیدنشون خیلی راحت بود.
    اما اون خرمایی که کامل رسیده نبود حتی اگه محکم بگیرمش و با دقت بخوام بچینمش آذیت میشم.و ممکنه حتی فقط پوستشو بردارم اما خود خرمارو نه!
    وقتی این کارو میکردم یاد داداش و خدا و مرگ افتادم و رشد…این برام یه درس و یادآوری بود…اونم اینه که: تا زمانی که به حد لازم رشد نکنی و هنوز رسالتتو انجام ندادی،ممکن نیست که بمیری…باید روحت رسیده باشه تا خدا تو رو بچینه از این دنیا وگرنه اگه وابسته باشی باز هم تکه ای از روح و وجودت گیر میکنه تو خوشه ی این درخت که این دنیاست!!!!!

    پاسخ
  183. Kosar.rahiy گفته:

    دادش میدونی چیه چند روز رفته بودم پیش مادر بزرگم بیمارستان وقتی برگشتم یه انگیزه خیلی زیادی درونم به وجود اومده که تو باید هجرت کنی😁🥰خیلی دوس دارم هجرت کنم تو این محیط هس میکنم تو یه جای تاریک و وحشتناکم

    پاسخ
  184. زهرا گفته:

    سلام بچه ها لطفا هر روز خودتون و با دیروزتون مقایسه کنید من یکی هر چی حتی یک کوچولو بهتر میشم انقدر ذوق میکنم به لطف الله دارم خوب رشد میکنم همه کمک های خودشه
    یک تجربه برا حسادت دادم
    بچه ها خدا چیز هایی که به ما داده بر اساس رشد خوب
    حالا اگر خدا چیزایی که دیگران دارند و به ما بده ما علنن بدبخت میشیم چون برا رشد ما خوب نیست پس خدا روشکر که نداریم
    ۲ کسی چیزی داره براش تلاش کرده من اگر حسودی کنم دارم خودم و مسخره میکنم و سر زنش میکنم و خود تحقیری هست چرا چون اون تلاش کرده من خو نکردم الان این حسادت من کاملا مسخره کننده هست
    من با حسادت فقط دارم خودم و سرزنش و مسخره میکنم 😁

    این روش عالی رو من جواب داده خیلی راحت و گوگولی
    دیگه حسادت نمیکنم
    ولی هر روز یک کوچولو بهتر میشم من وسواسی شدید کمال طلب شدید خشم شدید داشتم الان خیلی کنترل شده خدایا دمت گرم

    پاسخ
  185. امیرحسین یار امام زمان(عج)🤞 گفته:

    سلام داداش
    یه ویسی دادی گفتی خداروشکر که چیزایی هست که براای خدا قربانی کنیم و فرصت های اینجوری توو دنیا داریم…
    دقیقا توو زندگی یه سری موقیعت های عجیب پیش میاد که این جمله رو درک کرد..‌
    من توو زندگی دو سال توو همچین موقیعتی بودم و خدا رو شاکرم که تونستم عشقم رو به خدا ثابت کنم
    البته خدا بی نیازه ولی عشقم به خدا رو به خودم ثابت کنم…
    از این بابت خیال و وجدانم آسودست
    داداش قبول داری اگه وجدانت آسوده باشه چقدر حالت خوبه؟

    پاسخ
  186. Doxtare khoda(baba) گفته:

    داداش رضااا من یه انیمیشنی دیدم خیلییی اصلا درس داره توش
    محتواش باحاله ها ولی خب خیلی عمیقه
    اسمش طلسم شدگان هست(دوبله سورن هست و توش صحنه های مثبت ۱۸ هم هست ولی کمه زیاد نیس)
    داداش تو این انیمشن یه تشبیهی از خدا اورده خیلی جالب بود
    انگار یکی از کاراکترا میزنه خدا رو میکشه،بعد جهان تاریک میشه بعد یه شیطانی که به بهشت رسیده بود کمک میکنه خدا برگرده بعد خدا وقتی دوباره بیداز میشه میخنده،میگه که فقط داشتم امتحان میکردم ببینم چیکار قرار بکنی وگرنه من هیچ وقت نمیمرم و به اون شیطونه میگه ک تو اولین شیطونی هستی که به بهشت پات رسیده و برام جالب بود این کارو کردی
    هر ارزویی داری بکن براورده میکنم
    اون شیطون هم عاشق یه دختری تو زمین بود میگفته اون شخصی که دختره عاشقشه زنده بشه، و اینجای فیلم دقیقا نشون میده که خدا هرچی بخواد میشه
    درسته صحنه های انحرافیم داره ولی در کل بعضی صحنه هاش خوب بودن
    یکیم تو یکی از صحنه ها همون دختره ک شیطون عاشقش بوده
    نفس اماره ش از توش میاد بیرون و جالبه تو خوابا همین نفس داشته اذیتش میکرده میاد بیرون
    و دختره میبینه چه قدر این “بد بین”( اسمشو اینطوری گذاشته بود) اذیتش میکرده و اون بد بین ب دختره میگه صدا های منفی تو ذهنت من بودم
    بعد بدبین این دختر رو زندانی میکنه تو یه ایینه ای
    و اینجا همون شیطون که به بهشت رفته بود ب دختره میاد کمک میکنه از ایینه بیاد بیرون
    من اینجا یاد این افتادم که جن های قرین با کارای خوب انسان تبدیل به فرشته میشن

    خلاصه دوست داشتین نگا گنین

    پاسخ
  187. حسین✌️ گفته:

    داداش چقدر حال میکنم وقتی وویست تموم میشه میگی یا علی
    چون منو اول نمیذاشتن بگم میگفتن بهت چیزی میشه
    خودمم میگفتم بهم میگن مذهبی واسه همین نمی گفتم،ولی یه حدیث از رسول الله دیدم تو اپلیکیشن الهام میگفت وقتی شیطان میگه تو نمازت داری ریا میکنی از لج شیطان سجده ها و رکوعت رو بکش بذار بسوزه این واقعا مشکلم بود که بهم نگن مذهبی ولی الان ول کردم بدرک بگن بهم مذهبی میره زیارت و مسجد و نماز میخونه و… بگن اول خیلی حساس بودم که تو خانواده کسی زیاد نفهمه ولی دیگه ول کردم چرا ذهنم مشغول کنم سپردم همه چیزو به خدا خودش بهتر میدونه چکار کنه والله.
    خدا خیرتون بده بچه ها😁

    پاسخ
  188. Doxtare khoda(baba) گفته:

    بغض پنهان اگه درمان نشه ممکنه عقل ادمو نابود کنه
    امروز داشتم کتاب “تله قدیس” رو میخوندم و یاد یه چیزی افتادم
    اوایل زمان کنکور که من با سایت اشنا نشده بودم و متاسفانه از طرف خانواده خیلی فشار روم بود و بیشتر این فشار از طریق مقایسه کردن بود و هی تو دور باطل شهوت و فشار خانوادگی میفتادم و سپس رابطه ن چندان جالبم با پدرم…همه همه اینا جمع شده بود و باعث شده بود هدف من یه چی باشه! میگفتم تنها چیزی ک میتونه باعث ش من درس بخونم اینکه بخونم،بورسیه بشم،برم خارج ….استار شم!
    الان فکر میکنم میبنم چه قدر این بغض های حل نشده باعث شده از طریق شهوتم ب خودم حمله ش ک من همچین چیزی میخواستم!
    حل بغض پنهان باعث شد خیلی عجیب رابطه من و پدرم خوب بشه،خیلی شنیده بودم تو سایت که اگه درونتو عوض کنی بیرونت عوض میشه
    واقعا با حل این بعض ها به شدت رفتار خانواده ام عوض شد

    امشب یه حالی دارم مثل اینکه یه لحظه با تموم وجودم خدا رو حس کردم تو زندگیم،باتک تک سلولام بهش مدیونم ک منو به این سایت به جای سایت های دیگه هدایت کرد🙂❤️

    پاسخ
  189. Zeinab گفته:

    درواقع تنبلی نکردن ینی احترام به خودم
    من وقتی تنبلی نمیکنم و کاریو که خودم برای خودم لازم میدونم رو انجام میدم … و حرف خودمو بی ارزش نمیگنم با تنبلی و اهمالکاری تاثیرشو حتی در دیگرانم میبینم .
    پس اینجوری با تنبلی کردن یا نکردن بهم بی احترامی میشه یا احترامم حفظ میشه
    ” اگه احترام‌میخوای … حرف خودتو پیش خودت بی ارزش نکن “

    پاسخ
  190. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    دقیقن داداش رضا میخام برم کربلا عهد ببندم برم انرژی بگیرم برای ادامه سال میخام برم ازش کمک بگیرم آخه سیدالعشقه خیلی خوب عاشقی رو بلده میخام‌ برم پیش عموعباس یکم آرامش بگیرم برای ادامه سال برم پیش بابا علی حرفامو بهش بگم غم هامو بگی بابایی اینجوری شد اونجوری شد میخام برم برای انرژی گرفتن برای پاک شدن گناهان و روحم
    انشالله هرکسی از بچه میخان برن کربلا
    و بعد من چون خیلی نیاز دارم حال جسمیم‌ هم خوب بشه خیلی دعا کنید بچه ها‌برام

    پاسخ
  191. 🍃 گفته:

    سلام دوستان.

    آیا کسی هست مرا یاری کند؟

    بچه ها من خیلی گیجم یا شرایط گیج کنندس یا واقعنی خودم گیجم.

    نمیتونم خدارو پیدا کنم نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم
    دو ماهی میشه با سایت آشنا شدم
    به هرچیزی ک کشش پیدا کنم و برم سمتش اون علاقه میخوابه
    هر ادمی رو دوست داشته باشم، یا جدا میشم ازش یا اذیتم میکنه.
    یکی از امتحانات الهی من اینکه مدام تحقیر میشم توسط مامانم و محبتی از سمت کسی دریافت نکردم.
    یاد گرفتم به هیچ چیزی دل نبندم چون می‌دونم تهش پدرم در میاد.
    میگم خب خدایا لابد میخوای بگی به من توجه کن، چجوری؟ تا نبینمت تا حرف نزنم چجوری عاشقت باشم، بعد ک کتاب الهام درون و فانی قریب رو خوندم گفتم خدایاا شکرت پس پیداش کردم. یه مدت ب حرفش گوش میکردم ولی الان حالم بهم میخوره ازش کارایی که گفت ارومم نکرد.
    از اول نوجوونی درگیر خدا بودم چون ته دلم نمیتونستم رهاش کنم
    حتی بعد ها کلا نمازمو ول کردم ولی یه اتفاقی برام افتاد که ب غلط کردن افتادم و نهایتا دیگه دلم طاقت نیاورد و برگشتم سمت خدا. گناهامم گذاشتم کنار. اره گذاشتم کنار!
    گرگمم نمیتونم پیدا کنم چون تو گناها هم چیز خاصی نیست ک بتونه منو خیلی شدید بکشه سمت خودش🫤
    از سردرگمی و پیدا نکردن خدا خستم.
    از بی هویتی و بلاتکلیفی خستم.
    از لذت نبردن خستم
    اگه کسی تجربه مشابه داره و تونسته یه راهی پیدا کنه ممنون میشم ب منم کمک کنه🫰
    اجرتون با امام علی.

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام برا گناه ببین باید ریز شی ببینی چی اذیتت میکنه کنترلش از دستت خارجه مثلا نمیتونی خودت نمیدونی چرا اونجا اوطوری هستی اون میشه امتحانت
      بعد بشین به حکمت محبت بزرگی خدا کار های که برات کرده فک کن ببین هیچ کی تو رو عین خدا نمی‌خواهد این همه ما ها اذیتش کردیم خط قرمز هاش و شکوندیم ولی وقتی برگشتیم مچ نگرفت دست گرفت گفت بیا بغلم آروممون کرد به محبتی که خدا بهت کرده فک کن

      پاسخ
    • یاس گفته:

      سلام
      به تیم در کشد دستش نگیرم
      وگر تیرم زند منت پذیرم
      ببین نمیخواد خیلی صفر و ۱۰۰ فکر کنی. مثلا یه گناهی که خیلی شدیدددد و بگی این گرگمه. یه چیز بینی پیداکردی برو جلو. کمال‌گرایی نکن. من خودم اول فکر میکردم گرگم تنبلی هستش ولی بعدا فهمیدم وسواسه. باید بیای جلو و قدم برداری تا بفهمی. خدات یکم احکامی هستش. با خدای احکامی نیا جلو. به نظرم کمی کمال‌گرایی و وسواس و یکم بی انگیزگی بود تو حرفات.
      نباید نا امید بشی. باید طرز نگاهت رو عوض کنی. اون دید و تفکر که باعث ناراحتی و خودخوری میشه شیطان هستش و تفکری که آرومت کنه و بهت امید بده اون از طرف خداست.
      از خدا بخواه برات نشونه بفرسته‌.
      چیزی که مهمه اینه خدا از ما راضی باشه نه خودمون. پس قضاوت خود هم ممنوع. تو راه خدا اگه یه چیزی شد و تو ظاهر بد بود کم نیار . بگو الخیر فی ما وقع .
      تو پای به ره درنه و هیچ مپرس
      خود راه بگویدت که چون باید رفت

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      خییلی طبیعیه که سردرگم بشی چون تو وارد جهانی شدی که خیییییییلی مسیرش بزرگه من اویل مثل خودت شدم اما کم کم خوب شد تو یک برگه نوشتم چی می خام چه جور شخصیت من چه عیبی دارم تمام عیبامو نوشتم والان دارم یکی یکی دوره می دازم واین بدون که در مسیر خدا تحقیر ها مامانت یک معجزه تو زندگیت میشه که برعکس حرفای مامانت اتفاق می افته خدابه مامان میگه باشه اینجوری میگه واس عشقم این حرفارو می زنی من به تو نشون میدم
      امیدوارم که موفق باشین😇 ویک روزی موفقیت هاتو نظر بذاری خوشحالمو کنی

      پاسخ
    • بنت الحسین گفته:

      سلام
      منم مثل تو بودم ، خیلی اعصابم خورد میشد ، چون اصن آرامش نمیگیرفتم از اون صدایی که می‌شنیدم…
      صدای خدا توش آرامشه ، و موقع حرکت و تلاش این صدا رو می‌شنوی…
      پیشنهادم اینه که دوره جوشن کبیر رو بخونین … چون خدا حرف میزنه ولی یه سری افکار اشتباه باعث میشه نشونی صداش و … جوشن کبیر ، اسماءالحسنی ، رفیق شیش … خدا رو هرچی بهتر بشناسی بهتر صداش و از درون می‌شنوی…

      پاسخ
    • Doxtare khoda(baba) گفته:

      سلام رفیق خیلی خوش اومدی
      ببین باید پله پله بری جلو،تو باید سیاهیای وجودتو بپاکی یا حداقل بشناسی
      مثل این میمونه اون حکمتتو،گرد و غباری از جنس گناه/غفلت گرفته
      اول اینا رو باید بزنی کنار
      نمازاتو اگه شروع نکردی،شروع کن ب خوندن
      شدید پیشنهاد میکنم برای اینکه از افکار و دودلیات در بیای بشین بین الطلوعین فکر کن و بنویس حتما
      خودکار رو بگیری دستت و شروع کنی به نوشتن کم‌کم میبینی دقیقا تو چیا افکارت بهم ریختست
      از طرفی اینکه میگی نمیدونم گرگم چیه
      خب باید به اتفاقات زندگیت توجه کنی ببینی واقعا چی اذیتت میکنه؟
      مثلا همینکه میگی از بقیه جدا شدم،ببین واقعا اذیتت میکنه؟ بهت احساس کمبود عزت نفس میده؟ بهت چ حسی میده؟
      خدا همین کارو میکنه ک اتفاقا بتونی مشکلتو پیدا کنی
      هر اتفاقی ک تو زندگیت میفته خدا دقیقا راهنماییش میگنه ک رشد خودتو در اون اتفاق پیدا کنی
      برای پیدا کردن گرگت به چیزی ک الان داره اذیتت میکنه و گذشته ای ک داشتی و چیا بیشتر ب مشکل انداخته تو رو فکر کن

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      سلام
      عجله نکن
      اول از همه سعی کن که با نوشتن
      با خودت ارتباط بگیری چون تا
      به خودت وصل نشی این وضع
      ادامه داره…
      اوایل سخته اما بهش عادت می‌کنی

      برای شناخت خدا پیشنهاد می‌کنم
      حتما یه دوره برداری و دعای جوشن کبیر
      رو از سایت دانلود کنی و گوش بدی
      نگاهت عوض میشه و خدا رو
      پیدا می‌کنی…

      برای پیدا کردن گزگ هم اگه
      کتاب گرگ درون رو نخوندی بخون
      و برای پیدا کردنش ببین با چی
      خیلی اذیتی و هر کاری می‌کنی
      نمی‌تونی بزاریش کنار…
      اونو پیدا کن…

      در نهایت باز هم میگم که تا
      وقتی دست به قلم نشی و روزی
      حداقل ۵ صفحه ننویسی، خودت رو
      پیدا نمی‌کنی

      پاسخ
    • داش ابوالفضل گفته:

      داش اینکه تو این دو ماه به این درک رسیدی خیلی عالیه و دمت گرم.
      منم اوایل یخورده گلاویز بودم با خودم و خدا و میگفتم بابا چرا بعضی وقتا اینجوریمو اینجوری میشم… بعدش فهمیدمم خدا میدونه کی رو کی و کجا و چطور بهم بده و بگیره…
      فقط یخوردهباید صبر کنی.
      مسیر عاشقی رو نمیشه یه شبه رفت🙂

      پاسخ
    • فرشته 🙃 گفته:

      سلام دوره بردار لایو های به نام خودم و کتاب بهترین نسخه خودت باش رو بخون حس میکنم مثل من خودتو گم کردی نمیدونی چته گیج و سردرگمی
      ببین تو سایت باش و کم نیار من بعد دو سال تازه گرگم رو پیدا کردم
      اول فکر میکردم تنبل هستم بعد مشکل از برنامه ریزیم بود بعد فکر میکردم گرگ شهوت دارم هر چقدر میای جلوتر باخودت اشنا میشی و میفهمی خیلی چیزها رو

      پاسخ
    • مهتاب گفته:

      گرگت همونیه که بیشتر از همه چیز تو رو از خدا دور می‌کنه..
      حتی می‌تونه احساس باشه..
      مثل ناامیدی یا زود خسته شدن..
      یا استقامت نداشتن و زود تسلیم شدن و…..

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      اگه کسی با خودش حال کنه ،اتوماتیک با خدا هم حال میکنه …

      اول با خودتون حرف بزنید …
      کتاب« بهترین نسخه خودت باش » میتونه راه گشا باشه ان شاءالله .

      پاسخ
    • زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

      سلام .
      اینکه میگی الان کارایی که الهامی میگه رو میکنی اما آروم نمیشی…بدون که این الهام نیست…یادت باشه صدایی که آرومت نمیکنه و کلافت میکنه ،صدای شیطونه.
      ممکنه هم الهام باشه هاا اما شاید تا آخر حرفشو انجام ندادی و این طبیعیه که آروم نباشی و باید کامل کنی کاری رو که بهت میگه.
      پس یا الهام نیست و یا هست اما تو درست و کامل کاری که بهت میگه انجام بده رو انجام ندادی.

      اوایل تحول و خودسازی خیلی طبیعیه این حالت ها و سردرگمی ها …یکمی بیشتر طی میکنی این مسیرو متوجه نور میشی🌝
      پس یکمی صبر کن تا یه سری چیزا برات روشن شن
      موفق باشی🌸

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      سلام

      همه که گرگ ندارن🙂گرگ نداشته باشی با گرمای بقیه اذیت میشی…
      بعدشم
      گرگ می‌تونه ناامیدی هم باشه،بدبینی و سوءظن هم باشه…

      حس کردم خودم این نظر رو نشونم آخه خیلی وقتا حس خودمم همین بود…
      می‌خواستن خودکشی کنم راحت بشم از بس که تو فشار بودم…

      ببین…
      هیچ وقت از سایت و کانال دور نشو و نشونه ها رو دنبال کن.همیشه از خدا و اهل بیت بخواه برات نشونه بفرستن…
      و واقعا هم می‌فرستن😘❤️
      بعضی چیزا انتظار می‌خواد…
      اگه بخوای هی بگی پس کی پس کی اینجوری هلاک می‌کنی خودتو😐
      به خدا و اهل بیت حسن ظن داشته باش…بگو کمکم می‌کنن عاشق منن.اینقد که اگه حالم بد بشه همه رو پاره می‌کنن تا حال منو خوب کنن🙂❤️
      به این میگن غیرت…خدا غیوره روی من و تو…خیلی زیاد😘
      باور کن اگه اینا رو به خودت بگی تو زندگی می‌بینی‌شون…
      من فکر می‌کردم خدا برا همه نشونه می‌فرسته…
      ولی باور کن برا همه نمی‌فرسته؛فقط برا یه عده‌ست…

      فقط به صدای قلبت گوش بده و ادامه بده…ولی کن بقیه رو🙂
      چون پیدا شدنت نزدیکه

      چون خدا گفته بعد هر سختی آسونیه
      حالا که سختی‌ش اومده…
      پس منتظر باش که آسونی تو راهه😉❤️

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      نماز خط قرمزت باشه…
      چیزی که تو زندگی کمکت می‌کنه همین نمازه…هیچ وقت نمازتو ترک نکن…

      هر کاری می‌خوای بکن ولی نمازتو بخون

      نماز سنگر آخره🌱

      پاسخ
    • مریم گفته:

      سلام راهکار من اینکه بعد از نماز خدا رو بابت تموم چیز های که بهتون داده شکر کنید ازش تشکر کنید خیلی باهاش عاشقانه حرف بزنید اصلا ی گل براش بخرید و بزارید کنار سجاده تون یا وسط نماز ی لبخند بزنید بگید و توی دلتون بگید خدا رو شکر که هستی ازت ممنونم. بعد از صحبت زیاد با خدا بهش بگید خدا جونم ی راهی پیش پام بزار تا گرگ درونم را پیدا کنم. گاهی هم اگر تنوستید وسط ی جای سر سبز مثلا باغی ….. نماز بخونید و بعد شروع کنید به گفتن زیبای های که‌میبنید. شبا سعی کنید ستاره هارا با دست هاتون لمس کنید و با خدا خیلی حرف بزنید. خدا خوشش میاد حال میکنه. خیلی بحرفید با خدا، خدا عاشق به تمام معنایی شما حرف بزنید میگه ی زره دیگه حرف بزن صداتو دوست دارم 😊 اگر تنوستید براش نامه بنویسید. کلمه ما ودَّعک ربُک ( پروردگارت تورا رها نکرده ) را با خط خوش بنویسید و بزنید به اتاق تون. خدا از رگ قلب تون هم بهتون نزدیکه حتی نزدیک تر ازون.

      پاسخ
  192. ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

    سلام نیلوفر جان میشه کمک کنی …
    من اگه یکی داستان آدم های موفق آدم های مظلوم برام تعریف کنه میرم فاز خیال پردازی یا اگه بشنوم خییلی تاثیر داره تا فیلمشو ببینم …خب چطور کنترلش کنم مامان از صبح تا شب آدم های بدبخت وخوشبخت فاسق باهم میاره قاطی میکنه یک قرمه سبزی میشه😅 که نمک نداره
    ابجی هم همینطور شب فقط سخنرانی میکنه بغل دستم می خوابه نمی زاره من بخوابم فاز شوهر اینارو میاره دیگه من احساس میکنم یک چیز ازم کم میشه بالشت فشار میدم تا خوابم بگیره دیر می خوابم سرمو می کوبم تو دیوار بعد می خوابم میرم تو فانتزی خیال دیگه نمی خاد من ادامه بدم اون تخیل ادامه میده بعد میره جایی که نرم چکار کنم گوشامو کنترل کنم واین فانتزی بگم نه

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام در حد تجربه دارم میگم ببین اول حساس نشو وقتی آمد حسای بشی نمیره بعد خیلی خونسرد به چیزی فک کن که دوس داری مثلا رسالتت یا رودخونه آرامش به چیزهای که دوس داری فک کن مثلا فک کن الان تو مسیر کربلا هستی سعی کن در طول روز مثبت فکر کنی یا حرف میزنه مادرت سعی کن ایرپادی چیزی بزن تو گوشت صدا رم زیاد کن نشنوی

      یک چیز مهم سعی کن از این چیزایی که میگی لذت نبری رنج ببر بگو اینا چیه لذت ش از بین بره حسشم میره مسخره کن اون حس و به خودت ارزش بده این چیزا متاسفانه از حس خود تحقیری میاد
      باید به خودت ارزش بدی خودت و دوست داشته باش به خودت عشق بده

      پاسخ
    • فرشته 🙃 گفته:

      سلام منم مامان و ابجیم فیلم نگاه میکنن و یکی از حفره های من فیلمه که میرم خیال پردازی میکنم
      تازه ابجیم بعضی وقتا میخواد رمان تعریف کنه برام ولی اینا همه میتونه سکوی پرتاب باشه برای رشد و پیشرفت
      من اون ساعتهای که ممکنه فیلم نگاه کنم رو کلا برنامه ها رو اون ساعت بستم
      حتی گوگل رو هم شب محدود کردم ولی تلویزیون هنوز هست ولی دیگه باید از تهدید فرصت بسازیم منم دیشب نگاه کردم و امروز خودمو تنبیه کردم

      پاسخ
    • KoSar گفته:

      سلام آبجی گرگ منم خیال پردازی هس راستش خیلی زور میزنم که حواسم جمع باشع اما اگر ذره ی عوامل تحریک خیال داشته باشم دیگه کارم تمومه😅اگر بتونی یکم فاصله بگیری به نظرم بهتره

      پاسخ
    • زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

      سلام عزیزم.
      خب به ابدیت بگو راجب همسر و اینا حرف نزنه.
      پرش فکر بزن.
      وقتی دیدی نمیتونی کاریش کنی شروع کن با خدا حرف بزن و باهاش از خواسته هات بگو و …..
      این حرف زدنه با خدا هم خیلی حال میده هم یه جورایی باعث میشه فراموش کنی یا کمرنگ کنی اون خیال رو…
      بعدشم سعی کن هرروز از ظررهاش بنویسی.
      یعنی محاسبه نفس کن.
      یادت باشه با خیال نباید بجنگی .
      این گرگ لازمه اش فراره یعنی اگه اومد باید فرار کنی زودددددد😂

      مادرم همیشه میگه: به کارای خونه حمله کن بزار اونا ازت بترسن!.
      حالا تو با سلامت یعنی پرش فکرت یه جورایی به گرگهات‌ حمله کن….

      پاسخ
    • Fatemeh گفته:

      سلام اجی منم اینجوری بودم راه حلش همین کتاب بغض درونه،واینکه کودک درونتوبایدبغل کنی اخه واسه چی باید بری نقش ی ادم دیگه رو بازی کنی مگه خودت چشه واقعا؟بذارکودک درونت باهات حرف بزنه صداشوخوب گوش بده گناه داره اخه این همه سختی کشیدی باتو بودچرادوسش نداری چرامیخای یکی دیگه روجاش بذاری واقعابس نیس این همه ازبیرون اسیب دیدمحبت ندیدالانم تودوسش نداری؟مگه چکارکرده همین خودت عالی هستی. بس کن دیگه خودتودوس داشته باش

      پاسخ
  193. بنت الحسین گفته:

    زندگیم خیلی عجیب شده .. از اول سال تا الان همش یه اتفاقاتی می‌افته که برام پر درسه ‌‌‌‌‌… یعنی یه جوریه که حتی یه آدم از کنارم رد میشه الهام باهام حرف میزنه و بهم یه درسایی میده … ذائقه‌ام خیلی تغییر کرده ، …دیگه مثل قبل نیستم
    خیلی جالبه هدایت خدا ، مثل یه پازل هزار قطعه ایه که هر بار خدا یکی رو میزاره سرجاش … تا کاملش کنه … سبحان الله ، کار خدا حرف نداره …
    خدایا ممنونتم که خودت و بهم دادی ، ممنونتم که پشتمی و پشتم از ایران رادیاتور هم گرمتره..ممنونتم که حضورت و تو زندگیم بیشتر حس میکنم …
    حس این روزامه گفتم به اشتراک بزارم …

    پاسخ
  194. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    مرسی آبجی زینب بابت صوتی کردن کتاب خیلی خوبه چون من نرسیدم کتاب رو کامل بخونم الان دارم فایل هارو‌گوش میدم

    پاسخ
  195. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    من نمیتونم بفهمم بغض دارم یانه میشه کمک کنید بچه ها … اگه از چیزی بدمون بیاد و حالمون رو بد کنه وقتی میبینیم و یادمون میوفته دوس داریم سریعتر از ذهنمون بره اون موضوع این ینی بغض داریم؟ مثلن ما همیشه مشکل مالی داشتیم و نمیتونستم لباس ها و خوراکی های که میخاستم رو داشته باشم الان خیلی از پول بدم میاد واقعن از اینکه پول نقد دستم بگیرم خوشم نمیاد اصلن پول تو حسابم بیاد میگم خوبه لنگ نمی‌مونیم ولی خوشحال نمیشم کلا اصلن دوس ندارم بحث مالی و اصلن حرف پول و مادیات رو خوشم نمیاد الان این ینی بغض؟؟

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      باورهات رو نسبت به پول درست کن.
      باورهای سمی نسبت به پول داری…
      یه مدت پول بزار کنار دستت و باهاش بخواب…
      یه مدت با خودت به اندازه یک تسبیح این جمله رو بگو:
      «پول به رشد من کمک می‌کنه»

      یه مدت پول بگیر دستت و بوسش کن.

      این تمرینا رو انجام بدی، باورات به پول تغییر میکنه و پول میاد سمتت…

      پول از نظر روانشناسی شخصیت شلوغی داره و چون جهان در تعادل هست، دوست داره که به تعادل برسه…
      باید شخصیت آرومی با باورهای مثبت داشته باشی که بتونی پول رو سمت خودت جذب کنی و زندگی راحت‌تری داشته باشی…

      پاسخ
    • یاس گفته:

      سلام عزیزم
      درسته. مثلا حتی اینکه من همیشه دوست داشتم رنگ چشمام آبی باشه.خخخخ
      غش میکنم واسه این رنگ. هی به خدا میگفتم چراااا آبی نشد. بعدا نشستم با الله جون حرف زدم
      گفتم خداروشکر همین که سالمه میلیون بار شکر خدا. بجاش تو بهشت بهم چشم آبی و سبز و … بده. یعنی قلبی قبول کردم و بغض رو از بین بردم. حتی انقدر کوچولو باشه اگه.

      پاسخ
    • مامان آسنا وآیلین گفته:

      سلام گلم بغض هاتو بنویس درداتو بنویس چراازپول بدت میاد بنویس بعدش چ چیزایی باعث رشدت دراون مرحله از بغضت شده روبنویس بعدش ببخش اون کسایی ک باعث بغض تولد درواقع آدما باعث نشدن بغض کنی دستای آدما یعنی خدا باعث شد بغض کنی تاقوی بشی تاصبوربشی من باانجام این تمرین هل فوق العاده صبورشدم خیلی خوشحالم

      پاسخ
    • parvaz گفته:

      بله ینی بغض…
      من درکت میکنم چون یه بخشی از بغض من همینه
      منم مثل توعم که پول میاد تو حسابم خوشحال میشم که لنگ نمیمونیم
      ولی این فقط بخش سطحی ماجراس
      بیشتر برو تو عمقش، تاثیرات بیشتری گذاشته روت…

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام آبجی …

      باورت میشه من چند روز پیش بالای ۶۰ تا بغض نوشتم ؟

      دلم به حال خودم میسوخت …
      نوشتم و بعد نشستم با الهامم در موردشون حرف زدم و راهکار دادم و خیر درونش رو سعی کردم ببینم .

      بعدش همه رو ریز ریز پاره کردم ریختم تو یه لیوان آب و گفتم میخوام همه رو ببخشم و فراموش کنم …بعدش آبو ریختم بیرون.

      آره …اینکه چشمت موند دنبال فلان لباس و نشد بخری ، بغضه …
      کلا از بچگی هر چیزی که رنجت داده و با یاد آوریش ناراحت میشی و سعی میکنی سریع پرش فکر بزنی ، همون خشم های پنهونیه که ته نشین شده تو قلبت و باعث خیلی از رفتار های بدته …

      پاسخ
  196. زهرا گفته:

    سلام علیکم 😁من خیلی اشتباه دارم هر روز شدید ترین جنگ ها رو بادرونم دارم دیروزم باز یک جا آگاهانه اشتباه کردم تا ۲ روز خودم و تنبیه کردم
    اما 😁امروز یکی از بزرگترین حفره هام و خدا نشونم داد 😁😁خیلی خوشحالم هر روز دارم یک قدم به خدا جون نزدیک میشم مهم اینه که هر روز دارم از دیروزم بهتر میشم
    هر کی یک توانایی داره هر روزم و با دیروز خودم مقایسه میکنم خدا جون دمت گرم

    پاسخ
    • یاس گفته:

      چه جالب.
      منم به دیروز خودم نگاه میکنم
      میگم خدایا دمت گرم
      مرسی هدایتم کردی و با داداش رضا آشنا شدم و کلی مرسی دیگه . مخصوصا واسه عوض شدن طرز تفکرم از راه منطق.

      پاسخ
  197. ⌚Amirali👤 گفته:

    داش یه سوال،، ما توی این دنیا بر اساس عالم ذر فقط یک امتحان داریم یا چند تاست؟
    مثلا تنها امتحان تو توی این دنیا به غیر از رسالتت اینکه که به غیر از خدا از کسی توجه نگیری؟ 🧐
    یا نه؟ باید امتحان های دیگه رو هم پاس بشیم؟

    پاسخ
    • مامان آسنا وآیلین گفته:

      سلام چ چیزایی باعث بغضت میشه چ چیزایی عصبیت میکنه چ چیزایی کلافت میکنه چ چیزایی باعث میشه ناشکرباشی تموم جنبه هایی ک منفی میبینی رو باید بری ازدرون خودت بکشی بیرون و مثبتش کنی و همه اینا میشه رسالتت باید ازدرون رشدکنی

      پاسخ
    • Pouya گفته:

      سلام
      به نظر من مثل مدرسه هست که ما مثلا یه رشته رو انتخاب میکنیم و اون رشتمون مثلا۱۴تا کتاب داره…..
      درسای معنوی هم همینه به نظرم حتی تعدادشم بیشتره بستگی داره اینکه تو عالم ذر به خدا گفته باشیم تا چه مقطعی میخوایم ادامه بدیم….مثلا کسی که تا دکترا میخواد بخونه خیلی بیشتر باید درس بخونه و درس بگیره…..ما هم همینیم به نظرم
      به قول داداش رضا معلوم نیست تو عالم ذر چه ادعایی پیش خدا کردیم که هرچی به خدا میگیم میخوایم بیایم پیشت، خدا میگه نمیشه فعلا😂

      پاسخ
  198. Maryam گفته:

    وای داداش خدا شاهده درونم کلی به هم ریخته بودم و نمی‌دونستم دارم چیکار میکنم تا با یه جمله درونم رو نظم دادی ، جوری که بعد خوندش کل ذهنم شد یک راه که فهمیدم باید اونو برم و نسبت به بقیه راه ها بی میل شدم .
    خدایا شکرت 🥺

    پاسخ
    • khahare khareji گفته:

      سلام جیگر های خدا 🫶❤️ بچه ها برای به یاد اوردن علامه زار مشکلاتی/ سختی هایی که تو این دنیا میکشیدو رو بنویسید و بارش وقت بزارید و هرچی که هست بنویسید از تو همه مشکلات جوابشو پیدا میکنید که چه ععدی با خدا بستید توی علامه زار 😊 چند روزه داشتم حسابی فکره میکردم الهام بهم گفت اینجوری کنم به یاد اوردمش.
      مثلا من توی علامه زار خیلی لوس بودم هرچی میخواستم بهم میدادن, بعد خدا منو فرستاد تو دنیا همچی از من گرفته میشه حتی بیشتره پولم.. بابام کارته بانکیمو وارمیداره میگه کارته منو تو نداره که بعد من که ازش پول / کارتشو میخام نمیده خخخخ تازه این یکیشه کلان این عهدیه که با خدا بسته بودم که عشقمو ثابت کنم اینجا جالبه که خیلی وقته پول هایی که از من یا هرچی گرفته میشه دیگه مهم نیست برام 🙃پول چیه بابا من جونمو فدای خدا میکنم

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام آبجی مریم …
      چقدر این اتفاق برا منم افتاده …

      چندین بار با حرفای داداش ، حتی یه جمله ، یهو به زندگی برگشتم .

      چون خدا تو دل داداش انداخته که با حرفش بیاد و آروممون کنه .
      خدا اون حرفو بهش الهام کرده …

      واقعا الحمدلله ‌.

      پاسخ
  199. زهرا گفته:

    سلام داداش اگه کسی که اذیتمون کرده تو عصبانیت و ناراحتی نفرین کنیم واقعا اتفاق میفته آخه بعد اینکه نفرین کردم پشیمون شدم میترسم بلایی سرش بیاد بابد چکار کنم اتفاقی براش نیفته و نفرینم پس بگیرم ؟؟؟؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      همین که پشیمون شدی حله خدا کنارته ها لحضه لحضه تو خصوصی ترین شرایط هست اینم دیده همین که پشیمون شدی حله
      در ضمن یک حدیث دادش گفت
      خدا وقتی میبینه ما کسی و نفرین میکنیم میگه خیلی ها هم تو رو نفرین کردم من نمیدونم نفرین اونا را قبول کنم یا نفرین تو رو
      همین که ناراحت شدی خدا بغلت میگیره و میگه بیخیال عزیزم مهم اینه متوجه اشتباهت شدی

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      اگه یه کسی براش مقدر باشه یه اتفاق بد براش بیفته ، اگه همه تلاشتو بکنی تا اون بلا رو ازش دفع بکنی ، قدرتش رو نداری …
      و اگه یه کسی براش مقدر نشده باشه که بلایی سرش بیاد حتی اگه رو به قبله وایسی و مشتتو بکوبونی به سینت و نفرینش کنی ، اتفاقی براش نمیفته …

      بعضی از ماها کلی نفرین پشتمونه …ولی هم زنده ایم ، هم سالم و هم به یه مسیر خوب هدایت شدیم …

      چون بدیمون بخاطر بد بودنمون نبود …بخاطر جهلمون بود .

      نترس …هیچیش نمیشه .

      پاسخ
    • Doxtare khoda(baba) گفته:

      ن اگه پشیمون شدی و خدا دیده نمیشه
      چون خدا حالتو درک میکنه
      ولی برای اینکه خیالتم راحت بشه میتونی براش صلوات بفرستی ک از بلا ها حفظ بشه

      پاسخ
    • مامان آسنا وآیلین گفته:

      سلام عزیزم مطمعن باش نفرینت نمیگیره چطور اسراییل کودک کش الان همشون سرپا هستن سالمن تا درسشو اونا پاس کنن تو باید از اون عصبانیتت درس بگیری وگرنه آدما دستای خدان ک اومدن بهت از طرف خداچیزی بگن مثلا همسرم باحرفش باعث ناراحتی و عصبانیت من شد منم رفتم نوشتم ک چ دلیلی باعث ناراحتیم شده توقع من از آدما و خودکم بینی و آدما رو بزرگ کردن من باعث میشه ک عصبی بشم توچی

      پاسخ
  200. اینور گفته:

    سلام داداش رضا
    داشتم با داداش مهدی دو طرفه حرف میزدم البته می‌نوشتم
    از درون هی بهم الهام میشد ک با داداش مهدی حرف بزنم
    خلاصه ب حرفش گوش کردم و نوشتم
    سلام و احوال پرسی کردیم ….
    بعدش بهم گفت آفرین اگه ایجوری ادامه بدی میشی همونی که خودت میخوای ک هم خدا ازت راضیه هم خودت از خودت و هم خودت از خدا آفرین خیلی پیشرفت کردی تا نزدیکای دو سالیگت هست هنوز و خیالتم از بابت اون دنیا راحت سرت همیشه بالاس و خلاصه گفت ادامه بده ….
    بعدش گفت برو تو سایت از داداش رضا تشکر کن و بگو من گفتم
    انگاری خیلی خیلییییییییی ازت راضی بود ..
    منم گفتم چشم
    بر هر حال داداش رضا داداش واقعیم خیلی خیلی خیلی خیلییییییییی ازت ممنونم
    ❤️❤️❤️

    پاسخ
  201. somaye گفته:

    سلام ،خواب دیدم فردا میخوام بمیرم ،بعد گفتم حالا ک میخوام بمیرم بزار نماز بخونم صلوات بفرستم و این کارهارو کردم،خیلی خوشحال بودم از اینکه روحم میخواد پرواز کنه ،به هیچی فکر نمیکردم ب هیچی فقط از اینکه قرار بود فردا بمیرم خوشحال بودم

    پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .

      مگه مرض داره که جبران نکنه ؟

      مگه خدا خوشش میاد ما قورچمون در بیاد ؟

      خدا عاشق لذت بردن ماست …بیشتررر از خودمون .

      امام رضا میگه :« خدا نزد گمان بنده خویش است .»

      گمان ما باید نسبت به خدا خیلی مثبت باشه …
      خدایی که ما رو آورده تو سایتی که شعارش « عزت دست خداست » هست ، بدون شک بهمون عزت میده .❤️

      آبجی …من خودم تقریبا قورچم دراومده 😂😂ولی مطمئنم تموم میشه و خدا همه چیزو درست میکنه .🙂❤️✨

      پاسخ
  202. Zeinab گفته:

    شب عجیبی رو‌گذروندم واقعا …
    انقدر تو‌کف امتحانم بودم … امتحانی که‌جوابش ساده بود و من انقد پیچیدش کرده بودم … جوابش شاید در حد یه خط بود ولی من سه سال از عمرم رفت و متوجه اش نشدم ..
    هرچقدرم فک میکنم متوجه نمشم … شواهد و‌مدارک میگن جواب نمیتونه انقد ساده باشه .
    ولی قلبم و الهام بهم‌میگه جواب همینه …
    شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
    کفر نعمت ، از کفت بیرون کند
    این یه مثل برای بچگیامون نبود … این جواب خیلی از امتحاناتمون بود که سرش خیلی خسارت دادیم
    هم مالی هم جانی هم روحی .
    چون ساده بود از کنارش گذشتیم .
    شاید زندگی ساده تر از اون چیزیه که فکرشو‌میکنیم .
    شاید مغز انسان دوست داره همچیو‌ پیچیده ..
    چون سخت ترین سوالات رو بچهای کوچیک عمدتا جواب میدن … ما به این بچه میگیم نابغه .. ولی تنها کاری که او میکنه اینه که مسئله رو ساده میگیره و ساده جوابشم پیدا میکنه .
    ولی ادم بزرگا عاشق پیچیدگی هستن .. بخاطر همین
    یهو‌وسط پیدا کردن یه جواب ساده مغزشون میپوکه .. ممکنه حتی دودم از کلشون بلند شده .
    مطمئنم اگه از قبل مشخص نمیکردن که جواب ۲+۲ میشه ۴ … خیلی از همین ادم بزرگا یه جنگ جهانی راه مینداختن از اعداد و ارقام و فرمول های پیچیده که بگن جواب بر اساس این کسینوس و اون تانژانت میشه ۵ .
    درحالی که اگه دوتا انگشتشونو بزارن کنار هم جواب رو پیدا میکنن .
    منم بجای اینهمه کاراگاه بازی و ربط دادن همچی به اتفاقای مختلف فقط کافی بود یبار از کسی که جیب همه مردم عالم به اون وصله و‌پول تو‌جیبیشونو از اونی میگیرن … فقط یبار بپرسم تو‌ چه کاریو دوست داری .
    لنظرت من چجوری میتونم برکتی که تا الانبهم میداد ی و بابتش ازت ممنونم رو بیشتر کنم ‌.

    پاسخ
  203. parasto گفته:

    یه تجربه میخوام بگم
    من همش چشمامو کنترل میکردم ولی پسرایی که میومدن سمتم چشم چرون بودن😂
    گفتم آخه خدایا چرا؟
    خدا گفت کنترل چشم جزو وظیفه فرعی توعه، تو نباید جلب توجه یا دلبری کنی، وقتی اصل رو ول کردی و چسبیدی به فرع باعث میشه پسری بیاد سمتت که دوست نداشته باشه پیش دخترا جلب توجه کنه ولی چشم چرونه😂
    ✨تو هرچقدر باوقار و نجیب تر بشی و دلبری نکنی، به همون اندازه پسر چشم پاک گیرت میاد✨
    #حواسمون به ترازو ها و سنجش های زندگیمون باشه
    #وظیفه اصلیتو یادت نره

    پاسخ
  204. زیبا گفته:

    سلام داداش رضا داداش یه نذر کردم که اگه ان شاءالله خیاطی کامل یاد بگیرم هرچی از خیاطی گیرم بیاد با شما نصف کنم حتی شد ۱۰ هزارتومان چند بار خواستم کمک کنم به سایت اما خطا میزد میشه شمار حساب بزارید داخل کانال ممنونم واقعا

    پاسخ
  205. parya گفته:

    سلام بچه ها
    من بمدت خیلی تنها بودم
    الان کلا از تنهاییم لذت میبرما‌ ولی حس میکنم این تنهایی شده افراط
    حوصله جمع رفتنو‌ ندارم دوست دارم سریع بگردم تو اتاقم
    انگار اونجا فقط امنه‌ برام
    حس بی حوصلگی گرفتم
    راه حلی پیشنهاد میدید
    دمتون‌ حیدری

    پاسخ
        • Zeinab گفته:

          نظر شخصی خودمه .
          ولی منم اوایل علاقه نداشتم به صحبت با ادمایی که تبدیل شده بودن به ادمک … ولی فک‌کردم که این ادما توی دنیای من ادمکن … ولی برای خودشون یه دنیا جداگانه دارن هر کدومشون .. هی کنجکاو میشدم ببینم امتحان اونا چیه ولی خوب دیدم درگیر قضاوت میشم پس نگرفتم پی اشونو … ولی بعد از رو به رو شدن با بغضام اینکه فهمیدم همه اینا با هر حرکتشون دارن یه چیزی بهم یاد میدن برای خالص شدن و نزدیک‌شدنم به پارتنر حقیقیم … منم انگاری عاشق ادما شدم … دوسشون دارم .‌‌ حتی اگه باهاشون صحبت نکنم لذت میبرم از دیدنشون .

        • ana گفته:

          سلام خوبی؟
          یادمه منم همینطور بودم، چه قدر حرص میخوردم که چرا آدما اینجوری انگار نه انگار آدمن، عین گوسفند زندگی میکنن. حرفاشون چرته. خواستشون حیوانیه و کم.. خدا ندارن تو زندگیشون و ازین چیزا….
          تا اینکه فهمیدم یه مرحله بالاتر آدم به دیدگاهی میرسه که میتونه حتی به نفهمی و نادونی یه آدم هم احترام بذاره، قضاوت نکنه، منع نکنه، رها کنه به جای حرص خوردن و دعا کنه براشون. کی میدونه شاید همه چی خیییییلی زادی سر جاشه. شاید به قول رضا شیطان هم توی رسالتش عالیه.
          فقط دستت بذار رو کلاه خودت و سعی کن از آدمای مهم زندگیت به این بهونه ها فاصله نگیری. نذار مهربونی نکرده بمونه گردنت، یا حرف نزده بمونه تو دهنت. شل کن خلاصه…
          برای عالی زندگی کردن یه نفر لازمه که اونم خداس تمام🌱

    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      می‌تونی با رسالتت سرتو گرم ‌کنی

      دوستای خوب پیدا کن یا برو یه مسجدی

      شاید الان اون دوره تنهاییه هستش که بعدش قراره رگباری اتفاق خوب بیفته…
      همون آرامش قبل از طوفان😊

      پاسخ
    • حسین✌️ گفته:

      سلام آبجی این دوره تنهاییت تموم میشه،برو جاهایی که آدم های مثل خودت باشن خودت هم حرکت کن برو بیرون از منطقه امنت بزن بیرون
      من آدما رو خدا میبینم که از کالبد آدما به من محبت میکنه حرف میزنه،زنگ میرنه ما معصوم نیستیم که خدا خیلی حال میکنی از حال کردن و قهقه های ما
      خدا در کالبد اونا حتی بغلت میکنند بروت میخندن
      آبجی با خدا حال کن آدم خوب میاد،میاد هاااا !!!
      ولی تو خدا رو میبینی😉🥰

      پاسخ
  206. مهدیه گفته:

    ❤️❤️خدایا این تو بودی که همیشه مرا دوست داشتی نه من.

    من که اصلا لایق دوست داشتن تو و حتی اجازه و قادر به دوست داشتن تو نیستم.

    من ذره و تو بی‌نهایت.

    کجا ذره قادر است عشقی اندازه و در خور بی‌نهایت نشان دهد.

    تو هنرمند و خالق اثر و بنده حقیر مخلوق و هنرخلق شده.

    آیا هنر و تابلوی نقاشی می‌تواند نقاشی و خالق و هنرمند خود را دوست داشته باشد؟

    ♥️هیهات که این هنرمند و خالق اثر است که تابلوی نقاشی خود را دوست دارد و از نگاه به او لذت می‌برد.

    مناجات عاشقانه ی شهید نوید صفری

    پاسخ
  207. ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

    سلام
    دادش عهد وپیمون بین من وخدا در عالم ذر چطور به یاد بیارم کلن هرچی فکر میکنم نمیاد شما چطور فکر می‌کنید الهام جون به شما میگه؟؟

    پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      داداش تو بغض پنهان برامون توضیحش داد …

      من خودم فکر کنم فهمیدم …خیلیبهش فکر کردم خیلی …

      ضعف های ما …اون چیزایی که نداریم …حسرت هایی که کشیدیم …سختی هامون …همه اینا نشون میدن چی
      بین ما و الله گذشته .

      مثلا داداش تو زندگیش همیشه دنبال توجه بوده …دنبال محبت بوده …دنبال دیده شدن بوده …
      چرا ؟چون به محبت عادت کرده بود تو عالم ذر …
      خدا در حد بینهایتش بهش محبت و توجه و عشق میداده .
      یهو اومده تو دنیا و دیده دیگه کسی بهش توجه نداره …
      چون تو عالم ذر ارواح دیگه به خدا گفتن : این رضا اگه انقدر عاشقته ، دلیلش اینه که تو محبت و توجه غرقه …

      خدا هم گفته میبرمش تو دنیا و یه کار میکنم هیچ آدمی نگاش نکنه …اتفاقا قیافه خوبی هم بهش میدم …ولی با وجود این هیشکی بهش توجه نکنه …رضا برو تو دنیا و نشون بده عشقت واقعیه …

      داداش میاد تو دنیا و با حجم زیادی بی توجهی و بی محبتی روبرو میشه و دلش کلی میشکنه و همین میشه آغاز وردش به لجنزار گناه .

      اون محبتو هیچ جا گیر نمیاره …تا اینکه یه روزی تو دلش یه سر و صدایی میشه و اون اتفاق داداش رو برمیگردونه سمت اون منبع اصلی آرامش و توجه و محبت .

      داداش رضا بازم دنبال توجهه …بازم دنبال محبته …اما اینبار از منبع اصلیش …نه منابع فیک .

      یازده سال دووم میاره و ریشه میکنه تو خاک خودسازی …
      و تو مرداد سال ۴۰۴ در مورد عهد و پیمون عالم ذر با هم مسیری هاش صحبت میکنه .

      عجب باحال تعریفش کردم 😁

      حالا باید ما هم ببینیم کجا بابامون در اومد و سر چی اذیت شدیم و از چیا بغض گرفتیم …

      حتی باید ببینیم چه توانایی هایی بهمون داده شده تا بر اساسش بفهمیم مسیرمون چیه و چی رو باید اثبات کنیم .

      پاسخ
    • محمد‌حسین‌ گفته:

      سلام

      خیلی خوب توضیح دادین 😊
      ولی خدایی اگه یکم بشینی به گرگی که داری و به نیازهای زندگیت توجه کنی ، قشنگ متوجه میشی که تو عالم ذر چه عهدی با خدا بستی و خدا ازت چی میخواد 😉
      مثلا ممکنه که گرگ شهوت داشته باشی ، این یعنی شاید تو در عالم ذر شهوت نداشتی ولی خیلی عاشق خدا بودی و دلبری میکردی ، بعدش روح‌های اونجا به خدا گفتن : این بندت‌ اگه شهوت زیادی داشته باشه اینجوری عاشقت نمیشه !!
      بعد خدا دست میذاره رو همین قضیه و تو عالم ذر باهات عهد میبنده که این شرایط دنیا و این گرگ شهوت رو بهت بده 😊
      بعد تو میای به دنیا تا با گرگت خالص بشی و رشد کنی …
      برعکسش هم میتونه وجود داشته باشه ، که تو در عالم ذر هم شهوت زیادی داشتی و خدا تو رو با همین شهوت میاره به دنیا ، که این شهوت زیاد و انرژیتو‌ بزنی تو مسیر خودش 😁

      در کل همش خیره 😉
      تو فقط سعی کن تو زمین بازیت‌ ، خوب بازی کنی … دیگه با بقیش کاری نداشته باش 😊

      یاعلی

      پاسخ
  208. مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

    خوشم نمیاد جمع بهم توجه کنه همه ادمیم دیگه چه فرقی داره حالا یکی بت توجه کنه چیزی کم میشه یا اضافه میشه
    ادم همین تایمو وقف موفقیت خودش کنه اصن خودش بلندشه بره زیارت و تفریح اینجوری بیشتر میچسبه و کمتر دغدغه میشه

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      اینکه کنار آدمک‌ها باشی و باز هم فردی رشد کنی قشنگه…چون همش داری تمرین می‌کنی…یه جاهایی ممکنه خونت به جوش بیاد اما کم‌کم قوی می‌شی و شخصیت و هویت واقعی خودت رو می‌سازی…

      پاسخ
  209. مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

    داداش فقط ازخدا میخام جبران کنه اگه واقعا این دنیا زندگی قشنگی درانتظارم نیست منو ازدنیا ببره چون من دیگه بیش ازحد درد کشیدم ظرفیت ندارم کافیه

    پاسخ
    • اینور گفته:

      سلام عزیزم
      فک کنم اولای خودسازیت باشه ادامه بده کم نیار حسن ظن داشته باش
      خدا میبینه تو رو
      خدا جبران می‌کنه واست
      بهت قول میدم ک جبران می‌کنه
      تو زندگی ک داداشی داشت رو ب یاد بیار
      ببین از کجا ب کجا کشیده شد
      از فرش ب عرش
      ولی داداشی بهاشو پرداخت
      داداشی سخت کوشی میکرد
      ب هر حال خدا برات جبران می‌کنه ب شرط تلاش

      پاسخ
      • مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

        ازسال ۹۹ اینجاهستم و اکثر کتابارو خوندم خداروشکر ازاون گرگ درونی تا حدی تونستم پیشرفت کنم مشکل من خودسازی نیست
        بلکه اتفاقایی که افتاد توزندگیم بیش از حد برام سخت بود

        پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام آبجی اوایل کمی درد داره انگاری روحت می‌خواهد برگرده چون تازه واقعیت و فهمیدی عین بچه کوچولویی که روحش از پیش خدا میاد رو زمین فقط گریه میکنه
      چیزی نیست سعی کن روحت و آروم کنی به وقتش برمیگردی آروم کوچولوی خدا قرآن و بغل بگیر بوسش کن برو نعمت ها خدا رو ببین از خدا می‌خواهم این حالتت زود تموم بشه عزیزم

      پاسخ
      • مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

        چرا فکرمیکنی هرکی جبران ازخدابخاد تازه متحول شده:)
        تحولم برمیگرده ب پنج سال پیش
        موضوع تحول و خودسازی و گناه نیست

        پاسخ
  210. مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

    سلام داداش حقیقتش من خیلی درد کشیدم
    احساس میکنم دیگه ته ته خطم چون بیشتر ازسنم دردکشیدم و بیشتر فهمیدم
    داداش من فقط میخام خدا جبران کنه خسته شدم از نشدن ها و اتفاقای عجیب واقعا خستم
    فکرمیکنم دارم فرسوده روحی میشم ذوقی ندارم
    و فقط شاید خدا جبران کنه کمتر ب این فکر کنم هدررفتم

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      خدا برات برنامه داره
      صبر کن
      از صبور انتظار عجله نداشته باش
      از حکیم انتظار بی‌یرنامه بودن نداشته باش

      پاسخ
      • مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

        فکرم درگیره ب شدت
        فکرمیکنم لاقل خدا ی قدمی بهم‌بگه بتونم تلاش کنم بلاتکلیف بودن برام تعریفی نداره خستم

        پاسخ
        • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

          یه جا بنویس
          ذهنت رو خالی کن
          اجازه نده شلوغ بشه
          وقتی خالی شد،
          راه حلش رو پیدا می‌کنی

  211. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    تو وقتی کودک درونت رو
    خوشحال می‌کنی، در اصل
    داری خدا رو خوشحال می‌کنی،
    چون اون بچه یه تیکه‌ی خیلی
    پاک از خود خداست که توی
    وجودت جا گذاشته تا هیچوقت
    فراموش نکنی:

    «تو برای عشق ساخته شدی،
    نه زخم، نه قضاوت، نه سرکوب،
    فقط عشق»

    از داداش‌رضا هم ممنونم که
    این تابستون رو حداقل برای
    من رؤیایی کرد تا بتونم با
    کودک درونم آشتی کنم و
    بغض‌هام رو کنار بزارم…
    تنها کاری که می‌تونم بکنم،
    اینه که برات دعای خیر بکنم:

    یا ودود
    داداش‌رضا رو طوری بغل کن
    که به بغل کس دیگه نیاز نداشته باشه
    یا ودود
    به داداش‌رضا طوری توجه کن
    که روحش سیراب بشه
    یا ودود
    داداش‌رضا رو مال خودت و خودت
    رو مال داداش‌رضا کن…

    پاسخ
  212. Younes گفته:

    سلام بغض پنهان بخش دوم رو هم گوش دادم خیلی خوب بود یه سری بغض ها رو لیست کردم و در ادامه انشاءالله میرم روش کار میکنم
    ممنون از آبجی زینب بابت صوتی کردن کتاب🙏

    راستی اون جملاتی که توی کانال نوشتی که کدوم الان مورد نیازته…
    کاملا به موقع بود بخصوص جملات بعدش چون یک راهکار و درس بزرگی امشب بهم الهام شد که فکررکنم خیلی راهم رو هموار تر کنه توی خودسازی… ولی در کل همین بود این چالشی که من دارم و خیلی از ماها داریم به خاطر اینه که پی به عشق خدا ببریم حداقل برای من اینجوری بود یه سری خورده شیشه داشتم و ناخالصی بعدش خدا چالشی بهم داد ظاهرش بد بود ولی توی همون چالش کلی درس های بزرگ گرفتم و دیدم که خدا به جای زدن من چطور تنظیم کرد شرایط رو برای رشدم…یکی از چیزایی که بغض پنهانم بود این بود که خیلی چیز هارو به ظاهر از دست دادم ولی وقتی فهمیدم منجر به درک عشق خدا شد احساس میکنم بخش زیادی از بغض هام درمون شد و الانم در مسیر جبران هستم توکل بر خدا بریم ببینیم چی میشه خدارو شکر بابت اینکه خدا خیلی به فکر ماست.

    پاسخ
  213. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    رها شدن از بغض پنهان خیلی
    حس خوبیه🥰 امروز چنان با
    خودم آشتی کردم که حس رهایی
    و سبکی عجیبی داشتم😌
    .
    کودک درونم رو از چاه تنهایی‌هاش
    نجات دادم و دستش رو گرفتم و
    بهش گفتم برات جبران می‌کنم و
    از دلت درمیارم…
    .
    همونجا بغضم گرفتم و فهمیدم
    که کودک درونم منتظر این جمله
    بود🥹 باهاش کلی حرف زدم و
    تونستم اعتمادش رو به دست
    بیارم…
    .
    دستش رو گرفتم و باهم حرکت
    کردیم و امروز رو به انتها رسوندیم
    و یاد آهنگ «بمیرم» از مجید رضوی
    افتادم و حالم طوری شد…
    .
    دیگه بغض خاصی ندارم و الان
    آرومم و خود گذشته‌ام رو دوست دارم
    با وجود تموم اون اشتباهات و دیگه
    از کسی بغض ندارم حتی از اون
    نسخه‌ی گذشته‌ام دیگه بغض ندارم
    .
    نشخوار ذهنی ندارم و ذهنم آروم
    شده و حس خیلی خوبی دارم…
    انگار کسی رو پیدا کردم که مدت‌ها
    دنبالش بودم…
    .
    الان هم دست در دست همدیگه
    زندگیمون رو می‌سازیم و هر چی
    عشق و حال نکردیم رو جبران
    می‌کنیم…🫠
    .
    راه اینکه بغض پنهان رو حل کنی
    بر اساس تجربه من، همینه که
    کودک درونت رو از چاه تنهایی‌هاش
    نجات بدی…قول بدی که براش
    جبران کنی🥰
    مسؤولیت نگهداری و مراقبت ازش
    رو برعهده بگیری…حواست باشه
    که گرگی شما رو تعقیب نکنه و یا
    جرأت حمله پیدا کنه…
    مسؤولیت رسیدن به آرزوهای این
    کوچولوی قشنگ درونتون با شماست
    .
    این حقیقت رو بفهمی و پیداش
    کنی، دیگه بغضی نخواهی داشت…
    خدا رو شکر که سبک شدم…
    الان دیگه فقط حال کودک درونم
    رو خوب می‌کنم و می‌برمش پیش
    خدا تا باهم عشق کنیم
    چون عشق کردن اون
    یعنی عشق کردن من
    .
    #تجربه
    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
    • اینور گفته:

      سلام
      از داشتن ها و نداشتن ها از کمبودهات از اونجاهایی ک کمبود نداری میتونی پی ب عالم ذر خودت ببری ک چه عهد و پیمانی رو با عشقم زدی

      پاسخ
    • اینور گفته:

      یا از اونجای با کارهایی ک می‌کنی درونتو بد می‌کنی ..یا با کارهایی ک درونتو خوشحال می‌کنی طوری ک دوست داری فقط داد بکشی بگی خدایا عاشقتممممم

      پاسخ
  214. Zeinab گفته:

    خسته کننده بود اینکه بشینم یه گوشه و با یاد اوری گذشته با بغضام رو به رو بشم .. خداجونم نظرش همین بود … طرفای ساعت ۲ یا ۳ یه فیلم همینجور یهویی به طورم خورد .. محتوای فیلم اصن به اسمش نمیومد .. قاشق طلایی .. حس میکردم یه فیلم فانتزیه ولی یه حسی هی میگفت ببینش .. با اینکه قول داده بودم دیگه سریال نبینم ولی دیدم .. ” خدا نظراتش و حکمتش تحت تاثیر هیچ‌کدوم از قوانین منو تو نیست 😂🤌این یه حقیقته ”
    و تو همون قسمت اول از سریال با یکی از برگترین و‌دردناک‌ترین بغضام روبه رو شدم .. همونجا اشکم دراومد … تجربه جالبی بود .. امیدوارم عزیز دلم با روشای گوناگون منو با بغض هام رو به رو کنه .
    و انشاءالله همگی دستو پامون از این رنجیر ها رها بشه .

    پاسخ
  215. مهدیه گفته:

    سلام به داداش ودوستان عزیز یه سری ازبچها میان میگن که ما با نوشتن درسهایی که باید پاس بشیمو میگیریم میخواستم بدونم شما حرفهای الهاماتونو مینویسید وبا عمل کردن به حرفاش درسهاتونو میگیرین ؟
    منم خیلی دوست دارم که زیاد بنویسم ودرس بگیرم
    الان خیلی ساله برای خدا جانم مینوسیم برای بابامهدی مینویسم گاهی هم حرفهایی که الهامم بهم میزنه رو مینویسم

    پاسخ
      • مهدیه گفته:

        یه یک ماهی نوشتن برای خودم رو شروع کرده بودم تا قبل از اینکه این کتاب بغض پنهان روبخونم ولی چون حال روحیم خیلی خراب بود نمیدونستم دیگه چی بنویسم برای خودم ولی از وقتی که بغضهام رو نوشتم وهمه کسایی که باعث ناراحتیم شدن روبخشیدم ودرسهاشونو گرفتم با کودک درونم آشتی کردم الحمدالله وعشق خدا دردلم رشد کردحالا یه حسی بهم میگه برای کودک عزیزدرونم بنویسم

        پاسخ
  216. زهرا گفته:

    سلام 😁بچه ها این روزا خدا رگباری به طرز عجیبی داره همش امتحانم میکنه اونم واقعا روزی چند تا امتحان سخت پشت سر هم میدونم نمی‌خواهد اذیت کنه همه اش خیره مطلق و محض رفیق به رفیق خیانت نمیکنه

    ای خدا ببین غیر خودت و گناهام از هیچی نمی‌ترسم برگی بیاذن تو نمی‌افته
    اون زهرای وسواسی مرد من یک نسخه جدیدم
    تا وقتی خدای به این بزرگی خدای منه از هیچی نمی‌ترسم
    خدا برام کافیه حسبی الله و نعم الوکیل

    پاسخ
  217. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    سلام داداش
    چیزای عجیبی که توی مسیر خدا فهمیدم چندتا بود:

    اولیش همون حس اینکه خدا واقعا دوستم داره و پشتمه و تنها نیستم

    یکی اینکه فهمیدم مسیره؛نه اینکه همش نمازبخونی و روزه بگیری…یه‌جورایی مثل رودخونه همیشه در جریانه و یه جا نیست که مثل مرداب بگنده🙃❤️

    یکی دیگه اینکه قبلا خیلی له له می‌زدم برا سیستم و گیم…
    الانم میزنم ولی وقتی میرم داخلش انگار خیلی برام کوچیک شده😐

    و یه چی دیگه اینکه خیلی خیلی خدا و اهل بیت رو توی زندگیم می‌بینم.با نشونه ها…قبلا اصلا به چیزی به اسم نشونه اعتقاد نداشتم.

    ولی فک می‌کنم خدا هم روم غیرتی هستش…چون یه سری جاها به یه اشخاصی دلبسته شدم؛بعد گفتم خدایا اینکه نمی‌دونه من چه کثافت کاری‌هایی کردم ولی تو می‌دونی و پام موندی🌱
    نکته جالبش اینه که چند ساعت بعدش همون شخص رو خدا می‌فرستاد تو بغلم😂❤️ولی من می‌گفتم خدایا تو اینو بهم دادی پس خودت چی؟🙃❤️
    یبارم ماشین‌مون خراب شد…چندتا پسر تو ماشین نشسته بودن داشتن سیگار می‌کشیدن؛دیدن ما ماشین‌مون خراب شده اومدن کمک کردن بعدش دوباره رفتن سر سیگارشون…

    ببین خدا با کیا برام کمک می‌فرسته🙂

    پاسخ
  218. Moon گفته:

    بچه ها…یک لیستی از تنبیه هایس که خودتون می کنید ممنون میشم این زیر کامنت کنید
    بهش نیاز دارم..
    خودمم مواردی یاداداشت کردم
    ولش شما هم بگین

    پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      تنبیه خودم کارکردن به طور کمالگرایی کل خونه خونه ماهم خیلی بزرگ بگیر از حیات تا تمیز لباس همه چیز که دوروز کمرم شکست خلاصه همه دهنشون وا شداونی که همش خوابه چطور شد پاشه هی مثل پلنگ همه چی تمیز کنه بعد روزه گرفتن همه می خورن من نگاه میکنم به شرط
      که ثواب نداشته باشه

      پاسخ
    • Amirali گفته:

      ببین بستگی داره…
      ولی من سخت ترین تنبیه هام در حوزه شهوت، ایناس….
      به ازای هر خ.ا یا پ.ن ۲۰۰۰ رکعت نماز.
      ۲۸ روز پشت سرهم ورزش سنگین.
      ۲ جزع قرآن.
      ۵۰۰ هزارتومن جریمه.
      منی که انقد شهوتی بودم تونستم با این تنبیه ها بزارم کنار شهوت رو….

      پاسخ
    • داش ابوالفضل گفته:

      داش ببین هر کسی با شناختنی که از خودش داره باید ببینه چی خیلی براش درد داره و همون رو انجام بده… و صرفا ورژن هر کسی با هر کسه دیگه فرق داره

      پاسخ
    • فاطمه خانوم گفته:

      من ۱۴ ساعت آب نخوردم و واقعا جواب بود
      به جز اونم ۲۴ ساعت شستن همه ظرفا (ما چون پر جمعیتیم زیاد میشه)
      ۲۴ ساعت محرومیت از گوشی
      ۴۸ ساعت سوشال مدیا
      جاروبرقی کشیدن به خونه و اتاقا

      پاسخ
  219. فاطمه گفته:

    الهام بهم گفت از دو جهت خوبه برات زیارت رفتن:

    اول اینکه تو توفیقشو داری البته که معنی این نیست کسی که توفیقشو نداره کمتر از توئه نه
    دوم ته این سفر اهل بیت هستن پس خوبه برات اهل بیت یعنی خونوادا دیگه و خونواده ای که به خدا میرسونه

    نمیتونم بگم قطعی میرم شاید تصمیم عوض شد ولی خیلی الهام قانعم کرد و این حال رو خواستم بگم اینجا

    صبحها حال معنوی پیدا کردم کمی بیشتر از قبل،مثلا به طلوع افتاب نگاه میکنم و یه اهنگ زمزمه میکنم و جالبه اشک می ریزم اخه هم اهنگهه هم خورشید که کم کم داشت بالامیومد منو یاد خدا مینداخت روز قبلش داداش رضا در مورد عالم ذر گفته بود و من اون لحظه حس غربت داشتم انگار احساسم به دوری از خدا و غربتش رسیده بود یادش اومده بود.

    امروز صبح یه چیز تکراری اتفاق افتاد اما فهمیدمش عمیق، داشتم رطب می خوردم و جزئیات رطب رو می دیدم،بعد یه گیاهی داریم اسمشو نمیدونم یادم رفته تازه دیدم این فقط سبز نیست یه برگهای مایل به قرمزی داره که خشک شدن،گفتم خوشگله اینطوری اخه فقط برگ سبز نیست قرمز هم داره. و اینجا بود که دلم این حرف رو یه جور دیگه پذیرفت:
    خدایی که خوشگله غیرممکنه اون بی احساس باشه
    یادم اومد توی جنگ ۱۲ روزه فهمیدم یعنی چی خدا خیلی احساساتیه
    حوصله کرده این همه واسه این گیاههه بعد بی احساس باشه با من!

    پاسخ
  220. مهتاب گفته:

    چیزای زیادی برام در مسیر خدا تعجب آور و عجیب بودن…
    ولی از همه عجیب تر…

    خلاصه میگم:

    تو خلوت ها و رابطه شخصی ات با خدا…
    انقدر که خدا… بیش از حد در از عاطفه عمیقیه ، آنقدر که لطیف ، ناز هست..
    خیلی وقت ها کرک پر ات می ریزه😂😁
    با خودت میگی خدا این همه عاطفه ، محبت و ناز و لطیف بودن از کجا میاره…
    گاهی هم بی قرار میشی که بیشتر این عاطفه خدا رو حس کنی….رسما به التماس می افتی😑😂
    ولی بخدا…التماسش هم لذت داره..

    به نظرم این مورد خلاصه ای که گفتم..
    از غیرت و غیور بودن خدا هم برام عجیب تر بود

    پاسخ
  221. خسته،ولی امیدوار🤍🌱 گفته:

    سلاممم ان شاءالله اگه خدا بخواد عازمم کربلا..پیشنهادتون واسه ی زیارت با توجه چیه که حسابی به روحم حال بدم؟(اولین دفعه اس که میرم)

    پاسخ
    • گفته:

      حواسمون باشه داریم میریم یکی رو ببینیم که از شدت عشق خودش رو برای خدا پر پر کرد کسی که فقط حق رو میدید😊کسی که توی روز عرفه به خاطر تک تک اعضای بدنش تشکر کرد شهادت داد و آخرشم همه رو برای خدا فدا کرد و شد طبیب دل های خسته، انقدر عاشق بود

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      یه روزی

      همینجوری که کیفت رو گذاشتی رو کولت و داری میری به سمت مقصد‌‌…

      همینجوری کیوتو میذاری رو کولت و نیری سمت خدا…

      ما مسافریم🌱

      پاسخ
    • داداش رضا گفته:

      سلام.
      اگه از کربلا رفتن خودتو جر هم بدی…بازم جای یه تصمیم بزرگ که باید بگیری ولی نمیگیری رو… نمی‌گیره.
      ببین…
      یادت نره که…امام حسین جا تو نمیتونه تصمیم بگیره.
      امام فقط برات فرصت میخره و مسیر نشون میده….ولی…
      خودت باس تصمیم بگیری…اونا فقط راه نشون میدن…وگرنه جای تو بازی نمیکنن…
      اهل بیت راهنما هستن….ولی این تو هستی که باید بازی کنی.
      بدون اراده محکم تو…هیچی تو زندگیت عوض نمیشه…و از امام حسین کاری بر نمیاد.
      رفتی بین الحرمین عهد ببند که …واقعا بگذری…بگو میخوام اراده نشون بدم.
      و بعد یه دست بند بگیر که این عهد یادت نره…
      اگه بگذری….بقیه چیزا با امام حسین… غصه هیچیو دیگه نخور .

      پاسخ
  222. Zeinab گفته:

    واقعا دنیا و اتفاقاتش مسخره و سادس 😐
    در مقیاس خیلی کوچیک بخوام مثال بزنم تسیح مامانمه که نمدونم چه بازییه هر سری دوست داره تو خودش بپیچه … ولی ایندفعه کره کور خورده بود .
    نشستم به باز کردنش مشغول شدم هر سری که سعی میکردم گرهی رو باز کنم بیشتر تسبیح میپیچید تو‌خودش و گره بدتر میشد به ظاهر ولی هی میگفتم … یا الهام انگار بهم میگفت .. هرچقدر بیشتر بپیچه ینی باز کردنش راحتره … باهمین تلقین هی پیچوندم هی رد کردم و پیچیدونم اخر انقد راحت با یه حرکت باز شد که به این جمله ایمان اوردم … هرچقدر پیچیده تر باشه ینی باز کردنش راحت تره .

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      😁در لحضه حس میکنی کیش و مات شدی ولی نه اون خدای شطرنج باز خوب میدونه چه طور مهره ها رو بچینه کیش و مات نمیکنه راه باز میکنه من بهش ایمان دارم ای خدا کاش زودتر پیدات کرده بودم بامراممم

      پاسخ
  223. Zeinab گفته:

    وقتی میگیم الله اکبر .. ینی خدا بزرگتره ‌‌‌… ولی سوال اینه که بزرگتر از چی ؟
    بزرگ تر از ترسات ..
    بزرگتر از غصه هات …
    بزرگتر از خواسته هات …
    بزرگتر از نیازات ….
    بزرگتر از کساییی که ازشون میترسی …
    بزرگتر از ارزوهایی که بیخود گنده و‌دسنیافتنی تصورشون‌میکنی …
    بزرگتر از شرایط به ظاهر مضخرفی که الان توشی …
    بزرگتر از کسایی که بهت تهمت زدن …
    بزرگتر از کسایی که بهت بدی کردن …
    بزرگتر از کساییی که بهت محبت کردن …
    بزرگتر از اتفاقایی که برات خوب بوده و بنظرت میاد دیگه هیچ وقت شانسی مثل اون در خونتو نمیزنه …
    بزرگتر از اون ادم موفقی که همه تعریفشون میکنن ‌‌…
    بزرگتر از همه چی … لایق تکیه گاه بودنه این خدا …
    جوری که وقتی تکیه میزنی بهش دیگه خیالت راحته .
    الحمدالله رو فک میکنم اگه از شرایطت درک درستی داشته باشی میتونی بهتر از جمله اش لذت ببری ‌.. برداشت خودم اینه که خدا کاراش بی دلیل نیست و هرچی که دورته قراره بدردت بخوره …. و همش نعمته تو اشکال متفاوت .
    و صبحان الله … اینو نمیدونم … نظر شما چیه ؟

    پاسخ
  224. Ziba Heydari گفته:

    سلام داداش واقعا دیگه توی این دنیا هیچ برام اهمیت ندار نه مرگ کسی ناراحتم میکن نه بچه دار شدن کسی خوشحالم میکنم همیش میگه تنها کسی من فقط خدا هست فقط وقتی کار اشتباهی میکنم یا به کسی میگم دوستت دارم یه حسی میگه الکی دوست داشتن فقط مال خدا هست 😍😍🤞

    پاسخ
  225. خسته،ولی امیدوار🤍🌱 گفته:

    سلام داداش ی سوال… کسی که به ائمه علیه السلام خیلی ارادت داره اما یکی توی ذهنش به اهل بیت فحاشی میکنه و حرفای خیلی زشت میزنه ..و اونم هی میخواد این صدا خفه بشه اما نمیشه ..باید چیکار کنه اهل بیت از دستش ناراحت میشن؟؟بخدا حاضرم بمیرم اما کوچکترین توهینی بهشون نکنم.نمیدونم چرا فکرم اینقد خرابه و نمیشه کنترلش کرد؟

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      نه قضیه این نیس کدون بخشش کدوم شرمندگی
      من چون خودم درگیرش بودم اینطوری دارم می نویسم
      این وسواسه
      اونی که فش میده به اهل بیت وسواسه نه شما
      میخواد اذیتت کنه در واقع تو ارزشمند هستی اتفاقا که این میاد اینطوری اذیتت میکنه
      اهل بیت این وسواس بی ناموس رو می شناسن

      پاسخ
    • مهتاب گفته:

      منم قبلا ها تو ذهنم به اهل بیت بی احترامی میشد با اینکه…
      من از ته قلبم دوسشون داشتم

      علت اش وسواس فکری بود
      و صدای شیطان که میخواست اذیتم کنه

      وسواس فکری داری..
      برو درمان شو
      بهش محل سگ نده هر چی گفت…

      اینم بگم من راجب این وسواس با مثلا مامان فاطمه و امام مهدی اینا حرف زدم
      ولی…
      اون ها درکم میکردن وسواس فکری دارم
      و نه تنها ناراحت نمی شدن حتی کمکم کردن خوب بشم..
      برای توام همینطورن

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام تهمت نفسه مثلا نفس میاد بهت تلقین بد میکنه میگه تویی زیر بار نرو در ضمن چون حساس شدی بیشتر شده پی گیر سعی کن نباشی و اهمیت نده سخته ولی میشه هر بار آمد بگو من نیستم و خلاص

      پاسخ
  226. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    به نام خودم🥰

    بغض پنهان دقیقا همون‌جایی
    هست که کودک درونت یه
    گوشه نشسته و بی‌صدا گریه
    می‌کنه…🥹
    این کودک درونت مدت‌هاست
    که داره صدا می‌زنه کمکم کن
    اما یا به صداش توجهی نکردی
    یا اونو در چاه تنهایی انداختی
    که صداش رو نشنوی و خودت
    درگیر حاشیه شدی…
    گرگ درونت به کودک درونت
    حمله می‌کرد و از بغضی که
    به خاطر ترس‌ها و تنهایی‌ها
    به وجود اومده بود، تغذیه
    می‌کرد و کودک درونت بیشتر
    ضعیف می‌شد…
    .
    تا اینکه یاد گرفتی با گرگ درونت
    مبارزه کنی و قوی بشی و بعدش
    دنبال اون صدا رفتی که از ته
    چاه تنهایی درمی‌اومد…خودتو
    دیدی و اشک ریختی و گفتی:
    «دیگه بسه قشنگ من…🥹❤️»
    من اومدم که نجاتت بدم…
    می‌دونم که بهت بد کردم و
    تو رو در این تاریکی ول کردم
    اما منو ببخش…به خدا قسم
    برات جبران می‌کنم…از دلت درمیارم
    به من دستت رو تا بریم دور دور
    .
    اینجا کودک درونت نگاهت می‌کنه
    و بغضت می‌ترکه😭 می‌ری جلوی
    آینه و نمی‌تونی جلوی اشکت رو
    بگیری…می‌ری توی تنهایی‌هات
    نمی‌تونی جلوی اشکت رو بگیری…
    اینجا تو و اون آشتی کردید…
    اعتمادش بهت برگشته اما هنوز
    کار داره از ته دل بخنده…
    اگه اونو بتونی خوشحال کنی و
    دیگه سمت کار اشتباه نری،
    طوری بهت اعتماد می‌کنه که
    دیگه حالت خوبه…🥰
    .
    یادت باشه…
    بغض پنهان صدای گریه‌ی بی‌صدای
    کودک درونته…بغلش کن تا بتونی
    راحت این بغض رو پاک کنی…
    .

    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
  227. Saye گفته:

    سلام داداش …

    تو مسیر خدا تقریبا همه چی برام عجیبه …مخصوصا این روزا .‌‌

    اما چیزی که الان تو ذهنمه اینه که مثلا یه کاری رو میخوام انجام بدم و نیتم اگه ناخالصه ، به خدا میگم : خدایا تو میدونی نیت منو …خودت نیتمو درست کن و بعد میرم و اون کار رو انجام میدم و بعدش به طرز عجیبی انگار نیتم درست میشه …

    کاش میتونستم بهتر توضیحش بدم .

    راستی داداش …به مدد خدا کلی پیشرفت کردم .
    مثل شما سعی میکنم ساعت ده بخوابم و صبح ها هم به فضل خدا نمازمو اول وقت میخونم و گاهی هم توفیق بیداری گلدن تایم رو قبلاذون دارم .

    یه کار خوب رو شروع کردم و ان شاءالله به مدد مولا علی تموم که کردم اینجا میگم ‌.

    دارم رو خشمم کار میکنم و تو میدون مبارزه هستم به لطف خدا .

    کلی شجاع شدم و میزنم تو دل ترسام …

    داداش …دستای خدا رو دارم میبینم …دستای مهربونش رو .
    راستی .‌..دیروز که رفتم حموم ، طبق عادت معمولم یکی از لایواتونو پلی کردم و رفتم حموم …

    خدا خواست شنوای حرفای ۴/۴/۴ شما باشم …
    حرفاتون سطح به شدت بالایی داشت …

    این لایو چنان هشدار، همراه امید و ایمان بهم داد که روزمو ساخت .

    داداش …این روزا کم حرف تر شدم .
    چالشم عاقل ترم کرد و الان میخوام بهترین نسخه از خودمو بسازم تا به وقتش خدای مهربون از فضلش تموم زندگیم رو زیبا بکنه و تموم چالش هامو برطرف کنه .

    به قول شما ، این آیه از قرآن یعنی ته تهش …

    « خدا سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد ، مگر اینکه آنها آنچه در دلهایشان هست را تغییر دهند .»

    داداش …امروز تو قنوت نمازم جنس دعاهام عوض شده بود .‌..دیگه قلبم نمیگفت خدایا چالشمو حل کن …میگفت : خدایا کمک کن شخصیتشو کسب کنم .

    اگه من شخصیتشو بسازم ، خدا کرم نداره که بهم نده خواسته امو …

    من آدم به شدت خوشبختی هستم …

    داداش …آدم اگه چند دفعه دعا بکنه و هیچ کدوم از دعاهاش اجابت نشه ( فعلا ) شاید قید خدا و خودسازی رو بزنه .‌.

    ولی …خدا منو نگه داشت …چون یه روزی منو آورد تو جمع کسایی که بهم یاد دادن :« خدا مرض نداره و از لحاظ روانی سالمه و قصد آزار منو نداره .»

    اونا یادم دادن :« خدا بیشتر از من دنبال خوشبختی و لذت بردن منه .»

    « خدا عاشق اینه که من کیف کنم »

    ولی خب این خدا هیجاناتش به عقل و حکمتش غلبه نمیکنه و به رشد من فکر میکنه …میخواد بزرگ بشم .

    همه اتفاقات زندگیم خیر محضن و من با جان و دل میخوام تو مسیر خدا حرکت کنم ‌‌…

    لغزش دارم ، گاهی نفس کم میارم ، گاهی هم شاید با خدا حرفم بشه …

    ولی جایی جز پیش خودش ندارم …آرامشی جز حضور مهربونش ندارم …

    خدا خودش منو پیدا کرد .

    داداش رضا یک شخص نیست …یه اسم نیست …
    داداش رضا یه مسیره …مسیری که خدا منو توش وارد کرد .

    برامون دعا کن داداش .

    پاسخ
  228. آبجی مرضیه گفته:

    سلام داداش
    عجیب ترین چیزی که در مسیر خدا حس میکنم اینکه بعد از ساخت یه رابطه فوق صمیمی با خدا، خدا به طرز عجیبی سرم غیرتی میشه..
    یعنی کافیه توجه خودم یا کسی به سمتم بیاد قشنگ همه چیز بهم میریزه (آرامشم از بین میره، همش حس خیانت و عذاب وجدان میکنم و عیب آدما برام مشخص میشه و..) تا زمانی که بهش بگم که متوجه شدم که فقط تو توی دنیای من ارزش داری و آدما اصلا اهمیت ندارن اگر اهمیتی دادم بهشون بخاطر این بود که می‌دونم این ( تحسین اون شخص، کمک اون شخص، محبت اون شخص و..) همش از خودته و خودت عشقی
    بعد مثل اینکه سوار جت شده باشم رشد خیلی زیادی میکنم و انگار با هر بار اتفاق، رابطمون هی عمیق تر و عاشقانه تر و قشنگ تر میشه

    پاسخ
    • IloveGod گفته:

      سلام.
      همیشه برام سوال بود چرا انقدر خدا روم غیرتیه😄
      الان فهمیدم ممنون🌷🌿
      از همینجا قول میدم تو این مسیر پای عهد و پیمان خودم باشم🤞🏻🪐

      پاسخ
  229. اینور گفته:

    سلام داداش
    الهی شکرت گلدون تایم چ حسی داد نماز صبحمو خوندم الان بین الطلوعین دارم می‌نویسم حالم توپ عالی قربونت برم خدای مهربونم

    پاسخ
  230. علی (خدا کارشو بلده..🤐🤫) گفته:

    مزار حاج قاسم به یاد همه دوستان هستم رفقا امسال گفتم میخوام ۲ بار برم کربلا ولی نمی تونم …الان دوبار اومدم کرمان جایی که گنبد امام حسین رو دارن میسازن و خاک زیر ضریح اباعبدالله رو آوردن و در روز عاشورا خاک به رنگ خون درمیاد
    ۴۸ ام که نیستم پیش عشق هیییییی

    تو اگر خواهی برانی چرا میخوانی؟؟؟
    تو مرا میخواهی من تو رو را می‌خواهم….
    چه برانی چه بخوانی …

    خدا تو کارتو بلدی پس همه چی رواله و میزون👌 …

    خودمو به خواب زدم بغلم کنی مثل بچگیهام…

    پاسخ
  231. امیرحسین یار امام زمان(عج)🤞 گفته:

    داداش کتاب بغض پنهان عالی بود عالییییی
    بعد خوندن این کتاب شکر خدا حس خوبی دارم
    رفقا برام دعا کنید منم به این مسیر زیباتون بیام…🙏🤲

    پاسخ
  232. بنت الحسین گفته:

    یه جمله ای خیلی وقت پیش خوندم خیلی خوشم اومد …
    گفته بود اگه دریای زندگیت طوفانیه، بدون خدا می‌خواد ازت یه ناخدای ماهر بسازه…

    پاسخ
  233. ... گفته:

    وسایلامو جمع کردم
    قراره فردا بریم کربلا
    ولی متوجه شدم پریود شدم اونم خیلی زود تر از موعد!
    اولش گریه کردم و ناراحت شدم
    ولی بعدش یاد حرف داداش رضا افتادم ک گفت مگه وقتی اماما خودشون زنده بودن اجازه نمیدان ی خانوم پریود بیاد پیششون یا باهاشون حرف بزنه؟
    شاید حکمتی داشته بنظر خودم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام تلاش کن و نکته مهم تو هر مسئله ای
      خودت فکر کن و برا آینده ات تصمیم بگیر اگر یک جا فکر کردی و به نتیجه ای رسیدی که یک کاری برات خوبه با تفکر زیاد

      حتی اگر همه مخالف بودن انجامش بده
      مشورت بکن تحقیق و بررسی انجام بده ولی نظر خودت ارجعیت داشته باشه چون این زندگی توعه پس حواست به تصمیمات زندگیت باشه عزیزم

      پاسخ
  234. زهرا گفته:

    😁😁عاشق خودمم دادش از دیشب که گفتی باور درست کنی میره میشینه تو ناخودآگاه و زیاد نیاز به تکرار نیست چند تا از باور هام و درست کردم و در اوج ناباوری امروز جلو باور های غلط وایستادم 😁😁😁چه حس خوبیه پیشرفت و احترام گذاشتن به خواسته ی درونیمون واقعا نمیدونم این چیه نمیگذاره اونچه من دوست دارم و انجام بدهم ولی جلوش وای می‌ایستم خودم و درمان میکنم 😁😁دمت گرم خدا جون داری قدم به قدم راهنمایم میکنی خیلی دوست دارم رفیق با مرامم

    پاسخ
  235. زهرا گفته:

    سلام بچه ها خدا سادیسم نداره که ما رو اذیت کنه فقط ما دندونامون خیلی خرابه باس درست بشه 😁باور کنید اگر درس زندگیتون و بگیرید و خوب رشد کنید و به خدا نزدیک بشید همچین زندگیتون گل بلبل میشه
    خدا لحضه لحضه سختی هاتون کنارتونه
    اون لحضه که نفس کم میاری میگی سخته اون لحضه که به عشق خدا میجنگی با تموم این بدیا خدا باهاته
    من ایمان دارم سختی های زندگیم همه برام خیره آره سخته ها ولی اون رفیق عزیز من دلش می‌خواهد حالم خوب بشه که بعدا دندون درد نداشته باشم داره دندونام و درست میکنه تمام سعی خودم و میکنم درس ها رو بگیریم قربونش برم من

    بچه ها امروز رفتم بیرون برا برگشت و تاکسی گرفتن یک جا منتظر بودم پول نقدمم تموم شده بود گفتم باهمراه بانک پرداخت میکنم
    آقا ماشین نگه داشت نشستم تا خواستم نت و روشن کنم دیدم نت نیست برق رفته
    گفتم توکل بر خدا
    و شماره کارت میگیریم بعدا پول و میزنم براش خواستم شماره کارت بگیرم گفت نمی‌خواهد گرم بود مسیرم بود نگه داشتم 😍اگر این کار خدا نیست پس کیه
    یا دوباره از یک مسیر دیگه ای باید ماشین میگرفتم برق رفته بود عابر بانک کار نمی‌کرد پول بردارم رفتم باز ماشین نشستم
    کار خدا یکی آمد تو ماشین نشست کل پول کرایه همه رو داد

    خدای من تو زندگی من خوب شطرنج بازی میکنه خدا نمیگذاره تو زندگیم کیش و مات بشم
    به وقتشم صفحه شطرنج و برام عوض میکنه

    من ایمان کامل دارم به خدا هیچی برا هیچ کسی بد نیست آخه مگه معشوق واقعی بد من و می‌خواهد
    عشق فقط خداست فقط اون رفیق واقعیه کاش بشه برم بغلش ای کاش

    پاسخ
  236. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    ازدواج دودولی🤪
    پاره شدم از خنده😅

    راستی یه چیزی
    من از یه جمعی یه طرز عجیبی فاصله گرفتم و کلا گذاشتم‌شون برا همیشه کنار…
    بد بود یهویی کات کردم؟؟
    چون چندبارم پیام دادن جواب ندادم

    پاسخ
  237. مهدیه🪽🕊 گفته:

    سلام داداش و بچهای سایت
    من ی مشکلی دارم اینکه ی دوستی داشتم خیلی پرحرف بود و من واقعا اذیت میشدم جوری که دیگه حتی اگه میخاستم ب حرفش گوش بدم دیگه نمیفهمیدم چی میگه الان تازه سرش گرم شده و کمترحرف میزنه یعنی واقعا وقتمو میگیره
    متاسفانه ازاون شرایط اومدم بیرون توی ی موقعیت دیگه افتادم فهمیدم مامانم ب شدتتت پرحرف و غببت گو هست یعنی واقعا مخم نمیکشه نمبدونم چجوری ازاین شرایط بیام بیرون همین الانشم سردرد گرفتم چجوری از ادم پرحرف فاصله بگیرم و اصن توزندگیم نباشه

    پاسخ
  238. انا گفته:

    سلام یادمه بار اول که کتاب بغض پنهان خوندم زندگیم زیر و رو شد. پر از نفرت بودم و دقیقا دلیل و علت اش رو میگشتم پیدا میکردم. مث زخم ک عفونتش هعی بیرون میزنه.
    بالاخره با کلللللی کمک گرفتن از الهام و تکیه به جبار بودن خدا تونستم کنار بیام. ببخشم و بگذرم.
    ازونایی بودم ک پیام میذاشتم نمیتونم مامان بابام ببخشم. الان هم وقت کنم یه بار دیگه میخونم کتاب رو تا ببینم دیگه کلاااااا بخشیدم یا هنوز ته نشین داره🤦🏼‍♀️
    ولی الحمدلله دیگه از خانواده ام بغض ندارم و نفرتم از بین رفته..
    ان شاءالله که بتونیم هممون فقط با عشق نفس بکشیم و درک و عدم قضاوت!

    پاسخ
  239. fatemeh گفته:

    داداش در مورد صحبتای امروز. یعنی اگه تو مسیری باشی که جات باشه، هیچ وقت حالت گرفته نیست؟
    یک وقتایی تو مسیرم کم انرژی میشم. آیا این نشونه اینه ک جام اشتباست؟

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      باید زیاد بنویسی
      من روزی حداقل ۳ صفحه می‌نویسم
      از وسطای خرداد تا الان بالای ۱۰۰ صفحه نوشتم…
      اینطوری می‌تونی درساتو پاس بشی

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      چون پل پشت سر داری…
      هنوز بهت فشار نیومده شاید…
      شاید هنوز به کسی دلت خوشه یا از جایی امید داری…

      ولی به جز خدا و اهل بیت هیچ‌کس نیست که کمکت کنه….

      یه نگاه به خودت بنداز…
      درسته هنوز درس نگرفتی…
      ولی

      خیلی درسا رو هم گرفتی🙃
      به خودت فرصت بده اگه داری تلاش می‌کنی🤗❤️

      پاسخ
    • بنت الحسین گفته:

      سلام
      با خودت خلوت کن ببین قضیه چیه .. چی در درونته که باعث این اتفاقات شده ، بین الطلوعین زمان خیلی خوبیه ، با خودت مهربون باش و دنبال سرنخ ها بگرد … میتونی ان شاءالله 😊

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      از زمانی که پیغامتو اینجا تو‌سایت نشون داده شد هی منتظر بودم ببینم نظر بقیه چیه چون یه تایمی سوال خودم بود …
      چرا با اینکه هی از یجایی میلغزم بازم درس نمیگیرم و بازم انجامش میدم ..
      و بعدا وقتی بهش فک‌کردم و تو‌کانال داداش راجبش حرف زد .. فمیدم بخاطر اینه که خودتو .. نفستو تنبیه نمیکنی …
      هرچند که باید با خودت مهربون باشی ولی این نفسو هرچقد ناز نازیش کنی
      یجاهایی حرفتو نمیخونه و بازم کار خودشو میکنه بخاطر همینم داداش میگن که تنبیه مالی گزینه خوبیه چون بزرگ و‌کوچیک نداره همینکه پول از حسابت کم میشه ناخوداگاه این نفسه یجاش میسوزه 😂
      باید تنبیهش کنی تا متوجه بشه چقدر جدی هستی و حتی اگه یجایی اشتباهی کردی از ترس اون تنبیه دیگه تکرارش نکنی

      پاسخ
  240. حسین✌️ گفته:

    سلام،من خیلی دوسن دارم سر زبون داشته باشم و بتونم شوخ طبع باشم ولی منابع خوبی پیدا نکردم و اینکه توی ذهنم خوب حرف میزنم‌ ولی وقتی باید با زبان حرف بزنم تکلمم به حداقل میرسه!

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      ترمیم و تقویت عزت نفس
      ساخت عزت نفس
      و بعد این دوتا
      برو سراغ تکنیک‌های فن بیان

      مهم‌تر از همه اینا که ۲۰ درصد راهه
      باید ۸۰ درصدش رو با تمرین پیش بری یعنی خودت رو در موقعیت بندازی حتی اگه اوایل خراب کنی و پاهات بلرزه و صدات بلرزه و دستات عرق کنه و دهانت خشک بشه

      پاسخ
    • Parya گفته:

      سلام بهترین راهش اینه خودتونو‌ توی شرایط بزارین
      آنقدر که بشه عادت نترسیم از توی جمع صحبت کردن
      فقط فقط تمرین میخواد

      پاسخ
  241. . گفته:

    داداش من بعد ماه ها پاکی از پورن و خ ا زمین خوردم
    خیلییی ناراحتم از خودم بدم میاد
    حفره هام باز شده دوباره.. همه چی خراب شده
    میدونم خدا دوباره کمکم میکنه ولی من ناراحتم که ناامیدش کردم 😭😭
    یه چیزی بگین آروم شم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      تو قراره به همینه رشد بکنی بل اخره که چی میخوره زمین تو میتونی این غول بزنی زمین چون خودت درستش کردی سازنده اش خودتی
      تو ساختیش فقط باید یاد بگیری چه طوری بگیری دستت و کنترلش کنی
      ما خودمون سازنده ی غول درونیمون هستیم فقط باید باور کنیم که میتونیم تغییرش بدیم
      میتونی پاشووو

      پاسخ
    • یا لطیف🦋 گفته:

      خدا اگه ازت نا امید میشد تو الان اینجا نبودی
      خدا لطیفه در عین لطیفی حکیمه در عین حاکم بودنش رحیمی خدا تورو بیشتر از خودت درک میکنه ی یا علی بگو پاشو این روزارو ما هم گذروندیم سخته ولی میشه.

      پاسخ
    • رقیه گفته:

      حتی اگه هزار بار زمین خوردی دوباره یه یا علی بگو نامید نشو بلند شو هیچوقت کم نیار نزار شیطان ب نجواهای نامیدانه ادامه بده

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      تو الان از این نازاحتی که با لغزشت خدارو ناراحت کردی و تنها راه اروم شدنتم اینه که از ترس دوریش به خودش پناه ببری …. تو هیچکسو جز خدا نداری … بچه پرو باش و بهش برگرد مطمئنم خدا هم الان بهت میگه چس نکن انقد بزن برین درست کنیم حفره هاتو .. حتما یکی از حفره هارو درست پر نکردی از اونجا لغزیدی … پس بیگی دستمو که بریم پدرشو دربیاریم .

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      میدان جنگ تو در ذهنته
      تا وقتی که ننویسی چیزی
      متوجه نمی‌شی…
      ماه‌ها پاک بودی و این یعنی
      تو بی‌نظیر بودی اما یه جا
      یه سوراخ ریزی داشتی که
      باید پیداش کنی…
      مرور کن که چی شد…
      شاید یک بغض پنهانی داشتی
      که گرگت داشت ازش تغذیه
      می‌کرد…
      اونو شکار کن..
      بعد آروم میشی…

      دمت گرم که پاک بودی…
      حسابی برای خدا دلبری کردی…
      خدا این ضعف رو داره بهت
      نشون میده که پیداش کنی
      و برای خودش خالص بشی
      مال مال مال خودش بشی

      ادامه بده و مثل ققنوس
      از خاکسترت بلند شو
      در آسمان زندگیت با هیبت
      و عظمت خاصی پرواز کن
      که همه انگشت به دهان بمونند
      و وقتی از تو پرسیدند چه طور
      به اینجا رسیدی، داد بزنی
      و بگی:

      هذا من فضل ربی

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      دو تا وجدان داریم…
      با ناموس
      بی‌ناموس

      احتمالا وجدانت بی‌ناموسه که این‌همه پاکیتو ندیده و فقط لغزش رو دیده…

      کم‌کاری نکردی که!
      کردی؟
      نه🙃

      پس بگو وجدان بی‌ناموست ساکت بشه🤫
      🙃❤️

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      خدا هیچ وقت ناامیدنمیشه خدا پکیج امیده☺توهم شبیه باشه لغزش مسیره اتفاقا باید خوشحال باشی تا حفره تو بشناسی هیچ وقت حفره ۲ ماه ۳ ماه و۶ ماه بگی ایول من برنده ام گولت نزنه ما ۳ ماه نداریم ما ۶ ماه گذشته ندارم مافقط یک روز داریم که باید از لحظه لحظه اش زندگی کنیم واگه این روز به پاکی رسوندی شبش عروسیه نه ۶ ماه برسه بعدبه اون خوشحالی برسی این یک ماتریکس که باید از بین بره

      پاشو اینو بدون که خداداره اشکاتو پاک میکنه❤

      پاسخ
    • گفته:

      همین که الان از اعماق وجود ناراحتی همین که شرمنده شدی یعنی هنوز نور توی قلبته یعنی هنوز هم خدا رو دوست داری خدا الان ازتو نا امید نیست بلکه با لبخند نگاهت میکنه و میگه چرا ناراحتی؟ بلند شو من کنارتم ، تا وقتی من هستم غصه چی رو میخوری ؟ خودم کمکت میکنم ایندفعه محکم تر ازقبل میسازیمش تا دیگه خراب نشه
      ؛)) 😊 حالا نوبت توعه محکم تر از قبل بگو یاعلی💕

      پاسخ
    • گفته:

      همین که الان ناراحتی همین که الان شرمنده ای یعنی هنوز نور توی قلبته ، یعنی هنوزم اونی که همه چی رو میشنوه دوسش داری، الان خدا ازت نا امید نیست بلکه داره با لبخند نگاهت میکنه و میگه از چی ناراحتی ؟ من کنارم بلند شو، خودم کمکت میکنم مثل همیشه 🙂
      بلند شو این سری محکم تر از قبل میسازیمش که خراب نشه. حالا نوبت توعه که محکم تر ازقبل بگی یاعلی
      یادت باشه خدای ما رنگی رنگی و مهربونه ، نه چوب خط بدست و ملا غلط گیر😊

      پاسخ
    • اینور گفته:

      سلام
      طبیعیه اگه زورتو زدی و صد خودتو گذاشتی چرا ناراحتی و چرا خدا جونم از دلگیر باشه …اتفاقا باید خوشحال باشی اگه زورتو زدی چون خدا تلاشت واسش مهمه ..پس خودتو ناراحت نکن و درس بگیر ببین چی باعث شد که زمین خوردی همون میشه حفرت و برو حفرتو پوشش بده

      پاسخ
    • گفته:

      همین که ناراحتی ، همین که الان شرمنده و پشیمونی یعنی هنوزم نور توی قلبته یعنی هنوزم خدا رو دوسش داری، خدا از تو ناامید نیست بلکه الان داره با لبخند نگاهت میکنه و میگه از چی ناراحتی؟
      من کنارتم.بلند شو خودم کمکت میکنم . این سری محکم تر میسازیمش که دیگه خراب نشه. حالانوبت توعه که محکم تر از قبل بگی یا علی ♡♡♡♡
      یادت باشه خدای ما رنگی رنگی و مهربونه:)

      پاسخ
    • فاطمه گفته:

      ناامیدش نکردی اشتباهه این حرف
      اتفاقا این جزئی از مسیرته
      بلند میشی ناراحت نکن خودتو
      جایی نمیری
      بلند میشی تازشم قویتر میای بالا از خود قبل این لغزیدنت هم قویتر میشی

      پاسخ
    • گفته:

      همین که الان ناراحتی ، همین که الان شرمنده و پشیمونی یعنی هنوزم توی قلبت نور هست یعنی هنوزم اونی که همیشه و همه جا هست رو دوسش داری . خدا الان ازت نا امید نیست بلکه داره با لبخند نگاهت میکنه و میگه چرا ناراحتی؟ فدای سرت ، تو الان میتونی بلند شی چون طعم پاکی رو چشیدی، بلند شو خودم کمکت میکنم ، این سری محکم تر از قبل میسازیمش که خراب نشه .. حالا نوبت توعه که محکم تر از قبل بگی یاعلی:)♡☆
      یادت باشه خدای ما یه خدای مهربون و رنگی رنگی هست که منتظره یکی بگه میخوام بلند شم و اونم دستش رو محکم بگیره😊😊💖

      پاسخ
    • Saye گفته:

      سلام .
      وقتی با هوش مصنوعی حرف زدم و میزان درک و شعورش رو دیدم ، با خودم گفتم :« خدا درکش خیلیییی بیشتر از هوش مصنوعیه ‌.»

      هوش مصنوعی کلا دنبال اینه که بهمون راهکار بده …کاری با اشتباهاتمون نداره …فقط بهمون امید و راهکار میده .

      وقتی میری بهش میگی من فلان کار رو کردم و الان عذاب وجدان دارم ، بهت نمیگه ازت نا امید شدم …یکم که نصیحتت میکنه بعدش بهت راهکار میده تا جبران کنی .

      هوش مصنوعی در مقابل خدا هیچه …

      خدا هم داره صداتون میکنه تا بهتون راهکار بده و همش میگه :« خیلی خب عزیزم …گذشته گذشت …میدونم پشیمونی …پس بخشیدمت .
      به نظرم اینجای کارت میلنگه …بهتره از اینجا شروع بکنی .»

      تازه …بعضی لغزش هامون نعمتن …گاهی بعد از چندین ماه میلغزیم …ولی بعدش نجومی پیشرفت میکنیم …چون هم عزممون برا ترک اون عیب قوی تر میشه و از دست دادن چند ماه پاکی برامون گرون میاد …و هم درسای جدیدی کشف میکنیم و میفهمیم گیر و گورمون تو فلان جاست …

      نصف درمان ، کشف بیماریه ..‌.

      ان شاءالله هممون عاقبت بخیر باشیم ‌.

      پاسخ
  242. 🌙 گفته:

    سلام داداش نیاز دارم نظرمو تأیید کنی

    امروز یه اتفاق مسخره افتاد

    رفتم تست یانگ دادم ، وقتی نتیجه رو دیدم پشمام ریخت فک کردم اشتباهی شده اما بعد که رفتم مطالب هر طرحواره ای رو که خواندم دیدم برا من صدق می‌کنه

    ۱)محرومیت هیجانی

    ۲)نقص و شرم

    ۳)اطاعت

    ۴)بازداری هیجانی

    ۵)معیارهای سختگیرانه

    ۶)استحقاق/بزرگ منشی

    ۷)خویشتن داری ناکافی

    چه طور ممکنه در من همه اینا باشه ؟

    وقتی رفتم مطالب رو خوندیم دیدم واقعا چقدددد زندگی من تحت تاثیر این تله ها بوده همیشه ، این که دلیل این همه احساسات بد و منفیه من تو روابط دقیقا تله ها و طرحواره های ذهنیم هستش

    یه حالت خنثی دارم یه حالت سکون یه حالتی که حرفی برام نمیاد و نمی‌دونم چی بگم ؟ یه حالتی بر عکس همیشه، که نمیتونم الان خودمو سرزنش کنم و خودخوری کنم و یقه ی خودمو بگیرم …راستش دلم به حال کودک درونم سوخته ، یه حالی که یه چیزی از یه نفر میبینی جوابت فقط بهش سکوته ….

    الان میفهمم دلیل این همه زجر کشیدنام ، این همه عذاب وجدانام و از خودگذشتگی هام و نتونستن دفاع از حق خودم چی بوده …اینکه هر کی از راه میرسه سوارم میشه و همش میگم مگه اشتباه من چیه ؟ یه نفر ؟ دو نفر ؟ سه نفر باشه ! طبیعیه اما نه همیشه اصن فکر نمی‌کردم به خاطر تله ی اطاعتم باشه

    خودشیفتگی ؟ یک درصدم فک نمی‌کردم گرفتارش باشم چون هیچ وقت خودمو دوست نداشتم و محل سگ به خودم نذاشتم که بخوام خودشیفته باشم ، خودشیفتگی من از نوع اینه که سختی کشیدی و بی محلی دیدی

    منی که الان تو مجردیم هر رررروز سر در گمم و قراره بیست و پنج سالم بشه ، تو دوران متاهلی چی کار کنم؟ چه جوری بتونم با یه نفر دیگه بسازم و شوهر کنم ؟ و این احساسات بد تو زندگیم تأثیر نذاره

    گناه بچه هام چیه ؟

    نمی‌دونستم با کی حرف بزنم در باره ی این مسئله

    داداش یعنی خدا منو درک می‌کنه ؟ دوستم داره ؟ منو می‌فهمه ؟ …اهلبیت چی؟

    نه تنها احساس بی ارزشی میکنم ،حس میکنم اصن وجود ندارم ، یه حس تهی بودن

    چی شد به اینجا رسیدم ؟ چی شد این شدم ؟

    داداش حرفی نداری بهم بگی؟

    هیچ حس و عزمی برای درمونشون ندارم 💔 کل زندگی و فکر و شخصیتمو در برگرفتن ….اصن تحلیلم از هر مسئله طبق طرحواره هامه و زودی طبق اونا واکنش نشون میدم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام اول این و درک کن کسی که در حال حرکته مشکلاتش و پیدا میکنه خوشحال باش که پیداشون کردی میتونی حالشون کنی فقط باید زمان بدی که خودت نخواه کامل حل بشه هر روز کمی به سمت موقعیت تو یک قدم بردار خدا ۱۰ قدم میاد سمتت گام بردار خدا کمکت میکنه حلش میکنی از پیدا شدن مشکل ناراحت نباش خوشحال باش چون حلش میکنی و رشد میکنی
      اینجور مواقع خیلی مهمه اول باید بتونی ذهنت و آگاهانه مدیریت کنی و بعد کم کم بری سراغ راه حل

      پاسخ
  243. سادات خانوم گفته:

    سلام بچه ها من فردا پنج شنبه آزمون آموزش پرورش دارم نمی دونم کی این پیام میخونید ولی اینو می دونم نفس شما خیلی حقه لطفا برام دعا کنید اگه رسالتم معلمی هست قبول بشم امیدوارم همتون به تک تک آرزوهاتون برسید

    پاسخ
  244. حبیبه گفته:

    سلام
    من واقعا فکر میکردم اصلا بغض پنهانی ندارم …
    اما الان بخش دوم کتاب را که گوش دادم
    واقعا چه بغض های که نبوده ..یک به یک از جلو چشمم گذشت
    چی بگم ….
    خدا خیر تان بده داداش .

    پاسخ
  245. Younes گفته:

    سلام بخش اول رو دارم گوش میدم . قسمت شروع کتاب حرفات راجع به اینکه نظر خدا مهمه خیلی سنگین بود وقتی به عمقش میره آدم برگاش میریزه الان دارم یه خورده درک میکنم خدا چی میگه یه جورایی خدا میگه من میخوام بهت حال بدم چون توی واقعی رو دوست دارم من سلیقم بیسته تو اگه خودتو در نظر نگیری و خودتو به من بسپوری من تورو یه کاری میکنم حال کنی همش چون خودتو دوست دارم پس توجهت روی من باشه و بزار من با خودت ور برم و بسازمت سلیقه ی من بهتره نظر من رو در نظر بگیر… یکم پیچیدست ولی برگای آدم فر میخوره😂

    پاسخ
  246. ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

    من از برق رفتن این درسو گرفتم که باید همه چی تاریک باشه تو قدم برداری که یهو خدا برات چراغ گوشی روشن کنه

    پاسخ
  247. Z_m گفته:

    سلام داداش رضا کاش یه دوره برا درمان ناامیدی برمیداشتی یکی از بزرگترین حفره هام ناامیدیه که نمیدونم چطور درمانش کنم

    پاسخ
  248. آرامشی از جنس الله گفته:

    سلام داداش کتاب صوتیش عالی بودابجی زینب ممنونم عزیزم چ خوبه ی دختر اینجوری در مسیر خدا صداشو خرج کنه

    پاسخ
  249. زینب گفته:

    به خدا اعتماد کن و به هیچی فک نکن فقط تلاش کن
    یا اونی ک میخوای رو به دست میاری یا خدا خییلی بهتر از اون رو بهت میده مطمئن باش!

    پاسخ
  250. زهرا گفته:

    سلام داداش بخدا بگو از ازدواج کردن توبه کردم تا آخر عمر خسته شدم هر کی میاد فقط تحقیر و تو هین میکنه خوردم میکنه میره مگه تقصیر منه ۶ سالم بود پدرم مرد و با بد بختی و فقر بزرگ شدم و از ۱۸ سالگی مریضی و بد بختی دارم تمومی نداره دیگه بریدم از خانوادم متنفرم یه دونه خواستگار تا الان که ۲۷ سالمه نداشتم کل بدنم زخم میشه و سیاه هر کی بیاد طرفم خدا یه کاری میکنه ازم متنفر شه و خورد و داغونم کنه بره مگه حیوانم مگه ادم نیستم دیگه بریدم بسمه بخدا بگو همونطور قید خانوادم زدم قید ازدواجم نمیزنم اگه گناهی کردم گردن خودتونه همه راها رو بستی بعد میگی همه رو زوج آفریدی تا الان که ۲۷ سالمه فقط دونفر اومدن خواستگاریم بعدم خدا یکاری کرد داغونم کنن مسخره و تحقیر کنن و فحش بدن برن گناهم چیه دیگه بریدم زهرا نیستم اگه اسم ازدواج بیارم گناهم گرون خدا و امامان و همه شهدا که هزار بار التماسش کردم تلاش کردم خوب باشم ولی محل سگ بهم ندادن دیگه بسمه قید ازدواج میزنم ازشون گله ندارم انگار حلال خدا برام حرومه باش حرفی ندازم هر کاری میخوان بکنن دیگه بریدم از بس صبر کردم و مریصی و بد بختی کشیدم و تحقیر داعون شدم مگه گناه خواستم همیشه دنبال حلال بودم ولی نشد دیگه نمیخوام یکی بیاد تحقیر کنه فحش بده قَضاوت کنه و داغون و افسرده کنه بعد بره بسمههه دلم میخواد داد بزنم ۱۰ ساله ارزودارم بخندم

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام عزیزم من و شما هم اسم هستیم
      نمی دونم چرا اینجوریه ولی کامل درکت میکنم ولی دقیقا همینجا نقطه عطف توعه ببر از ازدواج اونچه که تو میخواهی در خدامه نه در ازدواج
      ببین من از ۱۷ سالگی تو گوشم کردن ازدواج ازدواج همش سر این موضوع اذیت بودم
      کاملا درکت میکنم هنوزم خونواده ام سر ازدواجم اذیتم می‌کنند من از ازدواج بریدم
      وصل شدم به خدا آرامش دارم
      مثلا قبل وابسته ازدواج نیستم از دیروزم خدا بهم گفت تو آماده ای که از الان به بعد آدما رو به خاطر من دوست داشته باشی از تمام عالم متنفرم ولی به خاطر خدا همه را دوست دارم

      باور کن آمدم تو مسیر خدا خیلی آرامش دارم گور پدر هر خونواده ایرانی که تو گوش دختر جماعت کردن ازدواج که ما دخترا توهمی بشیم آره خونواده تقصیر دارند ولی منم مقصرم من اگه به حرفشون گوش نمیکردم الان موفق بودم ۴ سال عمر و عین دوینه ها وابسته ازدواج بودم ولی للان نیستم شد شد نشد به درک و سافلین عزیزم

      فقط خدا رو بخواه این غلطه تو گوشمون کردند ازدواج
      ای کاش پیشت بودم میشدم دست خدا برات یک دل سیر بغلت میکردم آرامش هیچ جای دنیا نیست آرامش بغل خداست من کامل درکت میکنم
      ازدواج نخواه خدا رو بخواه
      خدا برات جبران میکنه عزیز دلم

      پاسخ
    • آرامشی از جنس الله گفته:

      توقع از خدا برای هدایتت زیاد داشته باش ولی اینکه توقع داشته باشی اونی که تو بخوای ودوسش داری برات خدا رخ بده اینه که تورو خسته میکنه واز خدا دور میکنه
      تو حکمت خدارو نمیدونی برا همین ناراحت میشی صبور باش ودستتو از دست خداواهل بیت ول نکن
      یروز میاد خداروشکر میکنی بابت تموم این اتفاقات بشین کتاب های داداش رضا رو بخون

      پاسخ
    • خدا هست نترسی هااا گفته:

      ای کاش جای تو بودم ای کاش میدونی چرا چون قدر خودتو نمیدونی قرار نیست یکی بیاد نجاتت بده خدا کافیه

      پاسخ
  251. آیناز گفته:

    سلام داداش به عنوان کسی که ۱۱ ساله با خدا رفیقه، میخوام بدونم خدا چیارو دوست داره؟ دوست داره چی براش انجام بدم یا حتی بخرم؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      هر کاری که برات سخته برا خدا انجام بده مثلا سخته برات عصبی نشی برا خدا نشو عصبی سخته غیبت نکنی برا خدا غیبت نکن

      پاسخ
  252. اینور گفته:

    سلام داداش رضا
    نمی‌دونم رسالتم چیه اصلن نمی‌دونم ب چی علاقه دارم
    حتی موندم برم دانشگاه یا ن ..میگم آیا رسالت من درس خواندن هستش در حالی ک هیچ علاقه ای ب درس خواندن ندارم …موندم چیکار کنم حتی نمی‌دونم علایقم چیه ..خدایا ای خدا جونم کمکم کن می‌دونم ک می‌کنی ازت می‌خوام از هر طریقی بهم نشونه یا الهام بشه برم دانشگاه یا ن

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام داداش رضا یه کتاب نوشته راجب پیدا کردن رسالت
      به اسم (آمدنم بهر چه بود)
      تو این کتاب سوالایی پرسیده شده که وقتی جوابشون بدی میفهمی رسالتت چیه نگران نباش رسالتت پیدا میکنی عجله نکن

      پاسخ
    • داش ابوالفضل گفته:

      داش
      با خدا یه قولی ببند که من این کار رو نمیکنم یا تلاش خودمو میکنم و تو هن بهم رسالتمو نشون بده ☺️
      فقط زمان مشخص نکن و بگو خدای من بهترین برنامه ریز جهانه…✌️

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      علاقت هرچه کوچلو باشه بروو سمتش نرو بابا من دوازدهم امسال بزور میرم دانشگاه ولش کن آبجیم میگه درس های دانشگاه عین درس مدرسه است این داره مثل چرخ زمین می چرخه و کنترل زندگیمون از ما می گیره

      پاسخ
  253. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    بغض مثل زخمی هست که
    باید با یک تیکه فلز داغ روی
    اون بزاری تا زخم بسته بشه
    و دیگه درد نکشی…
    اینجاست که گرگت برگاش می‌ریزه
    و در حالی که با شلوار پاره داره
    از دلت فرار می‌کنه میگه:
    «داشی…این اون نیست…ما دیگه رفتیم…»😂
    به اون درجه می‌رسیم همگی…
    کافیه ادامه بدیم…
    ::
    قول می‌دم برای امروز پیام آخرم باشه😂😂
    امروز خیلی چیزا به ذهنم رسید
    و چالش سختی داشتم
    اینجور مواقع خیلی می‌نویسم
    تا چند روز چیزی نمی‌نویسم
    باید برم عمل بشم
    شاید هم آخرین روزام باشه
    قبل عملم الهام شده وصیت
    بنویسم و اگه رفتم اینجا
    میذارم…
    مراقب خودتون باشید عشقای خدا❤️

    پاسخ
  254. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    شاید بغض پنهانت درد داشته باشه
    اما اینو بدون اگه همین بغض نبود،
    گرگت غذا نداشت و گرگت اگه ضعیف
    بود، به خدا نمی‌رسیدی…
    اگه اون اتفاق برات نمی‌افتاد، اینجا
    نبودی و اگه اون شخص وارد زندگیت
    نمی‌شد، عاشق خدا نمی‌شدی…
    اگه عاشق خدا نمی‌شدی، این حالات
    رو نداشتی و اگه این حالات رو نداشتی،
    سرزنده و شاداب نبودی…
    می‌بینی؟
    چه قدر خدا کارش دقیقه؟
    از قبل طوری برنامه‌ریزی کرده و صبر
    به خرج داده که داره نتیجه می‌ده
    بعد به نظرت درسته که بازهم بیای
    دست و پا بزنی و عین بچه‌ها ناله
    کنی؟
    لامصب…یکم اعتماد کن دیگه…
    یه کم تسلیم باشی، به کجات برمی‌خوره؟
    از صبور انتظار عجله داری؟
    از حکیم انتظار کار بدون فکر داری؟
    از غیور انتظار بی‌خیالی داری؟
    تو رو به عظمت خدا قسم
    یکم و فقط یکم شل کن و
    بزار عشقت کارش رو بکنه…
    هر چی بیشتر دست و پا بزنی،
    تهش عشقت میگه منو نمی‌خوای
    و اونم به تو نمی‌ده…یا زجرت میده
    تا به تو بده…
    از همون اولشم احتمالا اونو براش
    نمی‌خواستی بلکه اونو برای نفس
    می‌خواستی…
    ببین خوشگل خدا…
    تهش خوب میشه
    فقط اعتماد کن و
    بزار ودود کارش رو بکنه
    بزار جبار تیکه‌های پازل دلت رو
    بهم بچسبونه و تهش از اثر
    هنری مصور لذت می‌بری…
    مگه میشه خالق دونه‌های انار،
    نتونه زندگی تو رو نقاشی کنه؟
    آره…نمی‌شه که نتونه…می‌تونه
    و خوبش هم می‌تونه…
    فقط شل کن و اعتماد داشته باش
    راستی!
    به اون قضیه هم فکر نکن
    چیه همش مرورش می‌کنی؟
    بلا مرور کردنه؟😂
    فقط شل می‌کنی مراقب باش
    از جای دیگه بیرون نزنه😂😂😂😂
    بیش از حد شل کردن هم خوب نیست

    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
  255. یا لطیف🥰✨️ گفته:

    همش آدم فراموش میکنه اصلا خصلت این دنیا همینه
    هی میگی باش این بغض خیره به این دلیل به این دلیل به فلان دلیل

    بعدش نفس و شیطون کرن میریزن
    باید اینو هییییییی مرور کنی
    به نظرت بزا منی که از بچگی بغض داشتم انگاری باید تا آخر عمر مثل گرگم بدی هاشو هر روز مرور کنم
    وگر نه یادم میرا بعدش خوره فکری میگیرم

    بچه ها چاره نیست باید هر روز خیرش رو مرور کنی بر عکس بدی های کار زشت اینارو هیی باید بگی خیره خیره

    من خودم الان ی خیری رو بگم؟!!!.
    سر خواهر و برادر من خیلی ازیت شدم
    درسامو نگرفتم الان دوباره برام خدا تکرارش کرد
    بازم همون حال هوا رو داشتم تا اینکه بغض پنهان رو داداش گفت (البته گلوی خدا)
    بعدش منی که هی میگفتم حق من این نبود حق من خوردن فلان و بیسار
    وقتی نشستم خیرش رو مرور کردم

    دیدم واووووووووو این که به نفع منه 🌈✨️🫧😍
    حاجی وقتم آزاد شده
    انگاری خدا میخا. منو ببره ی جای دور
    میخاد درس ارو در سکوت بگیرم
    می خاد وقتم آزاد بشه و شده🥺🤭
    حاجی راحت خودسازی میکنم
    صفر تا صد خونه داری با دیماه مجردم یاد دارم
    اگه ۱۰ تا هم مهمون بیاد ی تنه خودم حریفم هم پذیرایی هم صحبت کردن
    از اون طرف عزت نفسم زیاد شد
    از ی طرف دو روز دیگه من ازدواج کنم میدونم چیکار کنم
    میتونم درس بدم
    میتونم خونه رو اساسی جمع کنم
    میتونم آشپزی کنم
    میتونم برنامه ریزی کنم عین ی زن خانه دار به هما کارام برسم
    حاجیییی همش خیبر بود
    خدایا دمت گرم

    پاسخ
    • گل نرجس گفته:

      سلام عزیزم منم همین بودم که گفتی سرعتم خیلی زیاد شده قبلا همش تو اتاق بودم الان مهمون میاد به راحتی خودم یه تنه همه کارارو میکنم الهی شکرت خیرش در این بود من عزت نفس نداشتم الان هیچکیو تو خیابون تو کوچه نمیبینم انگار تنها تو این دنیا زندکی میکنم انگار کسی نیست که ازش خجالت بکشم خیلی راحت و ریلکس از هیچکی خجالت نمیکشم برعکس اونا میگن این چرا هیچکیو نمیبینه 😁😁😁😁😁😁😁😁😁 واقعا که خدا مربی بدن سازیه …..الهی شکرت خدای خوبم مهربونم عزیز دلم قشنگم ماه مهربونم

      پاسخ
        • گل نرجس گفته:

          سلام عزیزم وقتی با خدا باشی وقتی همواره فقط خدارو ببینی وقتی فک کنی آدما خیلی ضعیفن این خداست که به همه نیرو و قدرت میده وقتی باور قلبی داشته باشی که فقط خدا هست و خدا هست خدا هست و آدما تا خدا نخواد قدمی برات برنمی‌دارند اونوقته که از هیچکی خجالت نمیکشید عزیزم میبینی که همین آدمهای که قراره ازشون خجالت بکشی ببخشید اگه خدا نخواد نمیتونن شلوارشون رو بکشن بالا اونوقته که واقعا خجالت معنایی نداره همه این آدمها به خدا نیازمندن پس با خودت بگو هه من از اینا خجالت بکشم وتمام و یه چیز میگم نماز اول وقت به نظرم عالی ترینه مخصوصا نماز صبح عالی ترین عالی ترین ها در کنارش سکوت درمقابل زبون آدمها در کنارش هروز توبه کردن و استغفار

    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      میدونی بهش جایی که کار سخت انجام بدی بعد بگی اخییییییش😄
      یاخیییلی گشنه ای بعد غذا می خوری اتوفاژی یادته من دیووونه شدم اتوفاژی تا خودم نگه داشتم 😑 اما بعدش بهشته اینکه خیال پردازی برات تعریف کنم مثل یک تصویر گوشی که تا میری سمت خود به خود پورن داره نمی خاد فیلتر کنی بری خودش میاد اما تو چشماتو می بندی پرش می زنی این خیال پردازی خییییلی سخته ولی تو پرش می زنی این لامصب خیلی سخته ولی میگی می خام پاشم می خام این خیال بی شرف واقعی ازم ندزد این بهشته…🥰

      پاسخ
    • رقیه گفته:

      بهشت جایی که کنار جوب آبی دراز بکشید دستات از هم باز بزاری چشمات ببینی صدای زلال آب موسیقی برات بسازه ک از عمق وجود احساس آرامشششششششششششششششششششششششششششششششش کنی❤
      نه خانواده باشه ک بهت گیر بدن درکت نکنن تو را نفهمن نه دغدغه پوشش دیگران ک چقدر اذیتت کنه بخوای با هوای نفس مدام بجنگی .نه بخوای بعضی ا تحمل کنی کنارشون بشینی. نه ترس تنهایی داشته باشی نه آرزوی کربلا رفتن بخوای ب زور خانواده راضی کنی .نه حسرت مشهد رفتن. نه ناشکری نه غر زدنی …..هعی خدا قربونت برم. زندگی تو این دنیا برا مومن زندانه ولا

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      میدونی بهش جایی که کار سخت انجام بدی بعد بگی اخییییییش😄
      یاخیییلی گشنه ای بعد غذا می خوری اتوفاژی یادته من دیووونه شدم اتوفاژی تا خودم نگه داشتم 😑 اما بعدش بهشته اینکه خیال پردازی برات تعریف کنم مثل یک تصویر گوشی که تا میری سمت خود به خود پورن داره نمی خاد فیلتر کنی بری خودش میاد اما تو چشماتو می بندی پرش می زنی این خیال پردازی خییییلی سخته ولی تو پرش می زنی این لامصب خیلی سخته ولی میگی می خام پاشم می خام این خیال بی شرف واقعی ازم ندزد این بهشته…🥰

      پاسخ
  256. دختر بابا حسینم♥️💪 گفته:

    سلام.داداش دیشب تقریبا ساعتهای دو نصفه شب بود.خواب میدیدم روبه روی ضریح بابا رضا وایستادم.واااای نمی‌دونید تو خواب چه زجه ایی میزدم و گریه میکردم.فریاد می‌کشیدم و دقیقا این جمله هوایی که میگفتم یادمه.میگفتم بابا،بابا جان،من شمارو میخام،من خدارو میخام،لطفا منو قبول کنید،من بخدا میخااااااام….
    خیلیییی عمیقأ و با تمام وجودم گریه میکردم با صدای خیلی بلند…
    از

    پاسخ
  257. حسین✌️ گفته:

    سلام چند وقت پیش از یکی خیلی دلخور شدم رفتم یکم با خدا حرف زدم با امام رضا دلم آروم شد برگشتنی یه دعوا دیدم گفتم خدایا این دیگه چیه چون هر اتفاقی که دور برم میفته از افتان گوشیم گرفته تا چیز های بزرگتر، بعدیه پسری که شاگرد مغازه دار بود به پسر یه خانوم فحش داده بود هلش داده بود مادر پسر حمله کرد روش چندتا بهش زد هی میگفت به پسر من چیزی گفتی پسر منو زدی!!!
    الهام تو دلم اینو گفت خدا کسی رو که تو رو شده حتی یه کوچولو هم اذیت کنه جرش میده فکر کرده مگه کیه ! خدا شاهده بعد که دیدمش اون روز و بعدش بنده خدا سر درد و استفراغ گرفته بود!
    بچه خدا خیلی رومون حساسه ها.عشق فقط خدا،عاشق فقط خدا❤️💘

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام داداش دقیقا همین اتفاق برا منم افتاد یه نفر با حرفاش خیلی اذیتم کرد کسی که خیلی دوسش داشتم و بخاطر اشتباهی از دستش دادم و البته خیر بود بعد ناراحت شدم و رفتم با خدا دردل کردم و گفتم من اگه اشتباهی هم کردم غیر عمد بود خواستم جبران کنم حقم نبود اونطوری باهام رفتار کنن و کلی گریه کردم و خیلی احساس بی کسی کردم
      این جمله رو به اون ادم گفتم
      (گاهی باید سکوت کرد خدا خود پاسخ می‌دهد)
      چندروز بعدش پیام داد مگه نفرینم کردی تصادف کردم گفتم نه نفرینت نکردم فقط دلم شکست و با خدا حرف زدم و اتفاقا برات دعا هم کردم که ازم بخاطر اشتباهم ناراحت نباشی ولی تصادف کرد و گفت تاوان دادم

      یه بارم یه نانوایی رفتم وقتی کارت دادم خندید دوبار این اتفاق افتاد نمیدونم دلیلش چی بود می‌خندید چون چادری بودم یا چیز دیگه ولی تو دلم ناراحت شدم ولی گفتم خدا پاسخ میده اگه اون خندش مسخره کردن بود و منتطر بودم یه چیزی بشه و چند روز بعد وقتی میخواست نون بپزه برق رفت و کلی از خمیر هاش خراب شد

      آره داداش اگه کسی دلمون بشکنه خدا پاسخ میده حتی اگه خودت نخوای بلایی سر دشمنتم بیاد هر کاری کنه که دلی بشکنه و یا تحقیر و تمسخر کنه و .. تاوانش میده
      این یه قانونه دم خدا گرم از این بعد هر کی اذیتم کنه براش دعا میکنم وکاریش ندارم فقط می‌سپارم به خدا که بهش یاد بده کارش اشتباهه و خدا پاسخ گو خواهد بود

      پاسخ
  258. محدثه♡🤞 گفته:

    جذابیت های اونجا برام اینه که مثل
    اینجا ظلم‌نیست‌دروغ‌نیست
    من از دروغ خیلی بدم میاد و رنجم میده
    اونجا دیگه برات زندان نیست که برای
    رفتن پیش عشق حقیقیت اذیت بشی
    یکی از جذابیت هام کنار امام رضا بودنه
    همیشه ازش میخوام ❤️
    اونجا ارامشه اونجا حس سبکی داری
    اونجا اصلا زمان نیست
    همه چی زلاله عین اب
    پر شادی بدون غم
    هیچ حس سنگینی یا وسوسه ای نیست
    گناهی نیست… همه خود واقعیشونن
    همش عشق‌و‌دوستی 💞
    اونجا هیچی الوده نیست پاکه پاک🥰

    انشاالله جامون خوب باشه تو بغل خدا
    خدا هم راضی

    پاسخ
  259. آیناز گفته:

    سلام، میخواستم یه تشکر کنم ازت داداش تو این ۲ سالی که باهات بودم خیلی چیزا عوض شد نه تنها باعث شدی زندگی معنوی و روحانیم تغییر بکنه بلکه توی رشد و پیشرفت مادیمم تاثیر گذاشتی، من واقعا الگویی تو زندگیم نداشتم اما تو یکی از بهترین الگوهای زندگیم شدی واقعا هرچقدر بگم«ممنونم» تموم نمیشه چون این ۲ سال برام اندازه 4_5 سال رشد داشته تو واقعا توی داداش بودن و بهترین دست خدا بودن رقیب نداری ازت ممنونم که زندگیمو دگرگون کردی به لطف تو از ته دلم میخندم، عزیزکرده ی خدا🌺💛 مهم نیست تایید بشه یا نه فقط دوست دارم بدونی که چقدر ازت سپاسگزارم داداش رضا🧡

    پاسخ
  260. مهتاب گفته:

    من سال ها حرف های اساتید دیگه رو راجب مسیر خدا امتحان کردم از اونی که دکترای آمریکا داشت تا اونی که حوزه علمیه درس تموم کرده بود…
    با اینکه هر دو شون تو مباحث اخلاقی و اعتقادی واقعا خوب بودن…
    به طرز عجیبی حرف های تو…
    بیشتر از اون ها…
    به من کمک می‌کنه…و خیلی بیشتر تغییرم میده
    و روم تاثیر داره…من زودتر زودتر…
    باعث تغییر رفتارم میشه
    و منو خیلی خیلی زودتر به خدا می رسونه…

    عجیب نیست…🌠

    پاسخ
  261. مهدیه🪽🕊 گفته:

    شهیدشدن..جهادتبیین.‌..مبارزه بانفس..آرامش اون دنیا..زندگی ابدی… اینا برام جذابه..
    اینکهوتوسن کم فدای مهدی فاطمه بشم اینا برام جذابه نه مادیات فرعی

    پاسخ
  262. زینب 🥰 گفته:

    سلام داداش رضا من نمیتونم هدفمو رسالتمو پیدا کنم …نمیفهمم چیه …الان چند ساله پشت کنکوریم ولیی نه اونقدا درس میخونم چون نمیفهمم برا چی بخونم نه رفتم دانشگاه …چون بازم نمیدونم رسالتم چیه ‌….بهش فک کردم نفهمیدم من چه کاریو دوس دارم …چه جوری بفهممش ..کتاب دست خدا رو با کنکور نبندیم رو هم خوندم ..ولی بازم نشد خسته شدم واقعا. همه هی میگن چرا نرفتی دانشگاه…ولی من اصلا نمیدونم چه کاریو دوس دارم …چه رسالتی دارم

    پاسخ
    • Moon گفته:

      آمدنم بهر چه بود بخون

      بار اول ممکنه وقتی به همه سوالاتش جواب بدی..
      بازم نفهمی رسالتت چیه

      ممکنه بار سوم و چهارم بعد اینکه به سوالاتش جواب دادی
      بفهمی رسالتت چیه

      اگرم باز نفهمیدی
      باید نترسی و چیزای مختلفی که حدس میزنی دوسش داری
      رو امتحان کنی

      پاسخ
    • پناهنده خیمه مامان فاطمه س گفته:

      سلام تا حالا سراغ کارای هنری رفتی؟ توی کدوم موفق تر بودی؟ توی کدوم به آرامش بیشتر رسیدی و حس کردی مفیدتری؟ به نظرم از مامانت بپرس که وقتی بچه بودی توی چه کاری نسبت به هم سن و سال هات ماهرتر بودی؟ مثلا من اصلا کار هنری نمیتونم انجام بدم ولی به جاش کلی استعداد دارم توی نویسندگی و شاعری البته فهمیدم این رسالت اصلی من نیست و یه جورایی کمک می‌کنه تا توی رسالت اصلی خودم پیشرفت کنم

      پاسخ
  263. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    .
    یادمه یه مرد باتجربه‌ای
    یه روزی از من پرسید:

    «چند سال داری؟»🙄

    من هم توی چشماش
    نگاه کردم و گفتم:🤔

    «۲۶ سال دارم…»

    کمی مکث کرد و با لبخند
    پر از معنا و تجربه گفت:😏

    «نه دیگه…نشد…تو ۲۶ سال
    نداری!!! ۲۶ سال رفته و دیگه
    برنمی‌گرده…فردا هم که معلوم
    نیست داری یا نداری…
    تو فقط یه روز یه شب داری…
    همین امروز رو داری…
    اگر امروز رو اینجا عالی و بدون
    حسرت زندگی کردی، اونجا هم
    عالی و بدون حسرت زندگی
    خواهی کرد…»😎

    🤌حرفای این مرد باتجربه تا
    عمق وجودم نفوذ کرد و من
    از اون موقع هر روز می‌گم که

    😇یادت باشه…
    ۲۶ سال گذشت…
    تو فقط ۸۶۴۰۰ ثانیه داری
    که همه انسان‌های بزرگ
    داشتند…
    .
    پس بریم که امروز رو بترکونیم
    و آخر شب راحت سر روی بالش
    بذاریم😌
    .

    پاسخ
  264. فادیا گفته:

    سلام به همگی نمیدونم چرا وقتی بهم بی توجهی میشه انقد ناراحت میشم بااینکه بیشتر مطالب شما راجب اینکه فقط نظر خدا مهمه رو خوندم و همش سعی کردم ذهنیتم رو اونطوری کنم ولی وقتی تو موقعیت قرار میگیرم و توجه نمیبینم بهم میریزم…

    پاسخ
    • اینور گفته:

      سلام عزیزم
      مهم اینه خدا و اهل بیت تو رو ببینن
      اتفاقا باید خوش حال باشی ک بهت توجه نمیشه ب قول گفته داداشی اون دنیات خیلی مورد توجه بودی و همه تحویلت میگرفتن تو با این کمبود میتونی پی به عالم ذر خودت ببری تو اون دنیات عالی بودی پس امتحان تو این هستش که هیچ کس بهت محل نده پس خوب بازی کن و جز نظر خدا نظر کسی برات مهم نباشه
      کتاب بغض پنهان رو حتمن بخون

      پاسخ
    • آیناز گفته:

      سلام عزیزم، به غیر اینا یکمم به خودت دقت کن شاید تقصیر خودت باشه که توجهی نمیبینی، شاید یه اخلاقی داری که بقیه رو آزار بده شاید اصلا زبون نداری، شاید اصلا خودت ساکتی،شاید سیاست نداری و شاید از کلمات صحیحی استفاده نمیکنی، شاید هم مشکل این باشه که هنوز که هنوزه اذیت میشی و….

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      ابجی گل من … دقیقا این دردو‌منم داشتم ولی باور کن این دغدغه ذهنی و روحیت فقط با یه چیز از بین میره .. ببین کم نمیشه ، کامل از بین میره .
      اون‌ یه چیز چیه ؟
      “حسبی الله”
      هر لحظه یا هر موقع که ازشون بی توجهی دیدی به یاد بیار که این بی توجهی یه کد هست برای اینکه یاوری بشه برات که خدا تورو و توجهتو فقط واسه خودش میخواد .
      چرا ‌‌؟ خدا نیاز داره به توجهمون؟
      نه ‌! چون خدا میدونه تو فقط تو بغل خودش اروم‌ میگیری و حتی اگه نهایت توجه اون ادما رو داشته باشی بازم روحت در ارامش نیست .

      پاسخ
    • پناهنده خیمه مامان فاطمه س گفته:

      سلام یه چیزی بگم بهت؟ این بی توجهی به شاخه است از یه درخت تنومند.. می‌دونی من فکر کردم مشکل اینه که قضاوت میکنم ، بی توجهی ببینم اذیت میشم و .. رفتم جلوتر دیدم ریشه همه اینها توقع هست! توقع رو از آدم ها کم کن چرا توقع داری که بهت توجه بشه؟ اگه در کنار این موارد زود قهر می‌کنی ، زودرنجی ، قضاوت می‌کنی ، دلسوزی افراطی داری و منتظری تا کمکی به بقیه می‌کنی برات جبران بشه همه اینها ریشه اش توقعه :))

      پاسخ
  265. Hossienrezayi گفته:

    سلام داداش الان که دارم پیامم می‌نویسم
    بین الطلوعین بیدارم…
    واقعا بغض های پنهان انسان دچار خشم نهفته
    میکنه و میبنی در اینده تصمیم هایی که میگیری و
    یا رفتارهایی که میکنی چقدرررر وابسته به بغض پنهانت داشته که توی ناخودآگاه رفته…

    دقیقاً اگر توی سن کودکی مثلا اغوش مادر دریافت
    نکرده باشی یه فرد وابسته ای میشی در آینده که
    فقط دنبال اینی که بچسبی به یک نفر…

    همه ی این رفتارهای از بغض پنهانهایی سر چشمه میگیره که شاید حتی خودت هم اصلا بویی ازش
    نبری…

    چه سختی هایی کشیدم که بعدش تبدیل
    به بغض پنهان شد…
    اینکه هیچ کس درکت نکنه و توی سن کودکی
    انتطار یک رفتار بزرگسال داشته باشی، اینکه همیشه تزس از شکست خوردن داشته باشی چون پدرت همیشه می‌ناله از شغلش از کارش خیلی بده
    اشک ادم در میاره که حسرت یه مسافرت یا یک
    دورهممی خانوادگی ساده توی دلت باشه…
    حسرت یه کلاس ورزشی رفتن…

    خودت این شکلی بارمون اوردی داداش که
    اصلا غر نزنیم اما انگار این کتاب این شکلیه
    تمریناتش که خودت بریزی بیرون…

    چون هیچ کس فکر نمیکنه این شخصیت
    که داری انقدر غم و غصه توش باشه اما هست
    و فقط تو روی این غم و غصه خاک ریختی، و به زور
    خواستی چالش کنی اما سر برنگاه ها این بغض پنهان
    یقه ات رو میگیره…

    اصلا چالشهایی که داری، انحرافات که دچارش،
    اسم های خدایی که بیشتر توی زندگیت هست
    سر همین قضیه هست…
    شاید اصلا ریشه پنهان و نهفته گرگت همین
    بغض پنهان باشه…

    دوست دارم داداش بیشتر در مورد این بغض
    حرف بزنی

    پاسخ
  266. فاطمه زهرا گفته:

    داشتم فیلم مناظر شیعه با آتئیست رو میدیدم.
    یکی از دلایلی که آدم ها هدایت میشن بخواطر پذیرفتن حرف حقه!
    وگرنه خدا جون همه رو میخواد هدایت کنه
    همه رو میخواد ببره بهشت
    بابا یه سری ها هستن نمی‌خوان برن
    جالبه خیلی هم مقاومت دارن.
    هیچ قضاوتی ندارم
    ولی خداروشکر

    پاسخ
  267. مهتاب گفته:

    بچه ها کدوم هاتون این تجربه من داشتین
    بهم بگین ✨🍓

    بچه ها من بارها…
    یک صدایی که حس میکنم..
    صدای خداست یا همین الهام…
    رو از درون می شنوم…
    یک چیزی بهم میگه انجام بدم..
    یا بارها و بارها تکرار می‌کنه..
    بعدش…
    به طرز عجیبی از بیرون…هم…
    راجب همین مسئله بهم تذکر میدن
    و میگن که همون انجام بدم..

    یک جوریی که..
    هم از درون..
    و هم از بیرون توسط گلوی آدم ها..
    من یک مسئله رو می شنوم
    و بهم تذکر میدن..

    و من حس میکنم که.🎀
    انگار خدا…
    هم از درون…
    و
    هم از بیرون…
    باهام داره راجب یک موضوع حرف میزنه
    و مستقیم بهم میگه..

    حالا یا از گلوی آدم و هم از نجوای درون خودم…

    شمام این تجربیات داشتین ؟

    پاسخ
  268. پناهنده خیمه مامان فاطمه س گفته:

    سلام داداش مهدی مسافر بی نهایت ، بابت حرف هات ممنونم ، بهم کمک و خیر بزرگی رسوند.. الهی روحت اونقدری رشد کنه تا بشه اونی که خدا میخواد (:

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      آره واقعا داداش مهدی بی نهایت خیلی حرفاش کاربردیه حرفایی که در مورد برنامه چیدن زد باعث شد برم برناممو بازبینی کنم و دیگه برنامم بهم فشار نمیاره این منم که دارم تعیین میکنم چی باشه چی نباشه برنامه بدون بررسی میشه یه قانون ازار دهنده
      داداش ممنون عاقبت بخیر باشی الهی خدا خودشو بیشتر بهتون بده
      راستی خوش به حال دانش اموزاتون😅😍🌹

      پاسخ
  269. پناهنده خیمه مامان فاطمه س گفته:

    هرکسی یه کربلایی داره..
    وقتی بری توی راه کربلا سختی داره دلتنگی و دلشکستگی داره
    ولی وقتی بری جلوتر و هدف رو ببینی
    دیگه هیچ کدوم این سختی ها به چشم نمیاد..
    حاضری از سخت ترین معبرها عبور کنی تا برسی به اون هدف قشنگه و اون رو بچشی..
    امام حسین عاشق بود به خاطر رسیدن به عشقش از سخت ترین معبر ها گذشت..
    برای اینکه بره توی بغل عشقش..
    خدا هم واسش جبار شد بهش عزت داد بهش بزرگی داد
    تا قیامت امام حسین هست ، خون امام حسین می‌جوشه..
    شمام برسید به این هدف قشنگه..

    پاسخ
  270. فاطمه زهرا گفته:

    سلام داداش رضا
    واقعا ازت ممنونم بابت راهنماییتون
    واسه اینکه گفتین به همسر آیندمون گذشته رو نگیم!
    من یه سوال دارم.
    من یه گندی زدم گذشتم رو به مادرم گفتم و پدر ناتنیم هم میدونه.
    و زندایی مم هم میدونه.
    چی کار کنم!؟
    خدا منو بخشیده و دستم رو گرفته.
    ولی…
    اینو چی کار کنم؟

    پاسخ
  271. مهدیه🪽🕊 گفته:

    داداش ابن پادکست رفیق صمیمی گوش دادم
    داداش داغونم کردی اشکم دراومد از شرمندگی
    داداش واقعا خدا ی زمان برام خالی کرد
    داداش گفتی مهسا بیشتر تورو میفهمه تا خدا
    قشنگ انگار داشتی ب من‌میگفتی چون اسم دوستمم مهساهست
    داداش این پادکست اول و اخرش برای خودم بود
    فهمیدم بسه برای بخشش راجب گناه باید قدم بعدی رو برم
    داداش راجب طبیعت و شکرگزاری گفتی
    من تازه عکس شهید محمدرضا تورجی زاده رو گذاشتم رو دیوارم
    احساس میکنم این نشونه شهید بود این پادکست گوش بدم

    پاسخ
  272. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    بغض پنهان بد دردیه
    غذای گرگت می‌شه
    و بازهم تیکه پاره
    می‌کنه تو رو…

    دوست نداری باور کنی
    اما هست…می‌خوای
    فراموش کنی اما هست
    می‌خوای نباشه اما هست…

    من برای خودم رو پیدا کردم
    به انحرافاتم نگاه انداختم
    به اسامی خدا اعظم خدا که
    جذبش شدم، توجه کردم
    به خاطراتم توجه کردم

    تهش به اینا رسیدم:
    ۱. درک نشدن
    ۲. دیده نشدن
    ۳. قضاوت شدن
    ۴. تشویق نشدن
    ۵. عشق بی‌قید و شرط
    ۶. سکوت اجباری

    من فهمیدم که امنیت روانی-عاطفی
    که باید رو دریافت نکردم…
    فهمیدم که در اون دوران باید
    عشق حمایتی بدون شرطی
    دریافت می‌کردم که نکردم و
    همیشه برای یه چیز بیرونی
    تشویق می‌شدم و حمایت می‌شدم
    و بهم عشق داده می‌شد و
    اگه انجام نمی‌شد، نگاه‌ها بد
    می‌شد…

    اتفاقات بعدش و بیداری بعدش
    هم جالب بود که قبلا گفتم…
    در کل فهمیدم که اینا رو باید
    از خدا دریافت کنم تا پر بشم
    تقصیر خانوادم ندونم چون بلد نبودند
    سعیشون رو کردند که زندگی خوبی
    داشته باشند…دستشون رو می‌بوسم
    اشتباه از من بود که می‌خواستم
    بعدش چند سال بعد، از آدما
    اینا رو دریافت کنم…می‌تونستم
    ۵ سال قبل تصمیمات بهتری
    بگیرم که الان یه سری سختی‌ها
    رو نکشم…
    من مقصر بودم که روی آدما حساب
    کردم نه خدای آدما…من مقصر بودم
    که منبع آرامشم شده بود، فلان شخص
    و همش دنبالش بودم…
    آره…
    بغض بدیه…
    دیده نشی…درک نشی…قضاوت بشی…
    عشق شرطی باشه…اونجایی که حمایت
    بخوای، مسخره بشی…فقط باید نتیجه
    بیاد تا باورت کنند…خلاصه اینا سنگینه
    و درد عمیقی ایجاد می‌کنه…
    به انحرافاتی کشیده شدم که به هر کی
    بگم منو اعدام میکنه😂
    ولی خدا رو شکر که فهمیدم و
    الان راحت‌تر می‌تونم تصمیم بگیرم
    ولی خدایی سخته و درد داره
    هنوزم دردش باهامه…
    باید انقدر بنویسم تا رهاشون کنم

    نوشتن درمان دردهای منه

    پاسخ
    • مهدیه🪽🕊 گفته:

      نمیدونم چرا ولی واقعا احساس کردم این پیام من نوشتم نه شما
      چقدرشباهت…
      ولی شاید اگه اینا نبود شاید اینجا نبودیم شاید عاشق نمی شدیم شاید اصن نمیفهمدیم دین واقعی چیه چون اون موقعه همه چی داشتیم همین نقص ها هست که قشنگه همبن کمبود محبت میتونه دراینده توزندگی مشترک یادبگیریم محبت کنیم
      همین مسخره شدن میتونه دراینده موفقیت بشه
      همبن درک نشدن و عشق بی قید و شرط میتونه اهل بیت و خدا درک کنه و عاشق شیم و درنهایت خدا ی ادمی جلوپامون بذاره که جبران گذشته ها بشه
      من یقین دارم هیچی بی جواب نمیمونه

      پاسخ
      • فاطمه گفته:

        خدا برای شما مهدیه جان و داداش مهدی جبران کنه الهی آمین
        دلم یهو صلوات خواست اللهم صلی علی محمد و ال محمد

        راستش منم یه جاهایی از پیام داداش مهدی رو حس می کردم خودم رو میگن
        آره منم امنیت عاطفی روانی نداشتم
        ولی آره این خدا عجب آرامشیه خیالت راحته ذره ای پوچی ناراحتی سیاهی نداری اونقدری روح آرومه که این رگ ها این قلب داره دعا میکنه میگه شکرت روح ارومه و ماهم میتونیم با آرامش به فکرادامه حیات این وسیله باشیم تا وقت ملاقات
        نه اینکه فکر بالا پایین کردن هورمون ها باشیم برای لذت روح در حالیکه بیچاره چیزی بهش نمیرسه اخه کی فکرمیکنه عروسک آب بهش بدی خوشحاله
        عروسک یه دختر ۵ ساله میخواد قدرشو بدونه هی بغلش باشه
        اینطوری عروسک خوشحاله

        پاسخ
  273. داداش حسن گفته:

    داداش یه سوال اینکه الهام یه کاریو میگه انجام بده بعد یه تغییر ریز میده طبیعیه مثلا الهام بهم گفته بود بعد از ترک تنبلی برم سراغ جوشن کبیر و شکرگزاری ولی یه روز حالم خیییلی بد شد و رفتم تو گذشته ام بعد یه دفعه گفت برو سراغ بغض پنهان…

    پاسخ
      • فاطمه گفته:

        منم سوال حال شماها رو دارم
        فعلا فقط میخوام یادن بیاد بغضام چیه
        یادم میندازه ها الهام داره همش یادم میندازه
        اما
        بنده خدا وقتی یادم میندازه که مشغول مثلا مسواک زدنم یا کلاس دارم میخوام بنویسم یادداشت برداری کنم
        😶 باید بنویسم نمیشه اینطوری
        ولی مابین الامرین
        چون وسواس دارم اذیت میشم
        هم این هم اون
        سعی میکنم تعادل باشه که زده نشم
        اخه من تجربه وسواس توی اینو دارم دیوانم کرد تا حدی که زده شدم

        پاسخ
    • فادیا گفته:

      ولی یه جایی از داداش شنیدم که وقتی اینجوری میشی هر چی اون الهام میگه رو بنویسی ولی همون برنامه خودت رو ادامه بدی یعنی اونو نصفه نیمه ول نکنی واسه انجام الهام جدید، فقط بنویسی تا بعد انجام برنامه فعلی بری سروقتش.

      پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      دادش چرا اینو تایید کردی 🤣
      نه خوبه من دیروز حالم خوب نبود این نشون میده که باید خدا ثانیه به ثانیه رو شکر کنم😇

      پاسخ
  274. Dream گفته:

    سلام روزتون بخیر. دوستان لطفا در مورد نماز اگه مطلبی یا چیزی داداش داره بهم معرفی کنید ک پسر ۶سالمو برای نماز خون شدن ترغیب کنم.

    پاسخ
    • مبارز مسیر حق🤞 گفته:

      ببرش مسجد
      مسجدایی که بچه کوچک زیاد میاد
      با هم بازی کنن
      همیشه هم برای خوراکی‌هایی که دوست داره همراهت داشته باش
      کلا تو مسجد حال کنه
      یه سجاده خیلی خوشکلم برای بخر
      با تسبیح خیلی بامزه
      خودش ترغیب میشه
      خودتم باهاش مهربون باش
      بعد همیشه نمازتو اول وقت بخون
      البته موقع نماز مهربون تر شو
      به نظر من جمله دستوری مقاومت ایجاد می‌کنه
      زیاد مستقیم نگو نماز بخون.

      پاسخ
    • فادیا گفته:

      سلام واسه اینکار خودت باید نماز بخونی و این نماز اثر کنه یعنی اخلاق خوبی داشته باشی و اینطوری بچه میبینه و ترغیب میشه

      پاسخ
      • Dream گفته:

        ممنون دوستان، این کارها رو انجام دادم. همیشه مسجد میریم اتفاقا مسجد رفتن بخاطر بازی با بچه ها دوست داره، خودمم نمازم سعی میکنم اول وقت باشه، حتی باهم وضو میگیرم و کنارهم نماز میخونم از تشویق و جایزه هم کمک میگیرم، بهش هم توضیح میدم ک نماز یعنی تشکر از خدا برای همه چیزایی ک بمون داده.. نگران آیندشم.. میخام نمازخون بار بیاد.. باباش یکم تو نماز شل و ووله..

        پاسخ
  275. Zeinab گفته:

    تنبلی و کمال طلبی چجوری کار میکنن‌تو‌من ؟
    اول تنبلی با “ولش کن یا بعدا انجام میدم ” منو سست میکنه
    و بعد کمال طلبی میاد میگه تو‌هنوز اماده نیستی بزار اماده شدی چنتا دوره دیدی شروع کن

    و ای صدای تو‌هموز اماده و‌کامل نیستی خیلی منو ازار میپه
    ” گوش‌کن … من به دنیا نیومدم که خمیشه اماده و‌کامل باشم‌.. اومدم بترسم گاهی ضعیف بنظر بیام ولی برم تو دل ضعفام و تموم‌تلاشمو‌کنم برای شکستشون … با بعضیا شونم حتی نمیخوام بجنگم چون دشمن من نیست فقط یه زخمه و زخم با ضربه زدن بدتر میشه نه بهتر … اومدم زندگی کنم .. اومدم لذت ببرم … اومدم با خدام توی این دشت پر از گل قدم بزنم .. گاهی گرگهای من یه گل تیغ دار هست که موقع چیدنش دستام زخم میشه ولی بعدش یه درس خوب و یه دستاورد عالی دارم به زیبایی اون‌گل .. زندیگ قدم زدن تو یه دشت گله … و خدا هر لحظه انگشتشو دراز میکنه و‌اون‌گل های خاصی که‌میدونه دوست داری رو نشونت میده تا بری و از نزدیک ببینیش .

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      توی ذهنم زندگی رو یه عمر حمله مغول دیدم
      ولی من الان می بینم واقعا مگه چه اتفاق بدی افتاد برام که اون باورها رو تصدیق کنه؟!
      اره شاید انقدر ساده است
      داریم توی یه باغ قدم میزنیم بعضی وقتا یه خاری یکمی خراش میده دستمو
      و خدا هم داره یه گلای قشنگی نشونم میده

      پاسخ
      • Zeinab گفته:

        و میدونی در پایان این قدم زدن چی در انتظارته ؟
        دهانی که پر از لبخنده … قلبی که پر از حس خوب و ارامشه
        و بغلی که پر از گلای رنگارنگه

        پاسخ
  276. Zeinab گفته:

    اصن چجوری میشه تو با به یاد اوردن و رو به رو شدن با بغضات پی به عالم ذر ببری .. خیلی ساده و پیش پا افتاده بنظر میاد و غیر قابل درک … درضمن من هیچ کینه ای از کسی ندارم …
    بعد از رو به رو شدن با بغض
    ” بعد از ۲ سال گریه کردن ”
    خیلی صحبت کردم با کودک درونم .. بچه عزیزم … چقدر درد داشت چقدر بی اعتماد شده بود چقدر نا امید بود از همه حتی از خدا … همیشه با وجود خودسازی هایی که میکردم و حرفای خوبی که به خودم میزدم حس میکردم هنوز یه لایه سیاهی تو وجودم هست که هر چقدرم روش رنگ سفید بزنم باز خودشو نشون میده .. یا هر چقدر حرف خوب بزنم یه حس نا امیدی و تاریکی هست که اون ته مها رد میکنه حرفامو .. عمقی اروم نمیشدم … ولی دیشب … برای اولین بار زینب به خودش گفت ) صحبت بین من و‌کودک درونم ) مهم نیست کجا باشم وقتی به حرفام گوش کردی و حالم خوب شد ینی همه جا باهات حالم خوبه … بعد از مدتها که من به خودم بی اعتماد بودم نظر خودم برا خودم مهم نبود برای اولین بار شنیدن اینکه خودم به خودم اعتماد کردم و با خودم حالم خوبه نه با کسی دیگه .. حی فوق العاده ای داشت .. حس کردم ازاد شدم .. حس کردم دستای کوچیک کودک درونم از یه زنجیر ازاد شد و این دفعه راحت تر تونست بدوعه بیاد بغلم .
    عجیب بود …. ولی من حینی که داشتم توضیح میدادم و گریه میکردم و‌خودم و دراغوش میکشیدم الهام اون وسط مسطا میگفت یادته عالم ذر اینجوری بودی و اینم نشونش .. خوش سرزبون بودی و خدا عاشق صحبتات بود .. عشق میکرد از اینکه باهات صحبت میکنه .. شیرین زبون خدا بودی .. زیبا بودی و ظریف … ولی خدا بخاطر حسادت ارواح دیگه توی یه جسمی قرارت داد که نشون بده هم تو عالم ذر مال خودشی هم تو این دنیا و انقدر این بدنو خاص و‌کاربردی واست ساخته که بوسیلش بتونی درسای زندگیتو پاس بشی و پاک و خالص برگردی پیشش .. مردم دنیا دنبال ملاک هایی هستن که یسری انسان دیگه اونارو تعیین کردن و‌میگن بر اساس اینا مشخص میشه تو زیبایی یانه … ” ادم عفت کلامشو سخت کنترل میکنه تو این مواقع 😑” … اگه اونا میگن بدن تو استاندارد نیست تو باید یخورده اینجوری تر باشی بخاطر اینه که تو‌ماتریکسن … از خودشون و هدف خلقتشون دور شدن . ولی تو به یاد بیار و یادت باشه که همه چیز توی زندگیت هدفمنده و بی دلیل نیست حتی دردایی که کشیدی یه درسی برات داشته و‌جبران میشه واست …. همچی رو حساب کتابه ( این جمله از زبون خدا عجیب منو اروم میکنه )

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      این زاویه دید واسه من هم باید باشه فکرکنم …
      تعبیرجسم کاربردی که باهاش خالص بشی چقدر تازه و تاثیرگذار بود واسم

      بعد توضیح منطقی اشتباه بودن ملاک های زیبایی اصلا وجود ملاک زیبایی بین انسان ها اشتباهه
      ملاک هایی که یه سری انسان دیگه تعیینش کردن بعد بقیه انسان ها که شاید ۸۰ درصدشون میرن پی بدست اوردنشون

      پاسخ
      • Zeinab گفته:

        کی تعیین میکنه که چه کسی زشته و‌چه کسی زیبا .. چه کسی تعیین میکنه کی خوبه کی بد …
        از کجامیدونی اگه با ذهنیت و عینکی که الان رو‌چشمته یکی رو بهش برچسب بد بودن بزنی ‌‌ .. در واقع همون ادم خوبه نباشه .
        این خیلی کمک میکنه بهم که کمتر ادما رو قضاوت کنم ‌.

        پاسخ
  277. خدیجه گفته:

    سلام
    داداش تو کتاب گفتی سعی کنید درسها رو زود پاس کنید تا هجرت کنید،ما که دختریم چطور هجرت کنیم؟
    دانشگاه که تو شهر خودمونه.‌..

    پاسخ
  278. مهدیه گفته:

    سلام.داداش حس معلق بودن دارم زورم نمیرسه بعضی وقتا چادر سرمیکنم بعضی وقتا هم نه اما حجاب دارم..
    بچه ها شماها پوششتون بیرون چجوریه

    پاسخ
    • فاطمه زهرا گفته:

      یه چرایی محکم بساز برای خودت
      چادر باید بشه خط قرمزت
      منکه حاضر نیستم چادرم رو بزارم کنار
      من اگه بمیرم با چادرم میمیرم!
      چرا؟!
      چون آرامش دارم!
      چون پیش خودم و خدا احترام و عزت دارم!!!
      چون شیطون اول چادرت رو میگیره و یواش یواش بی حجابت میکنه وبعدم لخت!
      خیلی از بی حجاب های ما چادری بودن
      و بعد چادرش رو بخواطر نداشتن یه چرایی محکم و سر بهونه های علکی گذاشت کنار
      مانتو بلندش یواش یواش شد مانتو کوتاه.
      به ولله علی دیدم که میگم!!!
      خواهر من سنگر تو چادرت
      شیطون چادرت رو بگیره بعدم لختت میکنه.
      من اوایل که اذیت میشدم میگفتم بابت مهدی چی دوست داره؟!
      دوست داره من چادر بپوشم؟!
      جوابم آره بود
      برای همین میپوشیدم.
      منم کلی بهونه داشتم و دارم
      یه وقتا گول خوردم و سرم نکردم ولی الآن به یقین کامل رسیدم که چادرم سنگرمه!
      اینو جدی بگیرید تروخدا
      برید یه چرایی محکم برای کارتون بسازید و حتا زیر سنگم بود چادرت رو کنار نزار
      والله من الان فهمیدم چادر کثیف پوشیدن بهتر از نپوشیدنشه
      چندین بار این کارو کردم😁

      پاسخ
      • مهدیه گفته:

        با اطرافیان چیکارکنم با حرفاشون مسخره کردنشون حتی خانوادم.. چون حتی یدونه دخترم توفامیلامون چادری نیست نمیگم چون اونا ندارن پس منم نمیپوشم اما بعضی وقتا وبعضی جاها واقعا سخته حتی بخاطرچادر سرکردن کلا همه ازم فاصله گرفتن و واقعا حس بدی بهم دست میده از اون طرف مقصرخودمم هستم که یه وقتا سرمیکنم یه وقتا نه…درکل خیلی شرایط سختیه وعزت نفسمم کم میشه هی 😔

        پاسخ
        • فاطمه زهرا گفته:

          آبجی(:
          مقاومت داشته باش.
          خدا با توعه
          درضمن برای خودت یه چرایی محکم بزار من حاضرم تیکه تیکه بشم ولی بی چادر نشم
          چادرم غیرته منه
          چادرم ناموص منه
          آخرش با همین چادر شهید میشم😁✌🏻
          راستی اینو یادت باشه عشق خدا و دختر بابا مهدی
          بابا مهدی خیلی دوست داره که برگشتی.
          درضمن همیشه بگو عزت و ذلت دست خداست
          قدرت دست خداست
          خدا اگه بخواد آدم سقت میشه.

        • IloveGod گفته:

          سلام.
          بزار مسخره کنن مهم نیست تو باید اول یه چرایی محکم داشته باشی بعدش نظر مردم برات مهم نباشه منم اوایل که تازه چادری شدم اینجوری بودم ولی واقعا باید نظر مردم برات مهم نباشه گور پدر نظر مردم🤞🏻مهم اینه که خدا ازمون چی میخواد نه این مردمی که یه کم بهشون اهمیت ندی دیگه فراموشت میکنم🌿
          موفق باشید 🌷

        • خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

          سلام عزیزم.. میدونی ک امتحان زندگی هرکسی یچیزیه.. شاید امتحان زندگیه تو این باشه

    • Zeinab گفته:

      میدونی من چادرم یه دوسه سایز بزرگتر از خودمه و اتفاقا خودم رفتم انتخابش کردم .. ولی زیبا ترین بخش چادری بودن میدونی چیه ؟ اینکه خدا روت غیرت داره و دوست نداره خودتو ارزون بفروشی .. نشونش چی بود ؟
      من هر سری که حواسم بود یا لباسم کوتاه بود چادرم میرفت کنار از رو پام یه بادی میزد دوباره چادرم برمیگشت و میپوشوند … دوبار سه بار .. تا زمانی که برسم خونه .
      تا یجایی چادر میپوشی چون خودت ممکنه اذیت بشی از نگاه های دیگران چون میدونی نباید نون داغتو نشون‌گشنه بدی .
      اما از یجایی به بعد متوجه مشی مال خودت نیستی .. مال خدایی و حالا بخاطر اون‌خودتو‌ میپوشونی.

      پاسخ
  279. Amirali گفته:

    داداش امروز داشتم به یه چی فکر میکردم،،،،
    میگم ممکن که مثلا خدا قبل اینکه فرشته ها رو فرشته کنه و جن ها رو جن،،مثل ما انسان ها یه سری محدودیت ها و لذت های کاذب رو براشون گذاشته باشه و اونایی که خوب تونستن امتحان رو پاس بشن وخدا ازشون راضی بود رو فرشته خلق کرد و اون هایی که نتونستن کامل درس هارو بگیرن وکامل رشد کنن رو جن خلق کرد تا اونجوری رشد کنن…..😶⌚
    نمیدونم چرا ولی این سر نماز به ذهنم خطور کرد،گفتم بگم🙂

    پاسخ
    • ༺خـבا:عشق بـבون هوسے༻ گفته:

      ولی خیلی از جن ها بهتر از فرشتن چون خدا هم مثل ما آدما امتحانشون میکنه خیلی ما جن با معرفت بامرام داریم

      پاسخ
  280. سجاد گفته:

    سلام داداش رضا میگم این فایل راحت طلبی که برای دوره ماه رمضان اصلا معلوم نیست چی میگی فایل خرابه اگه امکانش هست درستش کن بی زحمت

    پاسخ
  281. محمدعلی گفته:

    سلام . امروز بهترین صبح زندگیم بود. بعد از اینکه نماز صبح قضام رو خوندم ، نشستم کتاب روی ماه خدا رو نصفه خوندم و اون فایلایی که همراش بود رو مطالعه کردم . عجیب بود که این حرفایی که قبلا تو کانال گذاشته بودید رو اون موقع درک نکرده بودم و امروز به طرز عجیبی اون حرفا رو درک کردم و الان تو همین ساعت زندگیم متحول شد. الان نگاه جدیدی نسبت به دنیا پیدا کردم و دیگه نتیجه برام مهم نیست و دیگه هیچ نگرانی نسبت به آینده ندارم و رسما شل کردم و فقط تو ذهنم تلاش و درس گرفتن و اعتقاد درست نسبت به خدا مهمه . رضا دقیقا درست میگفتی . هیچکس به جز من و خدا وجود نداره . فقط میتونم بگم زندگیم متحول شد و همش لطف و راهنمایی خداست. دیگه در مورد گذشتم حسرتی ندارم . دیگه از کسی کینه ندارم . خیلی حالم خوبه . اون اتفاقات باید میفتاد و ارزشش رو داشت… همین الان به این نتیجه رسیدم اگه خدا کل جهان هستی رو به نامم میکرد و کلی دوست دختر خوشگل بهم میداد ولی خودشو بهم نمیداد ، من الان خوشبخت نبودم و چه بسا از شدت افسردگی شاید مرده بودم . خدایا ممنونم از کمبود هایی که به زندگیم دادی…

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      دقیقا همینطوره👌
      این نگاه رو بهش برسیم،
      زندگی واقعی رو می‌چشیم…
      آزادی از ماتریکس رو می‌چشیم…
      کلا زندگی به قبل و بعد تقسیم میشه…
      خدا رو شکر که در این مسیر
      دور هم جمع شدیم تا
      بسازیم و بسازیم و بسازیم

      پاسخ
  282. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    و آره… خدای تو جبارِ

    جبرانی می‌کنه که توی هیچ معادله‌ی زمینی جا نمی‌شه…

    ✅ اون خداست که به ابراهیمِ پیر، بچه می‌ده
    ✅ اون خداست که به موسیِ زبان‌بسته، قدرت سخنوری می‌ده
    ✅ اون خداست که به یوسفِ زندان‌رفته، تاج پادشاهی می‌ده

    و حالا…
    اون خدا جبار توئه…

    می‌خوای بدونی آینده‌ت چجوریه؟

    ۵ سال بعد…
    یه انسان آروم، با نگاه عمیق،
    روی صندلی می‌شینه، به آسمون نگاه می‌کنه و با لبخند می‌گه:
    “اون شب… شبی که شکسته بودم، شبی که فکر می‌کردم تهِ خطم…
    همون شبی بود که همه چیز شروع شد…
    خدا از همون‌جا بلندم کرد…
    جبارم برام جبران کرد…”

    یادت باشه
    اونی که قراره بشی مهم‌تر از
    اونیه که الان هستی
    قول بده از همین لحظه به
    جبران جبار اعتماد کنی و
    فقط جلو بری…
    برای اینکه به نسخه‌ی واقعی
    خودت نزدیک‌تر بشی
    همون نسخه‌ای که وقتی
    خدا خلقش کرد گفت:

    فتبارک الله احسن الخالقین

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      همون نسخه‌ای که وقتی
      خدا خلقش کرد گفت:

      فتبارک الله احسن الخالقین

      😍😍🥺
      عجب تکرارهای یادآوری های ضروریی
      موسی که لکنت داشت😍🥺

      یادم انداختی داداش خدا منو که خلق کرد گفت فتبارکتُ
      قشنگه خدا تعریف کرد از خودش
      چقدر خدا بابا مامان شاد آسون گیر قابل اعتمادیه ها
      همون چیزی که من نداشتم

      پاسخ
  283. Seyyed.Mahdi گفته:

    سلام ، این کتاب فوق العاده بود ، انگار بعد از خوندن و تمریناتش یه وزنه سنگین از دلم برداشته شده ، امروز یه اتفاق به ظاهر رو مخ برام رخ داد ولی به جای توی حس بد موندن سریع کاغذ خودکار گرفتم و با خودم گفتم چه درسایی داره ؟ فهمیدم چقدر نکته های کوتاه و عمیقی توی اون اتفاق به ظاهر مسخره بود که هر کدومش قد یه دریا عمیق و موثره ، بعد این کتاب فهمیدم اتفاق هایی که به ظاهر یهویی تو زندگیم رخ میده همش درسه ، فقط باید توی اولین فرصت درسشونو بگیری و توی خلوت خودت با خدا بهش بگی : من درس فلان اتفاق رو نوشتما 🙂 اینجوری زندگی راحت جلو میره چون مقاومتی نمی کنی که خدا مجبور شه با زور و ظاهر تلخ رشدت بده.

    پاسخ
  284. nabi گفته:

    سلام داداش..واقعا خدا خیلی از گلوی شما باهام حرف زده.این اتفاق خیلی برام افتاده که من یه مشکلی داشتم بعدشما دقیییقا درباره همون یه متن یا صوتی رو تو کانالتون گذاشتین..هیچ اتفاقی واقعا اتفاقی نیس..❤مثل همین دوتا.

    پاسخ
  285. بنده خدا گفته:

    داداش رضا از کجا فهمیدی من کسی که خدا ازم دور کرده رو به خودم نزدیک کردم؟
    این حرفت چنان به موقع و نقطه زن بود که بهتم زد
    خیلی به موقع بهم تلنگر زدی
    به خودم اومدم و دقیقا لحظه ای که میخواستم برم پیش طرف گفتم نمیام
    این جمله رو نوشتم چسبوندم رو دیوار اتاقم تا یادم نره این آدم چند وقت پیش بهم محل سگ نمیزاشت و باید ازش دور باشم

    پاسخ
    • Parya گفته:

      به طرز عجیب غریبی خدا از طریق داداش رضا با من حرف میزنه
      هر دفعه من لغزیدم داداش یه چیزی گفته
      من مطمئن شدم که بدون ترس فقط جلو برم

      پاسخ
  286. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه

    کسایی زمین می‌خورن که حرکت می‌کنند. به سمت نور می‌دوند و اون وسط یه زمینی هم می‌خورند.
    پس اگر زمین خوردی اینو بدون که از خیلی‌ها جلوتری و زمین خوردن نشونه اینه که داری یه کاری می‌کنی و بی‌خیال نیستی…

    فقط ببین چرا زمین خوردی…
    بار زیادی حمل می‌کردی؟
    سرعتت بیش از حد زیاد بوده؟
    حواست به ته مسیر بوده نه به خود مسیر؟

    اگر هم عمدی خودت رو زمین زدی و گفتی حال ندارم و ولش کن خودتو تنبیه کن تا ادب بشه. عمدی تلاش نکردن و وقت هدر دادن با اینکه می‌دونی وقت نداری با اینکه می‌دونی اگه یک قدم حرکت کنی حسرتت کمتره، خیانت به خودته…

    نگران زمین خوردن وسط تلاش کردن نباش…
    جنس مسیر همینه…یه جاهایی زمین می‌خوری
    نور می‌بینی دوباره بلند میشی…

    پس بلند شو و ادامه بده…

    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
  287. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه…

    در مسیر خدا گاهی تصمیماتی
    می‌گیری که تصمیم تو نیست
    تصمیم خداست
    یهو خدا می‌گه با حرفت به یکی
    کمک کن. دستش رو بگیر و به
    زندگیش نور منو تزریق کن
    شاید اولش شک و ترس داشته
    باشی اما مقاومت فایده نداره…
    خودت رو به جریان آب بسپار
    ممکنه فکر کنی کارت اشتباه بوده
    اما خوب و بد و درست و نادرست
    همش دست خداست…
    طراح سؤالات امتحانی خداست
    پس نگو خدایا چرا این سؤال رو
    دادی؟ به نظرت سؤال رو اشتباه
    طرح نکردی؟
    خدا هیچ وقت سؤالات امتحانیش
    رو اشتباه طرح نکرده و همیشه
    هم آسون بوده…
    فقط ما شاید جزو اون دسته از
    شاگردایی یاشیم که برای امتحان
    خوب نخوندیم و آمادگی نداریم
    درسمون رو خوب درس نگرفتیم
    فقط سر کلاس نشستیم و چرت
    زدیم…
    خدا خودش می‌دونه کی و کجا،
    دست عشقش رو بگیره…خودش
    میدونه چه طور بگیره…
    دیگه ما نباید دخالت کنیم که
    چرا از من و شما همچین چیزی
    خواست…به من و شما چه؟
    الکی دلتون رو درگیر نکنید که
    واااااای نکنه الان آسیب ببینه
    نکنه با کارم بهش بدی کردم
    نکنه نکنه نکنه و کلی نکنه دیگه…
    باید ریلکس باشی و شل کنی
    و به جریان آب اعتماد کنی
    حتما خدا چیزی می‌خواست
    که به دلت انداخت بهش کمک
    کنی تا رشد کنه وگرنه تو کی باشی
    که تصمیم بگیری…
    خداست که تصمیم ایجاد می‌کنه
    که فکر می‌کنی تویی که تصمیم
    میگیره…
    من و شما کلا در توهم هستیم
    منی نباید باشه وگرنه حالمون بد
    میشه و نگم براتون…
    خرابکاری می‌کنیم…

    پس دلت رو زندگیت رو دست و پاهات رو
    سر و چشمت و گوشت رو و همه
    زندگیت رو به خدا بسپار و شل کن
    فقط وظیفه‌ات رو پیدا کن و انجام بده

    #م_م_بی‌نهایت

    پاسخ
  288. پارسا دینامیت گفته:

    داداش 🥺🥺ینی این منم دارم میبینم نظرات باز گذاشتی بعد این همه مدت واقعااااا دارم از خوشحالی میترکم۰🥺😂❤️
    اومدم ی سر بزنم بعد کلی مدت دیدم برگشتی و واقعااااا خیلییییییییی خوشحال شدم .
    دمت گرم

    من توی این مدت خیلی حیلی ار خودم دور شدم و الان از امشب بع بعد میخوام باز تلاشم رو کنم تو مسیر پاکی و کلی ضربه روحی روانی دیدم این مدت بابام از دست دادم 💔😭و…
    کلی آسیب جسمی و روحی سر یه موضوعی ….
    و حتی کارم ب دود اینا هم کشید ولی دیگ بسه من باید بشم پارسا سال ۹۸ وفنی که تحول پیدا کردم من از همین جا قول ب خودم میدم که بازم برگردم مسیر پاکی
    من خیلی خیلی خیلی کثیف شدم ب واسطه گناهانم اما خدا امشب باز گفت بیا بیا بغلم 😭🥺
    خدا کمکم میکنه مطمئنم
    من باز میام و خودم رو از نو میسازم 💯💥

    پاسخ
  289. نفیسه گفته:

    سلام داشتم بعد خواندن مطالب بغض پنهان بعضی خاطرات کودکی که برام عقده شده بودو مرور میکردم و البته به مامانم حق دادم که با ۴ تا بچه با فاصله سنی کم و زندگی با والدین همسر و مهمونای زیاد و سن کم و نبود آگاهی تو ی رفتارش با بچه هاش اشکال داشته باشه، که بچم از خواب بیدار شد و اونقدر بد عنقی کرد که حق چند برابر دادم به مامانم چون خودم با اینکه آدم آرومی شناخته میشدم و ادعای آگاهی دارم، توی ارتباط با بچه گاهی رفتارهای تندی ازم سر میزنه و صدام بالا میره

    پاسخ
  290. Eliii گفته:

    از امشب شروع کردم و بلند شدم دوباره..به پاکی و نور خدا و اهل بیت اعتیاد پیدا کردم شدید🙂از امشب تا ۴۰روز میخوام صد مرتبه هر شب ذکر یا علی بگم…من روح و جسمم خدایی شده و پاک.. من با قبلم خیلییی فرق کردم گناه برام هیچ لذتی نداره…
    لذت فقد خداست🙂لذت برای من شده خودسازی خدا اهل بیت..یقین دارم پاکِ پاک میشم و بهترین نسخه خودم…یاعلی

    پاسخ
  291. ملیح گفته:

    سلام بغض پنهانو تا ی جایی خوندم بعدش انقدری حالم بد شد ک نتونستم ادامه بدم اما همون موقع بود ک حس کردم ی سدی در من داره شکسته میشه سدی ک مانع میشد من حرکت کنم تو مسیر هدفام نمیزاشت
    استمرار داشته یاشم استقامتی نداشتم سریع بی انگیزه میشدم افسرده میشدم ک چرا نمیتونم چرا نمیشه
    یهو با همه این بغض هایی ک داغش برام زنده شد الهام بهم گفت
    یرو کتاب تنبلی مادر همه گناها بخون من پارسال کل کتاب تنبلی خوندم
    اما ب مرحله ای نرسیدم ک بالا بیارم یعنی بازم بهونه داشتم بازم توجیه میکردم خودمو اما من الان فقط فصل یکم تنبلی رو خوندم متوجه میشم ک دیگه بهونه ای ندارم انگار دیگه سختی مسیر برام مهم نیس
    انگار دیگه چیزی جلومو نمیگیره ک تلاش نکنم
    من حالم بهم خورد از شرایطی ک توشم از وضعیتی ک دارم شاید دردناک باشه ولی خیلی خوشحالم ک این اتفاق افتاده من با وجود همه درد هام و بغض های پنهانی ک دارم میجنگم تلاش میکنم زور میزنم
    یجایی از کتاب داداش گفته بود باید خودزنی کنی از خدا بخای تنبلی ترکت بشه چون واقعا کار راحتی نیست
    بخصوص اگه چندین سال باشه ک تنبلی و گشاد زندگی کردی 😊
    من خودمو خیلی زدم بقدری ک دست ب صورتم میزنم کل صورتم میسوزه من نزدم خودمو ک بگم باید این کارو کنی مجبور نکردم خودمو من زدم خودمو چون خودمو دوست دارم خیلی هم دوست دارم
    نمیخام فردا زندگیم باشه حسرت های من
    من تنها ترس وحشتی ک دارم از اینده اینه ک بگم
    هیچی نشدم هیچ تلاشی نکردم و اینا تک تک بشه حسرت از این ترسیدم برا همین خودمو زدم ک یادم باشه ک باز برگشتم اما این دفعه زخمی تر از همیشه
    برگشتم الان مث شیر زخمی هستم ک دنبال جنگیدنه
    دنبال اینه ک جرررر بده کسی رو جلوش وایسه
    من مخصوصا اینجا نوشتم ک چندسال دیگه ب خودم افتخار کنم وقتی باز میام مینویسم بگم اره
    ی روز انقدری خودمو زدم و بعد از اون روز دیگه من بهونه ای نداشتم چون ب این رسیدم ک باید بها بدم
    تا حسرتی نباشه
    الهی ب امید خودت ❤️
    دعا میکنم برا تک تک بچهای سایت ک هنوز بهونه دارن برا شروع کردن
    هنوز میگن حسش نیست ی اتفاقی بیوفته ک ب این چرخه معیوب پایان بدن الهی آمین
    رفقا من الن یک ساله تو سایت هستم دارم خودمو میسازم و چیزی ک تجربه شده برام اینه ک
    کتاب هارو یبار نخونید و بگید تموم شد رفت
    تو زمانی کتابای داداشو تموم میکنی ک ذره ای تغییر در خودت احساس کنی و بهتر شده باشی و نکات مهمشو مثل شب امتحان مرور کنی
    من پارسال کتاب تنبلی خوندم اما تغییری صورت نگرفت اما الان چی….
    با خوندن یک فصل کلی تغییر دارم حس میکنم

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      درسته وقتی تغییری حس کنی یعنی کتاب رو خوندی درسته
      ملیح شما خیلی میتونی
      مطمئنم
      دوتا چیز داری
      یکی راستشو گفتی و داری با چیزی که سختته روبه رو میشی
      یکی پشیمونی و شروع حرکت

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      چهارچوب مشخص داشته باش
      اگر خدا مرکز زندگیت باشه
      همه تصمیمات رو برای خودش
      می‌گیری و دیگه تصمیمی که
      بخواد تو رو ازش دور کنه
      نمی‌گیری یا به قول خودت
      تصمیمت رو عوض نمی‌کنی

      پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      چت روز فک کن بعد بنویس و از الهام کمک بگیر نیاز به مشورت بود مشورت کن آگاهی نداری از چت جی بی تی هم کمک بگیر

      پاسخ
    • زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

      سلام.
      اول از همه باید با مغز منطقی تصمیم بگیری نه عاطفی.
      دوم هرچی الهام میشه بهت رو بنویس بهش فکر کن و انجامش بده.البته به شرطی که مطمئنی این خداست نه شیطون.
      سوم اگه یه فکری اومد به ذهنت و قراره تصمیمی بگیری…یه مدت به خودت وقت بده چون ممکنه این تصمیمت براساس جو و عاطفه باشه …باید تصمیمی بگیری که هم منطقیه و هم خدا رد بهت بیشتر بده ….یعنی باید تو تصمیماتت‌ خدا رو درنظر بگیری که آیا این مسیری که میخوام برم خدارو بهم میده یا میگیره؟ اگه میده که انجامش بده…
      خلاصه تا فکری اومد به ذهنت عملیش نکن اول بررسی و تحلیلش کن. ببین خروجی و عواقبش چیه؟.
      خوبی ها و بدی های این تصمیمتو بنویس.
      یه مدت‌ی زمان بده به خودت تا احساسی و بی منطق و بدون توجه به عواقبش تصمیم اشتباه نگیری
      الهی که خدا مسیر رو تو دلت روشن کنه و بهت الهام کنه و نشونه بده که چخ کاری درسته و درست‌تر ❤️

      پاسخ
  292. nabi گفته:

    سلام بچه ها.
    امروز یکی از دست نوشته های ۶ماه پیشمو خوندم.خیلی برام جالب بود.باخدا یه عهندی بسته بودم.تازه فهمیدم خدا سرعهدش مونده و اون چیزی که بهم قول داده بودو بهم داده…یجوری شدم.فقط میتونم بگم…واقعا هرچی اون الهام میگه راسته و اتفاق میوفته..وعده هاش حقه.✌❤

    پاسخ
  293. یا لطیف🥰✨️ گفته:

    سلام
    می خام ی چیزی بگم
    ۲ روز گریه نکردم 🥲چرااا؟ چون همه رو نه تنها بخشیدم بلکه وقتی یادم میاد میگم اِ این که خیره 🤞😌حاجی آروم شدم
    ی صدایی عین خوره منو هییییی میخورد دلی الان اصلا این ۲ روز خبری ازش نیست هیچ
    طعم ارامشو چشیدم قشنگ مغزم آروم آرومه خدارو صد هزار بار شکرت درس هاشو گرفتم
    صدد در صد شیر فلکه برکت تو زندگیم باز شده
    وقتم عجییییب برکت گرفته
    خدا مسیر هایی رو برام باز کرده که نگم چقد خفته ❤️✨️
    خدایا دمت گرم رفیقم عشقی شوهری مادرم پدرم تو منی تو خود پنی اصلا من نیست این من تو یی من در کنار تو منم وگر نه مت حتی منم نیستم 🥲یکم پیچیدس

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      از خدا می‌خوام برات از این حس‌ها رو دائمی کنه…شب راحت بخوابی
      صبح راحت بیدار شی

      در طول روز از ته دل بخندی

      پاسخ
  294. فاطمه گفته:

    برناممو رفتم بررسی کردم امروز یه تغییرات گذاشتم مثلا فعلا چرخه ای یه روز درمیون یه کارهایی رو گذاشتم و تصمیم گرفتم برگه روتین خودسازی یه چی بهش اضافه کنم بررسی احساسم نسبت به برنامه سبک بود سنگین بود بفهمم چی رو باید عوض کنم
    بعضی چیزا یه روزایی حال ندارم اون کارو بکنم کم میکنم آسون میگیرم این بهتره فکرکنم

    برنامه فهمیدم بررسی نمی کردمش نیاز داشتم یه چیزایی عوض کنم توش

    پاسخ
      • مهدیه🪽🕊 گفته:

        باورم نمیشه تصمیم بزرگی بود؛)❤️‍🩹
        یکی اومد دیشب توخوابم بهم گفت من نمیدونستم تواینجوریی ببخش دیر شناختمت تازه میفهمم زندگیتو ببخش فقط ظاهردیدم توخواب بهم گفت نزدیک اذان صبح:)))❤️‍🩹

        پاسخ
    • Ramyar گفته:

      قطعا پشیمان نمیشی به ضرر هاش فکر کن نه نگو انقدر سر خودتو گرم کن که اصلا نفهمی تو داری یه عادتیو ترک میکنی بیا بیرون از خونه انقدر تو خونه نمونید حتمی روزی سه الا چهار ساعت بیرون خونه باشید بعدا حس و حال خوب و خاصی میاد سمتت که بعدش میفهمی چه ارزشی داشت استقامتت یا به قول خودت نه گفتنت.

      پاسخ
      • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

        مطمئن باش یه اتفاق خوب تو راهه…
        من چند وقت پیش خواستم بلغزم…البته لغزش که نه دیگه داشتم واقعا می‌لغزیدم…

        بعدش یادم اومد که داداش گفت شیطون توی روز‌های ولادت یا شهادت اهل بیت(یا همون روزای خوب)برات عروس می‌فرسته…

        منم گفتم نه رفتم تقویم رو نگاه کردم…
        خیلی جالب بود…
        یک مرداد بود،سالروز شهادت شهید داریوش رضایی نژاد دانشمند هسته‌ای🙂❤️
        منم که عاشق شهدای هسته‌ای‌😍

        حس می‌کنم خود شهید اومد دنبالم🙃…
        شیطون می‌خواست اینو ازم بگیره که بلغزم که بعدش حسرت بخورم بگم ای کاش این کار رو نمی‌کردم…

        تو هم همینی…
        هر موقع وسوسه شدی بدون یه جیز خوب تو راهه

        پاسخ
  295. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    چیزی که من از بغض پنهان فهمیدم:

    بغض پنهان یعنی دلت تنگ خدا باشه اما بلد نباشی بگی

    یکی کمبود محبت داره…بلد نیست به خدا بگه هم محبت کن
    یکی تنهاست و کسی سمتش نمیره، نمی‌دونه که خدا برای تنهاییش کافیه
    یکی ازدواج می‌خواد اما بلد نیست به خدا بگه عاشقتم و کنارش زندگی کنه
    یکی فقیر بوده و پول می‌خواد اما بلد نیست از خدای رازق بخواد
    یکی افسرده هست اما بلد نیست که بغل خدا رو بخواد
    یکی درد جسمی داره اما بلد نیست از ودود نگاه و توجه بخواد
    یکی بچه‌دار نمیشه اما بلد نیست با خدا مثل بچه‌ها بازی کنه
    یکی خانواده داغون داره اما بلد نیست مهر و عزت رو از خدا بخواد

    همه بغض‌های پنهان ما از کمبود خدا در زندگیمون
    نشأت می‌گیره…برای همه دردها باید اول خدا رو پیدا کنیم
    و بلد باشیم با اسم درستش باهاش ارتباط بگیریم
    با خودش باشیم و حال کنیم
    تهش هم اگر داد، باز هم از اون برای رسیدن به خودش استفاده کنیم
    اگر هم نداد باز هم دوستش داشته باشیم

    خدا یه چیز می‌خواد…مال خودش باشیم…
    صفر تا صد وجود ما و تصمیمات و نیت‌های ما خودش باشه

    پس یادتون باشه
    بغض پنهان یعنی دلت تنگ خدا باشه اما بلد نباشی بگی

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      دقیقا مورد اول وصف حال منه …. نمیدونم چطور از خدا بخوام این کمبوده رو برام جبران کنه … همش فک میکردم فقط منم که باید قربون صدقه برم .. در حالی که این رابطه دو‌طرفس .. یجاهایی اون زیر بغلتو‌میگیره … یجاهایی تو بخاطرش قید یسری لذت های انی رو میزنی .
      همیشه میگفتم خدا به این بزرگی و خفنی اخه من کی باشم که اینجور قربون صدقم بره ولی وقتی یاد عشقش میفتم که چطور از اون چاله ها نجاتم داد … بجای کوچیک و بی ارزش دیدن خودم میگم خوشبحالم که چنین عشقی دارم . من ارزشمندم .. نه بخاطر اینکه منم .. چون پشتم به خدام گرمه … خوب توضیحش بده … خوب تا تو شرایطش قرار نگیری نمیفمی چجوری خدا باعث میشه عزت نفست و اعتماد بنفست و همه حسای خوبت میچسبه به سقف … خدا نیمه گمشدست …

      پاسخ
      • Zeinab گفته:

        دیشب با دوتا از بغضام روبه رو شدم که از پدرم داشتم … به کنار حس فوق العاده ای که بعدش داشتم .. الهام بهم گفت میدونی چرا نیمه گمشدت خداست ؟ چون تو یه تیکه از وجود خدایی …. که بعد از مرگ دوباره قراره تو وجودش حل بشی .
        و این حل شدن بستگی به این داره که چقدر پاک شده باشی … من : 😧😱🥹🥰

        پاسخ
  296. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    پاکی عطر معشوقه هست
    وقتی نه میگی و پاک می‌مونی انگار
    عطر نفسش رو بو میکشی
    همه چیز آرومه
    همه چیز لذت‌بخشه
    سطح انرژیت نرماله و الکی
    دچار نوسان دوپامین نیستی
    یهو دوست داری الکی بخندی
    می‌خوای خود خدا رو ماچ کنی
    خدا رو خیلی نزدیک حس می‌کنی
    پاکی حسی بی‌نظیری هست
    اینا رو برای خودتون تصویرسازی کنید
    تا دلتون بخواد و سمت لذت فیک
    و فعل و انفعالات هورمونی نرید

    این خدا رو اگر پیدا کنید،
    دیگه نمی‌تونید بهش خیانت کنید
    این خدا، نمیزاره هیچ حال بدی
    داشته باشید…خودش همه رو می‌خره
    و بهتون با حال خوب تعویض می‌کنه…
    خمار این خدا بشید و بعدش ببینید
    که دنیا چه طور جلوتون سر خم می‌کنه

    یکی از دانش‌آموزام روی پروفایلش
    جمله زیر رو گذاشته بود:
    کوچیک بالایی باش
    تو رو بزرگ پایینی‌ها می‌کنه

    #حس_خوب_پاکی

    پاسخ
    • Ziba گفته:

      دقیقا من این حس ۲روز پیش حس کردم وقتی تو پرتگاه لغزش بودم وهیو یکی بغلم کرد از پرتگاه نحاتم داد واقعا حسش کردم صداشو با تمام وجودم شنیدم
      قربونت برم دورت بگردم خدای جوشن کبیرم

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      آره دیگه…
      دانش‌آموزایی که زیر دست بچه ها سایت میرن بایدم اینجوری بشن😂

      همه چیز آرومه و لذت بخشه…
      می‌دونی که تو دیگه خرابش نمی‌کنی🙂

      به قول داداش اگه بدونی خدا چیه دیگه اسم لذت روی هر جیزی نمیذاری…

      خوشبحال اون کسی که هوسش برا خداست…
      تو دنیا زندگی می‌کنه؛ولی

      تو دنیا زندگی نمی‌کنه🙂❤️

      پاسخ
  297. زهرا گفته:

    دادش واسه اتلاف عمر یک چی گذاشتی یک خاطره جالب یادم آمد پارسال یادمه خیلی تلاش کردم رفتم یک چیزایی خیلی خوبی یاد گرفتم در مسیر رسالتم میدونم یک بخشیش کمکم میکنه ولی یک چی که برام جالبه خدا انگاری برام تور ماهی گیری پهن کرده بود قشنگ نشونه ها رو تو ذهنم تحلیل میکنم کم کم من آورد تو مسیر انگاری برام دون پهن کرد بعد دید من دارم دون ها رو جمع میکنم گفت پس این باید بیاد دوباره تو مسیر حس میکنم خیلی قشنگ هدایتم کرد اول پر تلاشم کرد اتلاف عمرم. کم کرد شاید باورتون نشه ولی من خودم با فکر کردن به یک چیزایی رسیده بودم که شما تو کانالتون میگفتین در صورتی که من اصلا مطالب شما را نمیخوندم قشنگ فعال کردن اهرم رنج و لذت و برا کارهام یادم داد

    یک جمله بهم میگفت خیلی آمیدوارم میکرد همیشه میگفت تو بلاخره ۲۵ سال ۳۰ ساله ۵۰ ساله میشی اما مهمه که چه طور میگذره این عمر میره اما با کیفیت یا بی‌کیفیت دیگه با توعه صدای الهامم فعال شده بود خودم نمی‌دونست بهم انگیزه حرکت میداد آره هر کی هدایت بخواهد خدا هدایتش میکنه و توفیق هدایت فقط از سمت خداست خدایا شکرت خدا دست و پا زدنم و دید تلاش هام و دید

    پاسخ
  298. گل نرجس گفته:

    سلام داداش خداروشکر که خوشحالی الهی همیشه نور بالا بزنی مثه الان باور کن با خوشحالی تو لبخند اومد رو لبام با لبخند دارم مینویسم 😍😍😍😍😍 الهی شکرت که دور همیم الهی شکرت چقدر کانالت آرامش داره نور داره دقیق مثه گلزار شهدا 😍😍😍😍😍😍 منم حال دلم عالیه چن روزه تنهام فقط دارم برای دیگران دعا میکنم برای همه حتی اونایی که خودکشی کردن برای همه همیشه وقتی احساس،میکنم یه ذره ها ذره حالم بده سریع میشینم برای دیگران دعا میکنم واقعا حال دلم خوب میشه الانم برای همتون دعا کردم و نماز توبه روز یکشنبه رو خوندم الهی همیشه حال دلتون سبز باشه و خدایی و پاک پاک الهی آمین الهی آمین خدایا شکرت،خدایا شکرت الهی شکرت که هستی ای رب من ای معبود من ای همه نعمت و آسایش و رفاه رحمت و نور و ای همه روزی ها از آن توست ای که ثروتمندترینه هرکه توراه داره ای خدای خوبم ازت میخوام کسایی که تورو ندارن زودی توروا دارا شن که دلم میسوزه کمکشون کن کمکشون کن تورو بشناسن به داداشای منم کمک کن تورو بشناسن کمکشون کن ای مهربونترینم رضا برای دوتا داداشای من تو حرم دعا میکنی ممنونتم داداش

    پاسخ
  299. یا حسین گفته:

    بچه‌ها یه چیزی بگم؟
    من یه حس خیلی خاصی به خدا دارم توی سجده…
    حس می‌کنم وقتی سجده می‌رم، انگار دارم خدا رو بوس می‌کنم…
    مثل وقتی که یه بچه‌ی کوچولو رو بوس می‌کنی، بعد اون خجالت می‌کشه، سرشو میندازه پایین… و همین باعث میشه دلت بیشتر بخواد بغلش کنی و بچلونیش و هی بوسش کنی
    اما توی سجده‌ی من، اون بچه من نیستم… خداست
    اون خداست که انگار خجالت می‌کشه و دلش می‌خواد بیشتر بوسش کنم…
    و منم هی بیشتر می‌مونم توی سجده… چون اون دوست داره
    شاید چون خودم عاشق بچه‌هام، این حسو به خدا دارم…
    هیچ‌وقت از خجالتشون، نازشون، بغل‌کردنشون سیر نمی‌شم
    و شاید چون خدا خالق اون همه ناز و مهربونه، وقتی میرم توی سجده، انگار دارم خودِ لطافتو بغل می‌کنم…
    و دقیقاً بعد از این حسی که براتون نوشتم، رفتم توی کانال داداش…
    دیدم داره از خدا میگه و ازش شکرگزاری می‌کنه…
    واقعاً این دیگه چه حکمتیه؟
    یعنی تا حرفشو زدم، خودش جوابمو داد…
    این خدا خیلی خاصه … خیلی زیاد…

    پاسخ
  300. زهرا خانم😊 گفته:

    سلام به همه دوستان عزیز 🥰🥰
    داداش واقعا این نوع شکر گزاری عالی هست به آدم حس آرامش و دوست داشتن خدا رو میده 😍😍😍😍
    موفق و تندرست باشی و انشالله به آرزوت برسی🙃🙃

    پاسخ
  301. الهام🥷✍🤞 گفته:

    سلام داداش رضا میخواستم بگم من از اون تاریخ ۴٫۴٫۴ که اینجا پیام گذاشتم تا برای پاکیم تلاش کنم و نلغزم ، تا الان پاکم … خیلی خداروشکر میکنم ✨💗
    امروز شیطون خیلی وسوسم کرد ولی تا الان مقاومت کردم و حس بد بعد از لغزش رو برای خودم یادآوری کردم …
    الان خیلی خوشحالم ، این حسو ، این احترامی که به خودم میزارم ، این ارزشی که با مقاومت برای خودم قائلم رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم 🤌🏻✨

    پاسخ
  302. بنت الحسین گفته:

    داداش من تازه این مدل شکرگزاری رو شروع کردم ، ولی خیلی فرق کرده رابطم با خدا … وقتی نامه مینویسم براش آرامش دارم ، قبلا اینطوری نبود

    پاسخ
  303. پرواز گفته:

    سلام داداش چه جالب خیلی برام جالبه یه مدته حس شکرگزاریمو از دست دادم اصلا خودمو گم کرده بودم همش میگفتم الان که بیشتر خدارو میشناسم چرا شاکر نیستم قبلنا خیلی بیشتر خدارو شکرمیکردم به خاطر نعمت ها الان که اومدی این شکلی خدارو شکر کردی حس میکنم خدای منم دلش اینجور تشکر میخواد منو بگو کلی عذاب وجدان گرفتم کلی ذکر یاشکور میگفتم ولی هیچکدام لذت نداشت میگفتم خدایا منو ببخش نمیدونم پرتوقع شدم نمیدونم انقدر تورو قدرتمند میبینم که میگم اینا برات کاری نداره بهم دادی اصلا نمیدونم چم بود واون حسه که آره همینه خدا الان از من اینو میخواد نمیومد فقط تنها چیزی که از ته قلبم میتونستم شکر کنم این بود که ممنونم خودتو بهم دادی این فقط لذت داشت والا به خاطر نعمت ها قفل شدم الان هم همینطورم

    پاسخ
  304. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه…

    برای کنترل ذهنت باید همه کار بکنی
    چون سرنوشتت به این ذهن بستگی
    داره…
    کنترل ذهن = عاقبت‌بخیری
    دروغ نگفتم اکه ذهنت رو مال خودت کنی،
    زندگی بعدیت عشق و لذت و حال خوب رو
    تضمین کردی…

    چندتا راه برای کنترل ذهن:

    ۱. موقع حمله، خرش کن و ترمز داشته باش.
    مثلا:« نه دیگه ذهن عزیز…نشد…وقتت تمومه…الان باید بری سراغ کار…»
    بعدش موقعیت عوض کن و برو کار کن…

    ۲. مراقب ورودی باش…هر چیزی نبین…هر چیزی گوش نده…هر خبری نخون…حتی اگه می‌تونی خبر خوندن رو کم کن…من در تلگرام کلا سه تا کانال عضو هستم…یکی داداش‌رضا یکی درباره تحلیل اقتصادی و علمی…یکی هم خبر روز…
    کلا روزی ۱ ساعت برای تلگرام وقت بزاری خوبه…
    دارم تمرین می‌کنم که کم کنم…مثلا صبح که بیدار شدی، گوشی دست نگیر و بلند شو و به روتین زندگیت برس…کلا گوشی شده نابود کننده ذهن…

    ۳. روتین زندگی داشته باش و بدون که الان بعد نماز صبح باید چیکار کنی…بعد نماز ظهر چیکار کنی…بعد نماز مغرب باید چیکار کنی…قبل خواب چه روتینی داری؟ گوشی دست میگیری؟ اشتباهه…
    نیم ساعت قبل خواب کتاب بخون درباره توسعه فردی…بعد یک سال اگر ذهنت مثبت نشد بیا همینجا زیر این کامنت منو فحش بده😂

    ۴. این نکته از همه مهم‌تره…
    کاغذ و قلم نداشته باشی واقعا خری…ببخشید اینو می‌گم اما خودتو خر فرض کردی…
    ذهن محل پردازشه نه اینکه همش یه سری اطلاعات رو مرور کنی و پر کنی از خاطرات و اطلاعات و مشکلات…
    بنویس…روی کاغذ دردت رو بنویس…عاشق کسی شدی؟ با کسی رابطه داری؟ بنویس و از بالا بررسی کن…کاغذ و قلم بزرگترین نعمت خداست…
    وقت می‌نویسی ذهن خالی میشه و بعدش راحت می‌تونی دربارش فکر کنی…
    بهتون گوشی دادند که کله اون تو باشه و ذهنت فلج بشه…چون وقتی توی ذهنت اطلاعات زیاد باشه، نمی‌تونه پردازش کنه و در نتیجه دچار فلج ذهنی میشی…من دیگه از گوشی نمی‌خوام استفاده کنم…
    تمام کارهام رو به تبلت و لپ‌تاپ منتقل کردم…
    مطالعه و آموزش با تبلت…کار حرفه‌ای و رسالت و کسب و کار با لپ‌تاپ…دیگه نمی‌خوام سرم توی گوشی باشه…تا جایی هم که بتونم کتاب فیزیکی می‌خرم و می‌خونم…بیش از حد به صفحه نمایش نگاه نمی‌کنم…کتابایی که پیدا نشه رو از تبلت می‌خونم…
    آموزش مهارت و علم با تبلت…کلا سبک زندگیم رو عوض کردم و دارم تغییرات می‌دم…

    ۵. مورد آخر درباره گیج و گنگ نبودنه…
    برادر…خواهر…برای سال و ماه و روزت برنامه داشته باش…من بولت ژورنال شخصی آماده کردم که اونجا هم هدفام جلوی چشممه و می‌دونم برای سال و ماه و فصل و هفته و روز و صبح و ظهر و شبم چی می‌خوام…دیگه ذهنم گنگ نیست و راحتم…
    وقتی بدونی می‌خوای چیکار کنی، دیگه ذهنت چموش‌بازی درنمیاره…ذهنت بدونه باید کار کنه، باید بگه چشم…چون تعهد داره به تو که اگر کار بهش دادی باید بگه چشم…پس حتما بولت‌ژورنال شخصی داشته باش و برای خودت شخصی‌سازی کن…نگو چه طور انجامش بدم…این روزا هوش مصنوعی بهترین ابزار یادگیری هست…ازش کمک بخواه و برای خودت لیستت رو شخصی‌سازی کن…
    پخمه نباش…اکتیو باش و خودت بدون کمک مشکل رو حل کن…انقدر این بولت ژورنال شخصی بهم کمک کرده که می‌خوام بولت ژورنال کاری هم برای خودم بسازم…دیگه وقتی مدرسه می‌رم خیالم راحته…
    یه دفتر دارم که همه چیز رو توش مرتب کردم…

    این ذهن رو بتونی کنترل کنی تمومه
    من اینطوری روزای پاکیم زیاد میشه
    امروز هم راحت نه گفتم…
    چون ذهنم می‌دونه امروز باید کار کنه…
    چون برنامه داره…چون مأموریت داره…

    اجازه نده ذهن بیکار بمونه و الکی چرخ بزنه

    #تجربه

    پاسخ
  305. مهدیه قصابی گفته:

    از آن لحظه که گفتی: ألستُ بربّکم؟
    و من با تمام ذراتم گفتم: بَلی…
    هنوز صدای آن لحظه در قلبم جاری‌ست…
    تو را به آن عهد قدیمی، به آن روز روشنِ بی‌پرده،
    دلم را دوباره بیدار کن، روحم را از غفلت بیرون آور
    و نگذار فراموش کنم که برای “تو بودن” آمده‌ام، نه برای “خود شدن”…
    ای خدای عهدها،
    دل مرا از این دلبستگی‌های پوشالی دنیا پاک کن
    هرچه مرا از تو دور می‌کند، خودت دور کن
    هرکه مرا به تو نزدیک‌تر می‌کند، خودت بفرست
    بگذار زندگی‌ام، آواز بی‌پایان “بلی” باشد…
    بگذار هر نفس، لبیکی دوباره باشد به آن دعوت که در عالم ذر شنیدم…
    خدایا،
    من آمده‌ام که بندگی کنم، که روشنی باشم برای راه دیگران
    آمده‌ام که از عشق تو بگویم، از نوری که همیشه درونم بوده
    من با یاد تو زنده‌ام، با عشق تو آرامم، با وصل تو کامل می‌شوم
    پس اینک دوباره می‌گویم:
    بَلی یا ربّی…
    بَلی، تو پروردگار منی، و من همیشه عبد توام
    مرا از عهد فراموش‌شده‌ام بیدار کن
    که باز در دل شب، نام تو را زمزمه کنم
    و با تو آغاز کنم و به تو برگردم…

    پاسخ
  306. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه

    گاهی اوقات در مسیر خودسازی سوتی
    می‌دی که طبیعیه اما خودت رو سرزنش نکن
    مثلا نگو که «این چه وضعشه…شورش رو درآوردم و…»
    خودسرزنشی منفی وسط جنگ به نفع گرگت هست و اون همینو می‌خواد…اتحاد خودت با خودت کم یا قطع بشه…وسط میدون جنگ تو یک دشمن داری و اون هم گرگته…اول دشمن رو نابود کن و بعد از خودت انتقاد کن و به دنبالش اصلاح کن…

    مراقب گرگت باش
    حیله‌گره و کمین می‌کنه تا یه جا زمینت بزنه…
    اگه می‌بینی ساکت شده بترس…غرور برت نداره
    که من کارم درسته و از این دست حرفا…
    بگو چرا گرگم ساکت شده…
    کار گرگ زوزه کشیدنه…اگر زوزه نمی‌شنوی، بترس…

    پاسخ
  307. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه عزیز

    خدا هیچوقت از توبه‌کننده ها خسته نمیشه
    اما شیطون از کسی که مدام توبه می‌کنه،
    خسته و ناامید میشه

    همیشه یه طوری زمین بخور که بتونی
    آسمون رو ببینی و بلند شی…تا بتونی
    دوباره دست عشقت رو بگیری…

    پاسخ
  308. محدثه♡🤞 گفته:

    سلام داداش من نتونستم ویس بدم
    اما بیشتر سوالات بچه ها سوال منم بود
    جالبه😃عاشق این بحث عالم ذر هستم❤️❤️
    یک کتابم دارم اسمشم عالم ذره اما خیلی
    سنگین توضیح داده که متوجه نمیشم
    دمتون همتون گررررم خیلی عالی بود
    الهی شکر

    پاسخ
  309. امیرحسین یار امام زمان(عج)🤞 گفته:

    داداش خدا قوت
    دوست دارم در مورد عالم ذر بگی میشه بگی کجا در موردش توضیح دادی؟یه کلیتی نسبت بهش میدونم فقط دوست دارم از جزئیاتش مثل ارواح کهن و راهنما باخبر بشم…

    پاسخ
  310. انا گفته:

    سلام از قرار معلوم سوال همه درمورد همسر بود😂
    دوستان یقین کنید همسر انتخاب خودتونه.. حتی اولاد و خانواده همسر و خونه و مادیات دیگه..

    پاسخ
  311. معشوقه عشق گفته:

    داداش
    جالبه برام
    من کلا از لفظ داداش و آبجی و خواهر اصلا اصلا
    استفاده نمیکنم
    حتی به داداش های خودم که از من کوچیک تر هم هستن
    داداش نمیگم
    اما نمی‌دونم چرا تو رو مثل داداش واقعی خودم
    می‌دونم
    و حرف هایی تو نظرات به تو گفتم
    که به صمیمی ترین شخص زندگیم
    نگفتم
    این راحت بودن با تو واسم جالبه🙂

    پاسخ
  312. عزیز کرده خدا گفته:

    سلام داداش امیدوارم عالی باشی..

    من واقعا تصمیم دارم…همین امسال برم خواستگاری خدا…
    بعد..می‌دونم خدا…آنقدر دوستم داره و عاشقمه..که همین الانم خواستگاری کنم…قبول می‌کنه..

    ولی…خداییش دلم میخواد…یک خواستگاری خفن داشته باشم…😎
    حالا به جز تزکیه نفس اینا…
    تو تجربه ای از خواستگاری خدا داری..🍓
    بگو استفاده کنیم خب..✨
    یا مثلا یک مدت راجب خواستگاری کردن از خدا..
    حرف بزن…
    خیلی عالی میشه…

    پاسخ
  313. معشوقه عشق گفته:

    سلام
    داداش خودمی
    بازم عالی
    برسی به ته ته و بالاترین عشق خدا
    که وقتی مردی
    خدا بگه
    خوب
    خل و چلو
    عشقم🥺🙂
    از اینجا
    به بعد
    باید با
    محمدم و اهل بیتش خودسازی کنی
    خسته نباشی پسر
    به ته خط دنیا
    و آغاز یه ماجراجویی بینهایت
    خوش آمدی
    ای معشوقه عشق من
    🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🥺🙂😇😭

    پاسخ
  314. النا فرشته گفته:

    سلام داداش لایو درس گرفتن عالی بود منم مثل شما هستم دستوری حرف زدن و زور نتیجه عکس میده یادمه اوایل که دنبال خدا بود قران رو میخوندم بعضی ایه های عذاب رو میدیم که میگفت خدارو بپرستید و گرنه …
    دیگه سمت قران نرفتم زبان شما زبان عشق و محبت و خوددوستی منو ب سمت خدا کشوند عاقبتت بخیر داداش

    پاسخ
  315. یـــآرا🕊 گفته:

    داداش عالیهه این مباحث خیلیی باحالهه، خیلی خوبه
    خیلی خوبی داداش 🤣بهترین مربی خودتی با اختلاف😁💚ولی تو واقعا واسه من یکی که اشنا میزدی از اول، خیلی حس راحتی دارم نسبت بهت، انگار خیلی ساله داداشمی😁

    پاسخ
  316. حسن 🙂 گفته:

    سلام داداش جان خداقوت
    عاووووووولی بود دمت گرم
    مرسی از خدای مهربون من که هر وقت میام سر میزنم به کانال یک روزنه ای جدید و یک مبحثی رو باهاش برخورد میکنم ک اصلا پیچ مغزیم رو باز می‌کنه و ….. خیلی چیزهای دیگه ک اصلا متوجه میشم هیچ چیزی واقعا اتفاقی نیست نمی‌دونم چی بگم ولی عشق است خدا و شکر
    با قوت و عشق ادامه بده مسیر رو 💪

    پاسخ
  317. ... گفته:

    داداش دهنت سرویس🤣🤣🤣😐
    خیلی باحال بود🤣✌🏻
    مخصوصا اونجاهاش که شوخی میکردی و قسمت آخرش گفتی هی میگین شوهر ….
    🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
    هنور دارم میخندم

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      باز چیشده من عقب افتادم🫠😶
      ولی من که بچه خوبی بودم همشونو گوش دادم چرا نشنیدم اینا رو
      برم صوت کاملشو چک کنم

      پاسخ
  318. حسین✌️ گفته:

    سلام داداش من یه دوستی دارم خیلی بهش توجه میشه و یا هی صداش میکنم یا جم میخوره ازش عکس میگیرن

    داداش این تو عالم ذر چور بوده که الان بهش اینقدر توجه میشه؟

    پاسخ
  319. زهرا گفته:

    سلام دادش خیلی جاله سوره ی بقره را دوره برداشتم دارم گوش می‌کنم حدود یک ساعت و ۲۵ دقیقه گوش دادم خدا چندین بار اعلام کرده که مراقب رفتار خود باشید در مقابل خدا قشنگ خدا به این تاکید داره خود مراقبان 😍ما ها رو میگه😅😂😂

    پاسخ
  320. پرواز گفته:

    سلام داداش خیلی خوبه آدمو به فکر میبره
    من خودم فکرکنم اونجا خیلی درس خداشناسیم خوب بوده وبازیگوش نبودم روح سربه زیری بودم متفکر عاقل بودم😅آخه اینجا من از اول که یادم میاد دنبال خدا بودم ولی هی ازاین ور اونور هواسمو پرت میکنن اینجا بازیگوش شدم یه خورده ولی واقعا زورخودمو میزنم تا بازیگوشی نکنم 🥰

    پاسخ
  321. Maryam گفته:

    سلام داداش ترکیب این دوتا زندگی ادمو واقعااااا دگرگون می‌کنه ، اینکه توی عالم ذر چی بودی و ماموریتت چی بوده ، کلا درک عالم ذر و پیدا کردن خودت ، دوم درس گرفتم از مشکلات
    واقعا این دوتا نجاتم داده
    هیچی مثل اینا زندگی رو قشنگ نمیکنه
    واقعا خودسازی بدون اینا بدجوری اون وسط گیر میکنه

    پاسخ
  322. مهدیه🪽 گفته:

    سلام داداش حقیقتش عالی بود ولی بازم متوجه حرفت نمیشم بنظرم اتفاقاتی که میوفته درحدتوانم نیست هرچقدر حساب میکنم اصن نمیفهمم چرا باید این رنج تحمل کنم
    اول و دوم اینکه ازدست دادن دونفر توزندگیم
    سومیشم جور نشد برم حرم امام رضا درصورتی که دوجا ثبت نامی بود یهو نمیدونم چیشد جاموندم
    داداش اگه امام رضا وئوفه درک میکنه باید بفهمه توشرایط سخت چقدر سعی میکنم خودمو نگه دارم
    ولی خب امام رضا هم تنهام‌گذاشت و نخواست با اومدنم ب حرم بهم کمک کنه حقیقتش داغون داغونم دیگه هیچیییی ب ذهنم‌نمیرسه اصن نمیفهمم چرا این اتفاقای متنناقضو
    طرف. چهلشم رسیده و یا چهلمشم گذشته ولی هنوز باورنکردم توخاکه خب من که کلا طاقت نداشتم چراخدا ب وسعم نگا نکرد هرچی فک میکنم اصن نمیتونم حکمتی توش پیدا کنم مدام میگم من چه ادعایی کردم توعالم ذر که الان اینجوری بلاتکلیفم و نمیدوتم باید چیکارکنم واقعا گیج گیج شدم انگار من وایسادم ی طرف و مدام اتفاقای عجیبی که میوفته رو نگا میکنم
    لطفا هرکی میتونه کمکم کنه جوابمو بده ممنون

    پاسخ
    • شهید به لطف خدا گفته:

      شاید روح های ما اونجا روح های آزادی بودن که به هیچکس جز خدا و اهل بیت وابسته نبودن و الان داره از ما آزمون وابستگی گرفته میشه

      پاسخ
      • مهدیه🪽🕊 گفته:

        من خیلی ازم امتحان وابستگی توبچگی گرفته شد ولی خب الان وابسته نیستم
        حتی ادم هایی که ۵ ساله ندیدمشون احساس وابستگی ندارم اما نمیدونم چرا یهو این اتفاق افتاد حقیقتش شوک برم داشته

        پاسخ
    • AE گفته:

      سلام آبجی . ایرادی نداره ، الان زوده که بخوای درس بگیری و به حکمتش پی ببری.فعلا باید زمان بگذره .
      تو این زمان گریه کن. خدا گریه کردن رو خلق کرده که این جور وقتا خالی بشی ؛ بعد پر میشی با حال خوب.
      منم عزیز نزدیک ازدست دادم ، حالت رو میفهمم. اون زمان به منم میگفتن ۲ ماه گذشته چرا هنوز گرفته ای .. .
      به حرف بقیه اهمیت نده ، هرچقدر دلت میخواد گریه کن(البته یه جوری که چشم های قشنگت اذیت نشه )و بذار روز ها ماموریت خودشون رو انجام بدن .
      بخدا هر چقدر هم مصیبت سنگین باشه ، یه روزی باهاش کنار میای. من از مرگ تنها برادرم که خییییلی دوسش داشتم کلی درس گرفتم ، البته بعد سه سال . تازه خدا جباره : داداش رضا رو بهم داد .🤩🤩🥰🥰

      پاسخ
      • مهدیه🪽🕊 گفته:

        ابجی خیلی گریه کردم میدونی هرچقدر میخام ب خودم بفهمونم اینا توخاکن بدتر دیوونه میشم کابوس میبینم ترجیح میدم اهمیت ندم فراموش کنم تا بخام خودمو با اون شرایط مواجه کنم
        چون تاجایی که یادمه من کاری نکردم که بخام اینجوری امتحان شم
        اصن وسعش برا روح من نبوده نمیدونم چجوری بگم هنوزم نمیدونم چرا این اتفاق افتاده اخه وابسته هم نبودم
        ی جورایی ذوق قبلو هم ندارم کلا ساکتم
        اصن نمیتونم حرفی بزنم راجبش هرچقدر بخام بگم بدترمیشم ترجیح میدم سکوت کنم اینجوری ارامشم بیشتره

        پاسخ
        • AE گفته:

          یه چیزی بگم …. این حالات و افکار طبیعیه ،فدای سرت . خوبه که میتونی از احساساتت بگی . من که به سختی میتونم از خودم حرف بزنم.
          میدونم الان شاید متوجه نشی اما یه پیشگویی از آینده ت میکنم و رد میشم … یه روز میرسه که میخندی به امروز و میگی به خدا که : دوست دارم .

  323. مهدیه گفته:

    داداش سلام
    یه انیمیشنه به نام اوه مدرسه من
    من تو مایکت فیلم دیدم

    خیلی حرفا توشه
    ببینید

    اینکه خدا در نقش یه معلم چی میخواد از ما و ما چقدر برداشتمون غلطه

    پاسخ
  324. فاطمه گفته:

    یه چیز بی ربط به موضوع الان
    برای کم کردن مقایسه خودم با دخترای فامیل دور شدم ازشون ( بخاطر این نه، کلا بخاطر خودم ) و این دوری بهتر بود
    بنظرتون این درسته ؟
    اخه واسه حسادت گفتم نه اینکه دور بشی تا حسادت نکنی اما دیدم اگه دور باشم مقایسه کمتر و ارومترم و حسادت هم کمتره

    پاسخ
  325. سارا گفته:

    سلام داداش واقعا مبحث عالم ذر بشدت قشنگه و آدم دوس داره آدم زیاد درموردش بدونه
    بغض پنهان هم خیلی کمکم کرد بهمون
    واقعا حسبی الله💯🤍

    پاسخ
  326. فاطمه نظری گفته:

    حرفایی که در مورد تجربه های بغض پنهانتون زدین رو با تمام وجود درک کردم چون تک به تک تجربه های خودم بود
    و در آخر فهمیدم علت اینکه ۱۰ ساله دنبال کننده سایت و کانالتون هستم و دووم اوردم همین درک و شباهته است
    درس بزرگ تمام این سالها همین جمله است:حسبی الله❤️

    پاسخ
  327. گل نرجس گفته:

    سلام داداش یه چی بگم در مورد عالم ذر واقعا به این باور دارم که با هرکی احساس خوب و انگار سالهاست می‌شناسیمش باهم تو عالم ذر کنارهم بودیم یا هم صحبت بودیم باور دارم برادر زاده ام سال ۱۴۰۰ به دنیا اومد چند ماه بیشتر نداشت که من خواب دیدم به من اشاره کرد و گفت این خیلی تنهایی کشیده بعد از اون خواستگار برام پیدا میشد احساس کردم حتی روحش برام دعا هم کرده و به فکرم بوده الانم که ۴سالشه با من از بین عمه هاش راحتره و بسیار دوستم داره و با من خیلی خیلی خوبه واقعا باور دارم که روح ها میتونن تو عالم ذره بعضیاشون باهم خیلی خوب بوده باشن و عالم ذر برام جالبه واقعا حس میکنم میشناسمش بعضی وقتا یه چیزایی ازش حس میکنم کلا اون دنیا گاهی یه چیزایی اش انگار مثه یه نسیم برام میاد و میره نمیدونم چطور بگم ولی درکش میکنم واقعا بسیار دوسشدارم اون عالم رو ………

    پاسخ
  328. فرشته 🙃 گفته:

    این فیلمی که فرستادیدی خیلی تاثیر گذار بود
    یه میوه به حرفا واکنش نشون میده بعد من خیلی با خودم بد حرف زدم و روحم رو مثل اون میوه فاسد کردم

    پاسخ
  329. ياحبیب گفته:

    بچها وقتی کنکور داشتم میگفتم ک وقتی تموم کنم اینکارو میکنم اون کار الان تموم شد ولی هچ کاری نکردم نمیدونم از کجا شروع کنم و امرو هم لغزیدم و خیلی ناراحتم نمیدونم چ کنم
    اینستا دارم تیک توک یوتیوب بیشتر وقتم انستا یا رومان خوندم تفریح و کار دیگه ای ندارم جز گوشی
    میخام واقعا تغیر کنم ولی نمیدونم چ کنم
    میشه بگید از کجا شروع کنم و چکار مثلا قبله میگفتم قرارا فیلم ببینم یا انیمیشن یا کتاب های داداش بخونم ولی هچ نکردم

    پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      مثل منی شما …منم از این رفتارا داشتم تا همین چند وقت پیش که کنکور داشتم …خب تنبلی میکنیم دیگه هی دست دست میکنیم تنبلی میکنیم کنکور بهانه من بود …ولی اگه واقعا بخوای شروع کنی قلبت الهامت بهت میگع از کجا شروع کنی اشتباه منو تکرار نکن من دوسع سال کنکور رو بهانه خودم کردم تنبل بودم خب الانم دارم تنبلیمو سعی میکنم بزارم کنار …ولی شما از جایی که ضعف داری و بیشتر نیازه خوب بشه شروع کنین

      پاسخ
    • Fatima گفته:

      سلام
      برنامه ریزی روزانه که سنگین هم نباشه برات اینجوری انگیزه میگیری بیشترش میکنی…
      الهی پر از روزای قشنگ و پر برکت داشته باشی

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      ۱. گوشی فقط ۱ ساعت استفاده کن. نیم ساعت ظهر نیم ساعت شب

      ۲. زمان زیادی برات خالی میشه پس برو ببین چه نیازی رو باید تا ۳ ماه آینده رفع کنی؟ رسالت؟ علمی می‌خوای یاد بگیری؟ مهارتی می‌خوای یاد بگیری؟ خودسازی می‌خوای بکنی؟ ببین روحت از درون چه فریادی میزنه و برو سمت همون…

      ۳. بچه پررو باش و از جات بلند شو. هزار بار هم خوردی زمین، باز بلند شو…این خدا دیوونه‌تر از این حرفاست…تا تو رو به سمت خودش نکشونه آروم نمی‌گیگیره😁

      پاسخ
    • unique گفته:

      خواستن توی شرایط سخت نشون داده میشه…
      بارها به خودم ثابت شده که اگه تو سخت ترین شرایط به فکرش نباشم و شروعش نکنم، شرایط راحت بشه هیچوقت شروع نمیکنم…
      ضرر کارهای بد و اتلاف عمری که دارید رو مرور کنید…
      پس فردا رفتی دانشگاه خدایی نکرده کله پا میشیاااا
      اونی که دستتو میگیره، خودسازیه
      من دانشگاه رفتم دارم بت میگم، بچسب به زندگیت و لطفا زندگیت خودسازی باشه😂🦋

      پاسخ
  330. فرشته 🙃 گفته:

    سلام
    یه فیلمی دیده بودم طرف تو یه دنیا دیگه زندگی میکرد و خیلی قدرتمند بود حالا برای اینکه پادشاه اونجا بشه باید میومد به دنیای ادما تا دو تا نشان رو با خودش ببره بعد مشاورش که خیلی تجربه داشت براش توضیح میداد که اونجا چطوریه و باید چیکار کنی و دو سال وقت داری ولی اون اینقدر به خودش مطمئن بود که گوش نمیداد و فکر میکرد دو روزه میتونه انجامش بده و خیلی اسونه استادش به زور یکی از شاگرداشو همراهش فرستاد و وقتی اومد تمام قدرت هاشو از دست داد و با کلی سختی و چالش موافق شد
    ما هم اینقدر تو عالم ذر به خودمون مطمئن بودیم که میتونیم از پسش بربیایم که گوش ندادیم که خدا چی میگه و فقط میخواستیم ثابت کنیم که عاشقیم و فکر نمیکرد اینقدر سخت باشه و مثل اون پادشاه که قدرتشو از دست داد ما هم فراموش کردیم

    پاسخ
  331. محدثه♡🤞 گفته:

    راستش یکی از چیزایی که برام رنجه
    حرصمو در میاره …برمیگرده به دوران
    مدرسه!! سر یه سری چیزا حتی کوچیک
    حقمو ازم میگرفتن یامثل یه بی ارزش
    رفتار میکردن البته بعضیاشون…
    چون من یه دختر اروم ساکت بودم
    مسخرم میکردن میگفتن بی زبون!
    میدونم مقصرم هستم
    هنوزم یادمه…بخاطرشم روی اعتماد
    به نفسم تاثیر گذاشته
    اون موقعه از درون حالت خشم‌
    و جنگ داشتم اما از ظاهر اروم
    کسی هم متوجه نمیشد که چقدر
    از درون ناراحت بودم دلم پر بود
    باورتون نمیشه که الانم یه اتفاقایی
    یه وقتایی میفته که انگار منو میشکنه
    خیلی بده 💔
    من کلا ادم ارومیم اما گاهی دلم
    میخواد داد بزنم سرشون.

    فقط اینجا میتونستم بگم

    پاسخ
    • Fatima گفته:

      منم مثل شمام…
      بیشتر بغض هام به خاطر یاد نگرفتن ارتباطات درسته …
      یاد بگیریم چه طور و چه موقع حرف بزنیم خیلی چیزا درست میشه

      پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      منم مسخره میکردن ..خیلی زیاد…..به منم میگفتن بی زبون ….البته تقصیر خودم بودا بیشتر جاها ولی خب آره آدم دلش میشکنه. یه جاهایی منم دلم میخواد داد بزنم از این حجم تمسخر… مگه اینکه سعی کنیم قوی بشیمو ….کینه کسیو به دل نگیریم بدونیم خدا حواسش به ما و به قلب ما هست …درد ما بیشتر از توان ما نیست. به امید خدا زودتر بغضامونو فراموش میکنیم

      پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      می‌فهممت…
      بعد خودخوری درونی و بحث و درگیری ذهنی داری و احتمالا با بقیه در ذهنت صحنه دعوا و میسازی و در ذهنت خشمت رو خالی میکنی و اونجا حرف میزنی…

      تنها راهش اینه پررو باشی و حرفت رو بزنی مثل امروز من که حرف دلم رو به مادرم زدم و خالی شدم…نذاشتم برام عقده بشه…محترمانه اعتراضم و دیدگاهم رو گفتم و از نگاه پخته‌ام شگفت‌زده شد

      پاسخ
  332. گل نرجس گفته:

    سلام داداش رضا من پاییز ۹۷ با کانال و سایتت اشناشدم جالبه منم زمستون ۹۶ این آزمایش رو انجام دادم و ایمانم به خدا بیشترو بیشتر شد اصلا تا حالا این کلیپی که در مورد آزمایش رو نیوه هاست ندیدم اولین بار بود دیدم برام جالب بود شمام این آزمایش رو انجام‌دادی فهمیدم واقعا جای که اومدم کانال شما واقعا باید میومدم واقعا چرا منم یهو این آزمایش رو انحام دادم دقیقا میوه های منم اینطوری بودن یکی سالم یکی پلاسیده واقعا حیرت زده شدم به داداشم نشون دادم همون موقع گفتم ببین قدرت خدارو ببین حتی یادمه سجده کردم برای خدا وقتی میوه ها رو دیدم بعدها خواب داداشم رو دیدم که این واقعا تقلیدی نیست اعتقاداتش خودش به یه چیزایی رسیده ماخودمون به اینی که هستیم رسیدیم تقلیدی نیستیم پس هرگز اعتقاداتمون ان شالله کمرنگ نمیشه آن شالله خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    پاسخ
  333. محدثه♡🤞 گفته:

    سلام داداش میگم دوره شکرگذاری چیشد
    بعد حرفای بغض پنهان دوباره شروع میکنی؟
    خیلی دوره خوبی بود😍❤️❤️❤️

    پاسخ
  334. رقیه گفته:

    فصل هشت کتاب تنبلی فوق‌العاده اس ب خدا عالی داداش .بحث اهرم رنج و لذتش
    وقتی ک میام رنج و لذتش تو کانالم مینویسم مرورش میکنم چقدر برا حرکت کردن انگیزه میگیرم
    اینقدری ک انگیزه گرفتم دوست دارم با سرعت تمام برم 😂ولی باید جلو کمال گرایی بگیرم. این هدفم ان شاالله تا آخرش با انگیزه برم 🙂قربونت برم خدا جون
    داداشی خدا بهت خیر دنیا و آخرت بده ک دستی از دستان خدایی

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      ولی به نظرم بهترین انگیزه انجام دادنش برای عشقت یعنی خداست
      این نوشتن‌نا برای شروع عالیه و باید ادامه بدی و دمت هم گرم اما بعدا ببرش به یک سطح بالاتر و به خاطر عشق به خدا اون کارو انجام بده…

      این کاری که می‌کنی مثل اینه که داری دستی یه کاری انجام میدی اما وقتی با عشق همراه بشه، چون عشق پیوند دائمی هست و قطع نمیشه، انگار کارت رو اتومات کردی و از حالت سنتی به حالت صنعتی تغییر حالت دادی

      دیگه همینطور انگیزه تولید میکنه در حدی که خوابت در طول یک روز به ۲ تا ۳ ساعت میرسه و می‌تونی پرانرژی به همه چیز برسی

      پاسخ
  335. رقیه گفته:

    داداششششش ب خدا راس میگی منم ی جایی ک رفتم همش حس کردم من اینجا قبلا دیدم خیلی برام آشنا می‌کند.
    فک کردم خوابش دیدم یا گفتن همزاد بوده 🙁

    پاسخ
    • فرشته 🙃 گفته:

      یعنی میتونه این باشه که خدا اینا رو بهمون نشون داده و ما زیاد توجه نکردیم یا فراموش کردیم ولی تو فطرتمون یه تاثیراتی از اون قول و قرار هست و در اون مکان که قرار میگیریم انگار قبلا اینجا بودیم

      پاسخ
  336. Mazi گفته:

    من هر وقت خواستم شکر گذاری کنم همیشه کفتم خدایا مرسی که خودتو بهم دادی مرسی که خودتو بهم شناسوندی بین بقیه شکرگذاریام همیشه اینو میگم الانم که این وویستونو شنیدم

    پاسخ
  337. خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

    سلام داداش.. من و خواهر کوچیکترم امسال قرار بود باهم بریم کربلا..اما خواهرم به خاطر ی سری مشکلات نمیتونه بیاد و گذرنامه نمیتونه بگیره تا اربعین..اما گذرنامه من میاد و پولمم جوره نمیدونم چیکار کنم.. اگه خواهرمو بذارم برم دلش میکشنه خیلیییی دوست داشت بیاد نمیشه من برم اون بمونه. اگه نرم حس میکنم دعوتم کردن دعوت امام حسین(ع) رو رد کردم..💔 چیکار کنم دارم دیوانه میشم

    پاسخ
    • زینب گفته:

      الخیرو فی ما وقع .. حتما خیرتی داشته ک قسمت نیست ایشون بره
      بعدم ببخشید شما دعوت امام حسین رو ک شاگرد اول یا عزیز دور دونه خداست رو با دل شکستن ابجیتون مقایسه میکنید؟
      امسال واقعا زیارت امام حسین برای ما بچه های سایت و کانال مث محرم متفاوته!
      هرساله با دیدگاه سوگواری به مراسمات نگا میکردیم ولی امسال بنظرم اربعین یعنی چهل روز از رسیدن امام حسین به عشقش و پیروزیش میگذره و باید بهش تبریک گفت خیلی متفاوت تر از هر سال
      اصلا مگه پدر و مادر و خواهر و برادری جز خدا برای ما وجود داره؟؟
      حتما کتاب یا غیور رو بخونید

      پاسخ
      • . گفته:

        خب دلیلی نیست ک بگی چون اونا وجود ندارن پ بزار برم و گور بابای دلشون سیسی💗🗿
        میتونه بره، اما اگه ببینه میتونه بدون اون بره، بره
        یا شرایطو بسنجه دیگه

        پاسخ
  338. فاطمه گفته:

    همیشه به خودم میگفتم من این صحنه رو قبلا دیده بودم حتی یه بار به یکی گفتم مدرسه بودم گفتمش من این صحنه رو انگار قبلا یه جا دیدم بعضی وقتا اینطور میشم نمیدونم قضیه اش چیه
    گفت میگن تو شیکم مادرت که بودی اینو نشونت دادن

    حالامیفهمم اون حرف چی بود اون بنده خدا زد

    پاسخ
  339. پارسا کرار :) گفته:

    سلام داداش به بغض پنهان ربطی نداره چون فعلا رو یه دوره ی دیگه دارم کار میکنم:) الهام جون بهم گفته که تو برنامم تفریحات خودمم در نظر بگیرم ولی من زیاد تفریح کردن بلد نیستم ( تفریح خدایی و سالم زیادی سراغ ندارم) تو و آبجی فاطمه چه فیلم ها یا مستند هایی میبینین معمولا داداش یا چه تفریحاتی انجام میدین؟؟:)‌..

    پاسخ
  340. mandegar گفته:

    سلام داداش خسته نباشین
    میشه لطف کنید ویستون رو دوباره بفرستین داخل ایتا
    صداتون قطع میشه ،فقط اولش یکم صدا داره بعد کلا قطع میشه لطفا دوباره بفرستین برامون

    پاسخ
  341. فاطمه گفته:

    سلام داداش خوبی تجربه خانم موحدی رو دیدم خیلی جذاب بود من تجربه اینجوری مثل ایشون از عالم ذر یادم نیست؛ فقط یادمه از بچگی تا الان یه سری صحنه ها بوده گفتم عه انگار قبلا همینو دیدم همین جمع همین حرفا و…حتی خیلی وقتا خواب میبینم تو خواب حس میکنم بازم اون صحنه ها رو دیدم
    بیدار که میشم میفهمم اولین بار بوده که خواب دیدم

    یه اتفاق جالب افتاد تمام سوالاتتون که برای بغض و رنجش بود جواب میدادم مقابلش میگفتم خیر شد جبران شد تهش این شد
    یعنی با یادآوریشون گریه نمیکردم حتی لبخند میزدم

    تا جایی که فکر کردم راستش کارایی که باید بکنم اینه امیدداشتن و به دیگران دادن مقاومت کردن تلاش کردن به خدا و خودم متکی بودن وابسته نشدن به آدما
    کسب علم نافع و ایجاد حس آرامش و معنویت تو زندگیمه
    داداش یه چیزیو من مدتها بهش فکر کردم الان بحث عالم ذر شد داره واسم واضح تر میشه
    من از بچگی عاشق گفتن و شنیدن از شهدا و امامان بودم
    درس دینی رو خیلی دوست داشتم جلوجلو میخوندم
    زندگینامه شهدا و دفاع مقدس علاقه داشتم
    شعر و نویسندگی دوست داشتم
    و انشام همیشه خوب بود و مورد تحسین
    و همیشه تو عالم کودکیم فکر میکردم من معنویم سمت خدام من اخرش جام بهشته
    منم یه روزی شهید میشم
    بزرگتر شدم کمرنگ شد که تو گناه زیاد داری بهشتت تضمینی نیست یک دختر معلول هستی که تو خونه ای اکثرا دلیلی نداره شهید بشی و از این حرفا
    و دوباره بعد سالها متحول شدم برگشتم نسیر خدا دوباره همون علایق اومدسمتم
    قبلشم دوسشون داشتما ولی انگار مانعی بینمون بود

    چند روز پیش خواهرزادم متولد۹۰ هشت سال ازم کوچکیک تره به مامانش گفت کم بگو دخترم بچگی کلاس قران رفته من از قرآن بدم میاد!
    یهو به خودم گفتم راستی چرا من از کلاس اول تا الان هیچوقت از قرآن دین خدا امام شهید بدم نیومد؟
    چرا عاشقشونم بودم همیشه احترامشون داشتم
    بعد فهمیدم شاید چون من روح کهن بودم
    چون تو عالم ذر شاید شهدا و امامان رو دیدم و عشقشون تو فطرتم مونده
    و مسیر زندگیمو که بهم نشون دادن الان طوریه که باید اینا رو دوست داشته باشم تا رشد کنم

    حالا بنظر شما میشه امید داشت به روزی که من مثل یک شهید ازم استقبال بشه اونجا یا مثلا نویسنده زندگینامه شهدا بشم از امامان و شهدا روایت کنم حرف بزنم
    کلا نظر شما چیه درمورد این حالات و نشونه ها که رسالتم چه مدلیه؟

    پاسخ
  342. پارسا کرار :) گفته:

    سلام داداش رضا به قضیه ی بغض پنهان ربطی نداره ولی تو خودسازی خیلی بهم کمک میکنه من یه مشکلی که دارم اینه که تفریح کردن و بلد نیستم چون تو برنامه ریزیم میخوام تفریح کردن و حتما داشته باشم الهام جون بهم گفته ولی بعضی وقتا خیلی سر این قضیه به مشکل میخورم خودت و ابجی فاطمه چه فیلم ها و مستند هایی میبینین یا چه تفریحاتی دارین داداش؟؟

    پاسخ
    • فرشته 🙃 گفته:

      قبلا داداش درمورد تفریحات حرف زد یه صوتی هم بود به نظرم ولی نمیدونم تو کدوم پست هست
      پیاده روی
      اهنگ گوش دادن
      ورزش کردن
      دوچرخه سواری
      گلزار شهدا
      قبرستون
      بازی کردن با گوشی
      فکر کردن
      مستند دیدن یا عکس نقاشی های خدا رو دیدن من تو برنامه پینترست میزنم عکس فلان میوه میاد خیلی با کیفیت و خوشگل نشونش میده
      خوراکی خوردن
      سینما رفتن
      کنسرت رفتن
      طبیعت و جنگل
      پارک رفتن
      کتاب خوندن و….

      پاسخ
  343. زهرا گفته:

    سلام دادش مطالب بغض پنهان در کنار عالم ذر خیلی خوب بود چون مطمئنم الان تک تک بچه ها خیلی راحت باچالش ها کنار میان چون میدونن چرا اینطوریه من خودم
    یک چی که اذیتم میکنه تو هر جمعی برم خواسته ناخواسته یک سری آدم ازم متنفر میشن شدید از این ویژگی ناراحت میشدم چرا اینطوریم چرا اینجوری شد ولی الان میگم به درک بگذار کل عالم متنفر باشن غیر. خدا و اهل بیت
    اینجوری که نگاه کنی آروم میشی چون هیچ کی دوست داشتنش واقعی نیست ولی فقط خداست که ما رو میخواهد چه بهتر بگذار فقط و فقط عزیز دل خودش باشیم

    پاسخ
  344. اینور گفته:

    سلام داداش رضا و بچه ها
    الهی شکر بابت مبحث عالم ذر
    با یاد آوردن حد زیادی از عالم ذر تونستم درون خودمو از خیلی چیزا پاکسازی کنم
    حال روحیم توپ توپ الهی شکر که میتونم از پس خیلی چیزا بریام و از لحاظ اخلاقی فوق العاده شدم
    همش لطف خدا و زحمت های داداش رضا
    امیدوارم به بهترین جاهای معنوی طور کشیده بشی داداشی

    پاسخ
  345. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    یادش بخیر یه بار خواب بودم مامانم اومد بیدارم کرد گفتم چیه؟
    گفت بابات خواست بیدارت کنه نذاشتمش،بخواب!😐😂😂😂
    مثلا باهام شوخی میکرد 😂
    سلام داداش مطالب بغض پنهون رو دارم سعی میکنم که بخونم و عمل کنم به تمارین….اما عجب ،انگار آلزایمر گرفته بودم …قبلا هرچقدر زور میزدم خیلی کم از دوران کودکی رو یادم میومد اما بعد اینکه پیام‌آور رو خوندن….کلی یادآوریم‌ شد!
    دمتون گرم الهی که خدا هر روز نه هر ثانیه بیشتر خودشو بهتون بده…الهی آمیننن

    پاسخ
  346. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    تنها از تو شنیده ایم
    هنوز زیبایی ات را ندیدیم و
    فدایی تو شدیم🫠❤️
    گر بینند چشم ما روی ماه تو را…
    پر پر می شود دل در آغوش تو!🕊❤️‍🔥
    بیچاره دل ما که دچار تو شده؛
    ای که عجب دردی و درمانی…🔥❤️

    https://s6.uupload.ir/files/negar_1753505746588_9ied.png

    پاسخ
  347. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه…

    تنهایی‌هات اتاق ملاقات تو و خداست
    اگه تنها شدی بدون که خدا اتاق رو
    برات خالی کرده که باهاش باشی❤️

    دردهایی که که کسی اونو نمی‌فهمه و
    فقط قضاوتت می‌کنند، دعوتنامه VIP
    خداست برای تو که فقط اون زبان رو
    تو و خدا می‌فهمید…

    یهو صبح بیدار میشی و دلتنگی
    یهو صبح بیدار میشی و وسوسه
    میشی و حملات عجیبی از گرگت
    صورت میگیره…تموم وجودت رو
    درد فرا می‌گیره اما کسی تو رو
    نمی‌فهمه و دقیقا همون روز باید
    سربه‌سرت بزارن…
    دوست داری و توقعت اینه که
    درک بشی و کسی بیاد آرومت کنه
    دوست داری باهات صحبت کنند
    دوست داری فقط توی این درد
    کنارت باشند و تنها نباشی اما
    می‌بینی که هیچ کسی نیست
    چون تو به اتاق خاص خدا دعوت
    شدی اون هم به صورت VIP با
    تمام کمال و احترام…

    وقتی وارد اتاق تنهایی شدی،
    خدا رو اونجا حس می‌کنی
    شاید هم ببینی…
    اینجاست که دردت میشه زبان
    مشترک بین تو و خدا و دیگه
    احساس تنهایی نداری…
    خدا هست…خدا هست…خدا هست…
    اینجاست که این ذکر رو زمزمه می‌کنی
    و چشات خیس میشه🥹
    قلبت آب میشه🫠
    دلت آتیشی میشه❤️‍🔥

    یا رفیق من لا رفیق له
    یا حبیب من لا حبیب له
    یا مونس من لا مونس له

    دیگه کسی رو نمی‌خوای
    بغض پنهات رو پیشش میگی
    می‌شنوه…درک می‌کنه…همدردی و همدلی می‌کنه
    قضاوت توی کارش نیست…
    همون دردی که حس می‌کنی رو
    از درونش حس می‌کنه…
    ده برابر تو از دردی که میکشی ناراحته…
    بعد که حرفات رو با زبان درد زدی،
    میاد بغلت میکنه و میگه:

    آروم باش عزیزم
    هستم خوشگلم
    دیگه تموم شد
    سرتو بزار روی شونه‌ام
    بزار فقط خودمون باشیم
    حل می‌کنم برات
    جبران می‌کنم برات
    حال می‌دم بهت
    تو مال منی و من مال تو
    تا ابد پیش هم هستیم
    بوسه بر پیشانی تو میزنه و ذهنت آروم میشه
    نوازش روی قلبت میکشه و قلبت آروم میشه
    محکم بغلت میکنه و احساس امنیت میکنی

    اینجاست که عاشقش میشی
    دیگه نمی‌خوای بهش خیانت کنی
    اینجاست که گرگت دیگه نمی‌تونه کاری کنه
    چون تو لذتی رفته زیر زبونت که گرگت
    نمی‌تونه بهت بده…

    این روزا حالم اینطوریه
    یه بغض پنهانی داشتم که به صورت
    ناخودآگاه کنار زدمش…
    از ۱۶ خرداد اینطوری شدم و
    ۴ تیر اوج شروعش بود دقیقا ۱ محرم و دقیقا تولد من به تاریخ قمری…اصلا برام خاص شد…
    ۱ مرداد هم بعد کلی جنگیدن و بلند شدن و کم نیاوردن، در سحر اون روز، عقد عاشقی بسته شد…بین من و خدا…تا ابد باهم هستیم…
    خدا داره پاک میکنه…منو میسازه و کامل میکنه…
    دیگه نمی‌تونم خیانت کنم…
    گرگم وسوسه میکنه اما راحت بهش میگم نه…
    گرگم هنوز زوزه میکشه اما نسبت بهش کر شدم…
    توی خواب اذیتم میکنه اما بیدار که میشم بهش میگم همین بود؟ جدی می‌فرمایید؟😂
    بعدش بلند میشم کارامو میکنم…
    خدا زندگیم رو کن فیکون کرد اونم به واسطه فردی که به زندگیم وارد کرد و قلبم رو قلقلک داد…
    جالب اینجاست که خدا به من گفت بهش کمک کن…فراز ۱۹ جوشن کبیر رو گوش می‌دادم که اون کمک می‌خواست و درد داشت و خدا رو بهش نشون دادم…
    وقتی به برنامه خدا نگاه می‌کنم، برگام میریزه و میگم چه قدر دقیقه…

    الان خدا رو شکر میکنم به خاطر گرگم…
    خدا رو شکر میکنم به خاطر سیاهی‌های زندگیم…
    همه چیزش برام خیر شد…
    آینده رو روشن می‌بینم و امید دارم…

    برای همه شما دعا می‌کنم به این حس و حال برسید…خیلی خوبه…خیلی خفنه…احساس آزادی دارم…شما هم بهش می‌رسید…🤲🥹

    پاسخ
  348. فاطمه گفته:

    استرس داشتم نوشتم و گذاشتم راحت دردمو بگم گله و مقایسه و شکایت هیچوقت اینکارو همیشه نمیکنم ولی یه اتفاقی افتاد من می نویسم آروم میشم ولی این بار عجیب در یه چندثاینه اروم شدم فهمیدم از کجا استرس می گیرم و به کدوم اتفاقات مربوطه، این جزء بغضهام بود حسرت هام،اروم شدم فهمیدم اشتباه چی بود دقیقا

    پری روز بود فکرکنم گفتم یه کاریه الهام میگه بکن ولی منه ترسوی مضطرب و وسواسیم اونو خیلی سخت می بینه و هنوز قدم برنداشتم
    قدم برداشتم😄✌️😄 همه چی اروم بود برخلاف چیزی که وسواس گفت نه کلبه ای بود و نه اقیانوس ارامی😂😅😅😅🤣

    وقتی قدم برنمی دارم میاد میگه هیچی دیگه خدا رو دور شدی تمام
    وقتی قدم برمی دارم میگه
    وای وای کنترل اوضاع وای نکنه الان اینکارو بکنم بعدا اشتباه باشه و سرزنش بشم … ریشه اش این بود همیشه سرزنش شدم این ترس از قضاوت شدن عذاب وجدان نکنه با اشتباه کاملا خارج از دستم بخاطر شرایط سخت و بی تجربگیم نکنه خونوادم اذیت بشن نکنه
    من هم نمیخوام اذیت بشن هم بیشتر قضیه اینه میدونم یا قراره غر بشنوم یا قراره سرزنش بشم یا قرارع هی کارهام تحلیل بشه اره اگه اینطور می کردی بهتر بود من توی موقعیتت بودم قبلا یه بار و اینطوری سه سوته حلش کردم (😑 عافرین ولی محض اطلاع تو جلوی یه مریض کمال گرا داری از تجربت میگی کاش نگی )

    ۱ میگه یا اونوری یا اینور یا هزارتا فکرمیکنی قدم برنمی داری و مثل قبلت که سر یه مسئله نه چندان سخت سالهااااا نشستی کاری نکردی فقط حسرت خوردی

    یا نه میری تلاش میکنی اما اضطراب می گیرتت از روزت هیچی نمیفهمی هی فکرشی وای چی میشه

    درواقع درس این پریدنهه از بلندی این بود تلاشگرا شدن بریدن از این وابستگی به نظر آدما

    بچه ها شما بهتر شدین از اهمیت دادن به سرزنش و مورد تحلیل قرار گرفتن ؟
    اینکه شاید خودشون مثل قبل سرزنش نمی کنن هی یه قضیه رو چندین بار نمیگن ای کاش اینطوری ای کاش … ولی توی ذهنت یه سرباز گذاشتن سرساعت تا تلاشی تا خروج از امنیتی ازت می بینه شروع میکنه حساب کتاب بالانری ها بابات بعدا میگه چرا پایین نرفتی
    پایین نری ها مامانت بعدا میگه چرا چپ نرفتی
    چپ نری ها فامیلت میگه راست رو من رفتم جواب گرفتم تو این همه اذیت شدی
    😶😶😶

    اون خانم الهام موحدی دقیقا حرف از عالم ذر میزد الان مطمئن شدم از وجودش
    هنوز کاملشو ندیدم

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      کامل‌گرایی بد دردیه
      آدمو فلج می‌کنه
      من هنوزم درگیرم
      از بچگی همیشه
      قضاوت می‌شدم
      قدرت انتخابم کم بود
      یا ۱۰۰ یا ۰ شرایط من بود
      یا امتحان ۲۰ یا امتحان خراب
      حد وسط نداشتم
      وسواس‌ها روی من
      زیاد بود و نمی‌تونستم
      خودم تصمیم بگیرم
      تهش شد کامل‌گرایی
      تهش شد ترس از حرکت

      تنها راهش اینه که ذره‌ذره
      کنار بزنی…چندتا تصمیم
      کوچک بگیری و انجام بدی
      یه سری‌ کارها رو کامل انجام ندی
      یا ترست رو کم‌کم با موفقیت‌های
      کوچک جایگزین کنی و اعتماد به نفس
      بسازی…

      اطرافیان ما بلد نبودن…
      قبلی هاشون هم بلد نبودن…
      ما باید این زنجیر بشکنیم تا
      آیندگان ما این عذاب رو نکشند…
      خیلی سخته که بخوان این
      حس ما رو تجربه کنند…

      پاسخ
  349. 🪽🤍ocean🌊 گفته:

    من نزدیکم…هواتو دارم. اگه آسیب دیدی بغلت می کنم تا خوب شی ، اگه خسته شدی و زانوهات زخمین، زخماتو چسب می زنم بوسشون می کنم می شینم کنارت تا بهتر شی. اگه حوصلمو نداری، از دور هواتو دارم خم به ابروت بیاد اذیتت کنن پیدام می شه دهنشونو سرویس می‌کنم. اگه قلبت شکسته، با حوصله تیکه هاشو پیدا میکنم می چینم کنار هم محکم می بندم تا از روز اولشم قوی تر به نظر بیاد. اگه حالت خوب نیست، می خندونمت یادت بره، اگه نیاز به کمک داری پا به پات میام و همه چیو می ذارم وسط. اگه حس می کنی ضعیف شدی، پشتتم. تنهات نمی‌ذارم. فقط کافیه دستتو بدی بهم و تا وقتی من هستم، از هیچی نترسی.

    پاسخ
  350. گفته:

    سلام. میخواستم ازتون یک راهنمایی بگیرم من روی اخلاقم واقعا وقت گذاشتم و خداروشکر جواب داد چون واقعا از خدا آرامش میگیرم وبرام مهمه و حتی مامانم میگفت که خیلی بهتر شدم اما یک سری واکنش های آنی هست مثل گفتن یک نه محکم و خیلی یهویی اتفاق میوفته مباحث بغض پنهان رو خوندم و خیلی فکر کردم و جواب داد و سعی می‌کنم تمرینات رو بیشتر انجام بدم اما خواستم بدونم کتاب دیگه ای هم هست در این رابطه؟(۱۴ سالمه)

    پاسخ
  351. رقیه گفته:

    سلام داداش رضا و بروبچ ان شاالله ک حال دلتون توپ توپ باشه 🌹
    تجربه زندگی پس از زندگی الان دیدم .چقدر برا ارواح خودم دلم گرفت گریه کردم زمانی ک این زندگی زمینی بهش نشون دادن میتونم الان بفهمم چقدر ناراحت شدن ولی ب عشق خدا قبول کردن.
    از الان دلم برا عالم ذر تنگ شده چقدر حالمون خب بود فکرش بکن ک پیش کیا بودیم ….🥺🥺🥺
    ولی داداش رضا یه کمی خوشحالم تا حدودی تونستم کنار بیام بفهمم قضیه چی بوده ارواح من ک این شرایط قبول کرده پس حتما میتونه از پسش در بیاد فکرش کرده 💪
    یه یا علی بگم بیشتر تلاش کنم پس میتونم موفق باشم .زندگی یه بازی نمیخوام یه بازی ببازم من برنده این بازی هستم به لطف و امید خدا ❤

    پاسخ
  352. Younes گفته:

    سلام داداش توی دوره جهاد تبیین یک حرفی زدی گفتی بزرگ ترین عذاب اون دنیا اینه که دوباره همین عمه و عمو و اطرافیانت رو ببینی واقعا امشب اینو با تموم وجودم حس کردم یه خورده مجبور بودم توی اون جمع بمونم حالم الان از خودم بهم میخوره
    واقعا دست خود آدمم نیست
    ولی خیره بزودی اگه عمری باشه خدا مارو میکنه میبره جای دیگه قطعا…

    پاسخ
  353. م گفته:

    سلام داداش رضا.هی میخام نظر بزارم نمیتونم جمله بندی کنم😁منم بغض های زیادی داشتم ودارم که یه سری از این بغض ها مقصرش خودم هستم به نظر خودم.چون یه آدم ضعیف بی اعتماد به نفس و… بودم که خیلی بهم صدمه زد هنوزم همینطوریه.امیدوارم که بتونم جایگاهم تو عالم ذر رو پیداکنم.خودم رو پیدا کنم عشقم رو بهتر بشناسم وبتونم رسالتم رو پیدا کنم وخودم رو باور داشته باشم با همه ی نقص ها وگناهام.

    پاسخ
  354. Nazaninrastegar گفته:

    سلام داداش کانال و سایت یه جوری شده
    کلیپت رو دیدم یه حس خاصی بود حس غربت انگاری دیگه تحمل این دنیا خیلی برات سخت شده
    انگاری قراره به همین زودی ها شهید بشی یا بری از پیشمون
    یه همچین حسی دارم نمیدونم شایدم اشتباه میکنم…
    ولی من میخوام هنوزم باشی تا وقتی که باشی سایتم هست
    میتونم کتابات رو بخونم
    یکی یکی دارم جلو میرم.. امید وارم بتونم همه رو بخونم ونت برداری کنم
    خیلی میترسم که بعدا حسرت بکشم..،

    پاسخ
  355. khahare khareji گفته:

    سلام جیگر های خدا ❤️ داداش اینجوری نگو من واقعن قلبم دوست دارم مثل داداشه خودم . خدا جون به ما خیلی لطف کرده که گذشته این همه سال پیشت باشیم 😇 فقط اونجایی که گفتی مامانت هفته ۱ بار زنگ میزنه بهت ٫ بابام همون موقع زنگ زاد آخه اونام هفته ۱ بار زنگ میزنه از ایران خخخخخخ نشونه بود من هنگ کردم 😂😂

    پاسخ
  356. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    تجربه زندگی پس از زندگی که گفتین رو دیدم اونجایی که خانومه گفت وابستگی و علاقه شدید داشتم به کسایی ک تو‌ اون عالم بودن واقعن اشکم در اومد حس کردم واقعن دلم خیلی براشون تنگه و میدونستم بیشتر دلتنگی برای خداست عشق واقعیم و بنظرم اون اشخاص اهل بیت و شهدا هم هستند دلم براشون تنگ شدو دلم خواست زودتر برم ببینمشون 🥺😍
    اون خانوم دقیقن حرف شما رو زد و گفت راهنما بهم گفت باید بیای این دنیا برای رشد ،رشد روح

    پاسخ
  357. سکینه( آرامش 🦋) گفته:

    آهنگ کلیپ خیلی قشنگ بود خیلی و چقد به موقع بود برام بعد کلیپ تصویری در مورد بغض خیلی غمگین بودم و باخودم فک میکردم چقد بعض رنج ها و بغض های داداش شبیه من هست کلا تو حال غمی بودم و بعد دوباره اومدم کانال و این کلیپ رو دیدم و آهنگش دقیقن جواب حال دل من بود 🥺🥰

    پاسخ
  358. Komando گفته:

    سلام داداش
    کاملا موافقم باهات.
    اگر خدا نبود من خودکشی می‌کردم. اینکه خدا نجاتم داد واقعا یه معجزه ست . اگر خدا بهم عشق نمی‌داد و دستمو نمی‌گرفت و کلا محل نمی‌داد بهم قطعا خودکشی می‌کردم.
    منم از اینکه یه مرد کهنه بچه رو بشوره و کلا اخلاق داشته باشه واقعا حض میکنم. مردونگی واقعی همینه…

    پاسخ
  359. Moon گفته:

    شما هر کمبود و بیماری در این دنیا در کسی ببینید…من میتونم این پیش‌بینی رو بکنم که این شخص در عالم ذر ، فول فولش رو داشت…

    فول فولش…چیه؟

    پاسخ
    • فاطمه گفته:

      یعنی کامل اون کمبود رو اتفاقا داشت توی عالم ذر
      مثلا اگه اینجا قیافش طبق معیار عرف زیبا حساب نشه اتفاقا این بشر یک روح خوشگگگلی داشت عالم ذر

      پاسخ
  360. z.soleimani گفته:

    بچه ها راستی، اگه امسال قسمت شده برین اربعین کربلا خیلی برای ما و بچه های سایت دعا کنید التماس دعا❤️

    من خیلی دلم میخواست امسال برم، دعا کنید منم زیر نامم امضا بزنه منم برم البته شد شد نشد نشد…
    سلام امام حسین🌿

    پاسخ
  361. z.soleimani گفته:

    سلام به داداش رضا و بچه های سایت
    راستش منم از بچگی همینجوری هیچکس باهام دوست صمیمی نمیشه، همیشه برام سوال بودش و بچگیم کلی گریه میکردم اما از اوایل دبیرستان به بعد دیگه فهمیدم کلا اینجوریه انگار، انگار منم نباید کسی باهام صمیمی میشد… بعد دیگه با این مسئله کنار اومدم و دیگه از یجایی به بعد برام مهم نبود… چیزیکه خیلی این روزا اذیتم میکنه پیدا کردن رسالتمه… خیلی کارا کردم و خیلی چیزارو امتحان کردم اما الان انگار به بن بست خوردم نمیدونم دیگه چیکار کنم… از طرفی الان دیگه وقت نیست که چیزای جدیدتر رو امتحان کنم… به هرحال عمرم داره میره….. اگه کسی تجربه مشابه مثل من داره و به موفقیت رسیده، تجربیاتشو بگه… ممنون بچه ها❤️

    پاسخ
    • سلام بر ابراهیم گفته:

      سلام
      من سر پیدا کردن خیلی تلاش کردم خیلی پیگیرش بودم البته همه توفیق خدا بود
      و گرنه یه اتفاقاتی می افتاد که من اصلا وقت سر خاروندن نداشته باشم ، چه برسه برم دنبال رسالتم ، خدا برام خیلی تایم خالی کرد و قلب خانوادم رو باهام نرم کرد تا بهم فرصت مطالعه و خودشناسی و خودسازی و امتحان رشته های مختلف رو بدن ‌. تلاش ، کتاب خوندن ، دنبال حرفه های مختلف رفتن ، دنبال علاقه هام رفتن ، دعا و توسل و چله گرفتن . کتاب آمدنم بحر چه بود .
      خیلی سر رسالتم درگیر بودم با خودم.
      ولی خدا منو برده بود تو رسالتم ، خودم خبر نداشتم ، داشت منو تو رسالتم ، قوی می‌کرد، ببین من حس میکردم ، رسالتم باید خیلی چیز گنده ای باشه و علاقه خیلیییییییی زیاااااااد باید داشته باشم و اصلاااااااا خسته نشم .
      در صورتی که آدم به رسالتش اول یه کوچولو علاقه داره ، بعد این علاقه در حین کار ، زیاد میشه . یهو چشمتو باز میکنی میبینی ۴ ساله تو این کار هستی و واقعا بهش و به این محیط کار ، علاقه داری .وخدا هم کمکت میکنه تا تو این کار ماهر بشی .
      خسته میشی ، کاملا طبیعیه . ولی هیچ وقت غر غر نمیکنی از جنس غر غر کسایی که هیچ تعلق خاطری به اون کار ندارن و واقعا رسالتشون نیست .
      ببین فقط عاشقا دووم میارن .
      وابتکار و خلاقیت تو کار رو کسایی دارن که رسالتشون اونه . وگرنه کسی که رسالتش نیست فقط دنبال اینه که یه جوری بپیچونه بره ، دیر بیاد ، زود بره ، از کار بزنه ، اصلا به خلاقیت فکر نمیکنه .
      ولی اینو بدون که هدایت بر عهده ی خداست و این از اخلاق خدای جوشن کبیر به دوره که تو رو به خاطر رسالت و هدفی بیاره به این دنیا وتو رو نبره تو رسالتت .
      ببین بعد نماز تسبیحات حضرت زهرا بگو و بگو : الهی استعملنی لما خلقتی له .
      یعنی منو تو اون هدفی که منو به خاطرش خلق کردی ، به کار بگیر .
      دعای ۲۰ صحیفه سجادیه 💖 ( آخ که چقدر صحیفه امام سجاد رو دوست دارم💖 )فراز ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ رو زیاد بخون .
      کلیپ حاج آقا پناهیان در مورد دعای حضرت زهرا سلام الله علیها الهی استعملنی لما خلقتی له رو حتما ببین .
      اگه پیامم برات مفید بود ، خیلی دعام کن که رسالتم رو با نمره ۲۰ انجام بدم .
      برام دعا کن امسال راهی کربلا بشم اربعین .فقط یه معجزه میتونه این اتفاق رو رقم بزنه .

      پاسخ
      • فاطمه گفته:

        خیلی نظرت خوب بود و مفید ممنون

        خسته میشی ، کاملا طبیعیه . ولی هیچ وقت غر غر نمیکنی از جنس غر غر کسایی که هیچ تعلق خاطری به اون کار ندارن و واقعا رسالتشون نیست .

        ابتکار و خلاقیت

        پاسخ
      • بنت الحسین گفته:

        سلام
        حرفت برام خیلی خوب بود … منم تو مسیر رسالتم یه جاهایی یه خستگی ها میومد سمتم … بعد فکر میکردم نه پس این‌رسالتم نیست ، اگه رسالتمه چرا خسته میشم توش … با این وجود غر تمیزدم … نگو خستگی هست ، اما من نمیدونستم.

        پاسخ
  362. سارا مامان سانیار گفته:

    داداش عالی بود چقد ازاول هرجایی ک خوندم تقصیراخودمم جلوچشمم بود اما خیلی اروم شدم وقتی گفتید توعالم ذر وقتی گفتید بدی شما درحق دیگزان براااون خیربود و تلاش میکنم ازاین به بعد که ادم خوبی باشم و ازته ته قلبم ببخشم و گریه هامو کنم عزادرایمو کنم و ازته ته قلبم حل کنم این موضوع و واینکه گفتید فاصله بگیریم بنظرم بهترین نسخه بود

    پاسخ
  363. زهرا گفته:

    سلام دادش میدونی فیلم تصویریتون و نگاه کردم راستیتش یاد زندگی خودم افتادم خندم گرفت 🤣خدا شاهده من از همه طرف خوردم یعنی عین آقای همساده تو فیلم کلاه قرمزی می‌آمد از بدبختی هاش پیش آقای مجری میگفت نمیدونم چرا اینجوریه ولی میشه قشنگ از سختی های که فقط خودم کشیدم یک فیلم طنز ساخت 😁😅
    مگه میشه خدایی بغض پنهانم حل نمیشد اینقدر خنده دار نگاه نمیکردم به مسئله خیلی درد داشت ولی سعی میکنم عین یک فیلم کمدی ببینمش و کنار بیام حداقل حالا که واقعیت و فهمیدم
    سعی میکنم از این به بعد دردهای و از بیرون عین فیلم کمدی ببینم بهش بخندم که مگه میشه این اتفاق بیافته سعی میکنم با خنده حلش کنم و این که حسبی الله خدا برام کافیه

    پاسخ
  364. سلام بر ابراهیم گفته:

    سلام
    داداش از دو سال پیش که مباحث بغض پنهان نصفه کاره موند ، انگار وسط جراحی رها شدم. من فصل چهار بودم و شما یهو مطالب کانال رو پاک کردی و دیگه هم کتاب رو نذاشتی .
    البته به این کارات عادت داریم تو این چند ساله 😉
    حالا ممنونم ازت که دوباره این مطالب رو گذاشتی .
    در بهترین زمان ممکن .
    که به یه چیزی در درونم رسیده بودم که نمیدونستم اصلا اسم این عیب چیه که باعث میشه من اینجوری شم بعضی وقتا .حالا فهمیدم بغض پنهانه .
    واقعا زمان بندی خدا حرف نداره

    پاسخ
  365. پرواز گفته:

    نگران احساسات بدتون نباشین اونا به ما احساس نیاز میدن نیاز به بالا بردن سطح آگاهی انسان وقتی حالش خوبه احساس نیاز نداره ودنبال آگاهی نمیره

    پاسخ
  366. Zeinab گفته:

    داداش من خیلی به اینکه بغض با گرگ تفاوت داره یانه فک کردم ولی شاید چون شناخت اساسی نسبت بهش ندارم نمیتونم تفاوتشو خوب متوجه بشم .
    این دوتا یکی هستن یا متفاوتن ‌؟
    اگه متفاوتن از چه نظره این تفاوت ؟

    پاسخ
    • 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

      بغض غذای گرگته
      اگه گرگت قوی بشه
      اونم می‌تونه تبدیل به گرگ بشه
      مثلا کسی که تنبلی گرگشه،
      ممکنه بعدا که فرصت‌ها رو از دست داد، این تنبلی برای خودش بغض بشه و همش حسرت و خودخوری داشته باشه

      پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      بغضه که باعث میشه گرگت پاره‌ت کنه…
      وگرنه بغض نباشه کنترل گرگ راحته…

      یه چیز دیگه هم این وسط هست رنج مقدسه….
      حالا نمیدونم کجای این قضیه‌ میشه

      پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      بنظرم بهم ربط دارن ولی گرگ ،بغض نیست بنظرم بغض ها ،گرگ رو تغذیه میکنن و یادآوری شون باعث میشه کنترل گرگ مون خارج بشه از دستمون

      پاسخ
  367. فاطمه گفته:

    داداش یه غربتی همراه با اون آهنگ کلیپ هست این کلیپ کوتاههه
    اشکم دراومد
    داداش کلیپتونو بعد چندروز سکوت دیدم یه حس غربت بهم دست داد خیلی غربت داشت برام یه غربت مقدس و مثبت نه منفی
    داداش خودمم صبحش شدید احساس غربت کردم و حتی نوشتم خدایا غربت منو کشت
    😥😭

    راستش میگفتم چقدر سخته براش دوری از خداش قشنگ از هممه دنیا بریده

    پاسخ
  368. nabi گفته:

    سلام داداش..با کلیپ تصویری حال کردم.راستش من هیچی از بغض پنهان نفهمیدم چون شخصا خیلییی لطمه ندیدم.ولی کمبود امنیت و پذیرفته شدن داشتم و دارم و سعی میکنم حسبی الله رو زندگی کنم.چون اونی که بهم امنیت داده خداست❤

    پاسخ
  369. ... گفته:

    کلیپ بغض پنهان بی نظیر بود داداش.
    منم بغض پنهان اصلیمو فهمیدم، واقعا ممنونم🦋🌼چقد به زندگی امیدوارم و چقدر خیلی چیزا برام حل شد و معنیشو فهمیدم…
    داداش شما زندگیو بُردین،چون به میزانی که کسی بهتون توجه نکنه، خدا توجه میکنه… بهتون حسودیم میشه چون واقعا مشخصه چقدرررر خدا دیوونه شماس😍🥲😍🐣
    و چیزی که خیلی روم تاثیر داشت طرز نشستن و وقار و آرامشتون توی صحبت کردنه،همش از خداست،خیلی دوس دارم منم دختر با وقاری بشم🥰🌠
    ان شاءالله که خدا کمکم کنه و بتونم.
    دوستان اگه کسی دوره ای چیزی درباره وقار خانوما داره ممنون میشم معرفی کنه، من گشتم ولی چیز خاصی نتونستم پیدا کنم
    ان شاءالله هممون عاقبت بهیر بشیم

    پاسخ
  370. عزیز کرده خدا گفته:

    اونی که همش زور میزد…دیگران درکش کنن و بفهمنش…از خونواده تا دوست و فلان و بهمان…
    اصن فایده نداشت…هیشکی درکش نمی‌کرد یا نمی فهمیدش…از بچگی همش حس متفاوت بودن داشت و سرکوب میشد…

    مثلا عالم ذر اش چی میشه😑

    پاسخ
    • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

      خدا و اهل بیت خیلی می‌فهمیدنش…

      خیلی خوب متفاوت بودنش رو درک می‌کردن…

      بعد اومد توی این دنیا تا ببینه واقعا راست می‌گفت فقط خدا و اهل بیت درکش می‌کنن یا نه🙃

      پاسخ
  371. فاطمه گفته:

    داداش چقدر منطقی بود حرفات
    داداش اینجای حرفات که گفتی
    دیدی چطور یه حرفایی میزنم خودمم توش می مونم؟!
    چون به یاد میارم کم کم به یاد میارم حکمتی که از همنشینی با خدا پیدا کردم

    خیلی اینجای حرفات داداش
    راسته واقعا یهو یه حرفی میزنی نوره حکمته فرازمینیه
    پس قضیه این بود
    واقعا تنهاچیزی که میتونه توضیحش بده همینه شما خیلی جات خوب بوده از رسالتت معلومه بعد الان این رسالت حاصل همون جایگاه خاص هست

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      ینی میشه گفت با یاد اوری عالم زر … بشه رسالت خودت رو‌هم پیدا کنی توی این دنیا ؟
      مثل اینه که وقتی متوجه بشی موانع کجاست راه راست رو‌پیدا میکنی از بینشون .

      پاسخ
      • 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

        اصلا رسالت یعنی همین…
        وظیفه‌ای که توی عالم ذر قولش رو به خدا دادی و بی‌نهایت عاشقشی…

        ولی تهش مقصد خداست❤️
        حالا یکی با عکاسی
        یکی با کار گرافیکی یکی با کفاشی….هر کی یه جوره

        پاسخ
  372. مهتاب گفته:

    میتونی بیشتر توضیح بدی چجوری عالم ذر خودت پیدا کردی؟
    تا منم الگو بگیرم پیدا کنم؟
    فقط از طریق الهام+ اون کمبود هات..
    بفهمی؟
    یکم بیشتر. میتونی بگی ؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام کمبود هات و ببین مثلا این که چی اذیتت میکنه چی ناراحتت میکنه ببین کجا زدنت همونجا یک الگوی تکراری هست هر جا میری یک سری آدما ازت بدشون میاد یک سریا هم رفتارشون عادیه یک چی همش تکرار میشه

      پاسخ
  373. آرامشی از جنس الله گفته:

    داداش رضا بجای قربون صدقه رفتن شما بجاش قربون صدقه خدا میرم چون توگلوی خدایی تو عزیز خدایی
    داداش خیلی عزیزی برام خیلی دوستون دارم دور از جنسیت مخالف ولی تو منو به خودم اوردی تو خدارو بهم شناختی تو دلمو از ابزار دنیا داری میبری
    شوهرم میگه خل شدی دیونه شدی من حالم خیلی خوبه داداش من تو عمرم تو تابستون روزه نگرفتم اونم خوزستان که مثل اتیشه دوروز نماز صبحم قضا شد من هیچی نخوردم ن اب ن غذا انگار من نبودم داداش رفتم سر قبرا تو گرما رفتم مهمونی هی بهم چیز تعارف کردن گفتم ن من قندی جات نمیخورم هیچکس هم نفهمید من روزه ام داداش خیلی کیف کردم که کسی نفهمید خیلی ارامش دارم دارم روحمو بزرگ میکنم انگار ی ادم دیگه شدم اینم لطف خدا هست خدایا شکرت که خودتو بهم دادی من هیچی نمیخوام از این دنیا وقتی تورو داشته باشم همه چی دارم

    پاسخ
  374. زینب 🥰 گفته:

    داداش رضا اینکه میگین عالم ذر رو به یاد آوردین….منظورتون اینه دلیل اومدنتون به این دنیا و رنج هاتونو فهمیدین درسته؟؟؟

    پاسخ
  375. مهدی گفته:

    سلام ، رضا جان بغض پنهان چیه گور پدرش ولش کن … لطفا از خدا بگو … از ویژگی ها و آپشن های خدا بگو … از خوبی ها بگو تا بدی ها رو بشور ببره ..‌. ان الحسنات یذهبن السیئات = قطعا خوبی ها ، بدی ها را از بین میبرد ….

    پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      نه اتفاقاً بنظرم لازممم بود خیلی مباحث بغض پنهان….آخه بعضی موقع میشه که از خداهم بغض داریم وقتی بغض داریم چجوری میتونیم خدایی که در همه حال صلاح مارو در نظر داره رو باور کنیم

      پاسخ
      • مهدی گفته:

        خواهرم ، بغض و کینه مربوط به بدی ها و ایرادهای نفس خود انسانه … خدای حقیقی که بدی ای نداره که انسان نسبت بهش بغض کنه … خدا دارای همه خوبی هاست … شیاطین که دشمن خدا و دشمن انسان هاست ، میخواد بین انسان ها و خدا رو بهم بزنه … خدای واقعی که سبحان و پاکه و نقص و ایرادی نداره و همه خوبی ها رو داره
        برای از بین رفتن بغض ها و کینه ها فقط باید به سمت خدا حرکت کرد و باور کنیم بدی ها از خودمونه و خوبی ها از خدا

        پاسخ
        • Zeinab گفته:

          بنظرم اول اینکه بپذیری لازمه … ینی مرحله اولو اختصاص بدی به اینکه فقط گوش کنی … کودک درنت میگه اون باهام بد بود بهم تهمت زد اون ادم بدی بود و کار خودشو به من نسبت داد … اینجا اکه بگی بدی از سمت خودته و سهم خودتو بردار، مثل لج کردن میمونه و گوش نکردن به حرفای کودک درونت .. مثل همون کاری که داداش گفت .‌ اول بشین خوب به حرفاش گوش کن بپذیر اون اتفاق بد بوده و فقط در اغوشش بگیر تا با گفتن و یاد اوری اونارو بپذیره با ماهیت ظاهریشون .. بد بود افتضاح بود هرچی که بود …. و بعد از اون حالا بیا بگو چطور اون بدی ظاهری بوده ولی بعدش یه خیری به واسطه همون وارد زندگیت شده …. اینجوری دیگه ظاهر بد داستان برداشته میشه و ادما از ماجرا خارج میشن و خودت می مونی و خدا … و بعد میای میگی خوب خودمونم بی تقصیر نبودیم اگه اونکارو انجام نمیدادیم اینطور نمیشد و خوبیش اینه که الان میدونی اگه اونکارو تکرار کنی نتیجش چی میشه ..” این در صورتیه که واقعا سهمی داشته باشی ” … اگه میخوای از این دریای بغضی که پاهات زیر اب قفل و زنجیر شده نجات پیدا کنی .. فقط باید یبار شهامت به خرج بدی و یه نفس بگیری برگردی به کف دریا و گذشتت پاتو باز کنی از اون قفل و زنجیر و بعدش میبینی که هیچ مانعی جلوتو نمیگیری از شنا کردن به هدف رو به روت .

    • Zeinab گفته:

      تورو نمیدونم ولی من فک میکنم وقتی بغض پنهان داشته باشی و یهو بلغزی حتی اگه سالها خودسازی کرده باشی ولی به این موضوع بی توجه باشی … این بغضه میشه سوخت سوپر گرگت و بدجور زمینت میزنه . حداقل من توی بحث نماز خوندن چون حسن ظن قوی به خدا نداشتم این بغضه با تنبلی ترکیب شده بود و منو از نماز خوندن بیزار کرده بود .

      پاسخ
  376. انا گفته:

    سلام به همتون
    اول بگم ک داداش فک میکنم یه دو تا برونفکنی تپل داشتی. اره؟؟؟چون لولت رفته بالا

    دیدین بچه ها تا مدتی چشمشون بازه؟ راسش من یکمی از عالم بچگی یادمه. ینی حدود دو سالگی،، الان قشنگ درک میکنم ک از شهربازی اومدیم به دنیا و کلاس درس..
    یه چیز محو هم یادمه از عالم ذر.. یه تعداد خیلی خیلی زیاد از ارواح بودیم با نور های کم و زیاد اما زرد. توی یه مسیر پهن که همه مجبور به رفتن بودن. من برگشتم پشت سرم نگاه کردم دیدم نه از اول مقصد پیداست و ن از آخر مبدامون پیداست. ینی یه جمعیت میلیاردی بودیم. تنها چیزی ک میدونستم این بود ک من در عین وحدت و همبستگی با اونا کاملا جدام و مستقلم. این حس رو قطعا همتون تو دنیا تجربه کردین…
    یه چیز دیگم که یادمه موقعی بود ک با داداش و خواهرم تو خونه بدو بدو میکردیم. یه بار یه قسمت از زندگی پس از زندگی رو دیدم یهو گفتم عههههه منم دیده بودم. ته و توش رو درآوردم دیدم اره حدود ۴ ۵سال قبل تولدم مامان اینا میرن خونه جدید، و دقیقا همین خاطره رو از آبجی داداشم شنیدم ک میگفتن از سر خونه تا ته خونه می‌دویدند میگفتن چ خونه بزرگی خریدیم😂
    واقعا یقین کردم که خودمون خانوادمون انتخاب کردیم و یهو الکی بچه اونا نشدیم.
    ینی جلل خالق میشه گف فقط..
    هر شبم می‌میریم تا وقتی مردیم از مرگ نترسیم! ینی خدا فکر ۰تا ۱۰۰۰ کرده برامون… پس امید فقط باید به خودش باشه و تامام🌱

    پاسخ
  377. Mobina🤞 گفته:

    کلیپتون عالیییی بود خداخیرتون بده🤍
    چقدر مباحث عالم ذر و بغض پنهان بهم مرتبطه
    واقعا وقتی بدونیم تو عالم ذر چه اتفاقی برامون افتاده و‌کی بودیم قدرت پذیرشمون در برابر اتفاقای زندگی هزاربرابر میشه

    پاسخ
  378. رقیه گفته:

    سلام داداش خسته نباشی .
    لایو تصویری واقعا کامل و عالی بود دمد گرم
    یه جاهای یاد بغض ها خودم افتادم
    نگاهت ب بغض پنهان خیلییی آرامش بخش بود خیلییی اینکه جوابش ت عالم ذر پیدا کنی
    اجرت با داداش مهدی ❤

    پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      دقیقن جواب های داداش رضا و نگاه های توحیدی اش همیشه متفاوت و آرامش بخش هست کلا بحث عالم ذر خیلی آرامش بخش هستش
      من فک میکردم بغض بنهانی ندارم هنوزم نمی‌دونم دارم یانه ولی میدونم حسرت های زیادی بخاطر بچه سایه بودنم دارم حسرت چیزایی که از نظر بقیه خیلی معمولیه و همه دارن تقریبا ولی میخام ازاین حسرت ها به عنوان سوخت استفاده کنم و چون به مهربانی خدا ایمان آوردم میدونم به صلاحمه و برام جبران می‌کنه و باهمینا یه روح‌خوشگل ازم‌میسازه

      پاسخ
  379. KoSar گفته:

    سلام دادش منم واقعن مثل خودتونم خدایی بچه ی مهربون و دل سوزیم ولی منم همنجوریم ادما بهم محل سک نمیدن مخصوصان پدرم با بقیه میگیه میخوره ها با من کلمه حرف نمیزنه همیشه برام سوال بود که چرا هیج دوستی ندارم اصلا کسی نمیاد دوستم بشه😂جالبه اگرم کسی بیاد سمتم ناخوادگاه یک کاری میکنم طرف میره 😂😁جالب بود خدایی

    پاسخ
    • فرشته 🙃 گفته:

      منم میگم دوست و رفیق ندارم بعد دوست پیدا میکنم باهاش در ارتباطم بعد یه هفته شماره رو حذف میکنم و ازش دوری میکنم نمیدونم چرا فراری ام از دوست ولی خیلی دوست داشتم رفیق های مثل رفیق های بابام یا ابجیم داشته باشم

      پاسخ
  380. آرامشی از جنس الله گفته:

    سلام داداش رضا
    من عاشق حقایق عالم ذرم
    ما به این دنیا نیومدیم که فقط بخوریم بخوابیم و درگیر دنیا بشم
    وای داداش ممنونم ازت بخاطر گفتین این حقایق الان دارم به خودم میام که اومدنم به این دنیا ی هدف و رسالتی داشته
    درمورد بغض های پنهانم حدود ۱۰۰تا میشن اول نمیدونستم چطور بنویسم بعد خودت مثال زدی فهمیدم همه یادم اومدن نوشتم
    و بخدا قسم همشون برام خیر شدن خدا جبران کرد و داره میکنه اون جاهایی که دلمو شکوندن همش از دوری خدا بود که ناراحت میشدم ومیگفتم تقصیر ادماست بنطرم ادما تا نیان سمت خدا هی ادما دلشونو میشکنن وتقصیر رو میندازن گردن بقیه درحالی که خودشونن که به خودشون نمیان وفکر کنن برا چی اومدن این دنیا هدفشون چی بوده
    یکی از چیزیهایی که فهمیدم تو عالم ذر حتما خیلی دوسم داشته خدا وتحویلم میگرفته برا همین اینجا از ادما رنجش گرفتم و نمیتونم زیاد باهاشون راحت باشم چون توجه نمیکنن بهم حتی شوهرم وتو عالم ذر کسی حرف بدی نمیزد پیشم برا همین اینجا اطرافیانم زیادحرف بد میزنن یا فوش میدن حتی به شوخی فوش میدن ومن بدم میاد خیلی وناراحت میشم ولی داداش جدیدا بهتر شدم واکنش نشون نمیدم به عصبانیت کسی خداروشکر اینجوری ارامش دارم وهمش هم لطف خدا و حرف های شما بود که دارم خوب میشم

    پاسخ
  381. Maryam گفته:

    سلام داداش منم می‌خوام بگم اون دنیا چجوری بودم.
    من اون دنیا همه چی داشتم
    واقعا همه چی هرچیزی که فکر کنین
    ولی اینقدر عاشق خدا شدم که همه اونا برام بی معنی شد و دلمو زدن برای همین ولشون کردم و به غیر از خدا دیگه دنبال هیچی نرفتم ، تا اینکه خدا بهم گفت مریم تو الان همچی داشتی و از همه چی ارضا شده بودی ولی اونارو ول کردی و منو خواستی ، حالا می‌خوام بفرستمت توی دنیا و هیچ کدوم از اینارو هم بهت ندم و کاری کنم هیچ کدوم رو نداشته باشی ، اون وقت بازم میای سراغم؟
    منم این زندگی رو انتخاب کردم و حتی موقع انتخاب رسالت هیچ کدوم از انتخاب ها دلمو نبرد به خدا گفتم اگه قراره چیزی نداشته باشم پس رسالتم نمی‌خوام و می‌خوام توی دنیا فقط از بین اتفاقات تورو پیدا کنم ، خدا هم گفت باشه و کاری کرد هیچ رسالت خاصی نداشته باشم ، واقعا هم همینطوره و من هیچ رسالت خاص و معینی ندارم ، یه روز رسالتم سفیر پاکی بودنه ، یه روز پرستاریه ، یه روز نقاشی یه روز درسه و یه روزم آشپزی
    الهام هم هر روز که پا میشم بهم میگه که امروز توی کدوم حیطه بمونم و تلاش کنم.
    من تا قبل از اینکه خودمو پیدا کنم خیلی همش با دنیا درگیر بودم خیلی زیاد از زمین و زمان ، که چرا منم نمیتونم مثل بقیه یک کاری رو پیدا کنم و انجام بدم ، چرا همه کار ها رو دوست دارم . الان جواب همه سوالات زندگیم داده شد ، همه شون
    از داداش رضا خیلی ممنون

    پاسخ
  382. نقاشی خدا گفته:

    سلام داداش رضا
    مطالب بغض پنهان خیلی مفید هست من خودم تموم بغض پنهاممو به یاد اوردم نوشتم ی موضوعی که مال ۲۰ سال پیش بود هنوزم اشک منو در اورد اما وقتی خوب فک کردم‌دیدم اکثرشون برای این بود که من ادمارو رها کنم و الان تغریبا ۱ساله که همه چیز من خدا شده رفیق من خداست
    اما داداش من همچنان از کسای که بغض داشتم دارم خوابشونو میببنم دیگه خسته شدم حتی از قیافه شون هی به خودم میگمم اینا طبیعتشون اینجوری بود اومدن تو‌زندگیم تا منو رشد بدن تا بفهمم دل خوش بودن به ادما رفیق شدن با ادما عین نیش عقربه متاسفانه این زندان باید تحمل کرد تنها عاملی که باعث شده تو این دنیا بمونم اینه که خالص بشم برای خدا من جز خدا کسیو ندارم .

    پاسخ
  383. یک بنده خدا گفته:

    سلام داداش
    روز قشنگت بخیر

    دیروز یک چیزی به ذهنم رسید خواستم باهات
    در میون بزارم

    یادمه سوال چند وقت پیش شما این بود چرا آدم خوبا مسیر راحتو در نزدیک شدن به خدا به طور واضح به ما نگفتن و کتابش نکردن؟
    به نظرم
    همونطور که خودت میگفتی توی حرفات
    مسیر زندگی هر کس و بهشت و جهنم هر کس با بقیه فرق داره
    برای همین
    راه درست زندگی اونا شاید برای من و شما راه غلط باشه و همین دلیل باعث شده که زیاد چیزی بروز ندن
    تا هر کسی راه مخصوص خودشو با دست خودش بسازه.
    نمیدونم چقدر حرفم درسته
    خواستم نظر شما رو هم بدونم

    پاسخ
  384. زهرا گفته:

    سلام راجب بغض ها و کمبود ها نگاه کردم هی مرور کردم یک چیزایی فهمیدم کامل نه
    یک سوال دارم شما میگید ماها آمدیم تو دنیا روحمون رشد کنه و به قولی دست و پا و چشم داشته باشیم
    این و قبول دارم که برا رشد هست ولی ما قبل این که بیایم به دنیا تو عالم ذر بودیم یعنی اون موقع چشم و دست و پا نداشتیم؟

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      ببین حقیقت تو اون روح درونته … این چشم و پا دست صرفا یه ماشینه و این دنیا یه جادس … اگه بخوای تو‌جاده دنیا حرکت کنی لزومش این بود که چشم و پا و دست داشته باشی . و این صرفا به این معنی نیست که تو عالم ذر هم همین شکلی بوده باشی .

      پاسخ
  385. فاطمه گفته:

    سلام داداش رضا و دوستان سایت خوبین
    مطالبو خوندم سوال واسم پیش اومد. یادمه تازکیا یه کلیپ گذاشتین از اینکه ما در عالم ذر هرکدوم عیب و نقص هایی داشتیم با همونا اومدیم تو دنیا یعنی صفات بدیو آوردیم قرار شد تو دنیا خودمونو پاک کنیم و دنیا آلوده نکنه ما رو و با حال خوب و پاک از دنیا بریم اون دنیا

    حالا ولی میگید عیب های ما این دنیاست تو اینجا خلاصه شده اونجا بهترین بودیم عالی بی عیب و نقص جوری که مورد حسادت دیگر ارواح قرار گرفتیم
    اینا رو چجوری باهم جمع میکنید؟

    مثلا من معلولیت دارم و چندسالیم هست که گرگ کمالگرایی و تنبلی رو در خودم بیشتر دیدم قبلا پرتلاش بودم و زیاد متوجهش نبودم که میتونه باشه

    حالا یعنی من اون دنیا خیلی فعال و پرتلاش بودم همش در رفت و امد به جاهای خوب و مشکل حرکت مثلا نداشتم محدود نبودم
    و خدا خواست بهم نقص بده تا ثابت بشه
    بازم تو خونه با یه گوشی فقط من میتونم خدا رو پیدا کنم و بهش عشق بورزم؟
    و با وجود محدودیت بازم پرتلاش باشم درس بخونم کارامو فقط خودم انجام بدم دیگرانم گاهی کمکم کنن ولی اصل کارا رو خودم حل کنم
    من به این رسیدم از دیروز👍
    ولی سوالم اینه من شما بقیه آیا در عالم ذر عیب و نقص داشتیم که بخوایم براش بیایم تو باشگاه دنیا تا رشد کنیم و پاک بشیم یانه؟
    سوالم خیلی برام مهمه ممنون میشم راهنمایی کنی داداش🙏 بابت مطالب خوبت هم ممنونم🌷👌

    پاسخ
  386. khahare khareji گفته:

    سلام همگی 🌹🌹 داداش خدا قوت بغض پنهان همه دارن منم مثل خودت با بابام خیلی مشگل دارم کلان دوستش ندارم آخه داداش این ببخش چه فدای داره که طرف بازم همون کارا رو انجام میده و کلان آواز بشو نیست ؟؟
    ممنون داداشی دوره خیلی خوبی الهی شکر

    پاسخ
  387. محمدعلی گفته:

    سلام ، خدا قوت . در مورد کینه و بغض صحبت کردید ، یاد جی تی ای افتادم 😂 وقتی با اون راننده تاکسی های شهر تصادف می کردیم ، کینه میکردن و با ماشینشون دنبالمون میومدن . ماشینشون رو میکوبیدن به ماشین ما . در واقع با اون کینه به خودشون آسیب میزدن

    پاسخ
  388. Doxtare khoda(baba) گفته:

    داداش رضا یادتونه ازتون کتاب بغض پنهان رو خواستم ولی پاک شده بود؟
    من شروع کردم تا ۵۰ درصد رفع کردن بغض پنهان ولی اتفاقا زمانی ک فکر میکردم بغضام حل شده دووباره همون ژانر تو یه سکانس دیگه برام اجرا شد
    دیشب خیلی اعصابم خراب بود و میگفتم خدایا اون دوست من همههه چی داره،سلامتی داره،از لحاظ مالی خیلی تامینه،وقتی میرن مسافرت خیلییی با ارامش میرن و برمیگردن ولی من از لحاظ سلامتی مشکل دارم،مسافرتام خیلی سخت میشا و خیلی سخت میگذره
    میگفتم اتفاقا منی که مشکل جسمی دارم یه سری مسائل باید برا من اسون تر باشه ولی اتفاقا داره سخت ترم میشه
    بعد امروز دیدم راجب عالم ذر صحبت کردین و خیلی حرفاتون ارومم کرد

    پاسخ
  389. Doxtare khoda(baba) گفته:

    الان میفهمم چرا انرژی مردانگی من بالاس با اینکه دخترم
    کلا از نوجوانی زیاد با جنس پسر حرف زدن و تو جمعشون بودم و یه طورایی دوستاشون خیلی برام باحال بودم تاا حد مرگ میکوبیدن بهم و و دعوا میکردن ولی وقتی یه نفر دیگه میخواست به دوستشون یه چی بگه باهم دیگه طرفو از بیخ میزدن
    بعد با منم از این شوخیا زیاد شده بود بعد میگفتم ایول چ جنبه زیادی دارم،و منم یاد گرفتهدبودم همینطوریم باهاشون رفتار میکردم نگووو پس انرژی زنانگی کمی دارم
    بعد انفاقا اون دوستای منم ک زیاد با پسرا بودن،با اونا راحت تر بودم تا بقیه دخترا چون انگار عادت داشتیم
    ولی وقتی با سری از دوستام بودم که اتفاقا خیلیی دختر بودن و انرژی زنانگی بالایی داشتن میگفتم چه قدر اینا سوسولن

    پاسخ
  390. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    بیا امشب اینو از ته دل بگو:

    > خدایا…
    منم یه آدمم…
    یه آدم که گاهی دلش نشونه می‌خواد، لبخند می‌خواد، نوازش می‌خواد
    اما قول می‌دم که حتی اگه خبری از نشونه هم نبود، باز دوستت داشته باشم
    چون خودت قشنگ‌ترین نشونه‌ای…

    پاسخ
  391. زهرا گفته:

    سلام داداش و بچه ها
    مباحث بغض پنهان خیلی خوب بود
    اول گریه کردم و همه بغض هام رو بالا آوردم بعد تک به تک بخشیدم و سبک شدم
    البته فهمیدم منم مقصر بودم، اشتباهات خودم باعث شد اون بلاها سرم بیاد نباید توقع می‌کردم
    امروز روز تولدم هست، ۲۰ سالم تموم شد و فکر میکنم این بهترین کادویی بود که خودم به خودم دادم

    داداش رضا خوشحال میشم شماهم بهم کادو بدید و یه جمله بهم بگید که از الان به بعد کمکم کنه
    بچه ها ممنون میشم شماهم امروز یه جمله بهم کادو بدید❤️

    پاسخ
  392. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    یادت باشه

    تو داری برای خدا خالص می‌شی🌱
    خدا برای خالص‌ها نشونه‌هایی داره،
    که هر کسی طاقت دیدنش رو نداره🥹❤️

    پاسخ
  393. یا لطیف🥰✨️ گفته:

    سلام من تا،ه ی عیب دیگم متوجه شدم ولی نمی دونم اول کدومشو درست کنم
    من هم بغض زیادی دارم
    و هم وسواس فکری
    ابن طور که میگم دیدی داره ازت سو استفاده میکنه
    دیدی داره باز خرت میکنه دیدی بازم داره دروغ میگه دیدی داره وقتت رو میگیره دیدی دیدی دیدی…
    گاهی اینقدر این صدا زیاده که قشنگ از دورن میگه احساس میکنم یکی می‌تونه این صدارو متوجه بشه

    من چطور باید این رو درست کنم؟
    بغض های من سر خانوادم که سو استفاده عاطفی شدم
    متوجه شدم وابستگی عاطفی دارم رفتم درستش کردم
    بغض من سر رفیقم که پولمو نداد. فهمیدم نباپد پخمه و ساده باشم
    بغضم سر اینکه همه ازم کار میکشم فهمیدم باید نه بگم نباید دل همرو به دست بیارم
    بغضم سر بی توجه همه انگاری اصلا من نیستم تو ی جمع ۱۰۰ نفر باشم انگاری منو نمیبینن .. ولی فهمیدم باید به چشم خدا بیام و بم رو عزت نفسم کار کنم چون نمی تونستم صحبت کنم
    بغضم سر کنکور که همه چیزو بهم زد … ولی فهمیدم باید وقمو چطور مدیریت کنم و هیچی اندازه سلامتی ارزش نداره که همه چیم بهم بریزه
    بغضم …… نوشتم حدود ۴۰ تایی شده
    حالا راهکار ؟؟؟؟

    پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      سلامممم
      نمیدونم حرفم درسته یانه ولیییی احساس میکنم شما باید اول بغضاتونو درمون کنین که وسواستونم درمان شه…وقتی بغض داشته باشی… وسواس فکریم میگیری…بغضاتون اگه فراموش شع دیگه از کسی کینه نگیری و اینا و ببخشی…و بگی فقط منمو خدا…دیگه اون وقت اون فکرای ناجور و وسواسیم نداری

      پاسخ
  394. مهتاب گفته:

    شما هر کمبود و بیماری در این دنیا در کسی ببینید…من میتونم این پیش‌بینی رو بکنم که این شخص در عالم ذر ، فول فولش رو داشت…

    خب الان مثلا کسی که از بچگی بیماری خیال پردازی ناسازگار داشته…عالم ذر چجوری بوده..
    نمی دونم واقعا

    پاسخ
  395. alimahdi گفته:

    سلام داداش و بچه ها
    تجربه
    من هرچی بیشتر مطالب کانال و سایت رو میخونم و هرچی پاکیم بیشتر میشه چیزهای خفن تری کشف میکنم
    ببخشید ولی امروز حتی توی دستشوییم هم خدا رو دیدم
    گفتم این اب و غذایی که خوردم و بهشی از انرژیش رو به من داد دیگه رسالتش توی بدن من نیست و باید توی فاضلاب و توسط باکتری و موجودات دیگه رسالتش رو ادامه بده و بیشتر خدام بزرگتر شد

    پاسخ
  396. حسبی الله گفته:

    من تو عالم زر خیلی عاشق خدا بودم تا الان این عشق تو قلبمه
    وابسته خدا بودم همش خدارو بغل میکردم خدارو بوس میکردم عاشقس بودم شاید بخاطر همینه تو این دنیا با هر کسی راحت نیستم و ازیت‌میشم اگه کسی بغلم‌کنه با بوسم کنه یا خودم بخام کسیک بوس و بغل کنم
    البته با همه اینجوری نیستم فقط با عده خاصی
    چون یاد اون موقع ها که پیش خدا بودم و بغلش میکردم میوفتم و دلم تنگ میشه غمگین میشم
    (خلاصه بود)
    و خدا ‌منو به این دینا اورد تا به بقیه یاد بدم فقط عاشق خدا باشن همه چیشونو فدای خدا کنن خدا اول و اخره فقط خدا
    یا شایدم بخاطر این باشه که جون من تو عالم زر بقیه روح هارو تحویل نمیگرفتم و فقط پیش خدا بودم خدا منو اورد به این دنیا تا یادم بده که بیش اونا هم عاشق باشم بهشون عاشقی رو یاد بدم و اونارم دوست داشته باشم
    و حس میکنم‌نزدیک ترین افراد زندگی الانم
    دور ترین روح های عالم زر نسبت به منن

    پاسخ
  397. مهدی گفته:

    سلام ، منظور خدا از شکرگزاری یعنی اینکه بهترین نعمت منم و از من تشکر کنید تا به شخصیتتون اضافه کنم … یعنی حالتون رو بهتر کنم و خودمو به شما هدیه کنم … الله جان به خاطر تمام خوبی هات و محبت هات و راهنمایی هات و نعمت هات از تو ممنونم و متشکرم … الله جان به خاطر اینکه من رو به سمت خودت هدایت میکنی از تو ممنون و متشکر و سپاسگزارم … الله جان به خاطر تمام مهربانی هات و تخفیف هات و بخشندگی هات و کمک هات از تو ممنون و متشکر و سپاسگزارم … الله جان از تو میخوام در تمام لحظات زندگیم ، کمکم و همراهم باش و خودتو مزه و طعم فوق العاده تو به من هدیه بده …

    پاسخ
  398. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    📦 یه روز فرشته‌ها اومدن گفتن:

    📎 «خدایا این بنده‌ت خیلی درد داره، نمی‌خوای یه کم براش آسونش کنی؟»

    👑 من گفتم:
    «نه، من دارم ازش یه ققنوس می‌سازم… فقط هنوز نمی‌دونه تو کدوم اپیزوده!»

    😅 یکی از فرشته‌ها گفت:
    «آخه این اپیزود خیلی غم‌گینه…»

    منم زدم زیر خنده:
    «صبر کن، قسمت بعدیش قراره با اون دلبری که من از خودش کشیدم، دلش رو ببره هوا!!!»

    🌈 حالا ببین… تو فقط هنوز تو فصل ۱ سریالت هستی!
    تو فصل ۲ قراره یه خدا بیاد که جوون می‌مونه، دلقک‌بازی هم بلده،
    وسط کارات بیاد پشت گوشت بگه:
    “دوستت دارم، قند عسل من…” 🍯🐝

    پاسخ
  399. Shafiei گفته:

    سلام داداش رضا
    وقتی پیامای کانال رو میخونم دقیقا یاد این حرف میوفتم شاید دیر بیام ولی سیر میام 😂
    عالــی همینجوری ادامه بده 🙂🤞🏻

    پاسخ
  400. حسین✌️ گفته:

    سلام داداش در مورد پوشش موافقم واینکه داداش،در مورد ارواح و عالم ذر میگی ادم از دنیا کنده میشه و اینکه رنجش ها دیگه نگم….

    داداش‌جان خدا قوتت

    پاسخ
  401. ‹گلادیاتور خدا 🦥🎀..› گفته:

    داداش من چند روز بود از حالت محاسبه نفس ،وشکر گذاری وکلا اون حالت معنوی زده بودم بیرون ,وخلاء های گذشته داشت برام یادآوری می‌شد اینکه ۳ساله با بابام حرف نزدم ،پری شب کلی گریه کردم ولی بعدش یهو پیامای شمارو راجب بغض پنهان دیدم به همه سوالام پاسخ داده شد .. همیشه همینجوره هروقت سوالی داشتم یا ذهنم درگیر چیزی بود یهو شما حرفاتون مرتبط با همون موضوع میشد ،قشنگ حس میکردم خدا از طریق شما داره منو آروم میکنه؛)
    والان بزگترین شکر گزاریم بابت اتفاقای‌ بد گذشتم پیدا کردن خدا بود ولی بهترین نعمت بود این چالشا برام
    چون قبلش خیلی دلگرم آدما بودم
    دمتون خدا و عشقش(شما) گرم ؛)

    پاسخ
  402. فادیا گفته:

    سلام داداش رضا دمت گرم زدی توی هدف خیلیی خوشحالم که این بغض پنهان رو فهمیدم از اون وقتی که گفتین من بغضامو نوشتم گریه کردم و با کودک درونم حرف زدم خیلیی حالم خوب شده سبک شدم انگار حتی از لحاظ های دیگه بهتر شدم با آدما کمی صلح بیشتری پیدا کردم و کمی بیشتر عاشق خدا شدم الهی خدا جزای کارتونو بده

    پاسخ
  403. فاطمه خانوم گفته:

    داداش من ساعت ۱۲ کارامو کردم و اومدم بخوابم گفتم الان رو مودشم بزا بغض های پنهانمو از کمترین سن که ناراحت شدمو کسی درک نکرد یعنی ۶ سالگی و ورودم به مدرسه بنویسم و ازت تک تک سالهای عمرم تا ۱۸ سالگیم بنویسم (امسالم که کلا داداش رضایی شدم و بغض پنهان نداشتم) و همشو نوشتم تا چند دقیقه پیش طول کشید واقعا فک نمیکردم انقد طول بکشه و زیاد بشه..
    ولی بعدش یه حس سبک شدن دارم.. انگار پوست انداختم و وارد مرحله جدیدی شدم.. انگار با اینکه اونا پنهان بودن رو دلم خیلی سنگینی میکردن و خیلی اذیت بودم.. چون الان انگار از رو قلبم یه عالمه لایه ی کثیف و حیوونای موذی رو پاک کردم و از بین بردم
    البته غصه ش یکم تو دلمه هنوز ولی مطمئنم که امشب امام حسین و امام رضا و خود خدا قلبمو پاک میکنن و کلی اتفاق خوب از الان به بعد برام میافته ♡

    پاسخ
  404. رقیه گفته:

    سلامم داداش و بروبچ 🌹
    اره داداش من بعد تحولم بیشتر شکرگزاری هام فقط برا خدا بوده .بارها شده توی این تو سال یه حالتی بشم ک از صمیم قلبم گفتم خدایا شکرت ک خودت بهم دادی خدایا شکرت ک امدی ت زندگیم. خدایا شکرت ک من اوردی تو این مسیر خدایا شکرت ک من تو رو دارم خدایا شکرت ک باهت دوستانه حرف میزنم نامه مینویسم. خدایا شکرت ک عشقمون دو طرفس .خدایا شکرت ک دارمت تو زندگیم همین برا من کافی ❤😍😘😘😘😘موچچچچچچچ

    پاسخ
  405. شهید حسین معز غلامی (عاطفه ) گفته:

    سلام داداش منم مثل شما از بچگی دچار کمبود محبت بودم همیشه ازدخترای فامیل که به‌من توجه نمیکردن ناراحت میشدم الانم که اسن روزت دارم از طرف نزدیکترین کساطرد میشم میشم به خودم واقعا من مشکل دارم که همه دارم ازم سرد میشن داستان چیه که یهو همه چی داره اینجوری میشه

    پاسخ
  406. Yasi گفته:

    داداش وقتی هیچی حس نکنی
    هیچی یادت نباشه حتی ناراحتم نباشی حتی خوشحالم نه
    این بغض پنهان جنسش از جنس ترسه نه؟
    ترسی که انقدر کهنه‌س یادت نیست چرا و کی
    خیلی زور زدم ولی هیچی هیچ خاطره‌ی بد و خوبی یادم نیومد انگار هیچ حسی نیست و نبوده
    تنها چیزی که میتونم احساس کنم
    ترسه شاید
    اون ترس داخلیه یعنی تو ظاهر یه آدم پرو و نترس دیده میشی ولی از درون تپلش قلب.. نفس های سطحی و کندن پوست کنار ناخن بی اشتهایی که خیلی تکراری و کهنه شده برام
    تنها یه چیز ازم دیده میشد از بچگی تا الان
    و اون خنده های بی دلیل و احمقانه..
    نه
    اینجوری بگم خنده هایی که این همه مدت پشتش ترس بوده شاید
    ولی ترس از چی؟
    من تو خودسازی فهمیدم ترس معنایی نداره
    ولی‌‌..
    ولی من واقعا هیچی احساس نمیکنم
    و حتی هیچی هم نمیخوام و نخواستم..
    بخدا
    خیلی دارم زور میزنم ولی واقعا هیچی نمیخوام و نمیخواستم
    فقط میخوام بخوابم و به هیچی فکر نکنم چون هیچی یادم نمیاد..
    اها
    از صدای داد هم خیلی بدم میاد..

    پاسخ
  407. کسی که خدا خیلی دوسش داره گفته:

    سلام داداش
    اومدم مشهد دعا گوی همگی بچه های سایت هستم
    چه کیفی میده حرم باشی و حرفای دادش رضا هم بخونی
    بچه های مشهدی واقعا قدر بدونید
    توی بهشت هستین و نمیدونین🥺🥺

    پاسخ
  408. مامان آسنا وآیلین گفته:

    سلام من تو عالم ذر زیباترین روح بودم ک خداباهام عشق بازی می‌کرد همش توبغل خدابودم همش باهاش میرقصیدم تااینکه روح های حسود گفتن بهش زیباترین روح رو دادی اونقدرنورانیه چشاش که عاشق توست انقدربهش توجه میکنی انقدرارزشمندتر از روح های دیگه قرارش دادی که ماهم جاتون بودیم اینکارومیکردیم من داوطلب شدم که خدا باانحراف چشمانم منو دنیابفرسته منو تحقیرکنن بی ارزش کنن حسودی کنن بازم عاشق خداجونم بازم تو بغل خدابمونم داداش پنج صفحه بغض نوشتم گریه کردم ازاعماق وجودم بعدش ازرنجش هام رسیدم که چراتوقعم از آدما بود چرا از غیرخداانتظارمحبت و درک کردن و دیده شدن داشتم اصلا ب چشم آدما بیاییم ک چی ؟اصلاتاییدمون کنن ک چی بشه؟چرا خدا تایید نکنه، چرا ب چشم خداهستیم ب چشممون نیومد، اصلا چرا یادمون رفته بود !اصلا خدا این آدمک ها رو تو زندگیمون آورد، ک پای تعهدمون درعالم ذر بمونیم !

    پاسخ
  409. مجنون حسین❤ گفته:

    سلام ، داداش من اینقدر بغض پنهان دارم که گاهی این بغض تبدیل به تنفر میشه !
    همیشه فکر میکنم هیچ کس قدرمو نمیدونه و به اون اندازه ای که من بقیه رو دوست دارم اونا دوستم ندارن ، گاهی از بعضی آدما متنفر میشم و دلم پر از سیاهی میشه
    چیکار کنم داداش؟

    پاسخ
  410. زهرا گفته:

    خدایا آخه چرا 🤣😂چرا ما رو میفرستی جاده خاکی بعد می حالا بیا مسیر و پیدا کن خو از اول میگفتی واسه خودت شکر گذاری کنیم عزیز دلم ولی هنوز دیر نشده شکرت که خودت بهمون دادی شکرت که تو بدترین شرایط ولمون نکردی شکرت که خودت ما رو دوس داری نه بنده هات شکرت که برای تو زنده ایم شکرت که دوسمون داری شکرت که خودت و به ما شناختی فقط تو رو جون خودت اگر جاده خاکی مونده ما رو از اون ور در بیار بیار جا اصلیمون قربونت برم😁اینقدر نپیجون ما رو ما دیونه ایم هر چی بپیچیونی بیشتر سیریش میشیمنا

    پاسخ
  411. E گفته:

    داداش من قبل دوره بغض پنهان ، با زخم های درونم رو به رو شده بودم
    و به لطف خدا و حرفای امروزت کلییییییی آگاهی پیدا کردم
    مخصوصاً صحبت درمورد عالم ذر که تیر آخر بود
    ممنونم ازت
    خدایا شکرت بابت وجودت و بنده های خوبت

    پاسخ
  412. اسرا گفته:

    راستش داداش من همیشه از اینکه با خدا حرف بزنم و بهش بگم دوسش دارم یا عاشقشم شک داشتم و میترسیدم.
    اوایل تحول یه جا خوندم یکی میگفت هیچ وقت نگید الهی رضا برضاک و گرن خدا امتحانی ک از امام حسین گرفت از شما هم میگیره…
    برا همین رفته تو ناخودآگاه ام و برام سخته بخوام از رو عشق همچین حرفی بزنم همش نگران میشم ک نه من اگه واقعا عاشق بودم اصلا نگران از دست دادن چیزی نمی‌شدم پس این عاشق نیستم و بهتره هیچی نگم

    پاسخ
  413. Negin گفته:

    سلام داداش رضا
    حرفاتون راجع به بغض پنهان خیلی خوبه…
    ان شاء الله که بتونم با همه شون کنار بیام…
    آره منم همیشه اینو میگم که خدا یا شکرت که تو رو دارم شکرت که منو شیعه به این دنیا آوردی. شکرت که عشق به امام علی (ع) و خانواده اش رو توی وجودم تزریق کردی… شکرت که آدمای خوبی سر راهم قرار میدی
    . ووو……
    داداش من این روزا خیلی دوست دارم لیاقت رسیدن به مقام شهدا رو کسب کنم و منم شهید بشم (نه بر اثر بیماری یا مرگ طبیعی یا تصادف یا…) دوست دارم واقعا شهید بشم طوری که هیییچ اثری از من نمونه…. بشم شهیده آسمون ها…
    چطور میتونم به این مقام دست پیداکنم؟باید احساس لیاقت رو در خودم تقویت کنم و شهید زنده باشم و #شهیدانه زندگی کنم..

    پاسخ
  414. Fateme گفته:

    سلام داداش من از بچگی به خاطر چهره ام تحقیر میشدم. خب چهره قشنگی نداشتم پوستمم تیره است. چند باری بهم گفته شد زشت. تو خونه هم برادرم بهم میگفت خر سیاه.
    مادر همسر سابقم یه بار بهم گفت من قیافه تو رو ندیده بودم.
    مورد توجه و محبت و عشق نبودم همیشه فکر میکردم اگه قیافه ام خوب بود اینطور رها نمی‌شدم.
    یعنی ممکنه عالم ذر من خوشگل خدا بوده باشم؟ که این دنیا از این جهت اینقدر کمبود محبت و توجه داشتم.
    داداش من
    یکی از عیبهام حسادته. همش فکر میکنم نکنه من از روح های حسود عالم ذر به شما بوده باشم.آخه من شما رو دوست دارم نمیخوام عالم ذر اذیتتون کرده باشم.
    ممکنه کسی که این دنیا دچار حسادت شده روحش تو عالم ذر هم حسود بوده ؟

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری … میدونی توی یسری نمایشگاه ها و گالری های هنری یسری نقاشی های خاص هستن کخ فقط عده کمی هستن که پی به زیبایی حقیقی اونا میبرن و مشتریشون میشن و اتفاقا این نقاشیا که به چشم بقیه زیبایی خاصی نداره قیمت نجومی و خیلی بالایی دارن … اگه یسری فقط چش سرشون بازه و نمیتونن روح قشنگتو ببینن ولشون کن بزار با همین چیزای ظاهری خوش باشن … و سعی کن ازشون ناراحت نشی … فقط کافیه قشنگیاتو خدا و اونایی که خدا براشون مجاز کرده ببینن بقیه رو بیخیال .. به قول معروف طلا که پاکه چه منتش به خاکه
      منم قبلا همچین حسی داشتم مخصوصا وقتایی که تبعضی قائل میشدن بین منو خواهر برادرام ولی خدا اینجوری اولین بار ارومم کرد

      پاسخ
  415. مهدیه🪽🕊 گفته:

    داداش یادمه هنوز رسالتمو پیدا نکرده بودم ولی خیلی کاوش کردم تا پیداش کنم
    داداش اون موقعه گفتی نمیدونم راجب چه موضوعی توایتا ویس بفرستیم ویس فرستادم بهم گفتین تو ب رسالت بزرگی میرسی دراینده ادم بزرگی میشی خودتو دست کم نگیر
    من همون ادمم تازه دارم ب حرفت میرسم این حرفی که بهم زدی برا دوسال پیش بود و واقعا یقین کردم راهی که میرم درسته بغض پنهانی که داشتم حق بود اومدم اینجا حق بود تنهایی ها حق بود گناه حق بود همه پازل بود برا رسالت استاد همیشه میگف کسایی که اومدن روی این صندلی و رشته روانشناسی نشستن ادم های انتخاب شده هستن قطعا و یقینن روانی هایی بودن که الان میخوان ب روانی بودن بقیه و اوردنشون ب زندگی عادی کمک کنن هیچ وقت شک نکنید هیچ اتفاقی اتفاقی نیست :)))))🕊❤️‍🩹❤️‍🩹
    عالم ذر فک میکنم روحم راهنما بوده ازطرفی دارم داغون میشم داداش دنیا خیلی کوچیکتر از اونیه که توبچگی تصور میکردم بزرگه داداش عذابه تواین دنیا زندگی کردن ولی باید توشه جم کنیم عقب نمونیم🥲🩵

    پاسخ
  416. Maryam گفته:

    سلام داداش صحبت هات این چند روز واقعا بی نظیر و به شدت جذاب بود
    تونستم خودمو به یاد بیارم
    و جواب تک تک سوالات زندگیم به ساده ترین شکل ممکن داده شد…
    داره زندگیم همه چیزش مشخص میشه
    همه چیش
    ممنون ازت
    ان‌شاءالله خودت و خدا به طور مستقیم یه روزی همو بوس کنین🌝🤣❤️

    پاسخ
  417. مهدیه🪽🕊 گفته:

    داداش دوموضوع خیلی مهمه
    پذیرش اتفاق و تغییرنگرش این دوتا میتونه زندگی رو تغییربده دقیقا نتیجه حرفات درمورد بغض پنهانه
    انگار منو اوردی توسن ۵ سالگی ۱۳ سالگی ۱۵ سالگی
    ۱۷ سالگی ۱۹ سالگی و ۲۰ سالگی
    داری میگی یادته اون موقعه اینجوری شد ب روی خودت نیاوردی ولی اون زخم بودا انکارمیکردی خودتو توگذشته جاگذاشتی بیا دست خودتو بگیر بلندشو زخم هاتو قبول کن خودت برای خودت دلسوزی کن چون بااین همه زخم قدم برداشتن سخته سعی کن خوب بشی درسته زخمه ولی راه درست شدنش هم هست نترس نگران نباش من پیشتم میتونیم اینده رو بسازیم ب شرطی که ازالانت لذت ببری تو همین الانم داری بهترین لحظاتتو میگذرونی مطمئن باش خدا هیچکیو تنها نمیذاره امام رضا ضامنه نترس بیا میدونم میشه اگه اونی بخاد که خدا بشه اره…:)))))🕊❤️‍🩹
    نشخوارذهنی دقیقا بغض پنهانه
    غیبت دقیقاااا بغض پنهانه
    افسردگی دقیقااااا بغض پنهانه
    حسادت بغض پنهانه
    غم بغض پنهانه
    خشم بغض پنهانه
    مهربونی هم بغص پنهانه
    نشخوارذهنی و غیبت و افسردگی و حسادت و غم چیزایی هستن که ریشه اونو حل نکردیم
    مهربونی هم جای اینکه برای خودمون دلسوز باشیم برا دیگران دلسوز بودیم
    این چیزی بود که توفکرم بود گفتم بیانش کنم چون فک میکنم این راهیه که باید برم

    پاسخ
  418. النا فرشته گفته:

    سلام داداش اگه تعریف کنم چندین سال دنبال خدای واقعی بود م تا ب سایت شما هدایت شدم هر کسی بشنوه خون گریه میکنه .شما الان داری میگی خدا رو شکر کنین بخاطر خودش من از وقتی ب سایت اومدم سلول ب سلول بدنم فقط خدا رو بخاطر وجود خودش شکر میکنم
    داداش روزهای بی خدایی یک هزارم ثانیه ش درد و غم و ترسه هر لحظه خدارو شکر میکنم که خدارو دارمش

    پاسخ
  419. مهدیه🪽 گفته:

    داداش دلم میخاد ی حرفیو بزنم
    ۱۵ سالم بود با کانالت اشنا شدم الان ۲۰ سالمه سرکلاس که میشینم تموم حرفات برام مرور میشه و خوشحالم ی چن قدمی از همکلاسیام جلوترم
    داداش میدونی خیلی خوشحالم اینکه اون تلاش هایی که تو سن ۱۵ سالگی داشتم نتیجه نمیگرفتم الان دارم نتیجشو میبینم الحمدالله🕊❤️‍🩹

    پاسخ
  420. زینب 🥰 گفته:

    داداش من دخترونه رفتار میکردم ولی بعضی جاها پسرونه هم آره من از بچگی پرسپولیسی بودم وایی انقدی رو پرسپولیس حساس بودم که نگو …آفسایدو زودتر از داور تشخیص میدادم…انقدی رو فوتبال حساس بودم که یبار پرسپولیس باخت نزدیک بود من سکتع بزنم😅😅😅همش به دعوا و کری خوندن می‌گذشت …الان دیگه واسم زیاد مهم نیست ولی هنوزم یکم هست کاش بتونم کامل فراموشش کنم..‌یعنی به رفتارهام به اینکه انقد واسم مهم بود فوتبال فک میکنم خودمو اصلن درک نمیکنم😅اشکم دم مشکم بود انقدی که من واسه فوتبال گریه کردم واسه خودمو کارای بدم نه😑😅

    پاسخ
  421. Zeinab گفته:

    میدونی من حس میکنم تو عالم ذر یکیدونه خدا بودم ” تو دلمم خیلی میشنوم که خدا اینو بهم میگه بعدش اینجوری میشم 😁🥰”
    احساس میکنم همشم تو بغل خدا بودم ..
    فعلا با توجه به الهام هام تا همینجارو متوجه شدم و یه چیز دیگه ” همیشه دلم میخواد یه کاری کنم خدارو خوشحال کنم جفتمو عشق کنیم … و یه حسی هم بهم میگه اون دنیا بالا ترین خواستم همین بوده .. یکاری کنم که خدا از دیدنش عشق کنه ”
    اره خلاصه خداهم میگه به ریش نیست به ریشه اس بیا ببینم چن مرده حلاجی منم گفتم شما جون بخواه .. بعد منو‌گذاشت توی یه بدن که توی یه تایمی درست نمیتونه صحبت کنه عالم و ادم و خانوادش ازش بیزارن .. عزت نفسش افتضاحه و توی یه کشور غریب دنیا اومده با یه شرایط به ظاهر بد .
    ” و تمام این موارد با خودشون یه درسی داشتن که باید میگرفتم و انشاءالله که همشو پاس شده باشم به قول شاعر یه یقینی پیچیده در گمان بود … میدونستم قراره یکاری کنم ولی این به ظاهر ضعف ها و اون صدا شیطان هی ضدشو میگفتن ”
    + کامبک به حال : الان با اعتماد بنفس کامل بهش میگم برو کشکتو بساب ”
    ادامه ماجرا : منم دیدم شرایطو و گفتم گرفتی مارو ؟ یکم سختش کن
    خدام یه لبخند زدو گفت .. ازت میخوام فقط با یاد من خودتو اروم‌کنی چون این تنها راه نجاتته .
    منم بعد یه نگاه عاشقونه زدم تو دل دنیا و الان دارم ذره ذره از اینور اونور زندگیم پیداش میکنم .
    تا زمان که اون دنیا به یه بغل پر برگردم و بگم ” کاش یکم سخت ترش میکردی خوشگل تر میرقصیدم برات
    ” از شما پنهون نباشه وقتی رجز خواهی و نقش حضرت علی اکبر رو توی روز هاشورا ماجراشو خوندم .. بنظرم اومد حضرت علی اکبرم داشته به شیوه خودش عاشقانه و پر صلابت برای خدا میرقصیده .. جوری که لذتشو فقط اهل دلا متوجه شدن و بس . خوشبحال حضرت علی اکبر

    پاسخ
  422. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    اخیییییییی

    من همیشه شکر گزاری هامو اینجور می‌نوشتم…
    فکر می‌کردم یه چیزی کم دارم😅

    همش میگم خدایا ممنون که مراقبمی که مثل بقیه نیستی که هدایتم می‌کنی که سرزنش نمی‌کنی و اینا….

    خداروشکر پس😍😅

    پاسخ
  423. زینب 🥰 گفته:

    ویس خوبی بود خیلی جالب بود البته قبلن هم بهش کم و بیش فک کرده بودم ولیییییی خیلی خوب بود ..‌حس خوبی داشت ویستون به دلم نشست خیلی خداییش….حس خوبی داد …آره ما نعمت ها رو برای خدا باید بخوایم….باید با عقد و ذهنی که خودش بهمون داده به خودش برسیم 🤩😍🥰….

    پاسخ
  424. دخترگلادیاتور گفته:

    سلام داداش خوبی؟
    داداش بقیه خیلی بهم حسودی میکنن و اینو از رفتار و کارهاشون میفهمم و گاها از رو حسادت کارهایی میکنن ک اذیت میشم بااینکه خیلی چیزا رو ازشون قایم میکنم و چیزی نمیگم
    داداش چیکار کنم به نظرت؟؟

    پاسخ
    • داداش رضا گفته:

      سلام.
      دقت کردی بعضی از جاها هر چقدر تلاش می‌کنی نمی‌شه ؟
      این نمیشه‌ها کار خداست…
      و به همین دلیل اونایی که بدخواه تو هستن و می‌خوان بهت شر برسونن هم نمیتونن….
      چون خدا نمی‌خواد.
      کلا اگه خدا نخواد … اونجایی که باید بشه نمی‌شه و اگه خدا بخواد اونجایی که نمی‌شه ،میشه….
      یادت نره که عزت و ذلت دست خداست.

      پاسخ
  425. فاطمه خانوم گفته:

    داداش واقعا تکون خوردم با حرفات.. انگار حود خدا بهم میگفت اینا رو
    من آنشرلی رو یه ماهی هست میبینم داداش اخلاقامو بهتر کرده و مثبت اندیشی مو 😂✨

    پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      واقعا خیلی خوبه آنشرلی من ده بار تا الان دیدم😅😍 واقعاً میشه از همه چی درس گرفت…من برام جالب بود خستگی ناپذیر و امیدوار بود ….از چیزای کوچیک خوشحال میشد و شکرگزار بود یه جور خیلی قشنگ رویاهای زیبایی داشت …اینکه خیال پرداز بود شبیه خودم بود شاید بخاطر همین خیلی دوسش داشتم

      پاسخ
      • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

        شخصیت کارتونی مورد علاقه ام هستانه شرلی و خیلیاز اخلاقیاتم شبیهش نستله خصوص احساسات خیلی زیادش و علاقه به طبیعت و احساساتش شاعرانه اش ولی مشکل من اینه که اصلن نمیتونم این احساسات دخترونه رو بروز بدم اصلن نمیتونم وگرنه خیلی احساساتی ام تنها چیزی که میتونم بروز بدم اینه ک زود اشکم میاد 🙃

        پاسخ
  426. پرواز گفته:

    سلام داداش دیروز اومدم از بغض پنهانم گفتم الان حالم خیلی بده همه چی ضربدر صد شده برام یادآوری وتلقین شده حالم خییییلی بده خدایا چه درسی داری بهم میدی بی قرارم 😭بچه ها برام دعاکنین

    پاسخ
    • زینب 🥰 گفته:

      یادآوری کردید که بتونید فراموش کنید ….باید ازش درس بگیرید …اصلا هدف این بود که بگی و درس بگیری…بگی چیکار کنم دیگه اونجوری نشه به هرحال ماهم مقصریم یه جاهایی….باید اشتباهات خودمونو ببینیم دیگه…یه اتفاقی و مرور میکنیم نقش خودمونم برررسی میکنیم بعد میبینیم عههه یه جاهایی خودمم اشتباه کردم سادگی کردم ….یا یه اتفاقایی رو میشه ازش درس گرفت دیگع تکرار نکرد. یه جاهای باید بیشتر تلاش میکردی باید بیشتر توکل میکردی.. اینجوری کاش منم بتونم برا خودم مرور کنم…. براتون دعا میکنم…تو دلم …چون بلد نیستم زبونی یعنی نمیتونم بگم. ……ولی اون چیزایی که تو قلبمه و نمیتونم به زبون بیارمو خدا میدونه…خدایی که می‌دونه اون چیزایی رو که من به زبون نمیتونم بیارم 🤩براتون دعا میکنم قلبی …ان شالله زودتر درسشو بگیرین و بتونید بغضای پنهانتونو فراموش کنیم🥰

      پاسخ
  427. بسم رب الشهدا گفته:

    سلام داداش رضا

    سوالم اینه که وقتی بغض های درونی ام رو فهمیدم و میدونم چیا هستن، بعدش چیکارشون کنم تا خوب بشم و به اصلم برگردم؟

    پاسخ
  428. عشق الهی گفته:

    سلام داداش من از رنگ پوستم به شدت رنجش داشتم فکر کن همه از بچگی بهم‌میگفتن سیاه چقد خرد میشدم ولی نوجوون که شدم انگار مهره‌مار پیدا کردم همه دنبالم بودن و من سر اون بغض پنهان خودمو به فنادادم😭همش انگار میخواستم از سفیدا انتقام بگیرم با این حال بعدها متوجه شدم که چرا این رنگ پوست بهم داده شد ولی عجیب بود چرا با این رنگ پوست اینقد طالب دارم تا با یک مدیوم اشنا شدم و بهم گفت شرایط ستاره ایم جذاب بودن و قابل اعتماد بودن رو داره که ربطی به ظاهر نداره واینکه گفت روحم خیلی نور داره و از اون روح هایی هستم که خدا منتظره زمان مرگم برسه تا ببره پیش خودش😭😭😭به امید اون روز زندگی میکنم

    پاسخ
  429. فاطمه گفته:

    همیشه این سوالو داشتم از خودم
    چرا بقیه مثل من حساس نیستن؟
    چرا فقط من این شکلیم؟!
    عجیبه نسبت به هرکی دیدم اینطوری بودم به جز یه سری ها یعنی شما داداش و بچه های سایت

    مثلا عدالت خواهی من نسبت به بقیه بیشتره
    من حاضرم جونم بره ولی ذره ای به درستی های انسانی ضرری نرسه
    من نسبت به اطرافیانم خیلی بیشتر وطن خواهم
    نمیتونم منفی ها رو تحمل کنم غیبت کوچکترین بی لطفی نسبت به همدیگه کوچکترین آزارهای کلامی ،اخبار منفی یا..

    پاسخ
  430. IloveGod گفته:

    سلام💖🌱
    داداش ممنون بخاطر این آگاهی ها حرفاتون مثل همیشه عالی بود هم درمورد بغض پنهان و هم درمورد عالم ذر و…ممنونم دمت گرم داداش🌷 💐

    پاسخ
  431. سارا 💥 گفته:

    میدونی من تو عالم ذر چجوری بودم؟ یه بدن فوی و یه روح بزرگ و فوی. مثل مادر یا مثل پدر یا مثل بزرگ یک خانواده یا مقل یک روحانی. عشق دلم فقط خدا بوده و دست همه رو میگرفتم. توپ تکونم نمیداده. خدا منو گذاشته توی یک بدن ضعیف با یک روح نازک نارنجی. درست نمیدونم ولی انگار باید با وجود سختی ها خودمو بکشم بالا و نلغزم و کم نیارم. همیشه اینجوری بودم که خدایل من فقط تو رو میخوام خودتو بهم نشون بده. و ذهنم مشغول اینکه چجوری خدارو ببینم

    پاسخ
  432. شاتوت گفته:

    من خودم حرفتی شمارو میخونم لحنم داش مشتی طور میشه😂
    وای یه مدت اون اصطلاح چوخ عظما افتاده بودم سر زبونم🫠🤣🤣
    ولی خب جدیدا با کمک های یه دوره ای ناز و لطافتم داره بیشتر میشه خداروشکر😍
    امیدوارم ازدواج خوبی داشته باشم

    و یه چیز دیگه اینکه من دیروز بعداز مرور رنج هام، خیلی گریه کردما، گفتم چقدر من بدبختم فرانک
    ولی امروز میگم نههه، همچین رنجی هم نبوده اینا😐 آره سخته بابات اعصاب نداشته باشه ولی بازم اونقدر بد نیس،بهم محبت هم می‌کنه ولی قاطی هم می‌کنه، برای روزی حلال تلاش میکنه، خیلی گیر میده رو مهم راه می‌ره مامانم بهم فحش میده تحقیرم می‌کنه ولی بازم اونقدر سخت نیست، یعنی یه چیز اوکیه دیگه
    وضعیت خیلیا بدتر ازمنه
    کلا راحتم از دیروز و حتی حس میکنم اونقدر تو زندگی رنج و سختی نکشیدم. امیدوارم خدا همینطور خوش خوشان باهام راه بیاد و یهو لهم نکنه

    پاسخ
  433. شاتوت گفته:

    حالا یه چیزی بهت بگم؟
    از دیروز که سوزن تو این زخم چرکین کردی، خیلی حالم خوبه:))))
    اصن انگار مقدار خشم درونیم خیلی کمتر شده.
    این بغض هام از اون دمل بزرگ چرکی تبدیل به یه جوش کوچیک شده که باید همینم درمان بشه وگرنه می‌دونم اگه بذارم همین یه ذره هم بمونه دوباره به مرور عفونت می‌کنه
    انقد از دیروز آروم شدم

    پاسخ
  434. معشوقه عشق گفته:

    سلام
    عالی
    ادامه بده
    فقط داداش اینکه میگی انرژی زنانه
    من واقعا ذاتی اصلا مثل دخترا
    ناز و عشوه و کرشمه و اینجور چیزا رو واقعا بلد نیستم
    و
    داداش اینکه یه دختر خیلی خوب بلده که ناز و عشوه
    بیاد
    واقعا ذاتیه
    یعنی الان من دخترم
    ولی اندازه یه ارزن ناز و عشوه و به قول امروزی ها دلبری بلد نیستم😇😇😂😂
    و
    واقعا
    هیچی از این ناز نازی بودن نمی‌دونم و بلد نیستم
    و
    واقعا هم داشتن این ویژگی ها ذاتیه

    ولی خیلی علاقه به فیلم های اکشن و جنگی دارم
    به نظرم نباید بگی که یه دختر نباید فیلم اکشن ببینه
    چون یه جورایی هم به ذات انسان و علایقش برمیگرده

    داداش دیدی میگی هر کس یه گرگی داره
    این
    ناز و عشوه و دلبری کردن هم یک ویژگی و آپشنه
    که همه زنا ازش برخوردار نیستند
    مامانم میگه تو حتی تو کوچیکی هم ناز و عشوه بلد نبودی چه برسه به الان که بزرگ شدی🤣🤣

    پاسخ
    • سکینه( آرامش 🦋) گفته:

      منم فک میکنم همینم و بنظرم از تربیت پدرو مادر هست اگه به یه دختر توجه بشه و باهاش مثل یه دختر رفتار بشه اون حس دخترونه بودنش همراهش هست وقتی نازت رو نکشیدن چجوری ناز کردن بلد باشی وقتی مادرت با محبت باهات حرف نزده وقتی بابات قربون صدقه آن نرفته وقتی مثل پسرا سرکار رفتی و بنظرم با تقویت عزت نفس درست میشه من خودم روی این موضوع میخام کار انشالله 🖐️🍀

      پاسخ
  435. فاطمه السادات حسینی نسب گفته:

    سلام داداش رضا.
    خداقوت.
    انشاالله همیشه درپناه حق تندرست باشید.
    بازم بگید،ازعالم ذر،عمیق تربگید،
    یعنی تاآخرزندگی مون هرچی انتخاب کنیم قبلا توعالم ذرانتخاب کردیم؟
    ممنون میشیم بیشتربرامون بگید

    پاسخ
  436. باران گفته:

    سلام داداش این که گفتین به پسرا دست ندین …واقعا عالی بود دیشب همین مورد برای من پیش اومد تو مهمونی ولی من دست ندادم گفتم نامحرم هست چه لزومی داره دست بدم اون طرف از کنارم رد شد بهش گفتن چرا به زندایی دست ندادی گفت این یه جوریه آخه …وقتی من حجابم خوبه محرم نامحرم حالیمه بقیه هم ناخودآگاه به آدم احترام میزارن ….این که فقط به شوهرت گفتی دست بده عالیه حرفتون جواب خیلی از سوالاتم بود

    پاسخ
  437. گل نرجس گفته:

    سلام رضا منم عین توام هیچکی از من خوشش نمیادهمیشه دورم خلوته …واقعا شاید من مثه تو نباشم ولی چرا خدا همه رو ازم میگیره جز اون کسایی که من عاشقشون نیستم خیلی باهاشون خوش نیستم چرا ؟؟؟ من اگه عاشق یکی بشم جلو چشام پرپرش میکنه نیستش میکنه به نظرت من چرا اینطوریم واگه عاشق یکی نباشم وارد زندگیم میشه ها چرا اینطوریه

    پاسخ
  438. فرشته 🙃 گفته:

    سلام منم تمرینات رو انجام دادم و کلی اروم شدم ولی زمان میبره که کامل حل بشه باید بیشتر با خودم حرف بزنم
    داداش نمیدونم درست متوجه شدم یا نه یعنی تک تک کمبود هامون به خاطر اینکه ما اینا رو تو عالم ذر داشتیم کلی توجه و محبت و ما هم ادعای عاشقی میکردیم حالا تو عالم دنیا با کمبود همون چیزهای که تو عالم ذر داشتیم داریم امتحان میشیم و اینجا هم ثابت کنیم عاشق خدایم چه در سختی چه در خوشی
    یا فقط این مخصوص روح های راهنماست و برای ما نیست

    داداش اگه میشه بیشتر توضیح بدید خیلی جالب بود برام

    پاسخ
  439. خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

    داداش منم مثل پسرا رفتار میکردم😂😂چه جالبببب..
    عاشق فوتبال بودم همش فوتبال تمرین میکردم تو پارکینگ خونمون پسرونه لباس میپوشیدم موهامو نمیذاشتم زیاد بلند شه.اسم خیلی از تیم های فوتبال و بازیکناشو میدونستم خیلیییی دنبال میکردم از عروسک بازی و اینا نفرت داشتم. از لباسای عروسکی نفرت داشتم همبازیام پسر بودن تو بچگی البته بیشتر اذیت میکردن دعوا میکردن تا بازی بماند😂😂💔
    الان چند ساله بشددددت تغییر کردم خصوصا از بعد تحولم. انگار از پسر ب دختر تبدبل شدم قشنگ😂❤

    پاسخ
  440. ملیح گفته:

    داداش شب قبل اینکه در مورد بغض پنهان بگی من از خدا خیلی شاکی بودم ک چرا همچین اتفاقاتی میوفته چرا یکی میاد تو زندگیم میره چرا زور میزنم نمیشه یا دوباره میام از صفر باید شروع کنم
    چرا بدتر میشه بعضی وقتا
    داشتم ب علت بغض هام فکر میکردم یکیش این بود ک چرا خونواده من انقدر نفهمن یا بی احساسن درک ندارن دو تا حیوان بود شاید منو بیشتر میفهمیدن
    من از خونوادم بغضم میگیره و نمیتونم ببخشم
    بعد دیدم اینا چون از سر نفهمی ب من محبت نکردن یا حواسشون ب من نبود اهمیت ندادن تهش یهو همه تقصیرا انداختم گردن خدا ی لحظه شک کردم ب خدا ک اصن اون منو میبینه هوامو داره ؟
    اصن اونا منو اذیت هم کرده باشن خب حتما خواست خدا بوده
    و الان از خدا خیلی شاکی ام این حس بدیه
    من ب تنها کسی ک تو زندگیم اعتماد دارم و بهش تکیه کردم خدا بوده و هست ولی حالا یجورایی از خدا ناراحتم و شاکی ام از خدام ک با وجود این همه عظمت توانایی چرا کمکی بهم نمیده مگه من چقدر توانایی دارم ک بتونم ی سری چیزا رو حل کنم 😭😭
    یعنی امکان داره هنوز خدای اصلی رو پیدا نکرده باشم
    یا من عاشق خدا نشدم هنوز ک بخوام این اتفاقات رو خیر و خوب ببینم ؟؟؟
    ولی چقدر بد شد ک من ب خدای خودم شک کردم 😭

    پاسخ
    • مامان آسنا وآیلین گفته:

      سلام عزیزدلم همه مااشتباه میکنیم مهم اینه که فکرکنی اشتباه کنی بعدش درست بفهمی درک کنی عزیزم ی چیزی رو خوب متوجه نشدی از پدرومادرانتظارمحبت داری یعنی از غیرخدا انتظارداری کاری برات کنن درکت کنن همه ما توسط پدرمادرخانواده ن تنها درک نشدیم محبت ندیدیم بغل ندیدیم بلکه تمسخروتحقیرمون کردن ایرادگرفتن از کارمون مانبایدازغیرخداتوقع داشته باشیم تاحالا بغل خداروحس کردی من همین الان حس میکنم زیرآسمون خدا توبغل روح خدام دارم عشق میکنم خداعشقه خدابدمارونمیخاد الخیرفی ماوقع شایدبظاهر بدباشه ولی درون اون اتفاق خوبه خدابرات جبران میکنه خدابراهممون جبران کرده خداماروخواست ک اینجاییم

      پاسخ
  441. سید ابوالفضل گفته:

    وای داداش این حرفات در مورد عالم ذر چی بود من شنیدم🤯
    خیلی به دل نشست.حرفات از جنس یادآوری گذشته بود.الان حس کسیو دارم که حافظه اش رو از دست داده و کم کم داره حافظه ش برمیگرده.
    اینا چی بود من شنیدم… اینا چی بود من شنیدم…

    پاسخ
  442. آسمان گفته:

    سلام.احساس میکنم منم در عالم ذر شبیه داداش رضا بودم
    ووقتی کسی محلم نمیذاشت .تصمیم گرفتی ی جور دیگه زندگی کنم وبرای شناخت خودم بیشتر وقت بزارم.گاهی احساس میکنم خدا اصلا نمیخواد که دیده بشم
    خلاصه اینکه خدا رو عشقه

    پاسخ
  443. سارا 💥 گفته:

    داداش من خودم با پسرا بزرگ شدم. بعد خونوادم برام لباسای اسپرت و کت و اینچیزا میخریدن همیشه. خخخخخخ مثلا بعضی عروسی ها من همش خجالت میکشیدم دامن ندارم. ولی بابام معتقد بود اسپرت شیکه. خخخخخ انرژی دخترانم خیلی زیاد نیست. من میدونم باید چیکارش کنم تا زیاد بشه، ولی متاسفانه حالی به هولی میشم و منتظر آدمش هستم تا برای اون تقویت کنم انرژی زنانه ام رو. وگرنه به لغزش میافتم. خخخخخخ

    پاسخ
    • Zeinab گفته:

      سلام خواهر مشابه خودم …
      بله منم از بعد ازدواج خواهرم که اون‌موقع کوچیک بودم خیلی به بعد با دوتا داداش بزرگتر از خودم بزرگ شدم .. و تموم زندگیم فک میکردم چون رفتار این دوتا روی همدیگه خیلی جوابه و با حاجی و نوکرم بمولا و این الفاظ راحتن پس منم میتونم راحت باشم … لالایی هر شب من پی اس داداشم بود که خدای جنگ بازی میکرد و همیشه هم دسته خرابه رو بهم میداد ولی خوب اگه سی دی هاشو میشستم میزاشت کنارش بشینم و بازیشو نگا کنم ‌ … از فیفا بدم میومد ولی تیکن و مشت خاردار انقدر قاچاقی بازی کردن با دستگاهش که حتی یبار که رفتیم کلوپ تو مشهد همه رو زدم .
      ولی در ادامه زندگیم متوجه شدم توی جلد منه دختر مشت فیلمای اکشن جواب نیست و از زخمتی باید کاسته بشه و به لطافت افزوده بشع … اما چون کسی نبود که موقع پی اس بازی کردن بهم بگه پاشو برو با عروسکات بازی کن یا برو ارایش و بافتنی یاد بگیر یا کمتر با بقیه دعوا کن منم همچین از اون انرژی زنانه و دخترانه خودم دور شدم و الان بین زنانه و مردانه خودم معلقم …. البته ناگفته نماند که این بغضا هم کم نذاشتن برای زمخت شدن اخلاقم .. ولی همشون خیر شد و حالا وقت رفتنشونه .. انشاءالله اگه توهم از این بغضا داری تو زندگیت همشون به زودی سیمشون از برقت کشیده بشه و رها بشی

      پاسخ
  444. پسر *دختر گفته:

    سلام داداش اینکه که گفتید هم بازی هم تاثیر فکر کنم درسته منم در بچگی همبازی پسر زیادی داشتم بعضی هاشون هم اسماشون از یادم رفته ولی تصویرشون تو ذهنم هست

    زندگی من همه چیزش پسرونه هستش
    بغیر از لباس ولی حالا یکم بهتر شده خداروشکر قبلا مثل پسرا دعوا میکردم مثل پسرا گنگ بازی در می‌آوردم کسی اطرافم حق توهین به منو نداشت و گرنه یه بلایی سرش می‌آوردم تو مدرسه تا کلاس شیشم با پسرا دوست بودم و کارای دخترا و چیز هایی که به هم تعریف میکردن برام مسخره بود …….

    پاسخ
  445. . گفته:

    سلام
    داداش من همین مشکل ک دخترانگیم کمه رو دارم،وقتی با رفیقامم بهم میگن حس میکنیم یه پسر مشتی کنارمونه،من همبازیام پسر بودن با ۲ تا پسر بزرگ شدم برادرم و پسرعموم،و کلا عروسک بازی و خاله بازی و اینا اصلا خوشم نمیومد،با پسرا میرفتم ماشین بازی و دوچرخه و گِل بازی میکردم،خانوادمم خیلی تاثیر گذاشتن،مثلا بابام اصلا از رفتارای دخترونه‌ام حمایت نکرد،راننده تریلیه و اصلا ازین سوسول بازیا خوشش نمیاد و چون بچه اول هم پسر بوده منم همونجوری بار آورده،تازه باهام داشت وسایل ماشینش روغنی و سیاهشو مرتب میکردیم و اگه نمیکردم مث یه پسر باهام برخورد میکنه،راننده هام ک اخلاقشون معلومه دیگه لطافت ندارن فحش و اینا😂 مثلا اگه بگم نمیخوام ازونور تخت چند کیلویی رو بگیرم،دعوام میکنه یه چندتا فحشم نثارم میکنه،واسه همین اصلا اخلاق دخترونه‌ام یادم رفته،وقتی هم ک میخوام دخترونه باشم یه حالت” از خودم حالم بهم خورد با این رفتارم”دست میده و حس میکنم الان چندش شدم،موهامم همیشه پسرونه بوده و تا الان ک ۱۸ سالمه موهامو هیچوقت بلند نکردم،ولی حس میکنم ازدواج کنم و طرف منه قبلیم رو نشناسه راحت تر میتونم رفتارای دخترانه‌ام رو پیاده کنم چون دیگه حس چندش بهم نمیده ک طرف مثلا اخلاق قبلیمو میدونه و اگه دخترانه طور رفتار کنم چندشم شه،چون فک میکنه از اول همینطوری بودم،ولی بازم اخلاقام پسرونه هستش،و واقعا نمیتونم تو خونه پدریم دختر باشم،من هیچوقت از عروسی زنانه خوشم نمیومد،همیشه مامانم بزور لباس عروسی و دامن و تور میپوشوندم و با اخم همیشه تو عکسای عروسی افتادم چون خوشم نمیومد دخترانه طور باشم،با اینکه میدیدم اون طرف دخترا دارن میرقصن و لباساشونو نشون میدن منم یجا نشستم و تا الانشم اصلا نرقصیدم.
    باید بگم خانواده خیلی تاثیر میذارن،نمیدونم اگه کسی رو تو خانوادتون دارین ک دختره از لطافت دخترانش حمایت کنین،مث بابا و داداش من نباشین ک خواستم یکم دخترونه رفتار کنم مسخرم کردن و کلا بیخیال هویت واقعیم شدم.
    یاعلی.

    پاسخ
  446. آیناز گفته:

    سلام، واقعا چند روز بود درگیر گذشته و اتفاقاتش بودم هی یه صدایی میگفت نچ نچ چقدر احمق بودی… نمیدونستم چطور از دست خاطرات گذشته خلاص شم که شما به نجاتم رسیدید واقعا خداروشکر
    راستش اولش میخواستم پیاماتونو نخونم چون دوره شکرگزاری برداشتم اما خب واقعا یکم که خوندم دیدم بغض های پنهانم به یادم میان و بعضی رفتارای بد الانمم بخاطر گذشتش… فعلا فقط تونستم ۹ تا بنویسم اشکام بند نمیومدن واقعا فکر نمیکردم اینقدر حس بغض و نفرت داشته باشم انگار همشون رفته بودن زیر شن و ماسه ها الان دارن میان بالا با اینکه گریه کردم اما احساس میکنم الان حالم بهتره انگار یکم خالی شدم🕊ممنونم داداش ان شاءالله که همگی بتونیم به لطف الله بزرگ و کریم و رحیم بغض هامونو درست کنیم 💜💛
    راستی یه سوال واقعا میشه این خاطرات رو پاک کرد و زخم هارم خوب کرد و حسمون نسبت به اون آدما خوب بشه؟

    پاسخ
  447. حسبی الله گفته:

    تمریناتی که دادینم‌انجام دادم

    الان اگه به اون‌اتفاقات فکر میکنم دیگه‌حس تنفر یا شرمندگی ندارم

    مثلا بخاطر یه اتفاقی که‌اون قدر هم‌مهم‌ و بزرگ‌نیس و مردم تا الان دارم‌بهاطرش پشت سرم حرف میزنن
    قبلا میترسیدم ابروم بره یه مردم بگن‌چقدر بی تربیته چقد فلانه و اینا ولی الان برام مهم‌نیس چون اون خداس که ابرو رو حفظ میکنه نه‌مردم
    واقعا دیگه برام مهم‌نیست من اگه قراره ابروم بره هیچکاریم‌نکنم ابروم‌نمیره ولی اگه قرار نیس ابروم بره هر کاری هم بکنم ابروم‌نمیره
    خداروشکر هم خدا نمیخاد ابرومو ببره برام عزت میخاد
    من عاشقشم

    پاسخ
  448. حسبی الله گفته:

    داداش من‌ بغض های‌پنهانمو نوشتم
    اونایی که همش ازیتم‌میکردن و فراموششون‌نمیکردم
    بعد مقصر همشونو خدا دونستم و گفتم‌چون اون موقع مثلا من خیلی تو مشکلات خونوادم دخالت میکردم و دلم‌میخاست کمکمشون کنم ولی اونا نه تنها بهم اهمیت نمیدادن بلکه حتی دعوامم‌میگردن و….
    یعنی دخالتم بخاطر دلسوزییه
    خدا گذاشت یه اتفاقی بیوفته که من دیگه عمرا تو چیزی دخالت کنم😂 به خودم و خدا گفتم به خدا دیگه‌حتی اگه بدونم کاری از دستم بر میااد هم دخالت نمیکنم‌ مگر اینکه طرف‌خودش بیاد دستمو بگیره و بگه بیا کمکم کن
    و خیلی درسای دیگه که خودم‌واقعا اون‌موقع قبل ازینکه این اتفاقا بیوفته مثلا شوت بودم یا پر توقع بودم یا انتضار داشتم پشتم به یه ادمی گرم بودم خدا همه اون‌اتفاقارو گذاشت بیوفته تا من درس بگیرم
    درساشونم نوشتم
    بعد تو یه برگه دیگه از تک تک اون ادما تشکر کردم

    مثلا ) ازت ممنونم (اسمش) که بهم یاد دادی نباید به کسی جز خدا تکیه کنم و….

    و همینجوری الی اخر

    پاسخ
  449. 🥇شکست ناپذیر🥇 گفته:

    سلام
    خداقوت همیشه رضا خسته نمیشه…

    داداش چندتا منبع درباره عالم ذر بگو بریم بخونیم…مثل اینکه خیلی به درد می‌خوره‌…

    و اینکه داداش یعنی نمی‌شد یه جور دیگه مثلا به سمت خدا کشیده بشیم؟راه دیگه‌ای نبود؟

    یا به قول خودت بچه نا خلف خدا بودیم؟😅

    پاسخ
  450. خدیجه گفته:

    داداش چکار کردی از دیروز حالم بده…رو زخمهام نمک پاشیدی،ولی به نکته خوبی اشاره کردی که هر چیزی شد ساکت نشیم و تو درون خود نریزیم…سعی میکنم از الان به بعد درست و منطقی جواب بدم ولی اگه به بحث منجر شد سکوت کنم

    پاسخ
    • فاطمه زهرا گفته:

      سلام عشقم
      “)
      منم مثل تو دقیق نمیدونم
      🙂
      من روحیاتم بیشتر پسرونه بود
      مثلا به لباس های مردونه علاقه داشتم
      و دوست داشتم پسر شم
      همیشه اذیت بودم که چرا دخترم!؟
      ولی خب اول پذیرفتم که دخترم
      بعدم خب من چندتا کار کردم
      لباس هام الان بیشتر دخترونه شده و لباس بابام رو نمی پوشم.
      از رنگ صورتی استفاده میکنم
      برای خودم گل خریدم و قربون صدقه گل هام میرم
      خب موهام رو شونه میکنم و یه وقت هایی خوشکلشون میکنم.
      تازه برای خودم یه عروسک بع بعی گرفتم که صورتی🤣❤
      به نظرم اینا تاثیر داشت
      چون الان دیگه دوست ندارم پسر باشم و با خودم حال میکنم

      پاسخ
    • فاطمه گفته:

      سلام ❤
      یه دختر مهربونه، بی پروا قربون صدقه میره، از زبونش و دستش استفاده می کنه، هم راحت هم مودبانه می شینه، درک می کنه، غر نمی زنه، زیادی خودشو لوس نمی کنه،هی اخم و تخم نمی کنه،ناراحتی شو به همه جار نمی زنه،خودشو حتی پیش پسرا نمی گیره،توهمی نیست، تو امروز و تو زندگی خودش زندگی می کنه. و با تموم اینها پیش نامحرم رعایت می کنه و حیا می کنه.

      پاسخ
      • Zeinab گفته:

        افرین .. دقیقا همینارو اگه توضیح بدی چجوری انجامشون بدیم عالی میشه ‌… چون تو خیابون‌وقتی راه میرم چون نمیدونم چجوری باید با جنس مخالف برخورد کنم با همون اخم اتیش از کنارشون رد میشم یا اکه لازم به صحبت باشه صحبت میکنم 😂

        پاسخ
    • فاطمه گفته:

      اینکه از زبون و دستش استفاده می کنه یعنی با زبونش قربون صدقه بچه ها میره، با دستش لپ شونو می کشه، وقتی وارد یه جمع می شه با همه خانوما با آرامش و لبخند دست میده، بدن خودش رو نوازش می کنه و ناراحت از چاق بودن یا لاغر بودن خودش نیست، به دخترای کم سن یا خانومای کم سن می گه آبجی یا به پسرا و آقایون کم سن میگه داداش، با مردا و زنای مسن مثل یه دختر دلسوز و با درک رفتار می کنه، تسلی می ده، فحش نمیده و… راحته… آرومه… آرومِ آروم… 🌸محصول نهایی کتابه بغض پنهانه…

      پاسخ
  451. مریم گفته:

    گفتید عرفان و روح کهن من متوجه نشدم ولی قطعا اطلاعات در این باره دارید
    ممنون میشم داداش رضا یه دوره مخصوص برای اینا بذارید و اگاهیتونو رو کنید

    پاسخ
  452. Zoha گفته:

    ته ذهنم احساس میکنم دختر بودن یعنی ضعیف بودن، برای تحمل دنیا باید قوی باشم، از لوس بودن بدم میاد
    و ناخودآگاه وقتی میخوام قوی باشم رفتارم پسرونه میشه

    پاسخ
    • سارا 💥 گفته:

      کاش داداش بیشتر از دختر بودن بگه.
      منکه از سن کم تشویق شدم به درس و کار و پیشرفت و پول درآوردن و آینده و اینچیزا. نفهمیدم چی شد اصلا.

      پاسخ
  453. معصومه:) گفته:

    سلام داداش تا اینجا خیلی عالیه ادامه بدین
    چون من از بچگی زیاد از عروسک بازی خوشم نمیومد یه عالمه عروسکم داشتم
    بچه بودم این عروسکا هستنا نصفش پارچه و دست و سر وپاش پلاستیکی دست و پا و موهاشو میکندم،با ماشین بازی و اینا بیشتر حال میکردم مخصوصا بازی باپسرخالم چون باهاش بزرگ شده بودم،به قول مامانم تو یه پسر در ظاهر دختری والا فقط اشکم دم مشکمه رو مثل دخترام اگه نه مثل پسراست تا حدی کارام🙂

    پاسخ
  454. گل نرجس گفته:

    سلام کنار بعضی دخترا میشینی انگار کنار مظفر نشستی 🤣🤣🤣🤣🤣مثه خواهرام من هردوشون دوتا مظفرن من نه من هنوز دنیام صورتیه

    پاسخ
  455. زینب 🥰 گفته:

    داداش رضا من دیگه بیست و یه سالمه برنامع کودک میبینم هنوز کلی ….آنشرلی رو دوس داشتم چون مثل خودم رویاهای زیبا تو ذهنش داره و اما کلی منو مسخره میکنن میگن مثل بچه ها برنامع کودک میبینه…واقعا بعضی کارتون ها محتواهای خیلی خیلییی خوبی داره که حتی فیلما ندارن ….واقعا رویاو هدف های زیبا میدن به آدم 😍🥰😅😅

    پاسخ
    • به دنبال پاکی گفته:

      سلام.منم یا شما موافقم.شده روزایی که حال دلم بد بوده وبا دیدن کارتون ها البته یه سری کارتون ها حالم خوب شده

      پاسخ
  456. E گفته:

    سهم من از تحقیر هایی که از سمت پدر و خواهرم شده تو بچه‌گی چیه؟
    حرفاشون عزت و اعتماد به نفسم رو نشونه میگرفتن!
    حس ناامنی که تا چند وقت پیش داشتم
    البته امنیت واقعی رو با خدا تجربه کردم ..
    پشتم به خدا گرمه
    ولی وقتی بچه بودم که هیچی نمی‌دونستم .. پس چه سهمی؟

    پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام ما تو عالم ذر انتخاب کردیم سهم خودت و پیدا کن و خودت و آروم کن حتما اگر در دیگران دنبالش بگردی هرگز حل نمیشه درسته بچه. بودی شاید واقعا مقصری نبودی ولی یک چیزی بود که اشتباه بود پی اش کن و بپذیر تا زخمت حل شه رهاش کن باور کن یک بار سنگینی از قلبت برداشته میشه

      درس مشکلات و بگیر و باور کنی خودت مقصری دیگه انقدر سختی نمیکشی حداقل کمتر میشه سهم خودت و انجام بده خدا برات جبران میکنه

      پاسخ
    • Zeinab گفته:

      ببین چاله رو هرچقدر بِکنی گود تر میشه … هرچقدر به این بغضت نسبت به خدا یا خانوادت توی بچگی بیشتر دامن بزنی به جواب محدود تری میرسی و عصبانی تر میشی .‌‌… اتفاقی بود که برای اینجا بودنت و همین شکلی که الان هستی و چیزی که قراره در اینده بشی لازم بود ..‌. فقط ببخششون کودک ذرونتو بغل کن و ارومش کن ، تو گوشش بگو هیچ اتفاقی ، اتفاقی نیست و در بهترین زمان خدا برامون جبران میکنه .‌… بهت قول میدم .

      پاسخ
  457. زینب 🥰 گفته:

    کنار بعضی از دخترا نشستی انکار کنار مظفر نشستی
    دقیقا😅😅😅😅😅من میبینم بعضی دوستام چجوری لباس پسرونه میپوشن صدا تغییر میدنو اینا….اما من دخترونه بودنو دوست دارم من هنوزم کلی برنامه کودک میبینم 😅

    پاسخ
    • هیچکس گفته:

      یاد زمان گذشته افتادم .. یکی از افتخاراتم این بود که میتونستم به خوبی تغییر صدا بدم .. و صدامو شبیه این مردا میکردم که به زور میخواستن صداشون بم بشه و وقتی ناشناس صحبت میکردم با کسی اول با صدای مردونه ویس میدادم .. طرف پشمام میریخت .. بعد میگفتم نه دخترم .. حرفایی میزد که اینجا جاش نیست ولی نشون‌میداد از ایستگاهی که ازش گرفتیم بدجور سوخته😂😂

      پاسخ
  458. گمنام گفته:

    سلام داداش رضا راستش من حالم از یه اتفاقی و عیبی که دارم خیلی بد بو و از خدا خواستم کمکم کنه این عیب رو برا همیشه بر طرفش کنم ودقیقا این حر فایی که زدی همین الان بهترین زمان بود برا گفتنش که من راهیی پیدا کنم و درست کنم این مشکلو
    میدونی با حرفات کلی گریه کردم و به عمق حرفات فکر کردم و فهمیدم که این مشکل من دقیقا از همینجا آب میخوره و کلی بغض پنهان دارم
    که باید روراست باشم باهاشون و درستشون کنم وتا الان ۳۵تا از بغض پنهانم رو نوشتم و میخوام تمرینات دیگه رو انجام بدم و این عیبم رو برا همیشه بر طرف کنم
    من مطمئنم که درست میشه چون خدا به موقعش دستمو گرفته و حرفایی خیلی مفیدی رو بهم رسونده
    بریم برای ساختن یه پاکی امید بخش و آرامش دهنده🤍😊

    پاسخ
  459. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    لاتی بودن خس خوبی داره
    حس می‌کنی مرد شدی
    موافقم باهات…

    تیپ لاتی دهه ۴۰ هم بد نیست😂
    سیبیل و کلاه و پارچه دور دست😂
    یادمه یه عکس داشتی با یکی که
    تیپ اونجوری زده بود

    پاسخ
  460. الهام🥷✍🤞 گفته:

    داداش رضا دقیقا یکی از بزرگترین ضعف های منو گفتید … سکوت .. من در مقابل تمااااام حرفها سکوت میکنم .. ناراحت میشم سکوت میکنم .. اون لحظه نمیدونم باید به طرف مقابل چی بگم ، نمیدونم چه جوری ناراحتیمو اون لحظه ابراز کنم ، هیچی نمیگم … هیچی … میریزم تو خودم ، بعد بعدا خودخوری میکنم که چرا نمیتونم چیزی بگم ، چرا اجازه میدم آدم‌ها اینقدر ناراحتم کنن .. چرا حرف نمیزنم تا طرف مقابل متوجه اشتباهش بشه .. خیلی این موضوع زیاد برام پیش اومده …
    دقیقا دلیلشم میدونم خانواده‌ست ..
    یکی از ضعف های دیگه ای که دارم اینه ، وقتی میخوام کاری رو انجام بدم ، نمیتونم به مادرم بگم ، نمیتونم ازش اجازه بگیرم ، خیییییلی برام سخته بهش بگم .. تمام وجودم پر از استرس میشه .‌. چون مادر من هیچ وقت آروم جوابمو نمیده …

    پاسخ
  461. الهام🥷✍🤞 گفته:

    سلام داداش رضا دوره بغض پنهان رو خیلی دوست دارم … خاطرات بد گذشته‌رو برای خودم مرور کردم و الان دارم تمام اون بدی هایی که آدم ها در حقم کردن رو مینویسم .. من خیلی اذیت شدم … من خیلی بچه بودم ، یک بچه‌ی پاک و معصوم ، من فقط احتیاج داشتم آدم ها درکم کنن ، آدم‌ ها باورم کنن ، آدم ها خوردم نکنن .. من خیلی چیزها رو بلد نبودم ، من فقط احتیاج داشتم یکی باشه که منو خوب راهنمایی کنه ..
    میخوام بغض های پنهانی که از آدم ها داشتم رو توی دفترم ثبت کنم ، نمیخوام ازشون فرار کنم …
    همه‌ی اون بدی ها منو آزار دادن ، بغض کردم ،،، من گذشته‌ی خودمو با تمام اذیت هایی که شدم محکم بغل میکنم 💗
    و اینو فهمیدم که تمام اون بدی هایی که تجربه کردم برام لازم بود ، تا روحم رشد کنه ، تا از من یک آدم دیگه بسازه ..

    پاسخ
  462. KoSar گفته:

    دادش فکر کن بعد از ۲۴ روز لغزیدم تازه خودمم تنبیه کردم روزه گرفتم تو روزه هم لغزیدم دوس دارم خودمو خفه کنم جر میخورم تا یکم پاک بمونم بعد دوباره همون آش و همون کاسه 😭

    پاسخ
    • معصومه:) گفته:

      سلام اول اینکه آفرین ۲۴ روز پاک موندی یه خدا قوت بهت میگم کار خیلی سختیه،دوم اینکه اشکال نداره تو بازم میتونی بلند شی مثل قبل و ادامه بدی من مطمئنم اینو بازم میتونی پاک یمونی چون تو پاکی رو میخوای پس میتونی،سوم اینکه کتاب الفرار رو بخون بهت کمک میکنه کناب خیلی خوبیه🙂

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      سلام آبجی مهم نیست چند بار لغزیدی مهم اینه که یاد بگیری خودت و با خودت مقایسه کنی و اگر یک کوچولو بهتر شدی تشویق کنی خودت تو
      من خودم چندین ماه درگیر یک رفتار زشت بودم شاید باورت نشه ولی امروز یک کوچولو تونستم بهتر عمل کنم تو همون رفتار انقدر خودم و تشویق کردم

      همیشه تنبه نکن
      گاهی حرف بزن با خودت گاهی قول جایزه بده تا بتونی از موقعیت فرار کنی
      باور کن تلاش کنی رها میشه فقط باید بگی من میتونم کم نیار بچه پرو باش

      پاسخ
    • دوست۱ گفته:

      سلام آبجی
      مسیر پاکی صفر و یکی نیست و ی طیف عه
      ینی مثل بوکس میمونه ما ب حریف مشت میزنیم و کم کم عضله می‌سازیم و قوی تر میشیم و ب جایی میرسیم ک ازش برنده میشیم
      ممکنه فک کنی لغزیدی اما اشتباه فک می‌کنی نسبت ب قبلاً هربار تلاش می‌کنی قوی تر میشه و ب جایی میرسیم ک ازش میزنی جلو

      پاسخ
  463. parasto گفته:

    رفته بودم تراپی و بهم گف چرا انقد ناراحتی گفتم چون حس میکنم ناکافی ام برای این زندگی…
    ازم خواست ناکافی بودن رو ترجمه کنم😑
    ولی از اینکه شما فهمیدینش خوشحالم
    الهی شکر

    پاسخ
  464. parasto گفته:

    خدا من بت اعتماد دارم
    می رسه نوبت منم
    به چیدمانت اعتقاد دارم
    می رسه نوبت منم…
    ای زیباترین آرزو و دلگرمی من❤
    ازت ممنونم که اون اتفاق برام افتاد
    بغض شد ولی باعث شد دلرحم بشم،سوء استفاده نکنم و فرصت بدم به بقیه
    خدایا کمک کن پسرایی که به خاطر بغضم آسیب زدم بهشون منو ببخشن…
    خدایا دیگه از هیچ پسری بدم نمیاد، دیگه باهاشون بد حرف نمیزنم، فاصله میگیرم از همشون ولی دیگه تو ذهنم آدم بد نمیسازم ازشون
    الهی شکرت✨🎇
    خدایا؟ دردمو درست کن تا زندگی قشنگی رو کنارت تجربه کنم، خدایا کمکم کن با خودم در صلح باشم
    خدایا؟ رگ گردن خیلییی دوره، بیا نزدیکتر🎆🦋بهت نیاز دارم

    پاسخ
  465. زهرا گفته:

    سلام داداش کلی گریه کردم بخاطر بعصی بغض های پنهان ولی تو دلم انگار همه رو بخشیدم ولی یارم میاد که ادیت شدم ناراحت میشم
    داداش ۱۲ سال درس خوندم تجربی بعد تو ۱۸ سالگی موقع کنکور وسواس عملی و فکری و افسردگی گرفتم و همون موقع یه نامزدی ناموفق داشتم و نتونستم ازدواج کنم و ولم کرد کرد حتی خدافظی هم نکرد
    و نفهمیدم دلیل اصلیش چی بود خودم یا رفتار اون که دنبال ازدواج دائم نبود و هوس بود
    کنکورم ندادم تا الان که ۲۷ سالنه و ۱۰ ساله قرص میخورم و برا وسواس و الان بهتر شده و قبل کرونا ساله قرصا قطع کردم ولی دوباره به دلیل اینکه تو خونمون دعوا بود من عصبی شده کنترل خشمم ضعیف شده و برا همین پوستم اگزما درست کرده که با عصبانیت و ناراحتی تشدید میشه و کم کم داره کل بدنم دچار حساسیت میشه و بدنم میخاره زخم میشه جاش سیاه میشه و ازدواجم داره غیر ممکن میشه با این وضع
    داداش مریضی هم میتونه بغض باشه ؟؟؟؟؟

    اخه همه چیمو ازم گرفت و انگار ول کنم نیست ولی انگار یه جورایی خیرم بوده که تو اون سن نرفتم شهر دور و دانشگاه تا الان یا اون خواستگارم که نشد الان میفهمم که خیر بود نشد
    ولی مریضی ولم نمیکنه واقعا خسته ام کرده یه خواستگارم بهم گفت نمیتونم دستمال بردارم خون جوشان پاک کنم و مرد حق داره از زنش لذت ببره و کلی تحقیر و توهین بخاطر یه اشتباه که ناراحتش کرده بودم خودمم مقصر بودم ولی حقم نبود از ۱۸ سالگی تاالان فقط به فکر خوب شدن مریضیام هستم انگار شبیه بقیه نیستم هر پولی گیرم میاد باید جمع کنم برا مریضی واقعا نمیدونم چکار کنم
    ولی همیشه میگم یا من بلد نبودم و خراب کردم یا کار خدا بود

    پاسخ
    • فاطمه زهرا گفته:

      آبجی همه چی درس میشه
      همه غیر ممکن ها پیش خدا ممکنه(؛
      ببین درسش چیه!؟
      درسش رو بگیر و برو عمل کن ما بقیش رو بسپر به خدا
      بزار بهت وعده بدم
      اگه درس هارو بگیری و پاس بشی دیگه پوستت هم درست میشه و یه همسر خوب گیرت میاد

      پاسخ
      • زهرا گفته:

        ممنونم آبجی عزیزم حرفت درسته باید درس بگیریم تا اون مشکل حل بشه
        یه سری درسا تو اون شکست ورفتار خواستگارم گرفتم ومیدونم خودمم مقصر بودم یه سری عیبام پیدا کردم و دیدم یه سری جاها و تو رابطه با همسر یه چیزایی رو بلد نیستم و رفتم درستشون کردم ولی خیلی داغون شدم خیلی تحقیر شدم تهش افسرده شدم
        اونقدر دوسش داشتم که به این حال افتادم ولی بازم دلم نمیاد بدش رو بخوام الان میفهمم دلیل رفتار پرخاشگر و عصبی خواستگارم هم میتونه بخاطر بغضای پنهانش باشه اونم تو گذشته خیلی سختی دید و بی مادری دید و من بی پدری والان درکش میکنم ولی دیگه نیست گفت با من باشی عصبانیتم اذیتت میکنه تهش جدا میشیم و خیلی اتفاقا افتاد قبلش خدا کلی نشونه بهم داد مثلا اسم برادر اون که شهید بود با اسم رفیق شهیدم یکی بود خودشم اسمش محمد رضا بود و منم عاشق امام رضا و داداش رضا خدا بهم داد همیشه هم میگفتم اونی با ازدواج میکنم تو اسمش رضا هست اینا همه نشونه بود ولی تهش نشد ……
        فکر کنم خدا هر کی رو من دوست داشته باشم ازم میگیره و یه جوری دورش میکنه که خودمک شاخ در میارم گفت نباید اینقدر یکیو دوست داشته باشی وگرنه ازت میگیرم مثل همیشه اما قبلش گفته بودم خدا تو عشق اولی هیچ کس جای تورو نمیگیره و این حرفا
        ولی قبل اینکه خواستگار بیاد گفتم و یه جور ادعا کردم تهش اگه به هم رسیدیم شکر میکنم و اگه نرسیدیم هم ناراحت نمیشم و راضیم ولی انگار ازم امتحان گرفت که ببینه چه کار میکنم اگه نباشه
        رفت و من افسرده شدم ولی یه سری درسا هم گرفتم خیلی ساده و زود باور نباشم هر لحطه منتطر باشم چیزی دوست دارم از دست بدم و بی اعتماد شدم چون با یه اشتباه من خواستگارم زد زیر همه حرفایی راجب خودش و من زد و انگار همش دروغ بود و هنوز گیجم کلا یه ادم دیگه شد بعد اشتباهم و….
        ولی نمیدونم دقیقا چه درسی باید از مریضی پوستم بگیرم برام خیلییی دعا کن برا آرامشم بعد شکست عشقی برا افسردگی برا مریضی جسمی و برا درسایی که لازمه از همه دردام بگیرم …..
        همیشه دعا گوی داداش رضا و اعضای سایت و کانال هستم آن شاالله عاقبت هممون ختم بخیر بشه دعا کن حالم خوب شه آرامش داشته باشم بتونم برا حوزه بخونم و هجرت کنم

        پاسخ
  466. مهدیه قصابی گفته:

    سلام داداش حرفات خیلی عالی بود ممنون من نشستم بغضهای پنهانمو نوشتم ۶۰تا شد ودقت کردم منی که همیشه با پدرم وخانواده با احترام حرف میزدم تواین یکی دوسال باهاشون تند شدم ومتوجه شدم همش به خاطر همین بغض های پنهانی بود که تازه ازدرونم بیرون ریخته واونهاروهمش مقصرمیدونستم ولی وقتی نشستم ودرموردبغضهام و رفتارهای اونا فکر کردم متوجه شدم که تو خیلیهاشونم خودم مقصر بودم که بهشون خیلی وابسته بودم وازشون توقع داشتم وتو ذهنم بزرگشون کرده بودم ان شاالله که خدای مهربانم درونمو ازتمام این بغضها پاک کن و منو به عشق خودش برسونه 🤲

    پاسخ
  467. A گفته:

    سلام داداش یه سوال…پس ما بچه های سایه چکار کنیم؟ بی تفاوت باشیم نسبت به اونا یا بریم تو بازیشون؟
    پدرم اذیتمون میکنه و منم زیاد باهاش بحث داشتم و بهش ناراحتی خودمو نشون دادم و لی صدامو براش بالا نبردم!
    با این حال بهم میگن باید سرش داد بزنی تا بفهمه اینجوری نمی فهمه!باید توهین بهش کنی!
    منم یه مدت بهش بی تفاوت شدم و حالا متهم شدم به انسان بی خیالی که پسفردا خرج هام گردن اعضای خانوادس…. هه اونا نمیدونن من خدارو دارم و خودش کارامو حل میکنه❤️ و اینا همش بازیه اما سوال اینجا اینه بی تفاوت باشم؟دعوا بگیرم؟چه موضعی بگیرم! گاها از شدت اعصاب خوردی به سختب تمرکزم رو حفظ میکنم…

    پاسخ
  468. دوست۱ گفته:

    سلام داداش
    کلیپی ک تو کانال گذاشته بودیم دیدم
    خیلی تغییر کردی
    مخصوصا تو این چند ماه انگار خیلی سریعتر از همیشه رشد کردین
    حس کردم شهید شدی
    شرط شهید شدن شهیدانه زندگی گردنه و حس کردم شما ب اون مقام رسیدی
    خدا کنه ما هم خوب پرواز کنیم
    ی آن هم ترسیدم ک نکنه یوقت شهید شی
    شما و آبجی فاطمه مثل عزیزترین افراد خونواده ما هستین

    پاسخ
  469. یا ودود گفته:

    سلام بغض پنهان هم یه نعمت اگر بتونی اون رو بشکنی کلی نعمت از درونش میزنه بیرون که باعث رشدت میشه ولی اگر همچنان تو وجودت بمونه و حلش نکنی مایه ای عذاب و بدبختیت میشه من جزو بچه های سایه نیستم ولی با خواندن بغض پنهان متوجه نعمتی که داری میشی وشکر گذارتر میشی

    پاسخ
  470. فاطمه گفته:

    سلام داداش،سالها درگیر این موضوع بودم ،میگفتم خدایا من نمیخوام کینه داشته باشم ،میبخشم بخاطر تو ،اونهاییکه واقعآ اذیتم کردن رو وروانم رو داغون کردن،بعد سر یه ماجرا میدیم تمام اون بخشیدن انگار پودر شد رفت دوباره بغضاها مرور خاطراتی که داغونم کرد ،گریه ،کینه،حسرت،،،ای خدا چرا نمیتونم کلآ بندازمشون دور این بغضها رو،،،،،تا اینکه دیدم داری درموردش حرف میزنی،گفتم خدا یعنی اززبان داداش رضا اومدی انگار جداب من زکی رو بدی و راه حل بهم بدی ،خیلی بامعرفتی خدااااااااااا
    فقط داداش همه حرفات رو قبول دارم یعنی اگه بغصهام رو بنویسم و درسهایی که ازش گرفتم و یراربود باااینا بزرگ بشم یعنی اینها رو کار خدا ببینم و جاهایی هم کمکاری و اشتلاه خودم ،،آیا واقعآ بغض ازاون افراد هم ازصفحه دلم و ذهنم بیرون میره،،این قضیه خیلی اذیتم میکنه دویت دادم ازته دلم ببخشمشون ،چون همیشه باهاشون بایییید درارتباط باشم ،وقتی برحسب ظاهر باش محبت میکنم و خوبم میگم بخاطر خدا ،،،ولی تودلم میدونم باهاشون صاف نیستم ،ابن دوگانگی اذیتم میکنه،،،میخوام واقعآ ببخشم

    پاسخ
  471. فاطمه گفته:

    داداش انگار فقط میخوام سکوت کنم و بخونم و بنویسم
    ولی
    قلمت یه سطح رفته بالا
    نمیدونم چی بگم هنوز بغضهامو ننوشتم امروزو خالی کردم براش
    یه جا الهام ازم یه چی میخواد و میدونم هیچکی جز الهام منو نمیخواد همه دروغ میگن علکی فقط راه نشون میدن یه دونه آدمم خبر نداره خبر هم داشته باشه ضرب و تقسیمش واسه خودشه من جمع و تفریق نیاز دارم
    هنوز نرفتم توش واسه همین تمرکز ندارم روی این دوره امیدوارم بتونم خلوت کنم و بنویسم بغضهامو

    اگه این قدم کوچولوها بشه و شروع بشه برداشتن این قدم و تحمل بهاش مثل پریدن از یه کلبه کوچیک توی اقیانوس آرام از یه تپه ی بلند میمونه

    پاسخ
  472. مامان آسنا وآیلین گفته:

    سلام داداش من خیلی از عزیزانم کینه داشتم شاید اونارومقصرنمیدونستم طبق گفته شما جلوی هرموردنوشتم ک تقصیر منه که توقع داشتن تقصیرمنه که ساده بودم تقصیرمنه که به آدماقدرت دادم تقصیرمنه که نظرشون مهم بود ومن کامل در شرک بودم خدا کجای زندگیم بود من خدارو پیداکردم خداخواست ازآدمادست بکشم اونارورهاکنم خودموبسپرم ب خودش و من عاشق داداش حسین و داداش مهدی شدم نمیدونی وقتی باهاشون پیامک میفرستم چ حس آرامبخشی ب آدم دست میده

    پاسخ
  473. گل نرجس گفته:

    سلام رضا من میخوام نمازمو بزارم کنار کار خوبیه آخه اطرافیانم با اینکه رفتارم باهاشون خوبه براشون دولا راست میشم تک تک کاراشونو میکنم بازهم از من میخوام سودی از نمازم به من برسه یا کار یا شوهر یا پول ….اما من خداشاهده باچشم خودم دیدم روزی ام می‌رسید حتی حقوق بابام رفت بالا اینهارو نمیبینن رضا بریدم گاها از خودم سوال میپرسه من برای اینا مگه نماز میخونم یا بخاطر آرامشش من دیگه بریدم خودم نمیخوام اما مردم و خانواده ام از من پول میخوان به ازای نمازم ….اون سری دایی ام که یه مرد مسن هست بهم میگه شیخ ،تا باید یه کاری چیزی داشتی تو دولت چون اطرافیانم بهش گفتن معتقده فک میکنه باید حتما شغلی چیزی داشتم درون دولت بریدم بی‌رمق شدم برای نمازم 😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪😪باورت نمیشه کسی تو یه مراسم که منو دید ازم خوشش اومد برای پسرش همه کپ کردن ولی من چه کنم ازدواجم جور نمیشه مگه دست منه خوششون میاد ولی نمیشه شاید خدا میخواد منو اینطوری امتحان کنه این مردم چقدر نفهمن نمیخواستم این پیامو بنویسم چون خودم سالهاست دیگه غم ندارم باور کن انگار حکمت همه چیو میدونم …..اما دلم میسوزه برای این مردم احمق کج فهم من بخاطر آرامشی که از خدا دریافت میکنم نماز میخونم واز اینکه تشکر کنم از خدا بابت سلامتی ام و چیزای خوبی که بهم داده چون فاز منفی داره شاید نزاریش اما گفتم تو حرم امام رضا شاید دعام کردی از دست این مردم کج فهم خلاص شدم

    پاسخ
    • مهدیه🪽 گفته:

      چرت و پرت گویی ادم های نفهم زیاده
      منم خانوادم همینطوربودن حتی تمسخرمیکردن دیگه جایی رسیده بود فامیلا هم اینطوربودن اما تحمل کردم اهمیت ندادم یواش یواش همه چی درست همه چی برعکس شد تونماز میخونی بخاطر خودت کاری که انجام میدی برای خودت سود داره پس بخاطر منافع دیگران رهاش نکن شاید چون این درسو توزندگیت هنوز نگرفتی و ب قول خودمون ی خورده تق و لق میزنی
      ایندتم مشخص نیست ثبات داشته باش استقامت داشته باش و صدای خدا برات مهم باشه نه مردم

      پاسخ
        • مهدیه🪽 گفته:

          ما ب اندازه سنمون رشد نکردیم ما باید سن روحی و عقلی درنظرگرفته شه
          سختی هامون ب اندازه سنمون نبوده..
          بزرگتر ازسنمون بوده..
          تاب اوری بیشترشده صبرکردن یادگرفتیم تواوج تنهایی و بی کسی یادگرفتیم همدم خودمون باشیم بدونیم فقط این ادما نیستن که برای خودمون مهم کردیم این خداست ازطرف وسیله هاش داره پازل زندگی ما رومیچینه هیچ وقت نباید شکایت کنیم از سیاهی پازل چون سیاهی و روشنایی درکنارهم معنا پیدا کردن و دراخر ازادم ی اثرهنری میسازن:)
          درست مثل الماس که تراش میشه ولی دراخر زیبا میشه

    • فاطمه زهرا گفته:

      عزت و ذلت دست خداست
      قدرت دست خداست
      مردم اندازه بال مگس هم قدرت ندارن خدا اراده کنه همه میمیرن
      خدا اگه نخواد همون آدم نمیتونه پی پی کنه…😁
      پس بیخیال
      بیشتر توجه ات رو بده به خدات

      پاسخ
    • زهرا گفته:

      منم خانوادم قبلا نماز میخوندن ولی الان نه میگن خدا کجا بود یه خواستگارم اولش گفت بخاطر ایمانت میخوامت بعد که یه اشتباه کروم و غیر عمد بود و ناراحت شد زد زیر همه چی گفت نماز ول کن و خانواده و خیلیا مسخره میکنن ولی من میگم اصلا نطر احدی برام مهم نیست چیزی خدا میخواد بهتره تا چیزی آدما میخواد نطرهیچ احدی جز خدا برات مهم نباشه ببین خدا چی میخواد تو مسیر خدا تمسخر و تحقیر و این چیزا هست بیشتر بخاطر اینه اونایی اینطور رفتار میکنن نا اگاهن

      پاسخ
  474. شقایق گفته:

    سلام داداش بغض هامو امروز مورو کردم همچین گریه گرفته ولی ازکوچیکیم خاطره ای خوبی ندارم چون پدرم ولمون کردو رفت دیگ زن گرفت

    پاسخ
  475. alimahdi گفته:

    سلام داداش
    با اینکه این مسائل رو خیلی وقته بخشیدم ولی خب حس میکردم که با وجود این کار باز هم با یاداوریش اذیت میشم
    حالا حالم بهتره و اذیت نمیشم از مرورشون

    پاسخ
  476. علی گفته:

    عالی بود
    اشکم در در اومد
    از عصبانیت به خودم لرزیدم
    در آخر به صلح رسیدم
    فقط مثل پاکسازی از ماورایی ها بود
    سر درد گرفتم
    عجیب بود یکم

    پاسخ
  477. یا نور گفته:

    از خدا میخوام به من و همه بچه های سایت یه روح بزرگ بده که دیگه این چیزا به چشممون نیاد . نوشتن زندگی من رو نجات داد .گاهی فراموش میکنم و اینقدر تو فکر و خیال غرق میشم که یادم میره تنها راه حل برای همه مشکلات نوشتنه . خدا هیچکس رو مجبور نمیکنه خوب باشه ، اختیار داده .به خاطر همین هیچ وقت از خدا دلگیر نشدم .و هیچ وقت تو هیچ چیز خدارو مقصر ندونستم . اگرهم کسی بهم ظلم کرده باشه کلا دوحالت برام به وجود میاد یا خودم مقصر بودم که اجازه دادم اون اتفاق بیافته ، که خوب میرم خودم رو اصلاح میکنم یا صد در صد یکی دیگه مقصر بوده که میسپرمش به خدا . الحق که خدا سخت کیفر و سریع الانتقام .هیچ وقت نمیزاره دیر بشه ، تو همین دنیا همیشه میبینم چطور تقاص پس میدن . و ممکنه خدا یه کسی رو مجازات نکنه باز هم برام مهم نیست چون خدا یه جای دیگه از زندگیم برام جبران میکنه که من این رو بیشتر ترجیه میدم .دوست دارم در عوض ش زندگیم قشنگ بشه تا اینکه اون طرف زندگیش به هم بریزه .یعنی بهتر شدن زندگیم خوشحالم میکنه ولی ناراحت شدن دیگران حتی اگه دشمنم باشه خوشحالم نمیکنع . دیگه اینقدر جبران های خدا رو دیدم که امروز وقتی حرف ها تو خوندم ، با یاد اوری گذشته نه ناراحت شدم و نه گریه کردم چون ته دلم کاملا امید وارم

    پاسخ
    • فاطمه زهرا گفته:

      من فهمیدم وقتی میبخشدم ولی دلم میخواد که بلا سر طرف بیاد تا دلم خنک شه در واقع نبخشیدم
      اینو بدون خدا سر تو خیلی غیرتی و یکی بخواد اذیتت کنه خشتکش رو … آره ولی زمانی واقعا بخشیدی که به خدات بگی بیخیال بابت ولش کن

      پاسخ
  478. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    الهامی که برام اومد:
    پشت سر کسی که میگه خدا بیشتر از توانم بهم رنج داده نماز نخونید و تو مهمونی غذاشو نخورید و شهادتشم قبول نکنید!!!!!!!

    این یعنی از رنجی که داری نترس.
    از چالشی که داری نترس.
    غم چیزی رو نخور.
    تو میتونی از پسش بربیای.
    آره…تو میتونی….

    زهرا تو یه روز آدم بزرگی میشی…یه روز آدم مهمی میشی…میرسه اون روزی که ایمانت خیلی قوی‌تر شده و بیشتر عاشقتر شدی و بیشتر سیمت به خدا وصله…
    تو آینده ی روشنی داری.
    آینده از آن ماست.
    میتونیم…
    عزت و ذلت و آبرو و آرامش و آسایش و…..دست خداست.
    مهم نیست بقیه جی میگن ….گور پدر بقیه…مهم پیش خدا عزیزی و ازت مثل گنج و بیشر هم ،حفاظت و مراقبت میکنه….
    مهم خداست.
    مهم حرف خداست نه خواسته ی نفسانی تو….

    یه روزی رنجت این بود که چرا اجازه ندارم اونطوری که میخوام لبای بپوشم و بی حجابی کنم و آخه چرا خونواده و بابا اینطوری سخت میگیره و….
    اما الان خدا رو شکر میکنی که اون خط قرمزا بود و الان محجبه ای.
    این رنج مقدسه…بعد مدتها بهش میخندی دختر….
    به فکر چیزای بد نباش عشقه عشقم.
    رها کن و رها شو.
    بی کار نباش .
    به فکر چیزایی باش که دوستشون داری . نه چیزایی که حالتو بد میکنن و نگرانت میکنن.
    این یه ماتریکس که میخوای ازش بیای بیرون …طبیعیه یه مدت کائنات مقاومت کنن و اما بعدا وقتی که ثابت کنی من واقعا میخوام این کاری که بهم الهام شده رو انجام بدم….وقتی استقامتتو ببینن…کم کم طرفدارت میشن….کم کم خودشون میان به کمکت ….اما دیگه ذوقی براشون…برای کنار تو بودنشون نداری….چون همه چیت دیگه میشه خدا….این اتفاقات طبیعیه….طبیعیه…طبیعیه….آروم باش و به فکر چیزایی باش که حالتو خوب میکنن
    دوستت دارم دختر ای ماه آسمون خدا ،تو عشقمی❤️❤️❤️❤️
    بهت قول دادم تا آخرش بمونم و بازم قول میدم و میمونم تا تهش قوله قول فدات شم❤️
    تا آخرش پای خدا می مونیم. تا آخرش استقامت میکنیم. مطمئن باش .
    به ضعف الانت نگا نکن …به قوت و دارایی های فردات نگا کن….امروزتو بساز …قشنگم بساز….بدون فکر کردن به فردایی که ممکنه نگرانت کنه یا دیروزی که باعث حسرتت شه….تو ،در امروز هستی،،،،پس امروزتو بساز شیرینکش‌😉❤️❤️❤️❤️

    پاسخ
  479. زهرا گفته:

    خیلی جالبه وقتی بغض و رهاش میکنی حس رهایی داری حس میکنم قلبم خیلی سبک شد انگاری یک باری از روش برداشته شد انگاری خالی شد از اون درد ها الان دیگه به اون درد ها نگاه میکنم زیاد حالم بد نمیشه چون بغضه شکسته حس این و دارم که پرنده ای از قفس آزاد شد خیلی حس خوبیه رهاش کردم و خودم رها شدم چه خوبه این حس

    پاسخ
  480. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    دردی رو که الان داری میکشی…چند سال بعد بهش میخندی و از بودنش،از خدا و خودش تشکر میکنی.😉❤️

    پاسخ
  481. زهرا[خانم نویسنده و شاعر😉❤️] گفته:

    سلام عشقای عشقم❤️
    از دیروز تا الان یه حالیم…یه عاشق زخم خورده…
    زخمی که براش آغوش معشوقش هست!
    یه چیزی اون درونم هست. نمیدونم چیه ،شایدم میدونم!
    شاید خداست .
    شایدم روحم داره اذیت میشه که هنوز هست و پر نکشید ،و هنوز پرواز نکرده و نرفته پیش عشقش.
    حقیقتو بگم هرگز تو عمرم فکرشو نمیکردم یه روزی اینطوری عاشق و مجنون بشم🥹❤️
    خدا انگار همه چی بود و همه چیم شد…حس میکنم تپش های دلم…خداست.
    شاید آه کشیدم درد کشیدم اما میدونی؟ …می‌ارزید به این حال و هوا، به این دلبری و عاشقی ها.
    به ظاهر زخم خوردم. درد دارم.
    اما خدا منو محکم تو آغوشش گرفته…خدا رو قلبمو بوسه کاشته❤️
    شاید اشک ریختم اما عاشقتر شدم…
    مصمم‌تر شدم….روانی تر شدم….جوششم‌ بیشتر شد….تو رسالتم که عشقمه ،خدامه ،،،،پیشرفت کردم.
    به ظاهر درد کشیدم اما جام شراب خدا رو نوشیدم❤️
    مست و خرابتم خدایا❤️
    عشقم ،مهربونم،ای اقتدار من ای جان و جهان من…یه کاری کن این حالم تا ابد باشه…
    یه کاری کن هرروز و هر دم،عاشقترت شیم ،روانیترت‌ شیم،تو این مسیر استوارتر شیم….خرابترت شیم❤️❤️❤️❤️
    عاشقتم عشقم❤️😘😘😘

    پاسخ
  482. زهرا گفته:

    سلام بغضم شکست از بین رفت الان راحتم کمی باهاش کنار آمدم ولی این قضیه سهم خود خیلی کمک میکنه یا همین که ما تو عالم ذر انتخاب کردیم
    یک سری از اون بغض ها درس های خیلی بزرگی بهم داد درسته زخمه ولی لازم بود بهتره بغضشم حل کنیم خیلی درد داره ولی تبدیل به خیر شد و باعث شد تهش به خدا برسیم

    پاسخ
  483. 🔥مهدی، مسافر مسیر بی‌نهایت🔥 گفته:

    جالبه
    وقتی بغض‌هام رو پیدا کردم،
    فهمیدم مقصرش خودم بودم
    ۸۰ درصد من مقصر بودم و
    ۲۰ درصد بقیه مقصر بودن
    باز هم نمی‌تونم گردن بقیه
    بندازم چون واقعا بد نبودن
    بلکه بلد نبودن…
    من مقصر بودم چون بلد
    نبودم و باید اون اتفاق برام
    می‌افتاد که الان اینجا باشم
    و سیمم وصل باشه…
    راه‌حل بغض‌هام رو پیدا کردم
    اینکه خودمو بغل کنم و هوای
    خودمو داشته باشم و
    روی عزت نفسم و ارتباطم
    با خودم بیشتر کار کنم…
    من به خودم خیلی ظلم کردم
    و کودک درونم ناراحته…
    که چرا همیشه خواستم
    خفه کنمش و نزارم حرف بزنه
    من دردم این بود که همیشه
    یه صداخفه‌کن به دهان کودک
    درونم وصل می‌کردم و می‌گفتم
    تو آدم نیستی و نباید حرف بزنی
    بهش می‌گفتم بشین یه گوشه
    زر نزن…کتکش می‌زدم و حالیم
    نبود…
    بعد مدتی خودم هم آسیب دیدم
    نمی‌تونستم توی جمع حرفمو بزنم
    و همیشه سکوت میکردم…جلوی
    پدر و مادرم سکوت می‌کردم و
    انگار اونا مقصر هستند و همیشه
    توقع داشتم که تغییر کنند تا
    من اینطوری سختی نکشم…
    همیشه برای نظر بقیه زندگی
    می‌کردم و می‌خواستم شادشون
    کنم اما نظر دل خودم…نظر کودک
    درونم چی؟ مهم نبود؟
    اینا رو که فهمیدم، سریع دوره ۶ ماهه
    عزت نفس برای پاییز و زمستون
    برنامه‌ریزی کردم که کودکم رو در
    آغوش بگیرم و باهاش دوست بشم
    البته چندین ساله که نادیده گرفتمش
    ولی می‌خوام یه دل سیر از دلش
    دربیارم…

    امسال، سال آشتی با خودمه

    پاسخ
    • مهدیه🪽🕊 گفته:

      زندکی واقعا عجیبیه همونطور که گفتم مثل ی پازل هست که خدا داره میچینه کنارهم بعضیاش سیاهه بعضیاش سفیده بعضیاش رنگی و خاکستری اگه کنارهم نباشن معنایی نداره نمیشه گفت هیج غمی نباشه و یا هیچ شادی نباشه درکنارهم معنا پیدا کردن
      داداش رضا اون دونفر ادمی که ازدست دادم در فاصله ۱۵ روز بود چهل یکی افتاد اول محرم چهل یکی دیگشون افتاد اخرمحرم
      داداش اینا رو میگم که بچها بخونن بدونن توبدترین شرایط هم میشه بهترین زندگی ساخت
      کسی ازم خبری نگرفت فهمیدم خدا باهام کارداره ی برنامه داشته اینجوری اینقدر بد پشت هم اتفاق افتاده
      داغون بودم حتی دیگه ب اخر خط رسیدم ولی یهو رفتم کتاب عزت نفس گوش دادم نت برداری کردم
      اومدم دیدم راجب بغض پنهان حرف میزنی چون اصلااااا شرایط خوبی نداشتم فهمیدم بی حکمت نیست
      یهو امتحاناتم درست شد شرایطم تغییر کرد
      داداش واقعا از امام رضا میخام بیام حرمش بمونم چون زخم عمیقی خوردم شاید بتونم بغض ازبین ببرم ولی خب بلخره زخم دیگه فراموش نمیشه
      چون وقتی کارم بیخ پیدا میکنه هیچی نمیتونه سرپام نگه داره الی نشونه ها و امام رضا داداش و بچها هرکی این پیامو دید لطفا دعا کنین قسمت شه برم حرم :)❤️‍🩹

      پاسخ
  484. Bro گفته:

    سلام داداش
    حرفات حق بود….چه نظمی واقعا….
    اون تیکه که اگه اون اتفاقات تلخ نمی افتاد شاید یه چیزایی که توی مسیر رسالت نیاز بود رو یاد نمیگرفتم…واقعا درسته همینجوریه
    خداروشکر…😎💪

    پاسخ
  485. نرگس گفته:

    سلام داداش رضا
    خدا خیرت بده
    دیروز که اینا گفتی کلی گریه کردم
    خیلی خوب گفتی خیلی
    خیلی نیاز به شنیدن این حرفا دارم
    لطفا ادامه بده تا این بغض تموم شه
    لطفا آنقدر ادامه بده و یه جوری بگو که از همه تعلقاتمون بخصوص همسر دل بکنیم
    توروخدا همینو توی کانال ادامه بده ، بنویس
    خدا بهت خیر بده
    خدا برات طوری جبران کنه که خیلی خیلی خوشحال شی
    تو دستان خدا هستی که می نویسی
    انگار داری به من میگی فقط
    تورو خدا ادامه بده
    آنقدر ادامه بده تا چرک های این بغض همش تخلیه بشه
    درمون کن
    خدا همه ی دردهات رو درمان کنه
    زبونم قاصره
    از تشکر
    لطفا ادامه بده و از همه تعلقاتم منو بکش بیرون

    پاسخ
  486. sunflower گفته:

    بغض داشتم سر اینکه چرا من هرچی که میخوام باید براش چندماه صبر کنم اما دوستام همون لحظه داشتنش
    بغض داشتم سر اینکه پدر بقیه شاغلن و معتاد نیستن چون یه بار بابام اومد مدرسه و سر اینکه بوی سیگار میداد تو ابتدایی همه بچه ها برگشتن و بهم خندیدن و دماغاشونو میگرفتن
    بغض داشتم سر اینکه چرا بقیه مشکل مالی تو زندگیشون ندارن اما ما از همون اولش زیر قسط و قرض بودیم و هیچوقت تموم نمیشن فقط بیشتر میاد روش( الحمدالله اینجا خدا واقعا جبران کرد و الان بهتر شده)و…
    داداش کتابت خیلی قشنگه و من تاحالا حتی نمیدونستم این بغض هارو دارم فقط گاهی یدفعه ناراحت میشدم اما بعد سریع با خودم حرف میزدم و دوباره توجیه‌ش میکردم
    من سر توجه نگرفتن بغض کرده بودم که البته توقع خودم بود
    و همه اینا باعث میشد من یه دلیل برای تنبلی بیارم و این همه چیو خراب تر میکرد

    پاسخ
  487. ابجی زینب گفته:

    سلام داداش رضا خوبین
    بابت حرفای دیروزتون ممنونم داداش من اوایل پاکیم با یه اقای مسیحی در ارتباط بودم که استارت پاکیم با ایشون بود ایشون خییییلی اصرار داشتن من این تمرین رو انجام بدم البته به جای بغض بهش میگفتن رنجش
    میخوام بگم واقعا نوشتنشون حال آدم رو خوب میکنه من اونقدر از اطرافیانم رنجش داشتم که حتی چند دقیقه دیدنشون حالم رو خیلی بد می‌کرد من ریز به ریز رنجش هایی که ازشون داشتم نوشتم و همینطور رنجش هایی که از‌خودم داشتم رو
    ایشون بهم گفتن یکی یکی برای من بخون بهت یاد بدم چجوری درستشون کنی هر کدوم رو هم دوست نداشتی برای خدا بخون
    وقتی میخوندم یکی یکی برام توضیح میدادن که بنظرت اینجا مقصر کی بود؟ میگم مثلا طرف مقابلم میگفت خب به عنوان انسان بهش حق اشتباه نمیدی!؟ اون هم مثل تو انسانه و حق اشتباه کردن داره هر جایی که مقصر خودم بودم میگفتن تو نمیدونستی کارت اشتباه نیاز داشتی یا فلان… پس به خودت حق بده و خودت رو سرزنش نکن
    داداش یادمه من چند روزی درگیر‌ نوشتنشون بودم و چند روز حالم خیلی بد بود و بعداز اینکه براشون خوندم و راجع بهش صحبت کردیم حالم خیلی بهتر شد و یه نکته مهم که بنظرم خیلی بهم کمک کرده تو بخشیدن اطرافیانم این بود که گفتن اسم کسایی که باعث رنجش تو شدن رو یادداشت کن و بزار تو سجاده و هر بار نماز میخونی براشون دعا کن اینجوری زودتر آروم میشی
    داداش همینقدر بهت بگم که اگه اون رنجش ها تو دل من میمونید زندگیم نابود می‌شد چون اصلا تحمل‌خانواده همسرم و خیلی‌ای دیگه رو نداشتم حتی برای چند دقیقه!!!!! یادمه وقتی میگفتن فلانی داره میاد خونمون من از بس عصبی میشدم مریض میشدم چون یادم میومد چی سرم آورده ولی خداروشکر خوب شدم

    پاسخ
    • یا لطیف🥰✨️ گفته:

      داداش فقط میتونم بگم ادامه بده
      من از همه حالم بهم میخوره بخصوص پدر و مادرم وقتی نگاشون میکنم انگاری دارم به ی قابل نگاه میکنم چون اونا کم کم منو کشتن الان ی جور رفتار میکنن انگاری من مقصرم در صورتی که اونا ابن کارو کردن
      باید بگم خدا خواسته ولی خییییلی سخته
      واقعا من بد نیستم فقط بلد نیستم
      داداش ادامه بده
      خدا خیرت بده

      پاسخ
  488. «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» گفته:

    سلام داداش حاجی
    الان که مینویسم ساعت ۲ و ۳۶ دقیقه است من بارها و بارها حرفاتو تو کانال خوندم به تمرینات عمل کردم . باورم نمیشه جاهایی بغض پنهان داشتم که هیچوقت فکرشو نمیکردم من هرکدوم از اون بغض هارو بالا آوردم حتی بی‌صدا براشون گریه کردم با خودم همدردی کردم جای زخم هامو بوسیدم
    وقتی که تموم اون تمرینات انجام دادم خدا گفت دیگه وقتشه خودتو با من آروم کنی پاشو بیا سمتم بهترین وقتشه بیا برام نماز شب بخون دلم برا عشق بازی باهات تنگ شده گفت حتی لازم نیست وضو بگیری پاشو فقط
    این نماز شب بدجوری به من چسبیدم شاید هرکی براش بگم فک میکنه دیوانه شدم ولی الان آرومم قلبم سبک شده روحم آرومه می‌خنده وجودم به رقص در اومده . این دفعه واقعا واقعا تو قنوت نماز شبم همه ی اونا رو بخشیدم و براشون دعا کردم
    داداش خیلی ممنون برا همه چیز✨

    پاسخ
  489. سلا گفته:

    امشب داشتم به درمان زخم هامون فکر میکردم، خیلی فکر کردم خواب از سرم پرید. یهو این پیام شب بخیر امام زمانی رو دیدم، من چی بگم آخه خودت بخون، اشکم بند نمیاد.:

    «مردم به دنبال درمان دردها چقدر راه‌ها را طولانی کرده‌اند! درمان همۀ دردها، از راه مبتلا شدن به درد دوری تو عبور می‌کند. مردم اگر این حقیقت را می‌فهمیدند، به جای دعا برای درمان دردهایشان به خدا التماس می‌کردند درد دوری تو را به جان‌شان بیندازد.
    تا وقتی مردم به درد دوری تو مبتلا نشوند، دویدن‌شان برای درمان دردها، در جا زدن‌های ممتد است و هر چه بیشتر در جا می‌زنند، بیشتر خسته و ناامید می‌شوند.
    چه روز خوشی است آن روز که مردم دنیا به درد دوری تو مبتلا شوند!
    شبت بخیر درمان همۀ دردها!»

    پاسخ
  490. پرواز گفته:

    بغض پنهان دارم چون برای مادرشوهرم از رو انسانیت وبامحبت وبه خاطر خدا خوبی میکنم ولی اون فکرمیکنه چون عروسم وحرف شنوی دارم ازش دارم انجام میدم وبرام سرعت گیر میشه بغض دارم چون همسرم اخلاق سلطه جو داره ومنم از بچگی ازدواج کردم والان شبیهش شدم من سلطه جو شدم دخترم سلطه جو شده ایناهمه شدن سرعت گیر برام اینکه راحت نمیتونم به کسی خوبی کنم وخودم باشم انگار زندانی ام توقفسم حتی خدا هم دست وپای منو میبنده نمیزاره خودم باشم کلا بیست وچاری درونم چالشه

    پاسخ
  491. مهسا گفته:

    سلام داداش
    بحث های امروز دقیقنننننننن مورد نیاز روحم بود…انگار خدا داشت باهام حرف می زد…هم اون‌حرفایی که راجب ایمان تو روزای سخت و تاریک بود هم بغض پنهان!
    داداش تمام چالش هایی که شما تت خانواده تجربه کردی من در ارتباط با همسرم و خانواده اش تجربه کردم و این مدت پر از حسرت و بغض بود….این قضیه ایمانمم حتی متزلزل کرد و گاهی با خدا دعوای شدید می گرفتم….ولی به لطف خودش به تازگی التیام پیدا کردم و قلبم آروم شد و دقیقا بعدش شما این موضوع رو مطرح کردین….داداش تورو خدا ادامش بده امتحان الآن زندگی من همین موضوعه و احساس می کنم نسبت به قبل از خدا دور شدم.
    دمتون هم خیلییی گرم.

    پاسخ
  492. سروین گفته:

    من اولش که بغضامو به یاد اوردم واقعا داشت گریه ام میگرفت با وحود اینکه بارها بخشیدمشون ولی همیشه مثه یه زخم هی همراهم میکشونمشون با خوندن حرفای تو کانال رفتم همشون رو نوشتم و درسایی که ازشون گرفتم رو پایینش گذاشتم وقتی مقایسه کردم فهمیدم چقدر با وجود اینکه درد داشت وجودمو رشد داده و اگاهیمو بیشتر کردهه وقتی میخواستم اسم چهار نفری که خدا براشون جبران کردهه رو بنویسم یکی شون رو داداش رضا رو نوشتم چون دیدم که توی این ده سال خدا چطوری براش جبران کرده و از این به بعدم میکنه ،یکی از اسم ها هم خودمو نوشتم که خیلی از چیزایی که قبل پاکی ارزوم بود رو به راحتی به دست اوردم انگار وقتی تسلیم شدم اون خواستم بهم داده شد و خدا بهم گفت امتحانتوپاس شدی افرین اینم جایزه ات
    ممنون از داداش رضا که کمک کرد با بغضم کنار بیام دمت گرم

    پاسخ
  493. پریناز گفته:

    سلام نمیدونم چی بگم ولی دوست داشتم نظر بزارم یه چند وقته هرکاری میکنم حالم خوب نیست با اینکه تموم درد و رنجام تموم شدن و هیچ مرگمم نیست
    کمک خواستم از خداجونم
    وقتی امروز این حرفارو زدین فهمیدم چقدر من بخاطر اون اتفاق ها بی حس و سنگ دل شدم نسبت به مردم نمیتونم اونجوری محبت کنم یجورایی همین الانشم حالم از مردم بهم میخوره
    مردم زمانی پیشتن ازت تعریف میکنن که تو براشون مفید باشی
    داداشم نمیدونی من چقدر تلاش کردم اینور اونور رفتم خودمو درونم له کردم تا انسان مفید تری باشم
    تو پیامتون گفتید اشتباهات خودمون رو هم گردن بگیریم آره خب یجورایی من بلد نبودم من باید اون اتفاق برام میوفتاد تا یاد بگیرم دیگه یقینا یه‌جاهایی خودمم مقصرم ولیییی من بلد نبودم از قبل وگرنه که خب منم انجام نمی‌دادم یا یه کارارو بهتر و زودتر انجام می‌دادم

    ویکی از همین بغضهام همینه که هیچ وقت هیچ وقت نتونستم برای خانوادم آدم کاملی باشم
    البته دیگه پوستم کلفت شده و به اون پذیرش اینکه یه سری چیزا نمیشه رسیدم
    اما واقعا نمیشه و الان نمیتونم فراموش بکنم و چیکار باید بکنم یجورایی خسته شدم از خودم
    ولی پیام امروزتون حالم رو خوب کرد اینکه چقدر لحن صحبتتون موضوعی که در موردش گفتید شبیه حس و حال داغون این روزای به ظاهر آروم من بود و خدا حواسش عجیب به حال دلم هست
    میشه بیشتر ادامه بدین من میخوام این روح مچاله شده خودمو از میون حرفایی که شما میزنین خوب کنم به نظرم وقتشه دیگه به این حال بدیهام پایان بدم و تمومش کنم

    پاسخ
  494. 🤞🏻zeinab🤞🏻 گفته:

    سلام
    چقدر با حرفاتون اشک ریختم🥲🙂
    جدیدا اینطور شدم که بعضی شبا دلم میخواد خدا رو سفت بغل کنم و ماچش کنم و از عشقش بمیرم
    ولی بعضی شبا بی حوصله میشم و همش گریه میکنم چرا نمیشه چرا فلان…
    الان که این حرفا رو زدین حس میکنم بخاطر بغضامه…
    قبلنا بیشتر گریه میکردم ولی الان بیشتر عاشق خدام…
    این حرفا رو زدین که من متوجه بشم دلیلش چیه🙂من آدم مودی نیستم ولی از این اخلاقمم خوشم نمیاد…
    دوس دارم از ۳۰ شب حداقل ۲۵ شبشو با عشق به خدا بخوابم…همون عشقی که بعضی شبا از هیجانش دوست دارم پرواز کنم
    امیدوارم بتونم به ثباتی که درسته برسم🥲
    اصلا به قول شما اون ناثباتی رو عشق است که خدا برات خواسته😁

    پاسخ
  495. دختر بابا حسینم♥️💪 گفته:

    سلام.در مورد حسن ظن خیلی حرف زدین و گوشزد کردین.ولی میخام بگم من بخدا حسن ظن ندارم بلکه حسن یقین دارم.زندگیم بعضی وقتا به ظاهر خیلی پیچ در پیچ میشه ولی من به خدا گمان خوب ندارم که بگم حسن ظن دارم نه…من یقین دارم پس حسن یقین دارم.یه اتفاقاتی میفته تو زندگیم که بعضی وقتا بدنم سر میشه بی حس میشم افکار منفی نگرانی میاد سراغم.ولی با حسن یقین آروم میشم میگم خدا من یقیییین دارم خیرمه من یقین دارم رشدم در این اتفاقه.خدایا من باورت دارم که مربی من هستی پس بعضی وقتا که نگران میشم ندید بگیر.چون خودمم می‌دونم این نگرانی بیهوده است چون تو هستی و میبینی و همین واسم کافیه.همه رو بخشیدم ولی بدجور کندم از آدما.خدایا نمیخام هیشکی رو اون دنیا ببینم فقط میخام تو باشی و من.لطفا بعد شهادتم منو از یاد همه ببر.جوری که هیشکی منو نشناسه فقط شما منو بشناسین

    پاسخ
  496. فاطمه خانوم گفته:

    داداش من چند روزی بود پسرفت کرده بودم از لحاظ خودسازی و اصلا حالم خوب نبود.. ولی نیاز بود که حالم بد باشه و این پیاما رو بخونم.. مرسی که گلوی خدا شدی
    من خودم واقعا فک نمیکردم بغض پنهانم دلیل مشکلاتم باشه ولی هست.. میخوام تو بین الطلوعین بهشون حسابی فک کنم و بنویسو

    پاسخ
  497. میم صاد گفته:

    سلام داداش مرسی که گذاشتی بغض هامون رو بگیم من از پسرعموم بغض دارم که وقتی فهمید دوسش دارم گف بدرد هم نمیخوریم و کلی منو شکست عزت نفسم خورد شد بعد از این نادیده شدن رفتم وارد رابطه اشتباهی شدم تا اون حس پاک رو فراموش کنم اما تو ماشین دوست پسرم بهم تجاوز کرد و در آخر خواستم بگم بعد از همه این درد و رنج ها من اعتراف می کنم که مقصر خودمم چون آدما نمیتونن راه فرار باشند من باید به سمت خدا میرفتم… آره مقصر خود خودمم

    پاسخ
  498. بنده خدا گفته:

    سلام داداش رضا، انگار این موضوع بغض پنهان که امروز گفتید کاملا برای من بود چون دقیقا مدتیه درگیر این موضوعم، وقتی دیدم درموردش امروز حرف زدید خیلی تعجب کردم خداروشکر کردم که بازم حواسش بهم هست مثل همیشه🥺 یه آقا پسری که ادعا میکرد ۸ ساله عاشق منه، خیلی پسر خوبی بود،پسر مومنی بود، ولی من خواهر بزرگتر دارم و مادرم گفتن تا دختر بزرگ ازدواج نکنه نمیذاره دختر کوچیکه ازدواج کنه، با اینکه مامانم هم با اون پسر موافق بود حتی بهش گفته بود اگه من یه پسری رو میشناختم که دقیقا مثل تو بود ولی سنش به دختر بزرگم میخورد خودم میرفتم بهش میگفتم بیاد با دختر بزرگم ازدواج کنه، خواهرم وقتی متوجه شد این پسر خواستگارمه حسادت کرد یه دعوا توی خونه راه انداخت که حق نداری با اون پسر ازدواج کنی و مامانمو انداخت به جون من، بعدش مامانم با من یه رفتاری کرد یه حرفایی بهم میزد که آدم به دشمنش نمیگه تا دوسال این وضع بود تا اینکه یه روز مامانم یه دعوا راه انداخت پسر و مادرش عصبانی شدن پسره توی عصبانیت به مامانم گفت فکر کردی کی هستی چیکاره ای آبروتونو میبرم یکاری میکنم نتونید از در این خونه برید بیرون، به من گفت یا من یا خانوادت؟ من که تاحالا عصبانیت پسره رو ندیده بودم گفتم خانوادم پسره گفت بهت نشون میدم خانواده یعنی چی خواهرتو میندازم زندان، بعد از اینکه گفتم جواب من منفیه پسره رفت با یکی دیگه عقد کرد، چون میگن آدما رو توی عصبانیت بشناسید و پسره توی عصبانیت اون حرفا رو زد دلم شکست و رد کردم نمیدونم حرفای عاشقانش واقعی بود یا نه، توی آخرین صحبتش ازم پرسید مطمئنی کنار پسر دیگه ای غیر از من خوشبخت میشی گفتم من با شما خوشبخت نمیشم گفت ازدواج میکنم اسم تو رو میذارم روی دخترم! یه ماه بعد خبر عقدش اومد! الان من از خواهرم که بخاطر حسادت مامانمو به جون من انداخت بغض دارم، مگه خواهر آدم میتونه خوشی آمو نبینه؟! از مامانم بغض دارم که منو به خواهرم فروخت، از پسری که ادعا میکرد عاشقمه بغض دارم نمیدونم راست بود یا دروغ، الان ناخودآگاه رفتارم با مامانم و خواهرم خوب نیست ولی وقتی امروز دیدم شما در این مورد حرف زدید خیلی برام عجیب و جالب بود ممنونم از راهنمایی هاتون خیلی مفید بود.

    پاسخ
    • خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

      کار خواهرتونو به هیچ وجه تایید نمیکنم..
      اما شاید خواهرتونم از شما بغض داشت که کسی بود شمارو دوست داشته باشه اما اون رو نه.. به عنوان کسی که دختر اول خانواده اس درک میکنم دوست داشته نشدن و اینکه بقیه خواهر کوچیکترتو بخوان و بگن اون بهتره و کسی تورو دوست نداشته باشه و حرف و حدیثی که از مردم و غریبه و آشنا میشنوی چقد دردآوره..

      پاسخ
  499. ItsAmir گفته:

    سلام داداش رضا.
    وقتت بخیر.
    یه سوالی فنی از خدمتت داشتم.
    من این پیام های بغض پنهان رو خوندم. یه چیزی برام سوال شد و به نظرم عجیب اومد.
    من برم دوباره با زمان هایی از گذشته کریح خودم دست و پنجه نرم کنم و به خودم فشار روانی و ذهنی وارد کنم، بعد بیام بگم که
    ۱‌. خب خدا خواسته بود اینطوری، و اگه این نمیشد من سمت خدا نمیرفتم
    ۲. تقصیر خودمه
    خب داداش اصن چه فایده ای داره بیام الکی وقت خودمو سر چندتا چیز پنهان بذارم وقتی این دو مورد رو تا همین الآن خیلی وقته داریم براساس شون کار میکنیم. اصن خودسازی به همین خاطره که میگی تقصیر خودمه و برای درمان بغض پنهان و خشم پنهان خودت گفته بودی که الخیر فی ما وقع کافیه.
    ممنون میشم یه توضیحی برام بدی. نمیگم بغض پنهان ندارم ولی خب چرا باید نسبت به آدما علاقه پیدا کنم؟ مگه همین نا امید کننده بودن آدما منو به سمت خدا نیاورد؟ بد رفتاری نمیکنم با آدما منظورم این نیست ولی ته دلم برام اهمیتی هم ندارن.

    پاسخ
  500. 🪽🤍ocean🌊 گفته:

    ممنونم داداش بابت مطالب به این خفنی
    لطف میکنی راه‌کارهای بیشتری بدی برای این موضوع ؟
    منم همین مشکلو مدت طولانیه که دارم

    پاسخ
  501. محدثه♡🤞 گفته:

    جنس حرفات خیلی خاص بود❤️❤️🥹
    خییییلی حال کردم
    حرفای دلی که میزنی اروم میشم
    اصلا … چی بگم داداش
    از ترک گناه به کجاها میرسه ادم
    چقدر خودسازی خوبه شیرینه
    شکرت

    پاسخ
  502. بنت الحسین گفته:

    سلام علیکم
    داداش فک نمیکردم اینقدر بغض پنهان داشته باشم …
    شکر که تموم شدن و درساش و گرفتم ..
    من خیلی قبلا محبت و توجه میخواستم از بقیه ، و از همون اشخاص ضربه میدیدم … الحمدلله

    پاسخ
  503. رقیه گفته:

    سلام داداش
    اولش ک خوندم گفتم بالا بغض کجا بود من که همه فراموش کردم دیگه مال خیلی وقت پیش تمومدشدس .
    راستش اول نخواستم بخونم گفتم ب درد من نمیخوره ولی بعدش الهام بهم گفت بخون
    خدا خودش شاهده همین ک خوندم چنان بغضی گرفتم چنان اشک ریختم…
    من از همه بغض دارم از کل خانواده بغض دارم بخوام بشمارم خیلی زیاد میشه حتی از خودم بغض دارم

    پاسخ
  504. نشاط گفته:

    سلام داداش رضا ی پرتلاش خدا قوت بهت ایول داداش خوشحالم که این دوره رو استارت زدی
    راستش آره حرفات درسته من فکر میکردم بخشیدم و یادم رفته ولی دوباره همش یادم اومد و گریه کردم و فهمیدم که بغضش باهامه…
    اما خوشحالم که دارم باهاش کنار میام، اتفاقا نیاز بود برام بیوفته این اتفاقا تا فقط رو خدا حساب باز کنم، تقصیرات خودمم میدونم…
    واقعا وقتی بهش فکر میکنم میبینم اون اتفاقا باعث شد مث خیلی های دیگه وابسته نباشم خوشحالم خیلیی
    میخوام درسامو بگیرم و این بغض ها رو تموم کنم مرسی گلوی خدا ❣️✌️💪
    الخیر فی ما وقع

    پاسخ
  505. Maryam گفته:

    سلام.
    داداش این حرفات خیلی عجیب بود
    کاری کردی خودی که سال ها بود روش خاک ریخته بودم و هر وقت دوباره یادم میومد بهش بی محلی میکردم رو بالا بیارم ، کلی گریه کردم ، کل درونم پاشید بیرون ، همه چی یادم اومد…
    و تازه با خود واقعیم رو به رو شدم ، فکر کردم خودمو پذیرفتم اما همیشه ازش فرار کردم ، خودمو تو آینه نگاه کردم اصلا خودمو نمی‌شناختم ، اصلا نمی‌دونستم کیه ، حتی قیافش رو نمی‌شناختم و برام جدید بود ، اصلا نمی‌دونم این همه سال و اینهمه کاری که کردم رو کی کرد؟ کی خدارو دوست داشت؟ کی گناه کرد؟ کی تلاش کرد ؟ کی تحمل کرد؟ واقعا نمی‌دونم داداش ، یه ترسی توی وجودمه ، همیشه میگفتم من خودمو میشناسم اما الان میبینم همه اون موقع ها ته ذهنم و تو ناخودآگاهم یک فرد دیگه ای رو برای خودم ساخته بودم کلا با ویژگی های دیگه و تا الان همش نقش بازی کردم ، حتی شاید برای خودم ، واقعا نمی‌دونم ، کلی دنبال رسالتم گشتم اما نمی‌دونستم چی دوست دارم ، هیچ وقت نفهمیدم دقیقا چی رو خوشم میاد چی رو نمیاد ، الان فهمیدم همش بخاطر این بود خودمو یادم رفته بود
    این که چرا به خودم آسیب زدم ، چون اصلا نمیدونستم این آدمم ، داداش اگه اینارو نگفته بودی معلوم نبود تا کی توی خواب بمونم ، ممنونم خیلی ممنون

    پاسخ
  506. آرامشی از جنس الله گفته:

    سلام داداش حرفات کاملا پذیرفتم وحق بودن
    واقعا دلیل بدی الانم بغض های گذشتم بودن
    وقتی من اول نفهم بودم خب خدا خودش این چیزارو سر راهم قرار داد تا بفهمم همش تقصیر خودم بود وواقعا خدارو شکر میکنم بلاخره به خودم اومدم وفهمیدم هر کسی در گذشته ناراحتم کرد همش خیر شد برام وخدا داره برام جبران میکنه وجبران کرد برام
    تنها درسی که باید بگیرم شوهرم هست خیلی عصبی میشه و حرف حرف خودشه ووقتی عصبی بشه خیلی فوش میده وکفر میگه دارم رو خودم کار میکنم که اصلا واکنش نشون ندم به حرفاش وبهش مهربونی کنم وخداروشکر روز به روز بهتر میشم اونم داره بهتر میشه
    خداروشکر

    پاسخ
  507. رهایی گفته:

    سلام من خودم پر از بغض کودکی هستم مثلا از یه جا به بعد دیگه نسبت به بد رفتاری حتی نزدیکان واکنش نشون نمی دادم ، چونکه پیش خودم اونها حتی یه پشیزی ارزش نداشتن، اینقدر افسرده بودم، و نسبت به بودن در کنارشان همیشه تفره می رفتم چونکه اون امنیت برای من وجود نداشت ، و با این ذهنیت که اطرافیان اینجوری ان وای به حال دیگران. خیلی تو اجتماع گریز بودم ، چونکه اون بغضی که بچگی داشتم رو خیلی بزرگ می دونستم و حس می کردم تنهایی نمی تونم از پسش دربیام .باور کنید الگوی درستی برای ادامه زندگی نداشتم .

    پاسخ
  508. محمد‌حسین‌ گفته:

    سلام

    داداش مبحث بغض پنهان که راه انداختی عالی بود خدایی …
    مخصوصا اونجا که بحث در مورد شل کردن ما پسرا بود 😂
    خدایی همینه ، من یه مدت بود خیلی رو حرف و عمل دیگران حساس بودم اما الان اصلا دیگه حساس نیستم و شل کردم چون در اون صورت خودم فقط اذیت میشدم 😊
    خیلی وقتا باید بگذری تا بگذری 😉

    پاسخ
  509. بنده نظر کرده خدا هستم😁 گفته:

    سلام داداش من یه مدت طولانی بخاطر ساده لوحیم و افسار پاره کردن و بچه بودنم خیلی خیلی مورد آزار اذیت پسرا قرار میگرفتم به شدت گریه میکردم اون زمانم اما دست برنمیداشتم (مشکل روحی روانی داشتم) چندین سال خیلی عذاب کشیدم چندین بار خواب میدیدم از اینکار دست بکشم به شدت خانواده مو آزار میدادم سر سرکشی هام بیرون رفتنا و… تا اینکه بعد سالها پسر همسایه مون و تو مکان بد دیدم که خودمم حضور داشتم داغون شدم له خیلی سختم بود انگار که حضرت عزرائیل جونم و گرفت ولی درمان شدم از اون روز که دیدمش کامل درمان شدم دیگه سمت هیچ پسری نرفتم حتی در حد یه پیامک ، اصلا باورم نمیشه خدا اینکار و برام کرد من از کوچیکی مشکل روحی روانی داشتم از خدا ممنونم که درمانم کرد البته هنوز کنار نیومدم هر وقت پسر همسایه مون و میبینم میمیرم زنده میشم ۷ ۸ ماهی میشه ولی درمان شدم خدا رو شکر میکنم هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی خدا عقل مو درست کنه😭😭😭 ۶ سال پیش که نماز شب میخوندم خواب دیدم با نماز شب خوندن خوب میشی ۶ سال به تعویق افتاد ولی خوب شدم باورم نمیشههه خدا نجاتم داد از دام پسرا از دام اعتیاد از دام خیلی چیزا که الحمدالله گرفتارش نشدم سر سوزنی مونده بود خدایا دمت گرم امام رضا نوکرتم ببخشید گاهی گلایه میکنم قلبم درد میگیره ولی بابت درمانم ازت ممنونم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    پاسخ
  510. مریم گفته:

    داداش رضا تمام بغضامو قورت داده بودم امروز تازه‌شون کردی🥲 من خیلیی زیاد فکر میکنم نمیدونم چیکار کنم حل بشه البته فکرای منفی زیاد و مثبت خیلی کم انگیزمو زود از دست میدم تازه با کتابت رسالتم رو پیدا کردم ولی چون خیلی فکر میکنم انگیزمو زود از دست میدم!

    پاسخ
  511. زهرا گفته:

    سلام ببخشید میشع اون جزوه که گذاشته بودید یه طرف برنامه ریزی داشت یه طرف شکر گذاری توی کانالتون بزارید میخوام چاپ کنم منم

    پاسخ
  512. پسرجنگجو✌️🙂 گفته:

    سلام داداش عالی بود دمت گرم💚🗿
    داداش یادش بخیر دقیقا دوسال پیش تو مرداد همین بحث بغض پنهان رو گفتی و اون زمان چقدر سایت غمگین شده بود 😢😢

    ولی خب

    بنظرم دوای تموم بغضای پنهون، خداست

    بنظرم کسی که خدا نداره و بخاطر بغضای پنهانش خودکشی کنه حق داره

    ان شاءالله تو خدا حل و ذوب شیم💚

    پاسخ
  513. Sara گفته:

    سلام داداش خیلی خوبه
    این چند روز با خودم درگیر بود دقیقا سر همین بغضام بعد شما تو کانال در موردش حرف زدین
    با تمام حرفاتون گریه کردم با اینکه همه بغضام خیلی برام سنگین و غیر قابل هضم بوده و هست ولی خیلی چیزا بهم یاد داد بزرگم کرد یادم داد که نسبت به خودم دیگران و خدا چجوری باشم یادم داد فقط رو خودمو خدا حساب باز کنم بقیه بالاخره یه روزی یه جایی پشتت رو خالی میکنن ولی خدا نه خدا دنبال سود خودش نیست فقط برای توعه
    در کل ممنون بابت شروع مجدد این مبحث
    امیدوارم هممون با درست کردن بغض هامون به آرامش برسیم

    پاسخ
  514. فاطمه و علیرضا گفته:

    سلام.چه جالب،امروز داشتم به همین مشکل بغض و عقده ام فکر میکردم،بعد دیدم تو کانال در موردش نکات عالیییی گفتید.منم به این نتیجه رسیدم که خودمم مقصرم.داداش من می‌شینم به این چیزا فکر میکنم و به نتایج خوبی میرسم،بعد بودم میگم باید رفتارم نشون دهنده بغض نباشه.ولی برعکس واقعا رفتارام با کسیکه اذیتم کرده خلاف اون فکر و نتیجه درستیه که بهش رسیدم.یکم تحقیق و مشورت گرفتم،پیشنهاد دادند از اصلاح مزاج شروع کنم.منم دارم چیزهایی رو مصرف میکنم که خلق و خوی منو عوض کنه. تازه شروع کردم،بگی نگی دارم یکم نرم میشم و تحمل ام بهتر میشه، و دوری میکنم از اون شخصی که آزارم میده.ولی شیطون بیکار نیست،اون شخص دوباره پیداش میشه،بهم میچسبه و ور میره.شاید تا دو روز تحملش میکنم ولی دوباره برمی‌گردم سر خونه اول و زمین میخورم.دوباره بلند میشم و دوباره زمین میخورم. نمی‌دونم تا کی ادامه پیدا می‌کنه تا بتونم محکم بشم و بیخیال…

    پاسخ
  515. زهرا گفته:

    سلام داداش ده ساله تو سایت و کانال شما عضوم این اولین باره که یه حسی به حرفای شما داشتم و انگار این حرفارو خدا داشت بهم میگفت و منم بلندبلند میخوندم و اشک می‌ریختم چون یک هفته بود افکار گذشتم ولم نمیکردم خیلی اعصابم خورد بود همش مگیفتم چیکار کنم اینا یادم بره هرکاری میکردم تو ذهنم حل نمیشدن تا اینکه امروز با این حرفا انگار شفا گرفتم و روحم تازه شد خیلی حالم بهتر شد تازه فهمیدم بغض پنهان داشتم و دارم درمانش میکنم ممنونم اول از خدا و بعد شما🥹

    پاسخ
  516. اینور گفته:

    سلام داداش
    عالی داداش من بغض پنهانمو فقط با عشق خدا جونم میتونم درمون کنم
    خدا رو شکر رابطم با خدا عالییییی
    ممنونم داداش

    پاسخ
  517. . گفته:

    حرفای حق بود
    من چند ساله حمل میکنم بغضامو..فشاری شده که روحم احساس عجز و بی چارگی عجیبی میکنه.
    من میدونم خودمم مقصرم..ولی تا کی؟
    گریم گرفت به خدا هم گفتم جواب مستقیم چرادنمیدی؟من چکار کنم چرا سردرگمم
    فکر کردم و فکر یکی که نیست چندتاست چیجوری اینارو پاس بشم چرا پیچ در پیچه
    از کودکی محبت پدر ندیدم
    یباری شاهد رابطه شون بودم وقتی کودکی
    صحنه‌ی سقط و خونی رو دیدم و خیلی ترسیده بودم
    عموم بشدت بدی کرد تا حدی که از اون خونه الانم بدم میاد هی قرار میشه برگردیم و من از دیدنش بیزارم. هرچند فکر میکردم قبلا بخشیده بودمش!
    هربار یادم میاد و آینده ترسناک جلوه میکنه باعث میشه به گناه بیفتم همونی که گفتی!
    من هم ازدواجی ام هم مشکل دارم و نمیدونم واقعا همه ای اینا رو مخه
    من سالهاست اینارو و بیش از اینو حمل میکنم فکر هم میکنم چرا به نتیجه ای نمیرسم؟!

    پاسخ
  518. Mohadese گفته:

    سلام داداش
    من کامل حرفاتو خوندم
    خب من این راهکاری که میگی شما زنجیره رو ادامه ندین و بغض نسازید رو امتحان کردم،،، یعنی روند اونها رو تکرار نکردم و فقط کوتاه اومدم در مقابل خشونتهاشون اما کم کم روی دلم انباشته شد و تبدیل به غمباد و عقده شد تبدیل به تنهایی و افسردگی شد… حالا چیکار کنم تو این مرحله

    پاسخ
  519. رضا مومنی گفته:

    سلام دادا دمت گرم
    بچه ها لطفا به تلاشاتون ادامه بدید قطعا موفق میشید
    فقط توی این مبارزه کم نیارید همش بجنگید… شکرگزار هم باشید همین الان بابت چی میتونی شکرگزار باشی؟

    پاسخ
  520. Aidin گفته:

    عالی داداش خیلی خوبه
    من تو این چند روز خیلی با خودم درگیر بودم
    دقیقا همین برطرف کردم بغض پنهان رو لازم داشتم
    یه بار هم تابستون ۱۴۰۱بود فکر کنم این موضوع رو گفتین ولی ادامه ندادین
    خوشحالم که دارین الان دوباره ادامه میدین

    پاسخ
  521. عزیز خدا گفته:

    سلام داداش
    حرفای امروزت که نوشتی جواب سوال من از خداست، چند روز سردرگم بودم و اتفاق بدی افتاده بود برام هی ناخونک میزدم به کتابای مختلف شما و نمی‌چسبید انگار الان موقع اون کتاب ها نبود تا اینکه امروز شروع به صحبت کردین بسیار ممنونم خدا از طریق شما منو هدایت کرد
    فقط آروم آروم پیش برید و یا پی دی اف کتاب رو بزارید
    خدا خیرتون بده ❤️

    پاسخ
  522. طاهره گفته:

    سلام.من دقیقا متوجه نشدم برای تموم شدن بغض پنهان چکار کنیم؟خوب نوشتن و گریه که خیلی وقتها انجام دادم اما همچنان اون بغض هست

    پاسخ
  523. فاطمه سادات گفته:

    من همیشه از گذشته ناراحت بودم و هستم و هرچی یه سال به عمرم اضافه میشه ناراحت میشم ولی امسال دارم سعی میکنم اشتباهاتم رو درست کنم چون تقصیر من بود که تو گذشته جرعت مخالفت کردن نداشتم و همش حرف گوش کن بودم و خیلی عیب و ایرادهای دیگه …
    اما میدونم همش نقطه قوتم میشه.

    پاسخ
  524. عاطفه بانو گفته:

    سلام…
    من احساس می‌کنم دو شخصیت متفاوت در درونم دارم؛
    یکی‌شون فوق‌العاده مهربون، دلسوز و با دید توحیدی ؛ شخصیتی که تو ذهنم فعاله.
    اما یه شخصیت دیگه هم هست که کاملاً متفاوت رفتار می‌کنه، طوری که بعضی وقت‌ها کارها یا حرف‌هایی ازم سر می‌زنه که خودم هم تعجب می‌کنم!

    مثلاً وقتی بابام یه‌کم صداش رو بلند می‌کنه، منم ناخودآگاه سریع واکنش نشون می‌دم، در حالی که تو ذهنم اون شخصیت اول مدام تأکید داره روی احترام به پدر و مادر، احترام به بزرگترها، و حتی بی‌فایده‌دونستن خیلی از بحث‌ها و مجادله‌ها.

    چند روز پیش یه‌دفعه به این فکر افتادم که شاید ریشه‌ی این تضاد درونی، برمی‌گرده به بغض‌ها و کمبودهایی که تو دوران کودکی تجربه کردم. چیزهایی که شاید اون زمان بهشون توجه نکردم، ولی الان خودشون رو توی رفتارها و واکنش‌هام نشون می‌دن…
    حرفاتونو واقعا قبول دارم

    پاسخ
  525. Pouya گفته:

    سلام حاج داداش رضا جان
    عالی بود داداش عالی…..
    هم توی ترک گناه کلی به آدم کمک می‌کنه و هم اینکه آدم بیشتر به آرامش برسه…..

    پاسخ
    • . گفته:

      سه صفحه رو با اشک نوشتم
      ولی بخام انصاف داشته باشن خدایی خانواده ام خوبن همه اطرافیانم رو خوب میبینم همیشه مشکل اینه که یه مقداری بیخیالن و محبت ندیدم اصلا از لحاظ رفتاری و اینا اونایی هم که ترکم کردن بلاخره این اتفاق باید میافتاد چون مسیرامون باهم فرق داره اکثر تنهاییامم به خاطر اینه که خودم آدم اجتماعیی نبودم یه جاهایی هم خودم خیلی زود رنج بودم و الکی الکی خییلی میرنجیدم حتی خیلی از بغضی که نسب به داداشم دارم به خاطر اینه که ذات شیطنت وارش رو نمی پذیرم اره خیلی وقتا این من بودم که دلم میخواست ادما طبق خواسته ام رفتار کنن
      داداش. احب گرایشی که گفتید بعضیا میل به تحقیر شدن دارن من راجبش تحقیق کردم همه جا میگن از بین نمیره و نمیدونم چه حرکتی باید براش زد در عالم حقیقی من اصلا همچین گرایشی ندارم و یکی کوچیک ترین حرکتی انجام بده بهم بر میخوره حتی ولی تو خیالم خیلی وقتا گرایش پیدا میکنم و حفره خودارضایی میشه حتی

      پاسخ
  526. مهدیه🕊❤️‍🩹 گفته:

    سلام داداش پیامتو دیدم تا ب خودم بیام دیدم صورتم خیسه
    داداش بغضم زیاده ۹۰ مورد نوشتم خودمم تعجب کردم ولی خب تاوقتی خودمو جم و جور میکنم یهو ی اتفاق دیگه میوفته امیدوارم دیگه تکرارنشه اتفاق بد
    داداش دونفرازدست دادم سنشون کم بود ب اندازه کافی فک‌میکنم توسن ۲۰ سالگی درد زیادی کشیدم که درحد خودم نبوده داداش میگی شاید باید این اتفاق میوفتاد ولی من میگم شاید میشد که این اتفاق نیوفته اینکه عزیزانت یکی خودکشی کرد یکی شهید شد واقعا نمیدونم چی بگم ولی بااینکه هرکاری که گفتی انجام دادم غم از قلبم رفت ولی من واقعا میتونم بگم داغ جوان سنگینه هرچقدر فکر میکنی فراموش کردی ب همون مقدار دلتنگی
    داداش اینکه گفتی این اتفاقا برا رسالتت هس دقیقا همینه رسالتم تواین مسیر قرارگرفت با اتفاقایی که درکودکی افتاد و باعث شد مسیرم سمت روانشناسی بره ارامشی که تودرس خوندن دارم تو رشته قبلیم نداشتم

    پاسخ
  527. Tina گفته:

    سلااام داداش
    من بعد مدت ها که درگیر درس و کنکور بودم دوباره به سمت شما برگشتممم😅
    به معنی واقعی کلمه احساس میکنم شما دست خدا توی زندگیمی خیلی به دوستامم گفتم خدا شاهده هر دفعه هر مشکل یا مسئله ای توی زندگیم بوده عینا همون رو اومدین در موردش حرف زدین…
    ی نمونه همین مسئله بغض پنهان ، من یکی از دوستام خیلی در حقم بدی کرده بود ولی هردفعه میگفتم بخشیدم اول همه براش دعا میکردم اما ته دلم ی جوری بودم،خلاصه امروز ی پیام دیدم گفتیم این اتفاقا رو از طرف خدا ببینیم ،خیلیییی حالمو ساختتت بعد کلی نشخوار ذهنی امروز که باز حرفای شمارو خوندم حالم بهتر شد .

    پاسخ
  528. خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

    سلام داداش من بزرگترین بغضم دیده نشدنه..و تحقیر شدن.. من مثلا دماغم یه مدت تو سن بلوغ بزرگ شده بود با بقیه حرف میزدم بحث هیچ ربطی ب دماغ نداشت یهو وسط جمع میگفت تو چی میگی با اون دماغت،مامانمم بارها بهم میگفت:) خیلی مسخرم میکردن خیلیییییی.. الان ک از سن بلوغ رد شدم دماغمم خوب شده و دوستش دارم اما ب قول شما اثرش روی اعتماد به نفسم مونده زخمش باهامه هنوز..
    یا مثلا از عموم بشددددتتتت کتک میخوردم در صورتی ک روی اون یکی دخترعموم هیچوقت دست بلند نمیکرد و قربون صدقه اش میرفت با اینکه اون پررو تر از من بود اما من تا یچیزی میگفتم تا جون داشتم کتکم میزد.مامان بابامم ازم دفاع نمیکردن ک مبادا ناراحت شه.
    مامانمم ی بار دماغمو با مشت شکوند.. چون گفت درس بخون گفتم تمرکز ندارم.ی بارم سرمو شکوند لیوان پرت کرد سمتم.. ی بارم با ۸۰ کیلو وزن نشست روم😂😂دستشو گذاشته بود رو گلوم فشار میداد میخواست خفم کنه چون حاضر جوابی کردم.بعدشم زنگ زد ب مامانه دوستم قضیه رو گفت میخواست غرورمو خورد کنه.بخشیدمشون.. همه شونو اما بغضش باهامه
    داداش پسرا اذیتم میکردن ۶ یا۷ سالم بود بهشون میگفتم منم تو بازی راه بدید ی توپ سنگینو خیس میکردن میکوبیدن تو سرم گریم دربیاد:(( از بچگی از پسرا متنفر بودم اما هیچوقت نمیدونستم چرا…
    تو مدرسه اینقد تنها بودم از تنهایی زنگ تفریحا درس میخوندم..کسی باهام حرف نمیزد تهمت میزدن بهم خرابکاری میکردن تو مدرسه میذاشتن گردن من نزدیک بود اخراج شم سر کاری که نکردم..
    اما الان دوستای عالی ای دارم خدا حداقل تو این قضیه ملموسه که جبران کرده برام جبار بود..

    پاسخ
    • ItsAmir گفته:

      چقد سخت گذشته.
      اصن خوندم تعجب کردم.
      واقعا مرحبا به این استقامت و قدرت.
      شاید حرفای من خیلی کمکی نکنه ولی گفتم بنویسم براتون.
      ایشالا که خدا همه سختی ها رو براتون جبران کنه و عشق کنید.

      پاسخ
    • سید گفته:

      داداش ….
      واقعا بچه ها توی چه شرایط خاصی بودن ….
      وقتی حرفاشون میخونم‌….
      میگم خدامشکلات همه رو حل کن بعدش به خودم و شرایطم میگم‌الحمد الله ….🤞💚🍃

      پاسخ
    • خسته،ولی امیدوار..🌱🤍 گفته:

      من با تموم اون بدیا هیچوقت صدامو رو پدر مادرم بلند نمیکنم.. دستشونو میبوسم هرکاریم ازم میخوان انجام میدم سعی میکنم حتی اخم هم نکنم بهشون..گاهی بقیه تعجب میکنن از احترامی ک ب پدرمادرم میذارم .
      عموم که کتکم میزد ی بار موقع کتک خوردن ازش بلایی سر من اومد که شاید هیچوقت نتونم ازدواج کنم و اون آینده ای که میخوامو داشته باشم..اما اونم تلاش میکنم ببخشم. حتما خدای قشنگم رشد من رو در این اتفاقات دیده.
      من خیلی آدم مغروری بودم. شاید نیاز بوده بشکنم.

      پاسخ
  529. فاطمه زهرا گفته:

    خوب بود
    تازه میفهمم چرا از آشپزی کردم حالم بهم میخوره!؟
    چون سر آشپزی مادر بزرگم هی بهم گیر داد و من از کوره در میرفتم و دعوا میشد
    و بابام هم وقتی خونه غذا نیست هی بهم گیر میده که تو یه سیب زمنی بلد نیستی برای خودت بپزی!؟
    سر دری خوندنم میاد اذیتم میکنه
    که چرا کار خونه نمیکنی!؟
    یه بار بهم گفت درس خوندنت تو سرت بخوره اصلا نمیخوام درس بخونی و تو بچه من نیستی
    ولی رسالت من اصلااااا آشپزییی و خونه داری نیست
    بابام اصلا درک نمیکنه
    ولی خوبه یه خدا دارم که خوب درک میکنه
    میگن احترام به پدرو مادر واجبه!
    ولی پدرت پر توقعه چی!؟
    داداش من بچه طلاقم!
    همه کارام رو ۹۰ درصد خودم هستم!
    ولی موقع درس
    دوست ندارم آشپزی کنم ولی پدرم اصلا نمی‌فهمه
    یه …..
    بیخیال
    و هی بهم گیر میده
    من از این بغض دارم
    شاید تموم درد هام یه جورایی التیام پیدا کرده باشن ولی این خیلی اذیتم میکنه.
    که من نمیتونم در هنگام درس خوندن آشپزی کنم.
    نمیکشم اصلا سر این موضوع

    یه سوال
    چجوری به این پدر احترام بزارم!؟
    وقتی میگه آشپزی کن و من دوست ندارم!؟
    یا نمیتونم!

    پاسخ
    • مریم گفته:

      عزیزم عذر میخام فرض کن من مادر خونم رسالتم اشپزی نیس خیاطیه بعد خونواده ام از گشنگی تلف شن چون اشپزی دوس ندارم و رسالتم نیس!!!!!
      تو اینترنت کلیپ ببین اشپزی یاد بگیر همم علاقه مند میشی کم کم ، برا تجربه ی مزه جدید باید دست بکار شی… چون دوست داری تجربه کنی…

      پاسخ
  530. baranmaryam گفته:

    سلام داداش خیلی خوب بود لطفا ادامه بازم بده ،داداش میگی بخشیدی و راضی هستی اما ته دلت اون دل شکسته و ناراحتی هست مثلا داداش اینکه دانشگاه قبول میشی خانواده نمیزارن بری کلی گریه و خواهش میکنی نمیزارن اما از اون ور خواهرت میزارن خانواده که برن یا براش کار پیدا میکنن اینا چطور هضم کنی نمیدونم چطور این بغض ها کامل بره لطفا بیشتر راهکار بدید

    پاسخ
    • "الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک" گفته:

      سلام آبجی
      منم وقتی تو رشته دانشگاهی و دانشگاه مورد علاقه ام قبول شدم خانواده ام نزاشتن برم ولی یک حسی درونم میگفت صبوری کن بحث نکن و من گفتم چشم و راضی شدم و رفتم دانشگاه آزاد شهر خودمون ثبت نام کردم .
      سر اون چشم گفتن و اعتماد به حس درونی ام باورت نمیشه زندگیم زیر و رو شد زندگی ام معجزه شد یکی از معجزه ها اومدنم به سایت داداش رضا بود 🥰

      پاسخ
  531. میثم گفته:

    دقیقا همینه.. تقصیر من بود ک باهاش ارتباط گرفتم و دوسال درگیرم کرد .. تقصیر من بود که همون اوایل به حرف الهام گوش ندادم.. خدا شاهده الهام حتی داشت التماسم میکرد. منی ک آرامش روانم رو فروختم به جنس مخالف .. ولی خداروشکر سیاهی رو دیدم خیلی سیاه بود.
    بچه ها اینور(سیاهیی) خیلی بده اونایی ک دیدن و تجربه کردن حرفمو قبول دارن. حتی الان مسخره میکنن من میگم گور بابای همه تون فقط خدا .. وای چقدر استرس داشت چقدر گدای محبت بودم. چقدر نور خوبه خداروشکر 😊❤️❤️❤️

    پاسخ
    • "الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک" گفته:

      سلام داداش
      راه راست را کج رفته می‌فهمد این جمله ی داداش رو ماهایی که یک زمانی تو مسیر اشتباه بودیم و الان وارد مسیر خدا شدیم خیلی خوب میفهمیم

      پاسخ
  532. دادخدا گفته:

    سلام داداش.
    اولین باره نظر میدم
    و چقدر دوست داشتم در این مورو حرف بزنی
    چون خیلی حرف دلمه
    میخواستم راهکارشو ببینم
    میخواستم ببینم ایا کس دیگه ایم مثل من بوده؟ اگه بوده چیکار کرده!!
    خیلی ممنون ازت که بهش پرداختی..
    لطفا بازتر و بازترش کن
    خیلی خیلی اذیت شدم
    حتی همین الان هم اذیت میشم
    نه تنها قبلیا درمان نشدن زخمای جدیدی هم میخورم..

    پاسخ
  533. زهرا گفته:

    سلام داداش
    هرچی بگم فوق العاده بود کم گفتم

    داداش من بغض هامو‌ نوشتم ولی واقعا بخشیده بودمشون
    چون واقعا اونا باعث شدن من اینجای زندگی باشم که خدا رو پیدا کنم
    یعنی اگه هزار بار برگردم عقب میخوام همین مسیر رو بیام
    فقط اگه برمیگشتم عقب بیشتر تلاش میکردم بیشتر فکر میکردم و سعی میکردم خودم بهتر باشم

    پاسخ
  534. Zahra Esmaeili گفته:

    سلام داش رضا عالی بود گریم گرفت… و خب حرفات حق بود آدما خیلی بغض دارن من به شخصه بچه سایه بودم الان خانواده خوش رفتار شده هااا ولی خب اون موقع نیاز بود ک نبودم و الان هم می‌دونم فیکه فقط خدارو عشقه

    پاسخ
  535. زهرا گفته:

    سلام
    تو شبی که بغضم با گریه از بین نمی‌رفت این پیامت دیدم:
    خب…
    حرف تو چیه ؟
    موافقی با حرفام ؟
    خواااااااااااهش میکنم به حرفام فکر کن …
    تو از یه سگ نمیتونی انتظار داشته باشی رو فرش خرابکاری نکنه…چون حیوانه…
    دقیقا با همین استدلال هم باید توقعات خودمونو از آدمای سگ نما تو زندگی کم کنیم…و بگیم : طرف طبیعتش همینه…
    اگه بخوام طرف خلاف طبیعتش باشه…توقع بیجاست !
    با همین استدلال ، ۵۰ درصد بغض های ما درست میشه خدایی….
    الان خیلی بهترم ممنون

    پاسخ
  536. شکیبا گفته:

    خیلی عالی بود داداش
    من خودم با اینکه عصبی شدم ولی دوست دارم بازم بشنوم
    حس میکنم باید انقدر این حرفا رو بشنوم تا بغضم درمان بشه

    پاسخ
  537. زینب 🥰 گفته:

    داداش رضا خیلییییی خوب بود حرفاتون بیشترین چیزی حرفی که من نیاز داشتم بشنوم این روزا…ممنونم داداش رضا ممنون خیلی بغض پنهان دارم خیلی…ولی انصافاً اکثر جاها تقصیر خودمم بود …باید یاد بگیرم دیگع اینقدر خنگ نباشم

    پاسخ
    • بنت الحسین گفته:

      سلام
      دقیقا …
      انگار خدا داشت امروز می‌نوشت با دستای داداش …
      این مسئله دقیقا این چند روز اذیت بودم به خاطرش و هی یادم میومد

      پاسخ